یکشنبه 17 آبان 1383

سخني با دانشجويان دانشگاه علم و صنعت: تنها راه باقي مانده، مقاومت فعال است، ف. م. سخن

نظام مستبد اسلامي دو راه پيش روي دانشجويان و روشنفکران ايراني گذاشته است: يا بايد سکوت کرد و در قبرستان بزرگي به نام ايران زيست، يا اگر امکاني هست راه مهاجرت در پيش گرفت و خانه و کاشانه را دربست در اختيار آقايان قرار داد. بقيه راه ها - چه آنها که آقايان اصلاح طلب پيش نهاد مي کنند، و چه آنها که از زبان قشر "واقع گرا"ي محافظه کاران بيان مي شود-، به برهوتي منتهي مي گردد که راهنمايان محترم با زباني لطيف و خُلقي خوش ما را به طرف آن مي کشند و بعد به يکباره همان جا رها مي کنند. همان کاري که خاتمي به غيرمسئولانه ترين شکل ممکن انجام داد و زندگي و آينده ي عده اي از بهترين جوانان کشور را به تباهي کشيد. او آگاه يا نا آگاه دانشجويان و روشنفکران ما را به شوق آبي که سراب بود به وسط بيابان هدايت کرد و آن ها را بعد از شناساندن و خسته کردن، در ميان مشتي حيوان درنده تنها گذاشت. او از ميانه ي راه برگشت تا خداي ناکرده انديشه هاي لطيفش آسيب نبيند و حيثيتش نزد رهبر معظم انقلاب خدشه دار نگردد. هنوز آثار تهاجم سرسپردگان رهبري در کوي دانشگاه، بر قلب و روح دانشجويان آن زمان باقي است. هنوز آثار ترس و وحشت دوران قتل هاي زنجيره اي بر جسم و جان روشنفکران و هنرمندان کشور باقي است.

اکنون مي خواهند با عَلَم کردن دوباره رفسنجاني به عنوان راهنماي کاروان، يک بار ديگر ايام خوش گذشته را تکرار کنند. ايامي که تشنگان پول و تشنگان خون و تشنگان قدرت جملگي طي آن سيراب شدند و مردم را به فلاکت و بدبختي دچار کردند. هنوز اکبر گنجي به جرم گفتن و نوشتن در باره ي عاليجناب سرخ پوش و عاليجنابان ديگر در زندان نشسته است. هنوز بعد از چند سال زندان، از چنگال شاگردان رفسنجاني و فلاحيان و اشباح ريز و درشتي که بر تاريک خانه هاي شان نور افکند نرسته است. هنوز از ياد نبرده ايم ترور خلبان رفسنجاني را در آلمان، قتل هاي زنجيره اي و غير زنجيره اي را در ايران، حمل موشک را به بلژيک و ده ها شاهکار "درخشان" ديگر، در کارنامه ي آلوده به خون ِ هاشمي رفسنجاني. به راستي برخي از دوستان ِ اصلاح طلب، حافظه ي ملت را چه قدر ضعيف فرض کرده اند.

اما سخن من از برنامه ريزي هاي اصلاح طلبان حکومتي و چنگ زدن به اين تخته پاره ي پوسيده ي سياست ايران نيست. سخن از راه سومي است که پيش روي ماست و استبداد اسلامي قصد دارد آن را به هر قيمتي که هست بر روي ما ببندد. راهي که پيمودنش از دوران شاه تا کنون سنت دانشگاه و دانشجويان بوده و هيچ فشار و تهديدي نتوانسته آن را سد کند: راه اعتراض و مقاومت فعال.

رئيس دانشگاه را در روز روشن کتک مي زنند؛ او را به وسط خيابان مي کشند؛ مانند راهزن ها راه بر اتوبوس مي بندند؛ با بي سيم از مقامات ِ "بالا" دستور مي گيرند؛ رئيس را با اتوبوس در شهر مي گردانند؛ مراقبت مي کنند تا صورت رئيس در اثر کتک از فرم نيفتد، و بالاخره با توصيه هاي دوستانه ي نيروهاي انتظامي – و احتمالا دستور مقامات بالا – گروگان ِ "نمادين" را به حراست وزارت علوم تحويل مي دهند تا يک رسوائي ديگر به رسوائي هاي ذوب شدگان ولايت افزوده شود. اين همان "کتک اسلامي" است که سروش چند هفته پيش از ذوب شدگان ولايت مي خورد و عجب اينکه "کتک زنندگان اسلام"، در توجيه کتک زدن خود، ادبيات و دلايل مشابهي را – مانند تحريک شدن در اثر جو به وجود آمده - به کار مي برند. اين بزن بهادرها و لمپن ها، نوه - نتيجه هاي هادي غفاري ِ "گلو پاره کن" و ماشاءالله قصاب و زهرا خانم هستند که بلافاصله بعد از انقلاب در مقابل دانشگاه و خيابان هاي تهران به اسم انقلاب فرهنگي به جان دانشجويان افتادند. اينها همان کساني هستند که تا بيمارستان امام خميني سر به دنبال دانشجويان گذاشتند و هر که را به چنگال شان افتاد استخوان هايش را با چوب و چماق خرد کردند. اينها همان ها هستند که وقتي با در بسته و حفاظت شده ي بيمارستان امام خميني رو به رو شدند از ديوار ها بالا رفتند و بر بالاي ساختمان ورودي عربده کشي کردند و چاقو و قمه گرداندند. همين آقاياني که امروز کتک مي خورند، آن زمان نظريه پردازان ِ چاقوکش هاي حزب اللهي بودند که دفتر و کتاب ِ بچه ها را با خون شان رنگين کردند، اما صدائي از ايشان بلند نشد. ما هنوز آن قدر تحت تاثير تئوري هاي جديد برادران چپ ِ ديروز و روشنفکران ديني امروز قرار نگرفته ايم که آن روزها را فراموش کنيم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

با تمام اين احوال، دانشجويان مقاومت کردند. دانشجويان مردانه در مقابل زور و زورگويي ايستادند. دانشجويان سنت اعتراض شان را تا ماجراي کوي دانشگاه حفظ کردند و آن جا هر چه فرياد داشتند بر سر استبداد و خفقان حاکم کشيدند. کتک، گلوله، زندان، شکنجه، تحقير، جواب حرکت اعتراضي دانشجويان بود. دانشجويان شلاق خوردند و روانه ي سلول هاي انفرادي گشتند. دانشجويان بهترين روزهاي زندگي شان را در زندان سپري کردند و آنهائي هم که آزاد شدند، با ترس و وحشت ِ دائم، و کابوس ِ گلريزان بر سر سردار فرهاد نظري و اعطاي نشان افتخار، به عمال جنايتکار کوي دانشگاه سر کردند. ولي هيچ يک از اينها کارساز نبود و دهان ها را نبست.

عمله ي استبداد بسيار تلاش کردند که صداي دانشجويان را به ترفندهاي مختلف در گلو خفه کنند اما نتوانستند. حتي شاه با تمام امکاناتي که در اختيار دانشجويان قرار داده بود، به محض اينکه دست از پا خطا مي کرد با تظاهرات دانشجويان رو به رو مي شد. بليط دو ريالي اتوبوس وقتي گران شد، دانشجويان، تهران را به آشوب کشيدند و شيشه ي اتوبوس ها را خرد کردند. کيفيت غذاي دانشگاه اندکي بد مي شد، ميزها در وسط غذاخوري به هوا مي رفت و تا رئيس دانشگاه پاسخ نمي داد، دانشجو دست از اعتراض بر نمي داشت. شاه به علم مي گفت نمي فهمم ما که به دانشجويان همه چيز مي دهيم، آنها چرا با ما چنين رفتار مي کنند؟ او نمي دانست بليط و غذا بهانه بود براي اعتراض به آن چه که نمي شد از آن به طور صريح سخن گفت: نبود آزادي و حاکميت اختناق. و ديديم که آن فريادهاي در گلو خفه شده، وقتي منفجر شد، کار ايران به کجا کشيد. و حکام امروز ايران نيک مي دانند که اعتراض به تعطيلي سلام يا حمله به رئيس دانشگاه، اعتراض به کل نظام، و استبدادي است که بر ايران حاکم است و واي از روزي که فريادهاي در گلو خفه شده، مثل سال 57 منفجر شود.

حال اين مائيم و اين مردم ايران که به ما چشم دوخته اند. دانشجو، مظهر مقاومت و ايستادگي در مقابل ظلم و اختناق است. اگر قرار باشد، چيزي در اين کشور عوض شود، نه به دست خاتمي و اصلاح طلبان خواهد بود، نه به دست رفسنجاني سرخپوش و عاليجنابان خاکستري، نه به دست مجلس رهبر، نه به دست ارتش و ارتشيان بي يال و کوپال، نه به دست هخا و صوراسرافيل و آتاباي، نه به دست بوش و بلر و فيشر، نه به دست اروپا و روسيه و چين، و نه به دست هيچ کس ديگر جز دانشجويان. دانشجويان ِ قهرمان ِ دانشگاه هاي ايران که همه ي سختي ها را تا کنون به جان خريده اند و با حضور در تمام صحنه ها، حرف ِ دل ِ مردم را با صدائي رسا به گوش حاکمان مستبد ايران رسانده اند. اگر قرار باشد گره اي از کار اين مملکت گشوده شود تنها به دست دانشجويان خواهد بود.

حرکتي که بچه هاي علم و صنعت آغاز کردند شايد از شدتش کاسته شود و دوباره آرامش ظاهري برقرار گردد، اما مهم نفس اين حرکت است و حفظ سنت اعتراض که هيچ قدرتي را توان از ميان بردن آن نيست.

[وب لاگ ف.م.سخن]

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/14088

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سخني با دانشجويان دانشگاه علم و صنعت: تنها راه باقي مانده، مقاومت فعال است، ف. م. سخن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016