مصاحبه روزآنلاين با مهدی عربشاهی، بهاره هدايت، علی رضا رجايی و علی تاجرنيا در مورد جنبش دانشجويی
مهدی عربشاهی: تیغ سرکوب دیگر دانشجویان را نمی ترساند
با مهدی عربشاهی، دبير تشکيلات دفتر تحکيم وحدت در آستانه ۱۶ آذر درارتباط با عملکرد دفتر تحکيم وحدت گفت و گو کرده ايم. وی معتقدست “عملکرد دفتر تحکيم وحدت را نيز بايد با در نظر گرفتن اين شرايط و تهديدات بيرونی فراوانی که وجود دارد بررسی” کرد. اين مصاحبه را می خوانيم.
عملکرد دفتر تحکيم وحدت در سه سال و نيم اخير را چگونه ارزيابی می کنيد؟ آيا اين عملکرد می تواند نمره ی قبولی بگيرد؟
سالهای اخير دانشگاه و فعالان دانشجويی روزگار سختی را پشت سر گذاشته اند که شايد اشاره دوباره به آنها تکرار ملال آور مکررات باشد. در اين سالها حضور نيروهايی که نگاه غير دانشگاهی و بعضا امنيتی به مسائل دانشگاه داشتند در مصدر امور باعث شد تا شاهد برخوردهای سنگينی با دانشگاهيان شويم. تعطيلی بسياری از تشکلهای دانشجويی منتقد، نشريات دانشجويی، صدور احکام محروميت از تحصيل توسط کميته های انضباطی، بازداشت های گسترده دانشجويان و ستاره دار کردن آنها همه با هدف خاموش کردن هرگونه صدای منتقدی در دانشگاه صورت گرفت. با اين حال دانشجويان و در صدر آنها انجمنهای اسلامی مقاومت قابل تحسينی نشان دادند که به نظر می رسد ايستادگی اين سالها در تاريخ جنبش دانشجويی به ياد خواهد ماند. عملکرد دفتر تحکيم وحدت را نيز بايد با در نظر گرفتن اين شرايط و تهديدات بيرونی فراوانی که وجود دارد بررسی کرد؛ مقايسه آن با روزهايی که تحکيم از امکانات گسترده حکومتی بهره مند بود منصفانه نيست. در هر حال گمان می کنم با وجود برخی ايرادات طبيعی و نقدهايی که به کارنامه اين سالها وارد است، در مجموع فعالان تحکيم از اين آزمون سربلند بيرون آمده اند.
بعضی از فعالان سياسی هم چون آقای رجايی معتقدند دفتر تحکيم در اين سال ها، به جای آنکه عقلانيت را سرلوحه کار خود قرار دهد، به دنبال آن است تا به نوعی نوک پيکان مخالفت با نظام سياسی باشد. نظر شما چيست؟
متاسفانه بعضی از تحليلگران مسائل دانشجويی در ايران به نوعی با تاخير فاز فعاليت های دانشجويی را تحليل می کنند و به اين نکته بی توجه هستند که تغيير نسل فعالين دانشجويی به سرعت رخ می دهد.مادر اين سالها تلاش کرده ايم تا با جمع بندی ۱۰ سال گذشته تحکيم به رويکردی منطقی نسبت به مسائل برسيم و اين نگاه را در بيانيه ها و قطعنامه های خود به خوبی منعکس نموده ايم. توجه بيشتر به مباحث فرهنگی و اجتماعی و تاکيد بر رويکرد مدنی به عرصه سياست با همين هدف انجام شده و بارها اعلام کرده ايم که جايگاه تحکيم نه در عرصه فعاليت حرفه ای سياسی بلکه در جامعه مدنی و عرصه عمومی است. از نظر ما دو خطای کليدی انجمن های اسلامی در گذشته يکی عمل در قامت يک حزب تمام عيار و ديگری تعبير نادرست از سياست دوری از قدرت و پوشيدن لباس اپوزيسيون نظام سياسی بود که اولی با ويژگی های آرمانخواهی دانشجويان در تضاد بود و دومی با مختصات سنی و تجربی دانشجويان هماهنگ نبود.
در اين سال ها بسيار شنيده ايم که جنبش دانشجويی دچار سکون و رکود شده است. نظر شما چيست؟ ايا برنامه ای برای بيرون آوردن جنبش دانشجويی از اين وضع داشته ايد؟
از نظر ما ايران در ساليان اخير وارد يک دوره انقباضی شده و فعاليتهای سياسی و اجتماعی به طور کلی دچار رکود و انفعال شده است. از ويژگی های دوره های انقباضی می توان به سرکوب شديد توسط حاکميت، نا اميدی و رويگردانی مردم از عرصه سياست و نداشتن حرف جديد توسط روشنفکران اشاره نمود. در واقع تاکنون راه حل مورد اجماعی برای عبور از بن بست سياسی فعلی ارائه نشده و به طور طبيعی فضای دانشگاه نيز از فضای کلی اجتماع جدا نيست.اين روزها احزاب، روشنفکران، رسانه ها و ساير جريانها نيز از رونق دوران اصلاحات بهره مند نيستند. با اين حال فعاليتهای دانشجويی در مقايسه با ساير جريانها هنوز از رونق نسبی برخوردار است. گردهمايی ها وتجمعات دانشجويی بعضا از سالهای گذشته نيز پرشورتر است و به دليل همين خصلت اعتراضی دانشجويان بيشترين هزينه نيز از سوی دولت نهم به دانشگاه تحميل می شود.
برخی از دانشجويان همواره اين انتقاد را به دفتر تحکيم وحدت دارند که بيشتر از مشکلات دانشجويی، به دنبال خودنمايی سياسی است. چه پاسخی به اين مساله داريد؟
توجه جدی به دفاع از آزادی های آکادميک و تلاش برای ترويج گفتمان دانشگاه مستقل از قدرت به همراه تمرکز بر مشکلات صنفی دانشجويان در سالهای اخير در سرلوحه فعاليتهای دفتر تحکيم بوده تا جايی که برخی از غيرسياسی شدن يا کم پرداختن ما به عرصه سياست ابراز نگرانی می کنند. بيشتر شعارها و اعتراضات دانشجويی در اين سالها رنگ و بوی صنفی داشته و طرح چنين انتقادی دور از ذهن به بوده و به نظر می رسد که ناشی از بی خبری از مواضع تحکيم وحدت است.
از استراتژی های مطرح شده در سال های اخير توسط دفتر تحکيم وحدت، بحث ديده بانی جامعه مدنی است. آيا خود را در اين راه موفق می دانيد؟
شعار ديده بانی جامعه مدنی از بهترين سياست های اتحاديه انجمن های اسلامی بوده و تلاش کرده ايم تا با ارتقای آن به نوعی پشتيبان جامعه مدنی باشيم. ارتباط بيشتر با نهادهای مدنی و توجه به ساير جنبش های اجتماعی از نتايج عملی اين سياست است. در واقع از طريق کميسيون زنان با جنبش زنان و از کانال کميسيون اقوام با جنبش های قومی ارتباط نزديکی برقرار شده و واحد اجتماعی نيز در صدد نزديکی هرچه بيشتر با فعالان صنفی معلمان و کارگران است. با اين حال با توجه به اينکه اين سياست هنوز دارای برخی نقاط ابهام بوده و در اين حوزه انباشت تجربه چندانی نداشته ايم نياز به تمرکز بيشتری برای يادگيری به روش آزمون و خطا داريم.
در سال های اخير سرکوب دانشجويان شدت بيشتری داشته است. آيا برنامه خاصی برای آنکه از زير ضرب خارج شويد، داشته ايد؟
اين موضوع بستگی به سياست های حاکميت داشته و ما توانايی تغيير آن را نداريم. ما تنها می توانيم دانشجويان را به ايستادگی بيشتر و مسوولين را با بالا بردن آستانه تحمل خود دعوت کنيم. تصور می کنم که دانشجويان سازگاری بيشتری با اين شرايط پيدا کرده اند و تيغ سرکوب آقايان ديگر چندان مانند گذشته موجب هراس و عقب نشينی دانشجويان نمی شود وشايد در آينده سياستگذاران نظام نيز با مشاهده اين مساله در سياست سختگيرانه خود تجديد نظر کنند.
شورای مرکزی قبلی تحکيم تا چه حد در رسيدن به اهداف مورد نظر موفق بود؟
شورای مرکزی قبلی در بازسازی دوباره اين مجموعه نقشی اساسی ايفا کرد و فعاليت صادقانه آنها موجب شد تا با برگزاری نشست های به نسبت منظم و برنامه های موفق در مقاطع حساس مثل ۱۸ تير و ۱۶ آذر دفتر تحکيم جان دوباره ای بگيرد. جای آن است که اينجا از زحمات دوستان آن دوره که ديگر در شورای مرکزی فعلی حاضر نيستند آقايان نيکونسبتی، وفقی، عزيزی و يزدانی تشکر کنم. فراموش نکنيم که آن شورا تنها شورايی بود که همه اعضای آن هزينه فعاليتهای مستقل خود را با يک يا دو بار بازداشت دادند که اين در تاريخ تحکيم امری بی سابقه بود.
چند سالی است که دفترتحکيم نگاه ويژه ای به بحث قوميت ها دارد. در مقابل انتقاداتی که دفتر تحکيم را به دامن زدن به گرايش های شوونيستی متهم می کنند، چه پاسخی داريد؟
مساله اقوام يکی از نقاط موفق کارنامه تحکيم در سالهای اخير بوده و به نظر می رسد تلاش تحکيم در شکستن يخ های رابطه بين فعالان قومی و مرکزنشينان در حال ثمر دادن است. ما به عنوان گروهی که حقوق بشر را در سرلوحه کارهای خود قرار داده ايم نمی توانيم نسبت به نفض حقوق اوليه و بديهی بخشی از ساکنان اين سرزمين بی تفاوت باشيم.آموزش زبان مادری، امکان حفظ و گسترش سنت های خاص فرهنگی و توسعه متوازن و همه جانبه مناطق مختلف ايران در کنار احترام به تماميت ارضی کشور چارچوب نگاه ما به مساله اقوام را تشکيل می دهد. در ميان دانشجويان کرد و ترک و… نسل جديدی ظهور کرده که بی توجه به پاره ای از اختلافات تاريخی به دنبال تعامل سازنده با ساير جريانهای مدافع دموکراسی و حقوق بشر در ايران هستند و نبايد اين تمايل از سوی احزاب و گروههای سراسری بدون پاسخ بماند. اينگونه می توان به تجميع مطالبات نيروهای پراکنده منتقدين حول محور دموکراسی و حقوق بشر دست زد. فراموش نکنيم که هيچ مدلی برای آينده ايران بدون توجه به مطالبات بر حق اقوام ايرانی کامل نخواهد بود. در اين زمينه بازسازی هويت ملی با در نظر گرفتن ويژگی های همه ساکنان اين سرزمين ضروری است و تعاريف ارتدکس از هويت ملی با هدف همانندسازی و ناديده گرفتن تنوع طبيعی فرهنگی و نژادی راهگشا نيست.
اين روزها بحث انتخابات بسيار داغ است. برخی از فعالان سياسی بيانيه دفتر تحکيم درباره انتخابات را نوعی عقب نشينی نسبت به سال ۸۴ و موضع تحکيم در آن زمان می دانند. اين بيانيه چطور صادر شد و هدف تحکيم از صدور آن چه بود؟
بايد ابتدا ديد که از چه منظری به مختصات صفحه سياست در ايران نگاه می کنيم تا مشخص شود که کدام حرکت رو به جلو و چه حرکتی عقبگرد است. اکثر فعالين فعلی انجمنهای اسلامی اگرچه هنوز به درست بودن سياست انتخاباتی تحکيم در سال ۸۴ معتقدند، با اين حال مخالف اين هستند که با انتخابات برخورد ايدئولوژيک داشته باشند. از نظر ما بايد در مورد هر انتخاباتی به مقتضای شرايط روز تصميم گيری کرد. اين ساده ترين کار است که ما بيانيه تحريم يا شرکت در انتخابات را از امروز برای همه دوره ها بنويسيم و تنها تاريخ آن را عوض کنيم. البته ممکن است اين سوال پيش بيايد که چه چيزی نسبت به دوره قبل تغيير کرده که بايد دوباره شرايط بررسی شود. پاسخ اين سوال در انتظاراتی است که در گذشته از انتخابات وجود داشت. در آن زمان تصور اين بود که صندوق های رای، حلال همه دردهای ملت هستند و با رای دادن می توان مسير دموکراسی و توسعه پايدار را گشود.امروز با توجه به تجربه ۸ ساله دولت خاتمی و روشن شدن اينکه برخی از موانع ساختاری مانع اين امر می شود به نادرستی اين نگاه پی برده ايم. از نظر ما بايد اصلاحات جامعه محور را جايگزين سياست اصلاحات از بالا نمود و اولويت پيشبرد آرمان دموکراسی خواهی با جنبش های اجتماعی است. با اين حال شايد بتوان از طريق تغيير مديريت سياسی کشور فضای حياتی برای رشد جنبش های اجتماعی فراهم کرد که اين سوالی است که در واحد سياسی تحکيم وحدت در حال بررسی است و با عنايت به چارچوب تدوين شده در نشست آبان شورای عمومی برای رويکرد انتخاباتی تحکيم تلاش می کنيم تا پاسخی مناسب برای اين سوال بيابيم و تصميم درستی بگيريم. البته در اين راه نيازمند نقد و نظر سايرين نيز هستيم.
بهاره خسروی
***
بهاره هدايت: دانشگاه فعال است و به حرکت خود ادامه می دهد و هزينه اين پيگيری را نيز پرداخت می کند
هاره هدايت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت و مسوول سابق کميسيون زنان اين اتحاديه، از اعضای قديمی و با تجربه اين تشکل دانشجويی است. او به دليل فعاليت هايش در دفتر تحکيم وحدت سابقه چندين بار زندان رادارد که آخرين آن، چند ماه پيش بود. با بهاره هدايت به مناسبت روز دانشجو، درباره وضعيت امروز دفتر تحکيم به گفت و گو نشسته ايم. خانم هدايت با تاکيد بر اينکه “وضعيت امروز به هيچ وجه قابل مقايسه با وضعيت سال های گذشته نيست” می گويد: شايد امروز به دليل جو سرکوب و خفقانی که در دانشگاه ها وجوددارد، بايد به دانشجويان نمره قبولی داد.
خانم هدايت، شما عملکرد دفترتحکيم را در سه و سال نيم اخير چگونه ارزيابی می کنيد؟
بعد از انتخابات سال ۸۴ و در دوره ی آقای احمدی نژاد، با توجه به شرايطی که ايجاد شد فضا نسبت به قبل خيلی متفاوت شده بود. در نتيجه برای فعال کردن نسل جديدی که وارد انجمن ها شده بودند، بايد راهکارهای جديدی پيدا می کرديم که از طريق آن بشود هم نقاط قوت فعاليتهای سياسی دفتر تحکيم را تقويت کرد و استمرار بخشيد و هم به عرصه هايی که در سال های قبل مغفول مانده بود پرداخت و انها را پررنگ کرد. فعاليت در عرصه های فرهنگی و اجتماعی از اين جمله بود که عملکرد تحکيم در اين سه سال در اين حوزه نسبت به گذشته کاملا قابل قبول بوده در حاليکه اصولا مطرح کردن “ورود به عرصه ی اجتماعی” در دوره های نه چندان دور “مضحک” تلقی ميشد. خوشبختانه نگاه و رويکرد جديد تحکيم در اين سه سال، که به علت تغيير گام به گام تلقی دفتر تحکيم از خاستگاه و جايگاه خود بوده، کاملا ملموس است و دستاوردهای تازه ای هم برای ما داشته.
مثل چه مواردی؟
شاخص ان را با تشکيل کميسيون زنان دفتر تحکيم می توانم مثال بزنم که در همان انتخابات شورای مرکزی سال ۸۴ استارت آن زده شد. تشکيل يک مجموعه دانشجويی که مشخصا به فعاليت های زنان بپردازد و روی مسايل دختران دانشجو تمرکز داشته باشد و در عين حال از دل جريان دانشجويی برآمده باشد، تا جايی که من باخبرم بی سابقه بود که به تدريج توانست اهدافش را در اين زمينه تا حدودی عملی کند. من کميسيون زنان را به عنوان يک مثال و شاخصه ی جهت گيری تحکيم در دوره ی آقای احمدی نژاد می دانم. يا مثلا بحث ”تحکيم مهر” که از سال گذشته استارت خورد و معطوف به آسيب های اجتماعی برنامه ريزی شده بود که البته روند آن بايد خيلی صيقل بخورد و اصلاح شود ولی به هر حال بروز اين نوع نگاه در مجموعه کاملا تازگی داشته است.
يعنی فعال کردن تحکيم در جامعه مدنی؟
يعنی نگاه تحکيم به خاستگاه اصلی اش. به جامعه ی مدنی. ما در تداوم منطقی دو استراتژی دوری از قدرت و نقد همه جانبه قدرت که تا سال ۸۴ پيگيری می شد، ديده بانی جامعه مدنی را سرلوحه ی شعارهای خودمان قرار داديم. عملی شدن و کارکردی شدن اين خطوط که در تدوام منطقی هم تعريف شدند، حتی گاهی موجب بروز اختلاف هايی با دوستان سياسی نزديک به مجموعه تحکيم شد. اما ما بسيار تلاش کرده ايم و می کنيم که اين تلقی را از تحکيم جا بياندازيم که رويکرد دفتر تحکيم به مسائل سياسی، نه از نگاه يک فعال حزبی بلکه از درون دانشگاه با ذائقه ی يک دانشجوی آرمانخواه به فضای سياسی جامعه است. ما “فعال دانشجويی” هستيم پس برآمده از دانشگاهيم نه حزب، غايت همه ی احزاب از هر نوعش دستيابی به قدرت است که دانشجو در مرحله ی مبارزه ی دانشجويی اش بايد از اين رويکرد دوری کند. در عين حال دانشجو نگاهش ناظر بر کل جامعه است که تحولات سياسی تنها بخشی -البته تأثيرگذار- از آن است. اصولا اين زاويه ديد سابقا در مجموعه وجود نداشت. من اين مساله را نکته ی مثبت فعاليت های تحکيم می دانم که در عرصه هايی به جز ساحت سياسی نيز شروع به فعاليت کرد و تحت همان عنوان ديده بانی جامعه مدنی هم می شود آن را تعريف کرد.
يعنی سعی کرديد نوعی بازتعريف از عملکرد دفتر تحکيم ارايه کنيد.
بله. يعنی از اين حالتی که تحکيم را صرفا اپوزيسيون و تنها در ساحت سياسی می شناختند و همچنين وجهه ی تاريخی آن که يک تشکيلات حکومتی در داخل دانشگاه تعريف می شد، در اين سه سال مورد بازبينی قرار گرفت و سعی کرديم از اين دو تعريف فاصله بگيريم و نوع نگاه به تحکيم راتغيير دهيم. دفتر تحکيم هم اکنون نه ديگر پشت بيرق احزاب اصلاح طلب سينه می زند و نه طرح رفراندوم را مطرح می کند ـ جدا از مطلوبيت يا عدم مطلوبيت اين طرح- بلکه نگاهش نسبت به خودش و به تحولات سياسی کشور منطقی تر از چند دوره ی قبل شده است. مثالم را هم روی بيانيه ی پايانی نشست اخير اين اتحاديه مطرح می کنم که زاويه ی نگاهمان را به موضوع انتخابات کاملا با معيارهای فعاليت دانشجويی همسو نشان می دهد. شعار دوری از قدرت در دوره ی قبلی مجموعه مطرح شد و ما با درصدی ضريب خطا توانستيم آن را “عملی” کنيم، ديگر ”وابستگی” به احزاب نداريم و “ميزان رابطه مان” را با احزاب با وسواس تعيين می کنيم. در عين حال تغيير ديگری که مجموعه در اين سه سال داشته اين است که خوشبختانه در دوره ی جديد برای ايجاد حداقلی از انسجام تشکيلاتی تلاش های مجدانه ای ميشود. چيزی که از سالها قبل نقطه ضعف محسوس ما محسوب ميشد و متاسفانه ـ شايد به دليل فشارهايی که در سالهای پايانی دوره ی اصلاحات روی مجموعه تحکيم بود- دچار وضعيت بسيار بد تشکيلاتی شده بود. ما به سمت ترميم حرکت کرده ايم و من فکر می کنم با لحاظ شرايط سرکوب شديدی که با دوره ی قبل قابل قياس نيست موفق بوده ايم.
يعنی فکر می کنيد به همه اهدافی که مدنظر بود رسيديد؟ مثلا در مقايسه با گذشته چقدر خود را موفق می دانيد؟
اگر منظور از گذشته فعاليت های دانشجويی در دوره ی اصلاحات است بايد اول بگويم که در آن دوره دانشجويان منتقد از چه طيفی از ابزارها و راهکارها برای پيشبرد اهدافشان برخوردار بودند و الان وضعيت ما چگونه است؟ سرکوب ها آن زمان چگونه سازماندهی می شد و الان نهادهای پيشبرنده ی سرکوب دانشگاه چارچوب فعاليت های دانشجويی را چگونه تعريف می کنند؟ يک ابزار مهم در دانشگاه انتشار آزاد نشريات دانشجويی و فعاليت آزاد تشکلهای دانشجويی است. آيا تضييقاتی که الان در طول اين سه سال صورت گرفته اصولا قابل قياس با دوره ی پيش از آن است؟ ستاره دار شدن دانشجويان در اين سه سال باب شد، آيا پيش از آن چنين بود؟ جعل نشريات دانشجويی و حبس ۱۵ ماهه ی قربانيان آن در اين دوره بود و بسياری موارد ديگر. در کنار اينها بگذاريد سانسور اخبار دانشجويی با دستور مقامات بالا در نشريات و روزنامه های سراسری و بسياری موارد از اين دست، آيا با دوره ی قبل قابل قياس است؟؟ بنابراين مسلما شرايط عميقا تغيير کرده، از همه لحاظ. از يک ديدگاه منصفانه هم بايد استقلال کامل مالی دفتر تحکيم از دانشگاه را به عنوان نقطه ای درخشان در کارنامه ی تشکيلاتی اش تلقی کرد که در دروه های قبلی چنين مسأله ای اصلا مطرح نبود. در کنار اينها وضعيت کلی جامعه را هم مجبوريم لحاظ کنيم. کل جامعه ای که يک زمانی پيگير اصلاحات و مطالباتش بوده، در عرصه های مختلف از فضای روزنامه نگاری گرفته تا فعاليتهای سياسی و حزبی، سالهاست دچار رکود و سکون است. دانشگاه هم اين رکود را بازتاب می دهد. اين نگاهی که دانشگاه را منفک از جامعه تلقی می کند به نظر من نادرست است. با اين حال اين سرکوب ها هنوز ادامه دارد و هنوز کانون های بحرانی در دانشگاه ها ايجاد می شود و اعتراضاتی صورت می گيرد وتعدادزيادی از دانشجويان قربانی اين سرکوب ها می شوند؛ از محروميت از تحصيل تا زندانی شدن. اين نشان می دهد هنوز دانشگاه فعال است و به حرکت خود ادامه می دهد و هزينه اين پيگيری را نيز پرداخت می کند. اگر اين سرکوب ها کاملا موفق بود چنين تحرکاتی در دانشگاه ها صورت نمی گرفت. يعنی حاکميت دليلی نداشت اين گونه مستمر با دانشگاه ها برخورد کند.
بحث داغ اين روزها، بحث انتخابات است و البته دفتر تحکيم هم بيانيه ای در اين زمينه داده است. بعضی اين بيانيه و اعلام موضع را، نوعی عقب نشينی تحکيم از بحث تحريم که ۴ سال پيش مطرح شد تلقی می کنند.
ابدا اينطور نيست. اولا طرح “تحريم انتخابات” توسط کسانی نظير همين افرادی تصويب شد که الان در شورای مرکزی تحکيم در حال فعاليت هستند. يعنی ما خودمان را دخيل و اثر گذار در آن تصميم گيری می دانيم و هنوز هم از آن دفاع می کنيم. منتها بحثی که الان هست اين است که تحريم انتخابات تصميم ۳ سال پيش ما بوده و ما الان منطقاً بايد به تحليل دوباره فضا بپردازيم در عين حال چون دفتر تحکيم يک مجموعه ی از پايين به بالا تعريف می شود بايد فرايند تصميم گيری را در هر دوره به طور مجزا طی کند. لذا اتخاذ هر تصميمی اولاً حق بديهی دفتر تحکيم است و کسی حق زير سوال بردن آن را ندارد و ثانيا فرايند منحصر به فردی را بايد طی کند. همين رويکرد هم الان در مجموعه حاکم است. يعنی ما تاکنون صرفا به تحليل فضای فعلی پرداخته ايم. بيانيه ای که شما اشاره کرديد نيز همين را تأييد می کند. ما در بيانيه مان گفته ايم که “هيچ موضع پيشينی” در مورد انتخابات اتخاذ نکرده ايم. يعنی موضع تحريم انتخابات هم برای ما يکی از گزينه های پيش روست و ممکن است با برآورد فضا به اين تصميم برسيم. ما اتفاقا گامی هم به جلو برداشته ايم و به جای اينکه تمام تمرکزمان را روی اين يا آن کانديدا معطوف کنيم برای اولين بار بحث “مطالبه محوری” را به طور جدی مطرح کرده ايم. يعنی می خواهيم بازتاب مطالبات ما در فرايند انتخابات ديده شود نه اينکه ما همچون گذشته در جذبه ی بحث های انتخاباتی و چانه زنی روی اين يا آن کانديدا غرق بشويم. اتفاقا با وجود اينکه طرح “مطالبه محوری” ابتدا ميان بسياری از گروه های سياسی جدی گرفته نميشد ولی الان می بينيم که بسياری از همان افراد خوشبختانه به فکر تدوين مطالباتشان افتاده اند و ما هم از اين استقبال می کنيم و همه ی گروه ها را دعوت می کنيم که پيروی ازاين رويکرد را اتخاذ کنند.
نمونه جهانی يا داخلی در اين زمينه وجود دارد؟
نمونه تجربه شده اش را می توان در جنبش زنان و بحث کمپين يک ميليون امضا ديد. اين تجربه ناشی از همان تغيير رويکردی بود که سه سال پيش دفتر تحکيم در اقبال به جنبش های اجتماعی از خود نشان داد. نزديکی ما به گروه های مختلف جنبش زنان باعث شده که از نزديک تجربه ی کمپين يک ميليون امضا را لمس کنيم و حتی به نوعی در آن شريک باشيم. در کمپين يک سری مطالبات مشخص مطرح شد و در کنار آن از سوی حاکميت سرکوب شديدی صورت گرفت، ولی جنبش زنان مقاومت شديدی در مقابل اين قضيه مطرح می کند و هر بار هم خلاقيت جديدی برای ادامه روند بروز می دهد. اين يک تجربه به لحاظ زمانی بسيار نزديک به ماست و می تواند الگو قرار بگيرد.. فکر می کنم طرح مطالبات مشخص باعث مقاوم شدن جنبش در مقابل فشارها می شود. يعنی نيروهای جنبش را برای پاسخگويی و جا انداختن منطق مطالباتشان آماده خواهد کرد.
مصاحبه از شيرين کريمی
***
علی رضا رجايی: اينکه به شکل بی پرواتری انتقادات خودمان را به جنبش دانشجويی مطرح می کنيم نشان می دهد که در مرحله درست تری قرار داريم.
با علی رضا رجايی، فعال ملی ـ مذهبی در ارتباط با جنبش دانشجويی سخن گفته ايم. او معتقدست “فضای جنبشی تا حدی مهار شده، ولی کاملا روشن است که به محض گشايش فضای سياسی، اين جنبش نيز اشکال روشن تری به خود خواهد گرفت”. اين مصاحبه در پی می آيد.
آقای رجايی، بعضی از فعالان سياسی معتقدند اصلا چيزی به اسم جنبش دانشجويی وجود ندارد و ما به جای جنبش بايد از کلماتی چون جريان دانشجويی استفاده کنيم. نظر شما در اين باره چيست؟
در اينکه جنبش دانشجويی از يک سابقه ی روشن برخوردار است هيچ ترديدی نيست، ولی اين محتوای جنبش که در دانشگاه های ايران وجود دارد و از نمونه های منحصر به فرد جنبش های دانشجويی در دنياست، فراز و فرودهايی دارد و در مقاطعی با سرکوب های سياسی که صورت می گيرد محتوای جنبشی خودش را تا حدی تقليل می دهد. اين وضعيت چندان آگاهانه و از پيش تعيين شده نيست و به فضای سينوسی بر می گرددکه در يکصد ساله ی اخير در فضای سياسی ايران وجود داشته و در جنبش دانشجويی ايران عيان است و به شکل بارزتری بروز پيدا می کند. در مقاطعی که می توانيم بگوييم مقاطع افول حرکت جنبش دانشجويی در ايران است، خيلی ها به تصور مرگ جنبش دانشجويی درباره ی آن صحبت می کنند ولی واقعيت اين است که مطالبه ی مستمری تحت عنوان دموکراسی سازی عرصه ی اجتماعی وسياسی در ايران است و اين يک مطالبه ی همچنان مستمر است که جامعه ی ايران با آن مواجه است و هر از چندگاهی به شکل عيان تری در فضای دانشجويی ايران ديده می شود. درحال حاضر می توانيم بگوييم اين فضای جنبشی تا حدی مهار شده است. ولی کاملا روشن است که به محض گشايش فضای سياسی، اين جنبش نيز اشکال روشن تری به خودش خواهد گرفت.
يعنی حيات اين جنبش، به ميزان برخوردهايی که با آن انجام می شود بستگی دارد؟
هم بله، هم خير. ما در مورد خاص دانشگاه، وجود جنبش را لزوما در شکل رفتارهای فيزيکی خيلی عيان نمی توانيم ارزيابی کنيم. بلکه نوعی مطالبه ی دايمی در جامعه ی ايران در اين يکصد ساله وجود داشته که دانشجويان، بيشتر از ساير افراد جامعه از ان بهره برده اند. در واقع مطالبه ی طبقه ی متوسط شهری و گرايش ها و طيف های متفاوت آن است که می توانيم بگوييم هم چنان در مسير دموکراتيزاسيون نيمه کاره است. ولی در صورتی که مطالبات به انجام برسد ما می توانيم از پايان جنبش دانشجويی در ايران صحبت کنيم.
به هر حال پايان که معنا ندارد. مثلا الان در خيلی از کشورها، جريانات دانشجويی مطالبات صنفی را پيگيری می کنند.
مطالبات صنفی هم بخشی از گستره ی جنبش دانشجويی است. زمانی که مطالبات صنفی به شکل اعتراضات جمعی يا مطالبه ی عمومی صورت نگيرد جنبشی نداريم. ولی وقتی مطالبه ی عمومی به شکل پنهان يا آشکار وجود نداشته باشد ما می توانيم راجع به اين جنبش صحبت کينم. در واقع تا زمانی که طبقه ی شهری که بعد از مشروطه به عنوان موتور تجدد در ايران در عرصه ی سياسی ورود کرده است نتواند به طور تمام و کمال، هم به جهت طبقاتی و هم به جهت ايدئولوژيک غلبه ی کامل پيدا کند اين جنبش وجود خواهد داشت.
به اعتقاد شما در جريانات دانشجويی عقلانيت وجود دارد.
عقلانی بودن جنبش دانشجويی يا هر حرکت سياسی موضوع قابل بحثی است. ممکن است مقصود اين باشد که حرکت عقلانی يعنی حرکت مثمرثمر يا بهترين نوع حرکت يعنی حرکت عقلانی؛ در صورتی که اين طور نيست. ممکن است حرکتی عقلانی باشد ولی بر اساس محاسبات عقلانی غلط صورت بگيرد. حرکت جنبش دانشجويی يقينا حرکت عقلانی بوده است. ولی آيا اين عقلانيت به معنای اين است که درست هم بوده؟ اين محل بحث است. به نظر من، نه. يعنی در مقاطعی جنبش دانشجويی به دلايل زيادی - که طرح بحثش به جهت فضايی که در ايران است و ما بايد با ملاحظه در باره ی خيلی مسايل صحبت کنيم امکان پذير نيست- حرکت عقلانی درستی نداشته است. حرکت دانشجويی با صورت بندی های نادرستی به عرصه ی سياسی در سال های آخر عمر دوم خرداد ورود پيدا کرده است. نتايجش هم نتايجی بود که فکر می کنم حداقل بخش قابل توجهی از جنبش دانشجويی به بی ثمر بودن آن يا اينکه اين حرکات باعث ضرباتی به جنبش شد اتفاق نظر داشته است. بنابراين من در مورد عقلانی بودن حرکت ترديد زيادی ندارم ولی در باره ی درست بودنش اعتقاد دارم که مسيرهای چند سال آخر دوم خرداد مسيرهای درستی نبوده است.
زمانی آقای حجاريان گفته بود که دانشجويان به جای عمل سياسی، به دنبال مباحث تئوريک باشند. شما هم چنين نظری داريد؟
مسلما اگر از جنبش دانشجويی انتظار توجهات تئوريک و ارزيابی های عميق نداشته باشيم ديگر از چه کسی بايد داشته باشيم؟ اگر منظور اين است که از جنبش دانشجويی نبايد مثل يک سياست مدار خيلی حرفه ای و محال انديش انتظار داشته باشيم حرف شما درست است ولی اگر منظور اين است که آيا می توانيم از جنبش دانشجويی انتظار حرکت عميق داشته باشيم، جدا از اينکه آيا ما موافق آن حرکت باشيم يا خير، من می گويم، بله. ما اصلا انتظارمان همين است که به تناسب ظرفيت هر جريان بايد از آن انتظار پختگی داشته باشيم و نسبت به ناپختگی هر جريانی در هر سطح از صلاحيت بايد برخورد انتقادی بکنيم. اين فرقی نمی کند که فردی تصدی های سياسی داشته باشد يا تصدی های جنبشی از جمله جنبش دانشجويی. به نظر من اين انتظار نامعقولی از جنبش دانشجويی نيست.
يعنی تئوری پرداز جريان اصلاحات و دموکراسی خواهی؟
به عنوان تئوری پرداز و حداقل به عنوان تئوری پرداز رديف اول لزوما نه، ولی در عين حال فکر نمی کنم بشود از پيش تعيين کرد که در هر حرکت لزوما چه جريانی تئوری پرداز است. آقای حجاريان هم نگفتند تئوری پردازی کنيد، بلکه گفتند کار تئوريک کنيد. به هر صورت اين توصيه به هر جريانی يک توصيه ی درست است.
خب، با اين بحث ها، شما به عنوان يک فعال سياسی شناخته شده، چه توصيه ای به دانشجويان داريد؟ يعنی عمل درست در زمان حاضر را چه می دانيد؟
سوال سختی است. يعنی اينکه چه کاری درست است و چه کاری درست نيست به شکل يک نسخه به آسانی تجويز کردنی نيست. ما معمولا وقتی درباره ی صحت عمل سياسی صحبت می کنيم در باره ی مجموعه ای از اعمال، رويکردها يا شاخص های تحليلی صحبت می کنيم. جنبش دانشجويی بعد از دوم خرداد تلاش کرد از ميراث به جا مانده از دهه ی ۶۰ دانشگاه يعنی دفتر تحکيم وحدت يک گونه ای از کانون سياسی متمرکز درست کند که اهداف و فعاليت های جنبش دانشجويی را متمرکز کند. به همين جهت گاهی اين طور به نظر می آمد که شبيه يک حزب عمل می کند که پايگاه خود را در دانشگاه مستقر کرده است. اين تلاش در پی ضربه هايی که دفتر تحکيم در جريان مبارزات سياسی خورد به نظر می رسد که از دست رفته است و در حال حاضر هيچ کانون متحد کننده ای برای حرکت های دانشجويی وجود ندارد. تقريبا می توانيم بگوييم که به نظر می رسد هيچ اتفاق نظری وجود ندارد که يک جريان سياسی و يک چيزی شبيه دفتر تحکيم سال های بعد از دوم خرداد، مشروعيت نمايندگی سياسی از طرف همه ی گرايشات را دارد. اين به ان جهت است که به روشنی تنوع ايدئولوژيک در دانشگاهها زياد است و اين تنوع مانع از هجمه ی يک جريان خاص می شود و معلوم نيست اگر يک جريان دانشجويی بخواهد واجد اکثريت بشود لزوما بايد از چه شاخص هايی برخوردار باشد. گاهی وقت ها در همين مورد به نظر می آيد سوء تفاهم های زيادی ايجاد شده است. به نظر می آيد که صرف نظر از تلاش های تئوريکی که هر گرايش سياسی از هر جنسی بايد انجام دهد، نوعی هميابی است و در حال حاضر چيزی که من در حرکت های دانشجويی مشاهده می کنم نوعی سرگردانی است؛ در عين حال که بسيار مايلند راديکال باشند، خيلی هم اصرار نمايشی دارند که به عنوان نوک پيکان ترقی خواهی حرکت سياسی مطرح باشند. يعنی چون خيلی ميل به نشان دادن ترقی خواهی دارند می بينند که نمی توانند بدون متحد سياسی در جامعه پيچيده ای مثل ايران با فشارهای زيادی که هست حرکت کنند. در عين حال هم خيلی مايلند که مرزبندی روشنی با حرکت اصلاحی داشته باشند و از موضع يک جور استقناع با نيروهای سياسی، بخصوص اصلاح طلبِ به تعبير خودشان حکومتی، حرکت کنند. اين نمايش ترقی خواهی مستلزم نوعی حرکات راديکال است که در عين حال امکان آن وجود ندارد. اين نگاه متاسفانه منجر به نوعی بی پناهی می شود. به نظر من تا زمانی که به يک توافق نسبی سياسی نرسيده اند می توانند به شکل فرهنگی تری حرکت کنند. به هر حال من فکر می کنم که صرف نظر از بحث های محتوايی که خيلی پيچيده ودامنه دار خواهد بود آنچه جنبش دانشجويی به آن نياز دارد نوعی هميابی است و بايد بداند که با چه نيروهايی می تواند متحد باشد. يک نيروی سياسی برای متحدان خودش می تواند مرحله بندی و سطح بندی کند. در يک مرحله سياسی خاص با متحدی خاص و در هر مرحله با متحدان خود سطح اتحاد خود را می تواند تعريف کند. ما به هيچ حرکت دانشجويی نمی توانيم توصيه کنيم با اين دقتی که من می گويم عمل کند و حتی در احزاب سياسی خودمان ما نمی توانيم اين دقت را مشاهده کنيم. ولی اگر خيلی اصرار داشته باشند که حضور سياسی خود را در هر مقطعی حفظ کنند لازم است که مقدماتی را که عرض کردم و نهايتا به هميابی و اتحاد سياسی منجر می شود در هر سطح و هر مرحله لحاظ کنند که در حال حاضر در حرکت های دانشجويی ديده نمی شود. اصولا سران حرکت های دانشجويی هم خيلی روشن نيستند. گروهی فعالان خيلی قابل احترامی مثلا در دفتر تحکيم شاخه ی علامه هستند. ولی اصولا ظرفيت چندانی برای حل خيلی از مسايلی که در حرکت های دانشجويی وجود آمده است در جايگاهی که آن ها قرار دارند وجود ندارد. اين مساله حرف های آقای حجاريان را حداقل در زمينه ی بحث کردن در باره ی ايدئولوژی سياسی خاص موجه نشان می دهد.
به نظر می آيد شما نقدهای زيادی به جنبش دانشجويی داريد؟
اينکه به شکل بی پرواتری انتقادات خودمان را مطرح می کنيم نشان می دهد که در مرحله درست تری قرار داريم. حداقل دستاورد بحث درست سياسی توهم زدايی از يک حرکت است. چون هر حرکت سياسی را خطر ايجاد توهم حتی در احزاب خيلی پيشرفته تهديد می کند. همين است که گاها شکست يک جريان سياسی غير قابل انتظار به نظر می رسد. چون توهم کرده است به فضا و نتايجی که نادرست است. من فکرمی کنم در مرحله ی درستی قرار داريم. به اين دليل که فرصت زيادی پيدا کرديم و می توانيم گذشته را جمع بندی کنيم و خيلی مولفه های سياسی را که معمولا لحاظ نکرده ايم، لحاظ کنيم. بله. من به حرکت های دانشجويی خيلی انتقاد داشتم ودر همان مراحل نيز به صراحت اعلام کردم.
نظرتان درباره بيانيه انتخاباتی دفتر تحکيم وحدت چيست؟ شما اين بيانيه را چطور ارزيابی می کنيد؟ بخصوص اينکه در سال ۸۴انتقاداتی به بيانيه دفتر تحکيم مبنی بر تحريم انتخابات داشتيد.
به هرحال با ارزيابی گذشته به روشنی مخالفم و صريح تر بگويم فکر می کنم يکسره نادرست بوده است. نادرست بودن آن را همين وضعيتی که اکنون در آن هستيم نشان می دهد؛ آفتاب آمد دليل آفتاب. ارزيابی که شما به آن اشاره کرديد فی نفسه مفردات آن چندان نادرست نيست و اين حق يک جريان سياسی است که در مورد حمايت يا عدم حمايت خودش تصميم بگيرد و معيارها و موازين خودش را مشخصا روشن کند. ولی به نتايج عملی اين بحث می شود فکر کرد و اينکه نتايج آن درست است يا خير. اگر از اين بحث اين طور استنباط شود که ما به صرف حضور آقای خاتمی مجددا به او رای نخواهيم داد اين حرکت، حرکت غلطی است و اتفاقا نقدی که جريان راست، بخصوص افراطی به حاميان آقای خاتمی وارد می کنند همين است که القا می کنند حضور خاتمی يعنی فقدان نياز به برنامه. در حالی که نکته ی اساسی اين است که حضور اقای خاتمی صرف نظر از برنامه هايی که خواهد داد و اينکه آن برنامه ها تا چه اندازه قابل وصول است و يا چقدر درست تنظيم شده است ـ تکرار می کنم و تاکيد می کنم که معلوم است که برنامه خواهند داد- اين است که حضور آقای خاتمی برهم زدن موازنه ای است که به طور مشخص بعداز مجلس ششم و دولت احمدی نژد ايجاد شده است. اگر اين استدلال ها همه اسم رمزی است برای اينکه حضور خاتمی فی نفسه واجد هيچ اهميت و دستاوردی نيست من با آن مخالفم. معتقدم که نفس حضور خاتمی واجد يک ارزش استراتژِک فوق العاده بالايی است که محتوای برنامه ی ايشان را در وهله ی دوم اهميت قرار می دهد. ولی باز روشن است که اگر راست افراطی بخواهد بر اين صحبت بنده اين ايراد را وارد کند که برای ما برنامه اهميت ندارد، بايد بگويم هيچ عقل زير متوسطی اعتقاد ندارد که کانديدای رياست جمهوری نبايد برنامه داشته باشد. ما در مورد وزن يک فرد و تغيير مثبت موازنه ی قدرت مستقر داريم صحبت می کنيم. بيانيه ی تحکيم اگر نافی اين باشد من با آن مخالفم و فکر می کنم يک بار ديگر ممکن است مسير نادرستی بروند. ولی تصور من اين است که اين طور نخواهد شد و فکر می کنم که شعاع حضور آقای خاتمی آنقدر پرقدرت خواهد بود که همه ی اين اما و اگرها را منتفی خواهند کرد. من فکر می کنم حضور بسيار درخشانی خواهد بود و از همين الان نگرانی راست افراطی را از حضور ايشان احساس می کنم.
مصاحبه از احمد توتونچی
***
علی تاجرنيا: پيگيری حادثه ۱۸ تير از دست ما خارج بود
علی تاجرنيا، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و نماينده مجلس ششم، از اعضای قديمی دفتر تحکيم وحدت است. تاجرنيا بعد از ورود به مجلس با همراهی ميثم سعيدی، فاطمه حقيقت جو و علی اکبر موسوی خوئينی فراکسيون دانشجويی مجلس ششم را فعال کرد. با تاجرنيا از خاطرات و تجربيات آن روزها صحبت کرده ايم.به اعتقاد وی “تحصن فراکسيون دانشجويی، موفق تر از تحصن نمايندگان در مجلس ششم بود.” گفت و گو را پی می گيريم.
آقای تاجرنيا، می خواهيم نقبی به گذشته بزنيم. چطور به فکر افتاديد در مجلس ششم فراکسيونی به اسم فراکسيون دانشجويی تشکيل دهيد؟
چند علت داشت. شايد مهم ترين دليلی که فکر می کرديم باعث ورود ما به مجلس شد، فعاليت های ما در دفتر تحکيم بود. مساله ديگر اينکه به دليل سابقه در شورای عمومی و شورای مرکزی دفتر تحکيم، با حمايت تحکيم به مجلس راه پيدا کرده بوديم. در وهله سوم هم می دانيد که چند ماه قبل از آغاز مجلس ششم، حادثه تلخ ۱۸ تير اتفاق افتاد و فضاهای دانشجويی هم تحت فشار بودند؛لذابرای پيگيری حوادث ۱۸ تير و بازداشت های دانشجويان وسايرمسايل دانشجويی، تصويب شد که چنين فراکسيونی پا بگيرد.
هدف گذاری شما در زمان تشکيل اين فراکسيون چه بود؟ به دنبال چه بوديد و چه می خواستيد به دست آوريد؟
ما البته هيچ بحث مدونی نداشتيم. اما هدف گذاری ما در آن زمان بيشتر بحث آن بود که بتوانيم خواست و ندای جريان دانشجويی را مطرح کنيم؛ چه در حوزه فعاليت های دانشجويی و چه در حوزه مسايل بيرونی و نگاهی که جريان دانشجويی به آن ها دارد. مثل بحث هايی چون آزادی فعاليت تشکل ها و آزادی بيان و حقوق بشر و… بحث هايی که در آن زمان البته جريانات دانشجويی به دليل فضای خاص آن زمان در آنها فعال تر بودند.
الان که به گذشته نگاه می کنيد، تا چه خودتان را موفق می دانيد؟
مشکلی که آن زمان داشتيم، اين بود که ارتباط ارگانيکی که برای موفقيت ما لازم بود شکل نگرفت. يک دليلش اين بود که جريانات دانشجويی تصور می کردند نزديکی زياد به ما ممکن است باعث شود استقلالشان زير سوال برود. بحث ديگر هم اين بود که چون در مجلس بوديم، اولويت های زيادی مطرح بود که باعث شد آن طور که بايد و شايد وقت و فکرمان را به اين مساله اختصاص ندهيم.
البته شما در مجموع که با شورای مرکزی تحکيم جلسه داشتيد؟
بله چندين جلسه داشتيم، اما هيچ وقت ارتباط ارگانيک و مستمری ميان ما شکل نگرفت. شايد به دليل اين بود که بچه ها نمی خواستند استقلالشان زير سوال برود.
يعنی موفق نبوديد؟
مجموعا فکر می کنم در خيلی از حوزه ها، موفق بوديم. مثلا در سالگرد حادثه ۱۸ تير با توجه به مسايلی که وجود داشت موفق بوديم. مثل حضور من و خانم حقيقت جو در زمان حادثه ۱۸ تير در کوی دانشگاه، يا مساله زندان ها و بازداشت دانشجويان که پيگير آن ها بوديم، بخصوص آقای موسوی خيلی پيگير اين قضيه بودند و فعاليت می کردند.
اين کارهابرای دانشجويان کافی بود؟
مجموعا تصور می کنم فعاليت ها، در حوزه مسايلی بود که دغدغه های جنبش دانشجويی بود. فکر می کنم همين که جمعی وجودداشت که باعث شد اين مسايل انعکاس پيدا کند، کار خوبی بود. گرچه با پيگيری بيشتر ما و نزديک شدن تحکيم، فکر می کنم می توانستيم موفقيت های بيشتری به دست آوريم. شايد در شمردن دلايلی که باعث شد ما به موفقيت کامل نرسيم، اين بحث هم وجود داشت که بعد از حادثه ۱۸ تير، کم کم بحث اختلافات در دفتر تحکيم بالا گرفت و همين مساله باعث شد بخش عمده ای از وقت صرف رفع اختلافات شود.
درباره بحث ۱۸ تير، به نظر نمی رسد خيلی موفق شده باشيد. به هر حال بحث تشکيل دادگاه کذايی و بازداشت ها و احکامی که برای دانشجويان صادر شد و…
ببينيد بخشی از دادگاه ها قبل از تشکيل مجلس برگزار شده بود و بخشی از دادگاه هم در زمان ما برگزار شد. پيگيری بحث دانشجويان هم انجام شد. ما بحث سالگردرا هم پيگيری کرديم که می دانيد، هنوز هم من و هم خانم حقيقت جو در اين باره پرونده مفتوح داريم. چون وقايعی که در آن سالگرد اتفاق افتد و زد و خوردها و گروگان گيری ها به هر حال مسايلی را به وجود دارد. منتها من فکر می کنم حل آن حادثه، از دست ما خارج بود، ولی تا جايی که امکان داشت قضيه را پيگيری کرديم.
شما تحصنی هم در مجلس داشتيد. شايد به نوعی فتح باب تحصن در مجلس ششم. کمی درباره آن تحصن فراکسيون دانشجويی توضيح می دهيد؟
من البته آن زمان در مجلس نبودم، روز اول تحصن با کميسيون امنيت ملی در سفر بودم اما وقتی از سفر برگشتيم، خيلی زود به دوستان پيوستم. آثار آن مساله، حتی بيشتر و بهتر از آثار تحصنی بود که در انتهای مجلس انجام شد. چون ما توفيقاتی به دست آورديم مثل بحث آزادی دانشجويان و هم شکستن شرايطی که در آن زمان بر فضاهای دانشجويی حاکم بود. من فکر می کنم در مجموع تحصن خوبی بود و نتايج خوبی هم داشت.
اگر باز هم به آن دوران برگرديد، آيا باز هم چنين فراکسيونی تشکيل می دهيد؟من فکر می کنم مجلس بيشتر وظيفه قانون گذاری و نظارتی دارد، يعنی چيزی که بايد مورد توجه ما باشد فراتر از بحث جنبش ها و تشکل های دانشجويی است. بايستی به استقلال دانشگاه ها در حوزه های مختلف، مثل مباحث صنفی، فعاليت های علمی و… بيشتر توجه کنيم. شايد اگر در آن زمان نگاه ها معطوف به اين بود که در جنبش دانشجويی چه ميگذرد، الان بايد بحث دانشجو و دانشگاه را کمی فراتر ببينيم. در باره کارهايی هم که انجام داديم بايد با قوت بيشتری انجام می داديم، و در عين حال سعی می کرديم - و می کنيم - تعداد بيشتری را در اين فراکسيون جمع کنيم. چون وقتی جنبش دانشجويی فعال باشد، جامعه هم فعال می شود. اين چند سال اخير هم نشان داد که انفعال جريان دانشجويی باعث انفعال جامعه می شود. بنابراين فکر می کنم باز هم بايد اين مساله، مورد توجه ماباشد، اما کمی بحث را فراتر از تشکل های دانشجويی می بينيم.
مصاحبه از حسين محمدی
روزآنلاين