يكشنبه 22 خرداد 1384

مردم شعر را خوب مي شناسند، گفت وگوي ناصر فيض با اكبر آزاد (ترانه سرا)، همشهري


در دهه اخير كه موسيقي پاپ دوباره رواج گرفته است، موج جديدي از ترانه سرايان و (ترانه سازان!) رو آمدند و شاهد ترانه هاي بسياري هستيم كه تبديل به كاست مي شوند و روانه بازار، بدون اين كه ارزش ادبي داشته باشند، درحالي كه ما غير از اين كه در حوزه موسيقي كلاسيك ترانه سرايان بزرگي داشته ايم كه برخي از آنها چون استاد بيژن ترقي و استاد نوذر پرنگ هنوز در قيد حياتند، در موسيقي پاپ هم ترانه سرايان موفقي داريم كه جاي مساهله و مداهنه را بر ترانه سرايان جوان تنگ مي كند. از اين رو برآنيم كه مصاحبه هايي با ترانه سرايان پيشكسوت داشته باشيم و از اين پس نمونه هاي موفقي از ترانه را هر از چندگاه در صفحات شعر و ادب، ارايه دهيم.
* اكبر آزاد را با ترانه هاي خوبش مي شناسيم. آزادي كه آزادانه قالب هاي ديگر را هم تجربه كرده است، اين همه پيچ و خم و دست آخر، ترانه؛ اين داستان از كجا و چگونه آغاز شد؟
- آن روزها در خانه ها راديو نبود و من سخت عاشق ترانه هايي كه از راديوي همسايه پخش مي شد بودم. در سيزده يا چهارده سالگي شعري كال در من شكل گرفت. شايد بيشتر آن روزها تحت تأثير (باباطاهر) و دوبيتي هايش و بعدها صداي خوب بعضي از خوانندگان و ترانه ها و آهنگ هاي نابي كه براي آنها مي ساختند بودم. ترانه يا تصنيف براي من سهل الوصول تر بود. اين بود كه بيشتر به سمت و سوي ترانه كشيده شدم. مگر نه اين كه مي شود با ترانه نيز ماندگار شد؟
* كمي درباره جايگاه ترانه و به عبارت ديگر كلامي كه با موسيقي به سامان مي رسد، بگوئيد، جايگاه ترانه در ادبيات امروز؟
- ترانه هميشه زبان خاص خودش را و جايگاهش را در توده مردم پيدا كرده، ترانه اي كه رمز و راز زندگي انسان امروز را به تصوير كشيده چه از رنج ها و چه از شادي ها و چه بسا از منظر مسائل اجتماعي سياسي و كلامي كه با موسيقي به سامان مي رسد. شناخت كامل ترانه سرا از اندوه و زيبايي آهنگي كه در اختيارش مي باشد شرط است. ترانه سرا شورها و فريادهاي آهنگ را بايد خوب لمس كند تا مصوت هاي كوتاه و بلند آهنگ را بتواند با كلامي كه منطبق بر آهنگ و بر اصول تلفيق شعر و موسيقي است بيان كند. ترانه امروز نيز راه خودش را پيدا خواهد كرد و ترانه بعد از انقلاب هنوز كودكي است كه به لالايي بيشتر مانوس شده است؛ راه خواهد افتاد و رشد خواهد كرد و خلاصه خواهد باليد. منتظر باشيد؛ جوان ها را دست كم نگيريد.
* آقاي آزاد شما سابقه طولاني در كار ترانه سرايي داريد، خلاصه اي از فعاليتتان را كه به قبل از انقلاب بر مي گردد، براي ما بگوييد.
- سال هاي ۴۷ و ۴۸ ترانه سرايي حرفه اي ام را با آهنگ سازان مشهوري چون پرويز مقصدي، امير پازوكي، حسن شگرد و ... شروع كردم. آن روزها من نوپا با حرفه اي ها، چه خواننده و چه آهنگساز شروع كردم و امروز كه به مرحله تكامل دارم مي رسم، با آماتورها بايد كار كنم! بنده قبل از انقلاب شايد نزديك به صد و پنجاه ترانه و بعدها چندين آهنگ ساخته ام كه دوستان شاعرم امروز صفحه گرامافون هايش را در دست دارند.
* انگيزه هاي اصلي شما در ترانه سرايي كه پس از سال هاي ۵۷ نيز همراه شما بوده و هست چيست؟
- انگيزه من بيشتر همراه با مسائل اجتماعي در ترانه هايم مشهود است. حتي بيشتر عاشقانه هايم نيز اجتماعي بوده اند و به مسائل روز توجه داشته ام. اين كه هرگز نتوانسته ام ترانه اي سرسري بگويم يعني نه اين كه خواسته باشم نه، هرگز نتوانسته ام، در وجودم نيست، به ترانه عشق مي ورزم و بي اهميتي به آن را نوعي خيانت به ادبيات وطنم مي دانم!
* مشخصه ها و ويژگي هاي يك ترانه تأثيرگذار چيست؟
- واضح است، زبان همين مردم! از استاد دانشگاه بگير تا آن كه دارد مزرعه اش را خيش مي زند. زبان كوچه بازار اما نه مبتذل و سطحي و نه هرگز تكراري. تركيبات بايد عطر امروز داشته باشد. در عين موجز بودن، سرشار از گفتني ها و ناگفتني ها. هم كودك پنج ساله از آن لذت ببرد و ترنم كند و هم بزرگ ترها.
* در سالهاي اخير تجربه هاي گوناگوني را در زبان و ساختار متفاوت ترانه شاهد بوده ايم. اين تجربه ها ترانه را به كجا خواهد برد؟
- بايد روال كهنه را تغيير داد. ترانه سرا بايد صد سال جلوتر از زمان خودش زبان آوري داشته باشد. (منظورم) نوسرايي و مضمون آوري است نه مضمون آوري صرف، نه هرگز، بلكه روزگارش را دريابد، زيبايي ها را به تصوير بكشد وگرنه ترانه اش ماندگار نخواهد ماند. ترانه يعني زنده نگهداشتن خاطره ها و نفس كشيدن بعد از مرگ شاعرش! و اين كه مي پرسيد «ترانه را به كجا خواهد برد» ، به هر حال برترين ها هم خواهند آمد نگران نباشيد (خود راه بگويدت كه چون بايد رفت)
* اغلب اعتقاد بر اين است كه ترانه بايد زباني همه فهم و روشن و ساده داشته باشد. فكر نمي كنيد كه اين نگاه مانع ارتقاي سطح ذوق و سليقه مخاطب مي شود؟!
- اگر بايد زباني همه فهم و روشن و ساده داشته باشد، نيز بايد طراوت و نوآوري هم داشته باشد. مگر نه اين كه زبان باباطاهر ساده و روشن و همه كس فهم است اما سوز سينه هم دارد اما معرفت هم در او هست، عشق هست، رنج آدمي را نيز فرياد كرده است. اگر قرار باشد من ترانه سرا به خاطر مخاطب ساده فهم و بي ذوق ترانه بگويم، همان بهتر كه هرگز نگويم. ترانه سرا به مخاطبانش نبايد بينديشد وگرنه كار قالبي مي شود. ترانه سرا كه نجار نيست تا اندازه بگيرد و بسازد؛ ترانه رمز و راز جان آدمي است كه برملا مي شود. زمزمه مي شود و خطي از عشق و خون بر دفتر هستي مي كشد. نمونه اش دوبيتي هاي محلي يا ترانه هايي است كه فولكلورش مي ناميم. شاعرانش ناشناخته مانده اند، اما سوز سينه آنها هنوز گرمي دارد.ترانه بوق و كرنا نمي خواهد، ترانه صدا و سيما هم لازم ندارد، ترانه باراني است كه رحمتش همه جا را فراگرفته . بعضي ترانه ها كليشه اي هستند، به اينها فكر نكنيد. اصلاً چرا گوش مي دهيد؟ بگذاريد آنها با ترانه هايشان شما را زمزمه كنند و شما را صدا بزنند. نگران كليشه ها نباشيد. اثرگذار نيستند. نوازنده هاي دوره گرد را در كوچه ها ببينيد؟ چه ترانه هايي را زمزمه مي كنند؟ گل سرخ هميشه و در هر سرزميني زيباست!
* ادامه روال موجود در ترانه و كلام متناسب با موسيقي آيا خطر تكرار و ابتذال اين مقوله را به همراه ندارد؟
- عرض كردم نگران نباشيد. تا ما فردوسي، حافظ، نظامي، سعدي، باباطاهر و عارف قزويني و ملك الشعراي بهار و شهريار را داريم، خطر تكرار و ابتذال را حس نخواهيم كرد. شما از چند ترانه سراي ژورناليستي به وحشت افتاده ايد. چند ترانه سراي خوب، فهيم و دلسوز كافي هستند گنجينه ملتي باشند. اينها خس هاي روي آب اند. خطر را در شوراهاي شعر و اعمال سليقه هاي كهنه استشمام كنيد. فعلاً براي بعضي از مسئولان فرهنگي (توليد كاست و سي دي موسيقي) مهر ارشاد كفايت مي كند. ترانه هاي مبتذل را با سودجويي سرسام آور مي خواهند. مردم اين سرزمين شعر را خوب مي شناسند، از دهقان و كارگر گرفته تا اساتيد دانشگاهي.
* آيا معتقد به تصفيه تركيبات نيمه جان و احياناً مرده از ترانه هاي امروز نيستيد؟ شباهت ترانه ها به يكديگر آيا جاذبه آنها را كمتر نمي كند؟
- زندگي براي اين به وجود آمده است كه انسان رو به كمال برود وگرنه ما همان انسان غارنشين بوديم و نيز زبان، هر روز گسترده تر مي شود و معناي روشن تري به خود مي گيرد. بله، لازم است؛ حتماً لازم است كه تركيبات كهنه را منسوخ كنيم تا خون مرد گي ها را نيشتري تازه بزنيم تا ترانه حياتي نو بگيرد. شباهت ها و تكرارها يعني خود را خسته كردن، گوش جان را آزار دادن: «دهل به زير گليم اي پسر نشايد زد/ علم بزن چو دليران به دامن صحرا.»
* جناب آزاد، عاشقانه هاي امروز (با توجه به عصر تكنولوژي و انسان ماشين زده)، ديگر آن هجران هاي جانگداز و شعله كشيدن هاي پروانه وار و از ناله نال شدن و از مويه موي شدن نيست، امروز عشق ملموس تر از اينهاست. ترانه براي روزگار حاضر چه دستي بالا زده است؟ (چرا هر عشقي را بايد آسماني جلوه دهيم.) (ما از زمين بايد پر و بال بگيريم تا بتوانيم در آسمان پرواز كنيم.) افكار عشقي زميني كه ميان آدم ها وجود دارد نمي تواند كسي را تشويق به عشق آسماني بكند مگر در عرفا.
- هميشه روزگار بوده است كه شاعر و نويسنده را عرضه كرده است. تكنولوژي هم از ميدان عشق سرخورده برخواهد گشت، چون او را راهي به عشق هاي آسماني نيست. به هر حال ما از زمين بال و پر مي گيريم تا به آسمان بپردازيم. اين كه ترانه براي روزگار حاضر چه دستي بالا زده است، روزگار حاضر ببينيد با انسان چه كرده است؟«غم نان اگر بگذارد.»
صداي خوش سيري چند؟ سينه سوخته ها كجايند؟ خوش صدا و سينه سوخته ها اگر بيايند، ترانه نيز دستي بالا خواهد زد!
* ترانه اي كه امروز گفته مي شود، در كوتاه ترين زمان ممكن مي تواند به دورترين نقاط جهان برسد. براي اين مخاطبان گسترده چه پيامي دارد؟
- عشق زبان مشترك آدم هاست. پيام ترانه اگر از معناي انسان جهان شمول عدول نكند، مي تواند مثل تكنولوژي، دربردارنده جهان باشد. به قول دوست شاعرم:
«براي آن كه بسوزند عاشقان با هم
زبان عشق يكي شد ميان ملت ها»
* شما آهنگ هم مي سازيد. آهنگ يا شعر و ترانه؛ دغدغه اصلي تان كدام است؟
- من هرگز نه ترانه ساخته ام نه آهنگ. اينها كودكان توامانند كه سال ها مرا ساخته اند. البته هر يك به نوعي مي تواند دغدغه اصلي من باشند، فرقي نمي كند، ولي با اين حال كودكي كه زودتر به دنيا آمده است را بيشتر دوست دارم (شعر و ترانه) كه مي تواند زبان مشترك حتي طبيعت (بهار و پاييز) نيز باشد!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

* براي موفق بودن يك اثر موسيقايي با كلام، بهتر است آغاز با شعر باشد يا آهنگ، آثار موفق شما با كدام روش شكل گرفته است؟
- وقتي آهنگي را كه از جان آدمي برآمده در اختيار ترانه سرا بگذارند، من آن را (جسم) مي نامم كه ترانه سرا در آن (روح) مي دمد و هر دو كامل كننده هم مي شوند. غم غريب آهنگ، جان شاعر را در بر مي گيرد، يعني شاعر قبل از سرايش ترانه، روي آهنگ حسي زيبا از قبل در اختيار داشته است، يعني با الهام از آهنگ (زير و بم ها) غم ها و شادي هاي ملودي، آبستن يك ترانه خوب خواهد بود. آثار موفق من بيشتر بر روي آهنگ ديگران بوده است. نمونه اش ترانه«غض »بر روي آهنگ بابك بيات (تمام بغض قناري ها صدا تو ترسونده)
* علت استقبال نسبي جوانان از ترانه هاي به قول معروف آن سوي آبها چيست؟ يا اصلاً با اين مسئله موافق نيستيد؟
- تكرار مكررات هستند. سواي بعضي از كارهاي پخته با صداي خوانندگان قديمي و حرفه اي، موافق يا مخالف بودن من چه تأثيري مي تواند داشته باشد؟ آنها كار خودشان را ادامه مي دهند و البته تأثيرگذاري بدي در ترانه امروز داشته است. به هر حال بعضي ها (ترانه سرايان) به خاطر نام و نان دست به هر كاري مي زنند. اين نيز بگذرد.
* از ترانه هاي موفق مورد علاقه تان بگوييد. كارهاي منتشر شده، مجموعه ترانه ها، كاست ها و ...
- همه ترانه هايم مثل فرزندانم با من صميمي هستند. البته ترانه«آسيمه سر» را با صداي محمد اصفهاني دوست دارم كه نزديك تر به شعر است و ارتباط با رسانه هاي كلان كشور مثل ارتباطم با خانواده ام است. «صدا و سيما » خانه دومم مي باشد و دوستاني بهتر از آب روان كه در شوراها نشسته اند را خداوند به بنده عنايت فرموده اند. خدا نگهدار همگي آنها باد. ذاتاً شاعرند و انسان. مجموعه اي از آثارم در دست تهيه مي باشند كه اميدوارم موفق شوند.
* چه پيشنهادي براي جريان ترانه جوان داريد. (ترانه نوپاي امروز) منظور ترانه هايي كه در اين ده سال اخير شنيده شده؟
- مرحوم دكتر شريعتي فرمود:« براي اين كه اسير هيچ ديكتاتوري نشوي بخوان، بخوان، بخوان»، جوانترها بايد كسب معرفت نمايند، از هر طريقي كه شده. چه كتاب و چه رسانه ها. از ترانه هايي كه در اين ده سال اخير شنيده ام (جماعت يه دنيا حرفه/ بين ديدن و شنيدن) را از استاد علي معلم دوست دارم. كار« شباهنگام »با صداي مختاباد و ترانه صميمي و خوب«ساعد باقري»را نيز مي پسندم و زمزمه مي كنم.
* آخرين ترانه اي كه سروده ايد چه حال و هوايي دارد (اجازه بدهيد حسن ختام اين برنامه با زمزمه هاي شما باشد)
- اميدوارم آخرين ترانه ام نباشد، هرچند آخرين هم نيست اما«تبعيد » يا «زن » را بيشتر از كارهاي ديگرم دوست دارم كه حاصل تمام انديشه هاي انساني و تجربه هاي معرفتي ام مي باشد. زن يعني رقص آتش/ موج آشوب شبنم/ زن سيب سرخ حوا/ زن تبعيدگاه آدم/ زن هر شبانه ضجه/ زن فلسفه معما/ صبحي پر از قناري/ خنياگري غمآوا/ زن يعني ...

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/24276

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مردم شعر را خوب مي شناسند، گفت وگوي ناصر فيض با اكبر آزاد (ترانه سرا)، همشهري' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016