دوشنبه 12 مرداد 1383

بمب گذاري انتحاري بخاطر رفتن به بهشت! گلمراد مرادي


در خبرها ميخوانيم كه: ”بمب گذاری انتحاری روز چهارشنبه در عراق که در آن 68 نفر کشته شدند، اهميت مشکل امنيتی در اين کشور را بار ديگر برجسته ساخت”. اين كاريست كه ساليان دراز به دليل سياست غلط دولت اسرائيل و افراطي گرائي برخي از گروههاي فلسطيني ادامه دارد و صدها انسان بيگناه را قرباني خود كرده و مي كند. تاسف بار آنست كه اين اعمال جنايتكارانه اغلب توسط جوانان انجام مي گيرد.
من و صدها هزار انسان ديگر مانند من نمي توانيم باور كنيم كه مثلا يك جوان 18 يا 19 ساله و حتا 20 تا 35 ساله با آگاهي كامل و فقط به خاطر به اصطلاح رهائي خلقش و آزادي در انتخاب دين ومذهبش حاضر به انتحار يعني كشتن خود و دهها انسان بيگناه ديگر شود! درست است كه برخي از قهرمانان در تاريخ با پيروي از آرمان خاصي و ناچارا تن به مرگ داده اند: چونكه اولا نميخواسته اند جان ديگر همرزمان خودرا بخطر بياندازند و دوما، اگر چه مي توانستند با يك بله ساده، همه نوع امكانات زندگي خوش را به دست آورند، ولي ترجيح داده اند با غرور و افتخار و نه با خواري بميرند كه ما و فرزندان ما زنده بمانيم و در آزادي بزييم. تاكيدا اين موضوع مهم را بايد ياد آوري نمود كه اگر آنها شانس زنده ماندن مي داشتند، هرگز نمي خواستند، آزادانه تن بمرگ بدهند و ما را ترك گويند. بنابر اين به اين نتيجه منطقي مي رسيم كه هيچ انسان آگاهي نميخواهد اين جهان را با تمام زشتي ها و زيبائي هايش به اين سادگي بجاي بگذارد! شما هيچ از خود پرسيده ايد كه چرا فقط اكثر جوانان كم سن و سال و محروم از برخي از امكانات لذتبخش زندگي دست به ترورهاي انتحاري ميزنند؟ آيا هيچ ديده و شنيده ايد كه يك رهبر ديني و با تجربه هرچه هم از نظر ديني افراطي باشد، دست به ترور انتحاري بزند؟ اگرهم، چنين بوده از استثناها بحساب خواهد آمد. پس ترور انتحاري نمي تواند با آگاهي كامل باشد و با اطمينان بايد گفت مجريان اين اعمال وحشتناك و غير انساني يا از افراطي گرائي ديني به مرحله ديوانگي و جنون رسيده كه در اثر تقويت حس انتقامجوئي شديد از باصطلاح دشمن، دست بچنين اعمالي ميزنند و يا دراثر نا آگاهي و جواني كه به سادگي شست و شوي مغزي داده مي شوند و از قلب پاكي و باور آنها سوء استفاده كرده و آماده براي پذيرش مرگ نمودن، مي باشند.
ما در پروسه تاريخ با اين نوع سوء استفاده هاي گوناگون چه تشويق به جنگها خانمان برانداز ديني توسط پاپهاي كاتوليك كه آغازين آنها جنگهاي صليبي بود و آخرين آنها روي مين فرستادن جوانان احساساتي و پاك دل ولي نا آگاه توسط خميني و چه ترورهاي انتحاري كه از آغازين آنها فدائيان اسماعيلي و آخرين آنها جوانان حماس و القاعده، فراوان داشته و داريم. ميگويند رهبران اسماعيلي جوانان محروم را با بنگ و حشيش سر خوش و مست و خواب مي كردند و آنهارا به باغي با نهرهاي آب و درختان سر سبز و دختراني زيبا مي بردند. هنگامي كه آنان از خواب بيدار مي شدند، فكر مي كردند كه در بهشت موعود هستند. يك هفته اي آنها را غذا و نوشيدني مي دادند و كاري هم نداشتند، جز گاه گاهي رژه دختران را مشاهده كنند، بدون آنكه به اين دختران دسترسي پيدا نمايند. آنها بعد از يك هفته زندگي زيبا در ”بهشت برين” ديگر هيچ مايل نبودند از آن باغ دور شوند، ولي ميبايستي اجبارا آنجا را ترك كنند. قبل از بخواب كردن مجدد آنان، به آنها گوش زد مي شد كه اگر در راه اهداف اسماعيليه اقدام به كشتن دشمن كنند و كشته شوند، حتما به اين باغ ارم (بهشت) آورده خواهند شد و تا ابد با آن حوريان زيباي بهشتي خواهند ماند.
خميني نيز با اين وعده و كليد بهشت برگردن جوانان، آنان را روي مينهاي صدام حسين ميفرستاد كه اين اعمال به نابودي يك نسل انجاميد. اكنون حماس و القاعده همين كار را با شيوه مدرن تري انجام مي دهند. يعني تا حدي امكانات بهتر زندگي در اختيار خانواده ي جوانان آماده به انتحار گذاشته مي شود، قول رفتن به بهشت برين به جوان آماده ي به انتحار داده شده و تضمين خواهد بود! لذا با اين وعده ها هر جوان محروم از ابتدائي ترين امكانات اقتصادي و اجتماعي خاضر خواهد شد، جان بركف دست به هر عمليات انتحاري بزند و يا همانطوريكه در پيش ذكرش رفت، حس انتقامجوئي از دشمن را در جوانان به آن سرحد تقويت مي كنند كه جوانان باصطلاح تحصيل كرده اي مانند تروريستهاي يازده سپتامبر 2001، آماده عمليات انتحاري شوند.
اكنون روي سخن من در مرحله نخست با آن دسته از جوانان آماده پذيرش منطق، مي باشد كه اغلب با اين نوع جوانان افراطي ولي پاك دل همسن و سال خود، در ارتباط اند. بايد دوستانه به آنان گفت كه: اولا پذيرش هر ادعائي از طرف هر عالم ديني بدون دليل و برهان كاري بي اساس و احمقانه است. زيرا هيچكدام از اين باصطلاح عالمان دين خود به آنچه كه موعظه ميكنند، باور ندارند. دوما، وعده و وعيدهاي بهشت و دوزخ وحوريان وغلمانان آن، بيش ازيك افسانه ي مزخرف و مضحك و بيمعني چيز ديگري نيست و باور به آن، ساده لوحي و افراطي بودن انسان را مي رساند. به قول فيلسوف و شاعر بزرگ ايران عمر خيام نيشابوري:

كس خلد و جحيم را نديده است اي دل،
گوئي كه از آن جهان رسيده است اي دل؛
اميد و هراس ما بچيزي است كزان،
جز نام و نشان نه پديده است اي دل!

پس وعده و وعيد به بهشت و هزار حوري باكره به هر ”شهيد” اعطا كردن وعده مسخره و غير قابل باوريست و دل خوش كردن به آن جز فناي تن خويش و محروم گشتن از اين زندگي چيز دگري بدنبال ندارد. بهمان اندازه نيز ترس از جهنم با آتش نار و سرب مزابش خنده آور و بي معني است. اگر واقعا جهنمي باشد، كه نيست، ميبايستي دامن گير آن كساني شود كه جوانان بي گناه را تشويق به ترور انتحاري مي كنند. درواقع اين رهبران افراطي ديني احتمالا خود بخوبي واقف اند كه جهنم و بهشتي در كار نيست. بقول خيام:
گردون نگري ز قد فرسوده ي ماست،
جيحون اثري ز اشك پالوده ي ماست،
دوزخ شرري ز رنج بيهوده ي ماست.
فردوس دمي ز وقت آسوده ي ماست.
و يا اين رهبران افراطي ديني آنگونه عمل مي كنند كه بقول شاعر ما، خيام نيشابوري، شيخ با فاحشه كرده است:
شيخي بزني فاحشه گفتا : مستي.
هر لحظه بدام دگري پا بستي .
گفتا ؛ شيخا، هر آنچه گوئي هستم،
آيا تو چنانكه مينمائي هستي ؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

بهمين دليل هم اين آقايان رهبران ديني افراطي براي اثبات تئوري غلط خود بحد افراط به زور و تهديد و تشويق به انتحار متوصل مي شوند. وگر نه اين خدا كه قادر و مطلق ميبايستي باشد، نيازي به دفاع ما انسانهاي ضعيف از خود ندارد. اگر واقعا خدا قادر و توانا بر هر چيزيست، پس چرا ما بايد از او دفاع كنيم؟ چرا بايد سلمان رشدي بخاطر توهين به پيغمبرخداي توانا از طرف ما انسانهاي مخلوق همين خدا محكوم به مرگ شود. مگر نه او خود قادر است و مي تواند حد اقل از بنده خودش يعني سلمان رشدي انتقام بگيرد؟!
اكنون جوانان پاك دل ما، ميبايستي از آن شيخان و وعده دهندگان بهشت برين بپرسند، كه آيا خود به آنچه كه گويند اعتقاد دارند و اگر پاسخ مثبت است، پس چرا خود پيش از همه براي بدست آوردن اين حوريان بهشتي پيش قدم نمي شوند؟ چرا اين شاه بخشي را فقط به جوانان نادان اعطا ميكنند؟! واقعا من در تعجبم و نميدانم كه آيا آن دسته از رهبران ديني كه جوانان نا آگاه و بيگناه را به اميد حوريان و غلمانان بهشتي بكام مرگ مي فرستند، هيچ به وجدان و شرف خود رجوع كرده و مي كنند و هيچ از خود مي پرسند كه اين چنين وعده ي سرخرمني واقعيت دارد؟ و يا فقط براي رسيدن به اهداف سياسي به هر قيمتي دست به اين شست و شوي مغزي ميزنند! شك و ترديد من از همان آغاز چشم باز كردن در دنياي مذاهب تقويت شد، كه كشيشان و ملايان كاملا آگاه به محتواي كتب ”مقدس”، خود در طول تاريخ مرتكب هر اعمالي كه از طرف مذهبيون مطلقا ممنوعه اعلام شده و بنا به اين كتب ”مقدس” پر از گناه است، شده و مي شوند. يعني هر چيزي را كه براي مردم موعظه مي كنند خود در خفا عكس آن را عمل نموده و مي نمايند. روزي نيست كه در روزنامه ها از اعمال جنسي كشيشان و ملايان در خفا، حتا با نو جوانان نا بالغ نخوانيم. در پايان خيلي علاقمندم اگر اين مطلب ارزش خواندن را دارد، از طرف جوانان روشن ضمير، در مرحله نخست به عربي و كردي و تركي و ديگر زبانها نيز ترجمه شود و در پايان پاياني اين ابيات را از خيام نامدار مي آورم كه كمي درباره محتواي آن فكر شود، البته نه در نيكي مي گساري، بلكه در پوچي وعده و وعيدهاي عوام فريبانه و احمقانه:

٭گويند كه دوزخي بود عاشق و مست ،
قولي است خلاف، دل در آن نتوان بست ،
گر عاشق و مست دوزخي خواهد بود ،
فردا باشد بهشت همچون كف دست !

گويند : بهشت و حور عين خواهد بود ،
و آنجا مي ناب و انگبين خواهد بود ؛
گر ما مي و معشوقه گزيديم چه باك ؟
آخر نه بعاقبت همين خواهد بود ؟

٭ گويند : بهشت و حور و كوثر باشد ،
جوي مي و شير و شهد و شكر باشد ؛
پر كن قدح باده و بر دستم نه ،
نقدي ز هزار نسيه بهتر باشد .

گويند بهشت عدن با حور خوش است ،
من ميگويم كه : آب انگور خوش ؛
اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار ،
كاواز دهل برادر از دور خوش است .

من هيچ ندانم كه مرا آنكه سرشت ،
از اهل بهشت كرد ، يا دوزخ زشت ؛
جامي و بتي و بربطي بر لب كشت .
اين هر سه مرا نقد و ترا نسيه بهشت

منهم كمي احساساتي شدم و اين مطلب را با عجله نوشتم، اگر عيبي در آن است، فرزندانم با بزرگواري خود مرا ببخشند. با آرزوي آگاهي هرچه بيشتر قشر جوان و دوري از افراطي گرائي. دكتر گلمراد مرادي

آلمان فدرال بتاريخ 31 ژوئيه

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/10602

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بمب گذاري انتحاري بخاطر رفتن به بهشت! گلمراد مرادي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016