موضع دانشجويان و دانش آموختگان ليبرال در مورد انتخابات رياست جمهوری چيست؟ گفتگوی ادوارنيوز با سعيد قاسمی نژاد
ادوارنيوز: سعيد قاسمی نژاد سرشناس ترين چهره ی گروهی است که به عنوان دانشجويان ليبرال شناخته می شوند.او در سال ۸۲ به زندان رفت و در سال ۸۶ به اتهام اقدام عليه امنيت ملی به دو سال حبس تعليقی محکوم شد. او هم اکنون عضو سازمان دانش آموختگان ايران(ادوار تحکيم) است.از قاسمی نژاد تا کنون مقالات و ترجمه های پر شماری در مطبوعات داخلی و سايتهای اينترنتی منتشر شده است. با او در مورد انتخابات رياست جمهوری دهم و وضعيت سياسی کشور به گفتگو نشسته ايم.
موضع دانشجويان و دانش آموختگان ليبرال در مورد انتخابات رياست جمهوری چيست؟
پاسخ: پيش از پاسخ به اين پرسش بايد چند نکته را متذکر شد.
اول:آيا انتخابات ايران انتخاباتی آزاد است؟
پاسخ به اين پرسش مسلما و طبيعتا خير است.انتخابات در ايران تقريبا با استثناهای معدودی هرگز آزاد نبوده است.آنچه امروز به وضوح مشخص است اين نکته است که انتخابات در جمهوری اسلامی نه تنها آزاد نيست بلکه در همان دايره خوديها نيز سالم برگزار نمی شود و به نظر می رسد نتيجه انتخابات بيش از پيش در جای ديگريست که رقم می خورد. ظاهرا استراتژی اتخاذ شده توسط حاکميت اين است که چند ماه نق زدن اپوزيسيون خود را تحمل کند و چند سال خيال خود را راحت کند.
دوم اينکه حکومت تا چه حد می تواند تقلب در انتخابات را سامان دهد؟
پاسخ به اين پرسش اين است که حکومت در اين زمينه در حال حاضر دردرون خود هيچ خط قرمزی ندارد.آنچه ممکن است مانع حکومت شود بحث وضعيت بين المللی آن است و اين احتمال که شايد حکومت بخواهد يا مجبور شود يک چرخشی در مواضع خود صورت دهد و چهره ملايمتر و قابل قبولتری از خود به نمايش بگذارد.
سوم اينکه چرا چنين است؟
حکومت در اين چند ساله به دليل بالا بودن قيمت نفت و گرفتاری جامعه بين الملل در عراق و افغانستان و نزاعهای حاصل از بيدار شدن دوباره حس توسعه طلبی روسيه در عرصه داخلی فعال مايشا بوده است .اين چند ساله صحنه سياسی ايران شاهد دوقطبی قدرت مطلق حکومت و ضعف مطلق نهادهای مدنی بوده است ضمن اينکه حکومت توانست با کمک دلارهای نفتی بخشهای فرودست توده ها را نيز راضی کند.اين وضعيت در حال حاضر با توجه به بی کفايتی احمدی نژاد، کاهش قيمت نفت ، تغيير وضعيت در ايالات متحده و تغيير وضعيت در منطقه تغيير يافته است.
اتفاق مهم ديگری که افتاده است حضور سپاه به عنوان يک مجتمع نظامی-تجاری-امنيتی – صنعتی در عرصه سياست داخليست . سپاه تقريبا تمامی گلوگاههای مهم اقتصادی و سياسی کشور را در دست دارد و جدال نظاميان – روحانيان مراحل حساسی را طی می کند.شما بحث دولت وحدت ملی را نيز بايد در همين زمينه نگاه کنيد. اين فی الواقع دست و پا زدن طرف مقابل برای برون رفت از اين وضعيت است.اشتباهی که جناح نظاميها کرده است، که البته با توجه به فقدان مبانی مشخص در نزد سياستمداران ايرانی به راحتی قابل رفع است ،اين است که تا اينجای کار تمامی سيبهايش را در سبد احمدی نژاد گذاشته است و امثال قاليباف را به سمت مقابل سوق داده .اين اشتباه البته چنانکه گفتيم با توجه به فضای سيال سياست در ايران و گردشهای غريبی که در آن شاهديم قابل اصلاح است.
چهارم اينکه موضع رهبری در اين ميان چيست؟
به اين پرسش نمی توان پاسخی قاطع داد و تنها می توان در باره آن حدسياتی زد.اطرافيان رهبری در اين مسئله به دو دسته تقسيم می شوند و از اعمال اين اطرافيان و واکنشهای رهبری می توان به اين نتيجه رسيد که رهبری هنوز تصميم مشخصی نگرفته ولی به جناح نظاميان که آقای احمدی نژاد امروز آنان را نمايندگی می کند گرايش بيشتری دارد. اينکه اين گرايش تا چه حد ميل قلبی ايشان است و تا چه حد تحت تأثير واقعيات و موازنه قوا در ايران بحث ديگريست.ولی بايد گفت که نزاع اصلی همچنان بحث جانشينی است و نزاعهای روزمره کنونی را بايد در پرتو نزاع گسترده تر بر سر جانشينی تفسير کرد و بدين لحاظ در آينده نزديک می توان شاهد تغيير و تحولات گسترده ای در عرصه سياست داخلی در ايران بود و اصرار اصولگراها برای حذف اصلاح طلبان و ابرام اصلاح طلبان برای حضور در صحنه به هر قيمتی را نيز بايد بخشی از اين نزاع بر سر جانشينی دانست.
پنجم اينکه معيار فعاليت در عرصه انتخابات چيست؟
انتخابات به دو بخش مهم تقسيم می شود.بحثها و مسائل پيش از انتخابات و بحث شرکت در انتخابات.شرکت فعال در بحثهای پيش از انتخابات به گمان وظيفه گروههای سياسی است.اينکه بعضی گروهها از چند ماه قبل از انتخابات يک بيانيه می دهند و انتخابات را تحريم می کنند و از فرصت انتخابات برای اثرگذاری بر فضای سياسی و سازماندهی نيروهای تحولخواه استفاده نمی کنند به گمان ما اشتباه است.اين موضع به عين انفعال است و سودی بر آن مترتب نيست .چنين موضعی موضعی انفعالی است و به همان اندازه که شرکت بی قيد و شرط در انتخابات مضر است اين موضع انفعالی هم مضر است.تحريم انتخابات می بايست تحريم فعال و همراه با ارائه راه حل جايگزين باشد والا دادن يک بيانيه تحريم که ظاهرا ادبيات آن هم در اين سالها تغييری نکرده است نه بر نظام اثر می گذارد نه بر مردم و نه بر جامعه بين الملل.برای ما معيار تعيين کننده فعال بودن در عرصه انتخابات، آزاد و سالم بودن انتخابات نيست ، معيار اين است که فضا تا چه حد برای اثرگذاری مثبت بر عرصه سياسی با توجه به محاسبه هزينه فايده مهياست.دغدغه آزادی و سلامت انتخابات همواره وجود دارد و بايد برای آن کوشيد ولی اگر بخواهيم منتظر يک انتخابات آزاد و سالم باشيم می بايست تا ابدالدهر منتظر بمانيم. به همين دليل ما معتقديم گروههای تحولخواه می بايست از اين فرصت چندماهه تا انتخابات استفاده کنند ،با جامعه سخن بگويند به سازماندهی بپردازند و بر وزن اجتماعی خود بيفزايند. پس از اين مرحله می توان با پشتوانه وسيع تر و ادله قويتری بحث شرکت يا تحريم در انتخابات را مطرح کرد.اما در نهايت بايد گفت که تا اينجای کار ما فضای منا سبی را در عرصه انتخابات پيش بينی نمی کنيم و اين احساس را نداريم که شرکت مردم در انتخابات تغييرات مثبت و قابل توجهی را در عرصه سياسی ايران رقم بزند.
حضور آقای احمدی نژاد در انتخابات را چگونه ارزيابی می کنيد؟
همانطور که گفتيدکانديدای اولی که بايد بررسی شود خود آقای احمدی نژاد است. حضور آقای احمدی نژاد در دوره اول به جز زيانهای فراوان سودهايی نيز برای کشور داشته است.اول اينکه اين دولت و شخص آقای احمدی نژاد بسياری از تابوها را شکسته است.دوم اينکه رياست جمهوری را به جايگاه واقعی خود برگردانده است و نشان داده که اگر رئيس جمهور شجاع باشد بسياری از کارها شدنی است.اين درسی است که آقای خاتمی بايد از احمدی نژاد بياموزد . سوم اينکه ناکارآمدی ايده های سوسياليستی در جهان امروز را به معرض نمايش گذاشته است. چهارم اينکه سطح نارضايتيها و شکافها را به حد غيرقابل تصوری بالا برده است.اگر در ايران اپوزيسيون قدرتمندی وجود داشت احمدی نژاد نعمتی بود که سريعا ايران را به گذار به دموکراسی رهنمون می شد. ولی از آنجا که اپوزيسيون در ايران حتی از قدرت حاکم هم بی کفايت تر است، زيرا قدرت حاکم در حاليکه لقمه چربی مثل نفت در ميان ميدان است تشتت را در ميان خود مديريت می کند ولی سران اپوزيسيون در حاليکه چيزی سر سفره نيست مدام در حال دريدن گلوی يکديگرند، ضرر حضور احمدی نژاد برای کشور بسيار زياد است.
سازمان ادوار از آقای نوری برای شرکت در انتخابات دعوت کرده است.نظرتان راجع به آقای نوری چيست؟
در ميان کانديداهای اصلاح طلب آقای عبدالله نوری فردی شجاع ،دارای سوابقی روشن ، مديری کارآمد و دموکراسيخواهی تمام هستند ولی به دليل بازی نه چندان اخلاقی تيم انتخاباتی آقای خاتمی که نه اعلام حضور می کنند ونه اعلام عدم حضور ايشان هنوز حضور خود را اعلام نکرده اند. ما باور داريم که بازی در پيش گرفته شده از جانب تيم انتخاباتی آقای خاتمی بيشتر به قصد از ميدان به در کردن ديگر کانديداهای اصلاح طلب است زيرا اصولگرايان در نهايت يک شبه متوجه می شوند که بايد از چه کسی حمايت کنند. به هر حال آقای نوری بايد فعالتر باشند و سکوت ايشان چندان صورت خوشی ندارد در اين صورت به نظر ما حتی با حضور آقای خاتمی در صحنه نيز ايشان شانس پيروزی دارند چرا که موضع صريح ايشان و مديريت قدرتمندانه ايشان برای مردم شيرينتر و دلخواهتر است.
از ميان خاتمی و کروبی کداميک کانديدای مناسبتری هستند؟
در مورد آقای خاتمی و کروبی گفته می شود که آقای خاتمی حرفهای خوبی می زند و کمتر عمل نيکی انجام می دهد و آقای کروبی اگر چه به اندازه آقای خاتمی حرفهای خوب نمی زند ولی عمل نيکش بيشتر است. ما به اين گزاره چندان باور نداريم چرا که در اين روزها سخنان چندان جالبی نيز از آقای خاتمی نمی شنويم. متاسفانه همانطوری که دکتر سروش گفته اند آقای خاتمی نه بصيرت در نظر دارند و نه شجاعت در عمل. ما عليرغم احترام فراوانی که برای آقای خاتمی قائليم ايشان را گرفتار تناقضاتی می بينيم که با راهنمايی ايشان راهی به سوی نجات برای ايران و ايرانی متصور نيست.فراموش نکنيم اين خاتمی بود که تعليق غنی سازی را لغو کرد.اين حرفها که اگر خاتمی بود وضع اينگونه نبود بيشتر به قصد فريب مردم است.سياست نظام در حال حاضر ادامه غنی سازی است و به نظر نمی رسد بود يا نبود آقای خاتمی تفاوتی در مسئله ايجاد کند.
ما از ايشان می خواهيم که صريحا اعلام کنند آيا در صورت انتخاب شدن تعليق غنی سازی را لغو می کنند تا تحريمهايی که در حال شکستن کمر ملت است برداشته شود يا خير.
پرسش ديگر ما نحوه و ميزان هزينه کرد بودجه های نظامی است. در حاليکه ملت ما گرسنه است بخش اعظم درآمد نفتی صرف ساختن بمب و موشک و ... می شود.در حاليکه به لحاظ اقتصادی ملت تحت فشارند ، پروژه ها ی بزرگ و ملی مثل فرودگاهها،آزادراهها ، پالايشگاهها و ... پيش نمی روند و ... چرا می بايست اين درآمدها اينگونه صرف شود؟آيا ايشان حاضرند به ملت قول بدهند که اين در آمدها صرف امور زيربنايی می شود و نه ساختن بمب و موشک و مين و ...؟
متاسفانه ما شاهد استيلای نيروی نظامی بر عرصه اقتصاد کشوريم.اين هم غيرقانونی است و هم به اقتصاد کشور به شدت ضربه زده است.آيا ايشان حاضرند در صورت انتخاب شدن دست نيروهای نظامی را از قراردادهای عمرانی کشور کوتاه کنند.فی الواقع امروزه نيروهای نظامی بخش اعظم بودجه جاری و عمرانی کشور را بلعيده اند که نتيجه اش يک ديکتاتوری نظامی – مذهبی در کشور است.
به گمان پاسخ آقای خاتمی به اين پرسشها و پرسشهای ديگری از اين دست مثبت نيست ما منتظر می مانيم تا ايشان اعلام حضور کنند و در آن زمان پرسشهايمان را به تفصيل مطرح خواهيم کرد. ولی به گمان ما حضور ايشان به همان شکل قبلی نه برای ايشان خوب است ، نه برای ملت ما و نه حتی برای جريان اصلاح طلب. ايشان لازم نيست اصلاحات را رهبری کنند چرا که اين مسئوليتی است بيش از طاقت،دانش و شجاعت ايشان ولی ايشان اگر می خواهند رئيس جمهور شوند برای خودشان،برای اطرافيانشان و برای ملت ايران بهتر است که لااقل يکی دو خط قرمز را مشخص کنند و بر سر همان يکی دو خط قرمز ايستادگی کنند در آن صورت می توان اميد داشت که به مرور زمان شکاف ژرفی که ميان جريان تحولخواه و اصلاح طلب وجود دارد قابل عبور شود. حمايت چريان تحولخواه از آقای خاتمی به گمان ما تنها در صورتی قابل بررسی است که ايشاه همراه با کابينه در انتخابات حضور پيدا کنند.يعنی اينکه ايشان وزرا،معاونين و مشاورين کليدی کابينه خود را از پيش مشخص و معرفی کنند .اگر اين کابينه مورد پسند و هماهنگ با خواسته های تحولخواهان بود آن وقت بحث حمايت از ايشان برای تحولخواهان قابل طرح است. من متاسفانه امکان چنين رخدادی را نزديک به صفر می بينم چرا که نوع برخورد آقای خاتمی با تحولخواهان برخوردی از موضع بالا همراه با تکبر فراوان است . ايشان برخوردی فرعون وار با تحولخواهان دارند و گويا اصلا چنين جريانات و گروههايی را نمی بينند. به گمان ما ايشان و گروههای حاميشان به جای تشکيل دولت وحدت ملی با دشمنان دموکراسی و ناقضين حقوق بشر بهتر است به فکر تشکيل دولت وحدت ملی با حاميان دموکراسی و مدافعان حقوق بشر باشند.ايشان در حاليکه برای کسانی چون لاجوردی پيام می دهند و امثال ناطق نوری را ميزبانی می کنند در اين چند ساله حاضر نشده اند حتی يک نشست با گروههای مثل نهضت آزادی و ملی مذهبی ها ،که گاها در دفاع از ايشان از مشارکت و مجاهدين هم گوی سبقت را ربوده اند، داشته باشند.ايشان حق حيات طرفدارنشان را بپذيرند زنده بودن مخالفينشان پيشکش.آقای لاريجانی ملی مذهبی ها و اعضای نهضت آزادی را رسما به مجلس دعوت کرد و آب از آب تکان نخورد آقای خاتمی چرا نمی توانند يک روز اين گروهها را به منزل يا دفترشان دعوت کنند؟به گمان ما سابقه ايشان نشان می دهد که اتفاقا برخوردهای ايشان از سر اضطرار نيست بلکه از سر باور ايدئولوژيک است .در نهايت به فرض پيروزی آقای خاتمی در انتخابات حضور ايشان به همان شکل گذشته سودی برای ملت ايران ندارد زيرا ممکن است اندکی از فشارها بر ملت ايران بکاهد اما بيش از آن از فشارها بر جمهوری اسلامی می کاهد و فرصتی دوباره برای تضييع بيشتر و جديتر حقوق ملت برای اقتدارگرايان فراهم خواهد کرد.
آقای کروبی به گمان من کانديدای مناسبتری از آقای خاتمی است.چرا؟اول اينکه در زمينه دفاع از حقوق منتقدين آقای خاتمی چنانکه ديده ايم عليرغم ويترين بهتری که دارند اما عملکرد موثری ندارند، آقای خاتمی حتی حاضر به دفاع از نزديکان خود هم نيست ، وقتی پای خطر کردن در ميان باشد ايشان ظاهرا از خودشان هم دفاع نمی کنند چه برسد به ديگران. اما کارنامه آقای کروبی در اين زمينه کارنامه پربارتر و موفقتريست.ايشان اگر چه کمتر وعده می دهند ولی بيشتر عمل می کنند.
دوم اينکه در زمينه حقوق و آزاديهای اجتماعی و فرهنگی به دليل آنکه اولا آقای کروبی بيشتر مورد اعتماد نظام است و ثانيا اينکه در دفاع از حقوق مردم پيگيرتر است به باور ما فشارها بر مردم کمتر خواهد شد و اميد اينکه زندگی مردم ما اندکی به آنچه يک زندگی عادی و طبيعی انسانی به دور از ترس مداوم از حضور گزمه های مزدور و سگهای هار دست پرورده دلارهای نفتی و جهالت هزارو چند صد ساله نزديکتر شود بيشتر است.
سوم اينکه از آنجا که ايشان مقبوليت بين المللی آقای خاتمی را ندارند فشارها بر حاکميت چندان کاهش نخواهد يافت.
در نهايت اگر احمدی نژاد نماد تبار حاشيه نشينی شهری جمهوری اسلامی است يعنی روستاييانی که فرهنگ شهر نشينی را نپذيرفته اند و صفای روستايی را نيز از کف داده اند و نمادی از تعصب، فقر فرهنگی و دغلکاری هستند. آقای کروبی نماد تبار روستايی جمهوری اسلامی است. به گمان ما در متن اين حکومت کروبی کانديدايی مناسبتر برای مردم است و به نفع اصلاح طلبان حکومتی است که از وی حمايت کنند.اين البته طبيعتا به معنای حمايت تحولخواهان از آقای کروبی نيست.
در جبهه محافظه کاران اوضاع را چگونه می بينيد؟
در ميان محافظه کاران ولايتی رفتارهايی خاتمی گونه دارد.يعنی در برابر قدرت رهبری مطلقا تسليم است.ولايتی را بايد نمادی از قدرت رو به زوال راست سنتی دانست. قاليباف اما کانديدايی قابل توجه است فردی که پوپوليستی تمام عيار است .قاليباف به تيغی دولبه می ماند و اگر جمهوری اسلامی استعداد تبديل شدن به يک رژيم فاشيستی- نظامی تمام عيار را داشته باشد قاليباف بهترين کانديدا برای چنين گذاری است . چرا که قاليباف خواهد توانست روستاييان، حاشيه نشينان شهری و بخشهای قابل توجهی از طبقه متوسط را بسيج کند، استعدادی که احمدی نژاد ندارد و به گمان من قاليباف می تواند نزاع نظاميان – روحانيان را در حالی به سود نظاميها به اتمام برساند که احتمالا چشمان اميدوار بخشهای عظيمی از ملت و دعای خير بخشهای عظيمی از اپوزيسيون را پشت سر خود خواهد داشت اين همان گذار تمام عيار به فاشيسم است با تمامی مختصاتش.