جمعه 14 بهمن 1384

"شعر، غريب مانده است"، گفت‌وگو با جواد مجابي درباره‌ي شعر امروز، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات


جواد مجابي به بحراني در شعر امروز اعتقاد ندارد و مي‌گويد: شعر با اين‌كه هنر ملي ماست، غريب مانده و بايد بيشتر مورد توجه قرار بگيرد.

اين شاعر و منتقد با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در گفت‌وگويي، از وضعيت شعر امروز، به‌كجا رفتنش و كم‌مخاطبي آن سخن گفت.

مجابي در شروع صحبت‌هايش تقريبا بر خلاف نظر غالب، گفت كه با اين موافق نيست كه منحصرا دهه‌هاي 40 و 50 زمان شكوفايي شعر معاصر ما بوده است.

به اعتقاد او اين نگاه، تاريخ‌ادبياتي است؛ شاعر هميشه در متن يك فرهنگ ظاهر مي‌شود و چندان به شرايط بيروني وابسته نيست؛ نه اين‌كه اين شرايط بر او تاثيرگذار نباشد.

او به شكوفايي اقتصادي دهه‌ي 50 و درخواست بيشتر براي عرضه‌ي هنرها اشاره كرد و در عين حال گفت: اين شرايط پديد آمدن احمد شاملو و نادر نادرپور را باعث نشده است؛ هنرمند با ذهنيت و قريحه‌اي به‌دنيا مي‌آيد كه اين امري فردي است و شرايط پيراموني فقط مي‌تواند به رشد آن كمك كند يا جلويش را بگيرد، اما مانع خلاقيت نمي‌شود. هنرمندان بزرگي مثل فردوسي، حافظ ، نيما يوشيج، احمد شاملو و مهدي اخوان ثالث با وجود شرايط دشوار تاريخي پديد آمده‌اند و قريحه، اصل موضوع است. رسانه‌ها، انتشارات و تربيت ذوقي جامعه مي‌تواند از عامل‌هاي بيروني تاثيرگذار باشد، اما شاعران به‌طور اتفاقي با ذهنيت خاصي به‌دنيا مي‌آيند.

به گفته‌ي جواد مجابي، شعر ما در دو دهه‌ي اخير، نه تنها بحران نداشته، بلكه تدام منطقي شعر دهه‌هاي 40 و 50 است؛ در دوره‌هايي ارتباط قطع شده، اما كساني مثل منوچهر آتشي، محمد حقوقي، محمدعلي سپانلو يا محمد شمس لنگرودي كار خود را كرده‌اند.

او در اين زمينه همچنين افزود: ممكن است كسي مثل من كارش را چاپ نكرده باشد، اما اين به نشر شعر ربط دارد؛ نه به خود آن. شعر خوب طي اين سال‌ها به‌وجود آمده است. تصور كم بودن شعر خوب از اين ناشي مي‌شود كه فقط نسل جوان، آفريننده‌ي شعر به‌حساب مي‌آيند و يك جريان شعري را كه نسل گذشته باشد، ناديده مي‌گيريم؛ در صورتي‌كه تجربه‌هاي اين نسل در اين دو دهه‌ به كمال رسيده و بسياري شعرهاي خوب معاصر در همين زمان سروده شده است.

اين نويسنده درباره‌ي حركت ديگر شعري كه از سوي شاعران جوان پي‌گيري شده است، به خبرنگاران ايسنا توضيح داد: در اين دوره، سيطره‌ي كميت به‌عنوان عامل مهمي مطرح مي‌شود. كميت فراواني، منتشر شده كه اين مخالف خود چيزي است كه شاعران جوان مدنظر داشتند. اين نسل فكر كرد لزوما از سنت ادبي گذشته پيروي نكند و بيش‌تر از نقد ادبي جهاني با نوعي بدفهمي تاثير گرفت. برخلاف نسل ما كه بيشتر نگاه برون‌گرا داشت، نسل بعد از انقلاب و جنگ، بيش‌تر به فرديت و درون‌گرايي خود نظر داشت، اما آن‌چه در طول اين سال‌ها غم‌انگيز است، اين است كه صداي منفردي كه به درون نگاه مي كند، به‌دليل سيطره‌ي كميت گم شده و حالا با مجموعه‌اي از صداهاي فردي مواجهيم كه بيشتر به جريان شبيه است؛ تا صداي فردي.

او همچنين معتقد است كه تصور اين‌كه شاعر خوبي در اين‌ها پيدا شود، كم است؛ اما جريان‌هاي شعري پيدا مي‌شود.

مجابي متذكر شد كه برعكس گذشته كه نگاه برون‌گراي جمعي داشتيم، به‌دليل كم بودن شاعران، عده‌اي شاخص شدند، اما حالا نوعي تعارض به‌وجود آمده و صداي فردي متكي به درون‌گرايي در حجمي از صداهاي فراوان گم شده است.

وي در ادامه با بيان اين‌كه به بحران در شعر معاصر معتقد نيست، گفت كه مخاطب امروز كمتر شعر مي‌خواند؛ نه اين‌كه شعر بحراني داشته باشد. او اشتغال‌هاي ذهني ديگري پيدا كرده: رسانه‌ها، مشكل‌ها و ...، اما اگر رونق اقتصادي و رفاه به‌وجود بيايد، باز هم شعر به‌عنوان يكي از ضرورت‌هاي روزانه مطرح خواهد شد، چراكه هنر ملي ما است.

او از براهني قولي نقل كرد كه شعر قديمي‌ها و جوان‌هاي ما جزو شعرهاي موفق دنياست و حرف او را حرف كسي دانست كه مطالعه مي‌كند و به ادبيات دنيا اشراف دارد.

مجابي همچنين معتقد است بايد دعواي بين نسل‌ها به فراموشي سپرده شود. در دهه‌هاي 40 و 50 دعواي شعر نو و كهنه مطرح بود و حالا دعواي نسل قديم و جديد، در صورتي‌كه شعر خوب، مطرح مي‌شود.

او در عين حال مشكل را نبود نقد و معرفي نشدن آثار خوب مي‌داند: شعر اين دهه اگر خوب ارزيابي شود، به‌هيچ وجه از شعر دهه‌هاي 40 و 50 چيزي كم ندارد، اما آيا منتقدان خوب و فضاي فعالي داريم كه آثار را به‌دست مخاطبان برساند يا مخاطبي داريم كه حوصله داشته باشد؟

به گفته‌ي مجابي، جريان شعري اين سال‌ها در حداقل شناختش قرار دارد.

او همچنين به موضوع ديگري هم اشاره كرد كه شعرها از دهه‌ي 60 تا 70 چاپ نشده‌اند و 10 سال بين شنونده و شاعر فاصله به‌وجود امده است.

او در اين‌باره از اين موضوع مثال زد كه در بسياري جلسه‌هاي خصوصي، محمد مختاري، منوچهر آتشي، محمدعلي سپانلو، رضا براهني، فرخ تميمي، م. آزاد و كسان ديگر شعرهاي خوبي را مي‌خواندند كه اگر به‌موقع منتشر مي‌شد، مورد بحث قرار مي‌گرفت، و ارتباط فرهنگي از سوي رسانه‌ها درست انجام مي‌شد، خيلي در شناساندن شعر موثر بود.

مجابي در بخش ديگري از اين گفت‌وگو درباره‌ي اين‌كه چه چيزي در مطرح و ماندگار بودن يك شاعر بيشتر دخيل است؛ داشتن چند شعر خوب يا دوره‌ي پيوسته‌ي كاري، گفت: بعضي شعرها بيشتر گل مي‌كند و روي ذوق عمومي سوار مي‌شود و مطابق سليقه‌ي آن عصر است، مثل «عبدوي حبط » يا «اسب سپيد وحشي» آتشي كه اتفاقا شعرهاي اخيرش خيلي بهتر از آن‌هاست. اما آن‌ها چون بيشتر درباره‌شان صحبت شده و زمان طولاني‌تري گذشته اين‌قدر مورد توجه است، مثل «تو را من چشم در راهم» نيما يوشيج، «زمستان» اخوان ثالث و يا بعضي شعرهاي شاملو. اعتقاد ندارم شاعران بزرگ چند شعر خوب دارند و بس؛ البته كسي مثل م. آزاد هست كه دوره‌ي خلاقه‌اش كوتاه است و بعد به ادامه قادر نيست، اما آتشي و شاملو تا آخر شعر گفتند و روز‌به‌روز بهتر. «مدايح بي‌صله»ي شاملو 12 سال بعد از چاپ در سوئد اين‌جا آمد و بعدهم آن‌گونه كه بايد، درباره‌اش صحبت نشده يا مختاري، شاعر خيلي خوبي است، اما بيشتر درباره ذهنيت‌هاي سياسي و مقاله‌هاي اجتماعي‌اش بحث شده تا شعرش. درباره‌ي كسي مثل حقوقي هم كه در دهه‌ي هفتم عمرش همچنان شعرهايي پر از جواني، طراوت و كشف مي‌گويد، صحبت نشده است.

مجابي مساله ديگري را هم مطرح كرد: شاعران تثبيت‌شده را كنار بگذاريم و ببينيم بقيه و شاعران جوان چه مي‌گويند. من، آتشي، سپانلو، براهني يا شاملو درباره‌ي خودمان، نسل خودمان و بعد از خودمان ده‌ها مقاله نوشتيم و فرق نمي‌كرد براي چه‌كسي؛ مهم شعر خوب بود.

به اعتقاد او، امروز نگاه انحصارگر، كشف شعرهاي خوب را مانع مي‌شود و ممكن است شعري را به‌صرف اين‌كه غزل است نخوانيم.

اين داستان‌نويس سپس با اشاره به گرايش نسل جوان به درون و شهود فردي، در عين حال متذكر شد: اين سرشت فردي اگر با سرنوشت ملت ما و مردم دنيا گره نخورد، به‌جايي نمي‌رسد. در آينده مفهوم‌ها و موضوع‌هايي مثل حقوق بشر، محيط زيست و تبعيض نژادي به ادبيات ما غنا خواهند داد، همان‌گونه كه براي آدم‌هاي بزرگ مسائلي مثل زندان‌ها، حقوق بشر، محيط زيست، اقليت‌ها و ... مهم است و اين‌ها فرهنگ را از حالت بومي درمي‌آورد و جهاني مي‌كند. در عصر ما مبارزه با ستم مطرح بود، ولي حالا مبارزه با استعمار، حقوق بشر، نگه داشتن اين سياره به‌عنوان خانه‌مان، آزادي انديشه و بيان و ... اهميت پيدا كرده است. شاعري بهتر خواهد بود كه مجموع اين‌ها را با توجه به فرهنگ خودمان مي‌گيرد و فرهنگ را از حالت يك‌بعدي و يك‌صدايي در مي‌آورد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

جواد مجابي درباره‌ي مساله‌ي شتاب در دوره‌ي كنوني و لزوم آگاه بودن شاعران و نويسندگان از اطلاعات و اخبار نيز گفت: در مدرنيسم، شتاب عامل اصلي است، ولي در مدرنيته شتاب به آن اندازه مطرح نيست؛ مدرنيته، تفكر و جمع‌بندي داشتن از كل اتفاق‌هايي است كه مي‌افتد. در فرهنگ، آهستگي، تأمل و تأني از عامل‌هاي اصلي است. وقتي آزاد مي‌گويد: «بي تو خاكسترم، بي تو اي دوست»، اين شعر در 100 سال ديگر هم به همين معنا خواهد ماند، چرا كه درباره‌ي رابطه‌اي است كه در آن شتاب وجود ندارد. براي اهل سياست و اقتصاد، شتاب عامل اصلي است و بايد به آخرين دستاوردها مجهز باشند، ولي براي اهل فرهنگ چنين ضرورت و اولويتي نيست؛ شتاب مي‌تواند با نوعي تأمل و تأني توأم باشد. مثلا كسي مي‌تواند يك عمر درباره‌ي آدمي كار كند و شتاب پيرامونش را نبيند، چون با كارش مرتبط نيست.

به اعتقاد او، چيز غم‌انگيزي كه رخ مي‌دهد، اين است كه بدون داشتن زمينه‌ي مساعد وارد انفجار اطلاعات مي‌شويم.

به‌گفته‌ي اين شاعر طنزپرداز، شوخي است كه فكر كنيم از طريق اطلاعات، به فكر كردن قادر خواهيم بود. شخصي كه با كامپيوتر كار مي‌كند، ولي ذهن شباني دارد، بر لبه‌ي آگاهي قرار مي‌گيرد؛ نه در ژرفا.

مجابي همچنين به اين مسأله اشاره كرد كه شاعران بزرگ از طريق اطلاعات و دانسته‌هايشان، شاعر بزرگي نشده‌اند.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/28688

فهرست زير سايت هايي هستند که به '"شعر، غريب مانده است"، گفت‌وگو با جواد مجابي درباره‌ي شعر امروز، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016