چهارشنبه 6 آبان 1383

محمدايماني دريادداشت روز کيهان:خائن را نزدملتي که خميني زنده اش کرد،جزتحقير وشماتت پاسخي نيست.چنان کساني فقط خودرا دست انداختند

در اردوگاه خدا ( يادداشت روز )

آن شب ديجور را در 41 سال پيش تداعي کنيد. در آن سکوت دهشت انگيز عوامل ساواک به منزل حضرت روح الله (ره) ريختند و ايشان را سوار ماشين کردند تا با خود ببرند. مقصد معلوم نبود، شايد زندان و تبعيد، شايد هم شهادت بي سروصدا. کسي چه مي دانست. راستي حال انسان در آن حال غربت چگونه بايد باشد؟ تصورش را بکنيد. دور از ذهن نبود که او را در درياچه نمک مفقود کنند. شيخ شهيد فضل الله محلاتي نقل مي کند که سال ها بعد، از امام درباره آن شب خوفناک مي پرسند که آيا نترسيديد شما را سر به نيست کنند؟ و پاسخ مي شنوند «قل لن يصيبنا الّاما کتب الله لنا. اي پيامبر بگو ]به مؤمنان و کافران و منافقان[ که اتفاقي براي ما پيش نمي آيد جز آنچه خدا براي ما مقرر فرموده است».
توکل منبع لايزال انرژي در دنيايي است که قدرتمندان جملگي به عجز مي افتند و از همين منظر توکل است که آدمي درمي يابد حقيقت آيه «عسي ان تکرهوا شيئاً و هو خيرلکم، چه بسا چيزي را زشت و کريه مي شماريد و آن خير شماست.» با همين سرمايه بود که چهل سال پيش در چنين روزهايي (4 آبان) روح خدا خواب از سر عام و خاص در کشور پراند و عليه تصويب مخفيانه سند بردگي ملت ايران (اعطاي حق کاپيتولاسيون به 40 هزار تبعه آمريکايي مقيم ايران) شوريد دولت وابسته اسدالله علم اعطاي حق قضاوت کنسولي را پيشنهاد کرد و دولت حسنعلي منصور آن را مخفيانه در ايام تعطيل به تصويب مجلسين سنا و شوراي ملي رساند و به سانسور مطبوعاتي فاجعه پرداخت.
امام در آن روز که مصادف با ميلاد مسعود حضرت فاطمه(س) بود، سخنراني آتشين خود را با آيه انالله و انااليه راجعون آغاز کرد و ادامه داد: «من تأثرات قلبي خود را نمي توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. اين چند روزي که مسائل اخير را شنيده ام، خوابم کم شده، ناراحت هستم. قلبم در فشار است، با تأثرات قلبي روز شماري مي کنم که چه وقت مرگ پيش بيايد (گريه شديد حضار) ايران ديگر عيد ندارد. عيد ايران را عزا کردند و چراغان کردند... ما را فروختند. استقلال ما را فروختند و باز هم چراغاني کردند... ملت ايران را از سگ آمريکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسي سگ آمريکايي را زير پا بگيرد، بازخواست از او مي کنند. اگر شاه ايران يک سگ آمريکايي را زير بگيرد بازخواست مي کنند و اگر چنانچه يک آشپز آمريکايي شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد، بزرگتر مقام را زير بگيرد، هيچ حق تعرض ندارد. چرا؟ براي اينکه وام مي خواستند بگيرند از آمريکا. معذلک مملکت را فروخت براي اين دلارها. استقلال ما را فروخت... آقا من اعلام خطر مي کنم. اي ارتش ايران من اعلام خطر مي کنم. اي سياسيون من اعلام خطر مي کنم. اي بازرگانان من اعلام خطر مي کنم. اي علماي ايران، اي مراجع اسلام من اعلام خطر مي کنم. اي فضلا، اي طلاب، اي مراجع، اي آقايان، اي نجف، اي قم، اي تهران، اي شيراز من اعلام خطر مي کنم... معلوم مي شود براي ما خواب ها ديده اند. از اين بدتر چه خواهند کرد؟ نمي دانم. از اسارت بدتر چه؟ ... زير چکمه آمريکا برويم چون ملت ضعيفي هستيم؟ چون دلار نداريم؟ آمريکا از انگليس بدتر، انگليس از آمريکا بدتر، شوروي از هر دو بدتر. همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر. امروز دولت آمريکا منفورترين دولت در نظر ماست... رئيس جمهور آمريکا بداند اين معنا را که منفورترين افراد است پيش ملت ما...»
آتش غيرت و عزتي که امام برانگيخت، ماند و سال به سال فروزانتر شد اگرچه آن حضرت را به ترکيه تبعيد کردند. و 14 سال زمان برد تا با پيروزي انقلاب، آيه جاري بر کلام آيت الله خميني به تابندگي تمام رسد که «قل لن يصيبنا الّا ما کتب الله لنا». و خدا با ملت ما بود، که روح خدا در کالبد او به جاودانگي دميده شد.
ملت ما بارها دست خدا را در پس سختي ها و تهديدها و فشارهاي دشمنان ديده است تا ايمانش به آيت الهي تمام شود که «بسا از چيزي اکراه داريد و آن خير شماست». مگر فرجام جنگ تحميلي و تحريم اقتصادي جز اين بود که آموختيم روي پاي خود بايستيم و به خود بسندگي و خودکفايي در بسياري از حوزه ها برسيم.به يقين مي توان گفت که عدو سبب خير شده است. به خاطر بياوريد گفتار و رفتار سران جبهه ضدانقلاب خارجي و داخلي را که پروژه فروپاشي اجتماعي (همبستگي ملي) را مقدمه فروپاشي سياسي جمهوري اسلامي گرفتند و جنگ رواني انبوه را در اين حوزه سامان بخشيدند تا ملت و آنگاه نظام را از هم متلاشي کنند. استراتژي و پروژه شان حرف نداشت. مو لاي درزش نمي رفت جز اينکه مي خواستند با مشيت خدا در بيفتند. پس همان ماشين جنگ رواني و فشار سياسي، عليه پروژه طراحي شده عمل کرد.
در همين ماجراي جنجال و تهديد عليه برنامه اتمي ايران ديديم که عدو چگونه سبب اجماع کم نظير ملي شد و با به دست و پا افتادن و آشکار کردن خشم خويش، توفيق شگفت انگيز فرزندان توانمند ايران را تابناک تر کرد. در ميان ملت ما البته کسي از اين جنجال و جنگ رواني که دشمن برانگيخت خشنود نشد اما دشمن با همين حماقت اخير خويش تمام رشته هاي نفوذ و کودتاي خاموش را پنبه کرد و اجماع و اتفاق نظر را به اردوگاه ملت ايران برگرداند. دشمن پس از 40 سال مي خواست حق کاپيتولاسيون و تعيين تکليف براي ايران را در کشوري انقلابي و با ثبات زنده کند. ابتدا جويده جويده و دو پهلو سخن گفتند و به تدريج آخر خط توقعات خويش را نشان دادند و تصريح کردند ايران نيازي به انرژي اتمي ندارد و نبايد به توليد سوخت اتمي بپردازد يا حداکثر در مراکز پژوهشي و در اندازه راکتور آب سبک! مي تواند دل خوش باشد. اما کور خوانده بودند. همچنان که محافل و نشريات اروپايي و آمريکايي نوشتند:
لس آنجلس تايمز: پيشرفت اتمي ايران قابل توجه و بسيار سريع تر از حد انتظار است.
واشنگتن پست: هيچ نشانه اي وجود ندارد که ايران پيشنهاد اروپا را جدي بگيرد. متأسفانه احساس ما اين است که ايراني ها هنوز ايراني هستند(!)
آسوشيتدپرس: اغلب جناح ها درباره لزوم استمرار غني سازي اورانيوم اتفاق نظر دارند.
مرکز بين المللي مطالعات استراتژيک لندن: آمريکا و متحدانش ناتوان از فريب يا تهديد ايران هستند.
مو لاي درز منطق ما نمي رود. ما قرص و محکم مي گوييم طبق معاهده ان پي تي حق غني سازي اورانيوم و توليد سوخت هسته اي را داريم. حتي اگر اراده هم مي کرديم بمب اتمي داشته باشيم دارندگان و تجهيزکنندگان کشورها به چنين تسليحاتي حق نداشتند سرزنش مان کنند. حق توليد سوخت اتمي را حتي کارشناسان و روزنامه هاي اروپايي و آمريکايي هم مورد اعتراف قرار داده اند. پس وقتي مي گويند مذاکره و پاي ميز مي نشينند حق ندارند با زبان تهديد سخن گويند. ما جنگي را به آنان واگذار نکرده ايم که همچون روس هاي عهد قجر بخواهند از ما امتيازهايي مشابه امتياز کاپيتولاسيوني مندرج در قرارداد ترکمانچاي بستانند. التماس و گدايي هم آدابي دارد که گويا آن را هم نياموخته اند. آنها يا در چارچوب ان پي تي بازي مي کنند که بسيار خوب! ما هم به همان نحو که ميل آنها مي کشد، بازي شان مي دهيم. اما اگر خارج از زبان و زمين معاهده و قانون حرف مي زنند که در آن صورت ما الزامي نداريم حتي پاي ميز مذاکره بنشينيم.
بگذار يکي مانند نايب رئيس سازمان مجاهدين مجلس ششم (نبوي) همزبان با آمريکايي ها ادعا کند ما فناوري اتمي مي خواهيم چه کنيم يا سخنگوي آن سازمان به بن بست خورده که روزي پيشنهاد مي کرد کويت را به صدام بدهند تا بحران حمله صدام به کويت پايان يابد! امروز درباره فناوري پرارزش اتمي بگويد «نبايد در اين بحث از غرور ملي سخن بگوييم... حرف من اين است که اگر جايي احساس کردم که 4متر زمين(!؟) حق ملت ماست، نمي توانيم هستي و کيان ملت را براي گرفتن آن 4 متر به باد دهيم... کشوري که مي خواهد به انرژي هسته اي دست يابد بايد نظامي قابل پيش بيني داشته باشد و فرم هاي جهاني را بپذيرد و اگر نپذيرفت نمي تواند اين کار را بکند». کافي است به يک سال پيش (26 آبان 82) برگرديم و جلسه اي را مرور کنيم که در آن آرميتاژ قائم مقام وزارت خارجه آمريکا خطاب به اعضاي کميسيون روابط خارجي سنا مي گويد «ايراني ها خواب ايران باستان را مي بينند. تلاش براي دستيابي به فناوري اتمي ربطي به حکومت ديني و غيرديني ندارد... ايراني ها در زمان گذشته نيز به دنبال اين مسئله بودند و اگر دولتي صددرصد دموکراتيک هم در ايران وجود داشته باشد، آن دولت نيز احتمالا دنبال همين مسئله خواهد بود... زماني که با ايراني ها تک تک برخورد مي کنيد مردم خوبي هستند ولي وقتي دور هم جمع مي شوند، ملي گرايي و قوم گرايي آنها شکوفا مي شود».

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در همان جلسه ناصر هاديان که از عناصر نزديک به حزب مشارکت است و در آمريکا به سر مي برد، اذعان مي کند؛ «يک عقيده در ايران استدلال مي کند که در واقع ايران حتي به داشتن انرژي هسته اي نيز نيازي ندارد و ما نيازمند آن نيستيم اما اين عقيده در عين حال يک گروه بسيار اقليت محسوب مي شود... اغلب مردم هوادار استفاده از اين انرژي هستند. 500 تن از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف که مهمترين و پروجهه ترين دانشگاه مهندسي در ايران است، از همين عقيده پيروي مي کند. حتي دانشجويان تظاهرات کننده هم طرفدار همين عقيده اند. در ايران از اين عقيده بسيار استقبال مي شود. همان دانشجويان آشکارا مخالفان دسترسي کشور به دانش و انرژي هسته اي را خائن ناميده اند و آن عده از مقامات دولت نيز که بخواهند ايران را از دستيابي به چنين دانشي منع کنند مشمول همين عنوان واقع مي شوند».
امروز در اين مملکت کسي نمي تواندپا در جاي پاي ميرزا آقاخان نوري، تقي زاده يا حسنعلي منصور بگذارد. خائن را نزد ملتي که خميني زنده اش کرد، جز تحقير و شماتت پاسخي نيست. چنان کساني فقط خود را دست انداختند .
محمد ايماني

Copyright: gooya.com 2016