چهارشنبه 26 اسفند 1383

متن توبه نامه مجتبائو سميعي نژادُ، در دادگاه تفتيش عقايد اسلامي، طنزنوشته اي از ف. م. سخن

من، مجتبائو سميعي نژادُ، پسر صفرخانُ سميعي نژادُ، در عنفوان شباب و جواني، در حضور شما حضرات آيات عظام و علماي اعلام ِ تفتيش عقايد اسلامي، زانو زده ام و کتاب مقدس مان، قرآن را جلوي خود مي بينم و آن را به دو دست لمس مي کنم، و سوگند مي خورم که همواره به تعليمات حوزه هاي علميه و مدارس ديني مان ايمان داشته و دارم.

من از صميم قلب از خطاهايي که مرتکب شدم توبه مي کنم و از قضات محترم – به خصوص از کاردينال مرتضوي و اسقف اعظم مصباح يزدي و ديگر عالي جنابان خاکستري پوش – تقاضا دارم وضع جسمي و روحي ترحم انگيزم را که در نتيجه ي نگراني مداوم و مشکلاتي که به طور طبيعي در کف پاهاي اينجانب وجود داشته است مورد توجه قرار دهند، بلکه مشمول عنايات عالي جناب ِ اعظم، قرار گيرم.

من مرتد نبودم و گمان نداشتم کارهايم به ارتداد منتهي مي شود. من مخترع ابزار کفرآميز ِ موسوم به رايانه و اينترنت و وب لاگ نبودم و پيش از من ديگراني بودند که از اين ابزار استفاده مي کردند و هم چنان به طور پنهان مي کنند (مانند کشيش ابطحي) و جهان را جور ديگر مي بينند و چيزهايي مي گويند و مي نويسند که با نص کتاب مقدس ما – که از ازل تا ابد همه چيز، جزء به جزء در آن ثبت است – همخواني ندارد. من اعتراف مي کنم که از اين ابزارهاي شيطاني استفاده کردم و به جهان از زاويه ي ديگري نگاه کردم و حرف هاي الحادي زدم.

من اعتراف مي کنم که جاهلانه ادعا کردم، جمهوري اسلامي ما مرکز جهان نيست و کشورهاي ديگر حول کشور ما نمي گردند و ما در جهان سياست، نقطه اي بيش نيستيم و در معادلات بين المللي جز نقش خرابکارانه و نفت گران قيمت مان قدر و ارزش ديگري نداريم.

من اعتراف مي کنم که فکر مي کردم اگر کاردينال مرتضوي ِ اصول گرا و اسقف پيشين ِ اصلاح طلب، ميم دال را از فراز برج آزادي تهران به سمت زمين رها کنيم، هر دو به علت مشابهت ذاتي و پيوندهاي غيرقابل انکار دروني، همزمان در يک نقطه، که همانا نقطه ي حفظ نظام مقدس اسلامي است فرود مي آيند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

من اعتراف مي کنم که هر شب، بعد از تمام شدن درس و مشق دانشکده ي ارتباطات، پشت ابزار کفرآميز موسوم به رايانه مي نشستم و جهان و آسمان هاي گسترده ي آن را رصد مي کردم و چيزهاي جديد مي ديدم و دچار حيرت و شگفتي مي شدم. من حتي در رصدهاي خود، چاله چوله هاي فضاي دوري به نام آمريکا را مي ديدم و اوج و حضيض آن را مورد مشاهده و دقت قرار مي دادم. براي من خوشايند ترين مناظر، همانا چاله چوله هاي کشورهاي دور دست بود و اين که اين چاله ها مختص به کشور عزيز ما نيست. من در اين رصدها گمان کردم که کمدي الهي ملا محمد باقر مجلسي و شرح و بسط ايشان از طبقات جهنم و بهشت و توصيف هاي شان از بهشت و دوزخ و حور و غلمان و مار غاشيه و عقرب جرار، جملگي کشک است و تفاسير زيباتري از بهشت و جهنم و دوزخ در سايت هاي مفسده انگيز حاج فرج دباغ و شريعتي ملعون وجود دارد.

آري، من مجتبائو، سميعي نژادُ، فرزند صفرخانُِ سميعي نژادُ، در حضور شما آيات عظام و علماي اعلام، زانو به زمين زده ام و با صداي بلند اعلام مي کنم، آن چه که کاردينال مرتضوي مي گويد، و آن چه اسقف جنتي مي گويد، و آن چه عالي جناب سرخ پوش در کاخ تشخيص مصلحت نظام مي گويد، و آن چه حضرت آيت الله شاهرودي در نهاد محبوب ِ انکيزيسيون مي گويد، و آن چه عالي جناب اعظم در کلبه ي درويشي اش مي گويد، و آن چه در کتاب مقدس بحار الانوار، نوشته ي دانشمند ابدي، ملا محمد باقر مجلسي آمده همگي حقيقت محض است و جمهوري اسلامي در مرکز جهان – بلکه کهکشان – قرار دارد و تمام کشورهاي عالم، از آمريکا و آلمان و فرانسه گرفته تا کنگو و گينه بيسائو و بورکينافاسو حول آن مي گردند و دين و مذهب ما به تمام سوالات عالم از اقتصاد و سياست کلان گرفته تا نحوه ورود به مبال و چگونگي شستن ماتحت و وطي در دبر زن حائض را پاسخ داده و نيازي به بحث و بررسي و فضولي در هيچ زمينه اي نيست.

امضا شد در شهر صفر 1426 قمري توسط مجتبائو سميعي نژادُ، فرزند صفر، در پيشگاه عالي جنابان محترم دادگاه تفتيش عقايد اسلامي.

[وب لاگ ف. م. سخن]

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/19418

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'متن توبه نامه مجتبائو سميعي نژادُ، در دادگاه تفتيش عقايد اسلامي، طنزنوشته اي از ف. م. سخن' لينک داده اند.

حاج آقا حسين شما بفرما!

يادداشت‌های پراکنده رک‌گو
March 16, 2005 10:53 PM

Copyright: gooya.com 2016