ديدن امروز با نگاه ديروز! پاسخ به نقدی در باره جنبش ملی ما هستيم، کوروش گلنام
سر انجام هم ميهن گرامی ای بنام علی کلائی پا پيش نهاده و به نقد و انتقاد جنبش ملی ما هستيم پرداخته است. پيش از من، هم ميهن گرامی ديگری، پريش پاهکين، پاسخ درخوری به اين نوشته داده است و بر نکته های درستی انگشت نهاده است. بنا بر اين من به آن نکته ها نپرداخته مگر با اشاره ای گذرا.
ولی گذشته از پاسخ درستی که پريش پاهکين، که نگارنده کمترين شناخت و آشنايی نيز با ايشان ندارم، به آن داده است، من در اين جا از ديد خود، نکته های ديگری را يادآور می شوم:
۱ ـ نخست از اينکه ايشان دليری کرده و پا به ميدان نهاده است وبا جنبش ما هستيم از ديد يک مخالف بر خورد کرده اند، بايد ايشان را تحسين کرده و سپاس گزاری نموداگر چه به راستی نتوانسته اند برخوردی درست و راستين با جنبش ما هستيم داشته باشندوديدگاه هايی بيان کرده اندکه در همآن گذشته ها سير کرده، ژرفايی نداشته و جز رديف کردن مشتی داده های کليشه ای حقيقتن سوخته، چيزی برای ارائه به خواننده نداشته اند.
۲ ـ من از بند پايانی نوشته آغاز کرده و اين بخش نوشته ايشان را، بی دگرگونی و با همآن کمبودهای فنی/انشايی آن، اينجا می آورم تا در دنباله به ديگر نکته ها بپردازم:
"اما مقصر کيست ؟ به نظر می رسد مقصر مدعيان حضور و فعاليت اجتماعی است که با خالی کردن عرصه زمينه ساز چنين انحرافات سياسی ای هستند . مدعيان و به قول معروف دم کلفت های سياسی اپوزسيون ايرانی که به حرف خود پايند نيستند و مرد عرصه سخن اند و نه عمل . آرمان گرايان ديروز که امروز نشستگانند در حقيقت مقصر ايجاد موجهايی از قبيل ما هستيم يا موج هخا و هخا ها هستند.
به نظر می رسد اين خلا اجتماعی فضای خوبی را برای اينگونه موجها فراهم آورده است . اما بايد متوجه بود و با روشنگری توده ها و انجام رسالت روشنفکری به اينگونه انحرافات پايان داد." مقاله ماهستيم، بی عملی ومشکلات خلقيات ايرانی، علی کلايی، سايت گويا، سه شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۸۸ (به تيتر مقاله نيز توجه بفرماييد که آن نيز بسيار گويا است)
همين چند جمله، خود هم بسيار روشنگراست وهم بسيار پرسش بر انگيز. مثلن روشن نيست اين به قول ايشان"دم کلفت های اپوزيسيون" چرا سی سال عرصه را خالی کرده اند و "به حرف خود پابند نيستندو مرد عرصه سخن اند و نه عمل"!؟
ـ اتفاقن اگر نکته درستی در اين نوشته باشد، يکی همين نکته است. اين نگارنده نيز سال ها است که نخستين ايرادش به اپوزيسيون همين بوده است و لی نه به اين شکل وبا ادبياتی که ايشان به کار می برند. بارها از دوستان گوناگونی درخواست شد که اپوزيسيون خود را تنها سرگرم به کنفرانس، نشست و امروز نشست های هر روز بيشتر پالتاکی نکند زيرا اگر چه همه اين کارها در جای خود می تواند سودمند باشد ولی چنان چه اين تلاش هابه کوشش های عملی نيانجاميده و تنها در سخن و در بيانيه گردهم آيی ها باقی بماند به جايی نخواهد رسيد که شوربختانه گوش شنوايی نبود و هنوز نيز در ميان اين گروه از هم ميهنان نيست و همه ما امروز پايان بی بهره اين شيوه کار را به چشم خود می بينيم.
ـ از سويی ديگر، مقايسه جنبش ملی ما هستيم با يک جريان موهوم وبی ريشه ای بنام هخا، خود گويای ميزان شناخت و شيوه های سنجش منتقد است و نشان می دهد که نويسنده مقاله، نه درک درستی از گرفتاری ها در ايران و نه از جنبش ما هستيم دارد. از سويی می گويد و می پذيرد که جنبش ملی ما هستيم"در چند ساله اخير نفوذ بسياری را در ميان توده های ايرانی داشته است" و از سوی ديگر آن را با يک جريان موهوم چون هخا که پس از کوتاه مدتی اثری از آن بر جای نماند و به زودی روشن شد که هيچ ريشه ای نداشته وفريبی بيش نبوده است، يکی می داند و خود متوجه نيست که چگونه به درک وفهم مردمی که چنين به پشتيبانی از اين جنبش ملی ما هستيم بر خواسته اند، توهين می کند.
بنا بر اين از ديد ايشان جنبش ملی ما هستيم هم موجی است که به زودی خواهد گذشت! از اين اندازه درک و چنين ارزيابی ای نبايد شگفت زده شد زيرا کسی که حتا نمی داند که از عمر اين جنبش تنها بيش از ده ماه واندی نمی گذرد و از "حرکت ما هستيم در چند ساله اخير خود" سخن می گويد، نمی توان چشم داشتی بيش از اين داشت. اين يکی از همآن گرفتاری هايی است که ما هميشه با آن دست به گريبان بوده ايم. مثلن می خواهيم دست به نقد و انتقاد از چيزی بزنيم، حتا زحمت آن را نمی کشيم که آن چه را که می خواهيم به نقدو انتقاد از آن بپردازيم درست خوانده يا ارزيابی کرده و مشخصات آن را درست درک کرده و متوجه شويم که در باره چه چيزی می خواهيم قلم زده و يا گفت وگو کنيم. جمله هايی را از اين جا و آن جا به هم می دوزيم که البته پناه گرفتن در سايه سخنان بزرگان از پيش پا افتاده ترين شيوه ها است و می خواهيم با گفتار آنان، بی برابری دادن و سنجيدن آن با زمان موجود، ديدگاه های خود را توجيه کرده، سخنی گفته باشيم.
۲ ـ اندرز ايشان در آخرين جمله مقاله به خواننده اين است:
"اما بايد متوجه بود و با روشنگری توده ها و انجام رسالت روشنفکری به اينگونه انحرافات پايان داد."
سی سال نتوانسته ايد اين کار را بکنيد، لطفن از هم اکنون آغاز کنيد که دير نشود چون جنبش ملی ما هستيم چون سيلی خروشان به حرکت درآمده و پايه های شيادی، خرافه، دروغ، بی اخلاقی، بی هويتی، نا اميدی، هراس، دوری و جدايی از يکديگر، سرگردانی، ندانم کاری و... را يکی پس از ديگری در هم می شکند. پر شتاب به پيش می رود و هر روز مردم را بيشتر آگاه، هم گام و هم نوا می نمايد. شما نيز بايدشتاب فراوانی به کار ببريد وگر نه بازهم کلايتان پس معرکه است. من به سهم خود چشم براه شنيدن خبرهای خوب برنامه ريزی های درست و پيشرفت های شما در راه رهايی مردم ايران از چنگال اختاپوسی بنام جمهوری اسلامی هستم و با اجازه از سوی همه هواداران و کوشندگان جنبش ملی ما هستيم از هم اکنون به شما قول می دهم که اگر گام هايی درست در راه رهايی وآزادی مردم ايران بر داريد، ما از جمله نخسين پشتيبانان شما خواهيم بود. بفرماييد دوست و هم ميهن گرامی "بياور آن چه داری ز مردی و زور" که جاده باز وميدان فراخ است. به گفته خود شما تا کی می خواهيد حرف بزنيد و عمل نکنيد؟
۳ ـ از سوی ديگر اين هم ميهن که تيتر آن چنانی مقاله اش از"مشکلات خلقيات ايرانی" می گويد، به مهمترين زمينه کار جنبش ما هستيم در برخورد باهمين"مشکلات خلقيات ايرانی" که "کاری فرهنگی" است ودر بر گيرنده برخورد درست با نارسايی ها، کمبودها وباور به خرافه ها و آيين های دست و پا گير و زيان بخش که سبب شد تا مشتی ملای سود جو ونيرنگ باز بتوانند چنين بر زندگی وهستی مردم چنگ بياندازند، کمترين اشاره ای نداشته است. مخالف منصفی نيست وجز اعتراف به نفوذ فراوان اين جنبش در ميان مردم که آن را هم به اين انگيزه بيان کرده است که به عنوان يک سستی و ندانم کاری مردم از آن نام ببرد، کمترين جنبه مثبتی در اين جنبش نديده است! ولی تا بخواهيدبه بيراهه زده است ومسئله رهبری و شخصی شهرام همايون را پرچم نموده است. همه می دانند که شهرام همايون سخن گو و همآهنگ کننده اين جنبش است و خود بارها و بارها گفته است که اصولن نه خواسته و نه توانايی رهبر شدن را دارد. گذشته از آن اين جنبش از ديدگاه های يک شورايی برخوردار بوده و خود مردم نيز نقش و همکاری گسترده ای در پيش برد شيوه های مبارزاتی آن را بر دوش گرفته اند. جناب همايون، خود هم زبانی گويا وهم توانايی پاسخ گويی مناسب به تهمت ها را دارد ولی آنچه به اين هم ميهن گرامی بايد ياد آور شد اين است که اگر شهرام همايون بخواهد حقيقتن می تواند او را به سبب تهمت های بی سند و مدرکی که زده است، به دادگاه کشانده تا هم درسی به او داده باشد و هم راه مبارزه با "مشکلات خلقيات ايرانی" را هموار تر کرده باشد. اين هم ميهن گرامی به اين تهمت سنگين خود توجه بفرمايد:
"...اما آيا اين مثلا جنبش امری حقيقی است يا تحميل رسانه ای است که ساخت امپرياليستی بر اساس مطامع خود و برای منحرف سازی جنبش دموکراسی خواهی در ايران تدارک ديده است ؟"
"ساخت امپرياليستی"! آقای يزرگوار، می توانيد در برابر تهمتی که می زنيدسندی ارائه دهيد؟ شما با اين شيوه می خواهيد"مشکلات خلقيات ايرانی" را از سر راه بر داشته و درست کنيد؟
به اين جمله ها هم دقت بفرما:
ما هستيم حرکتی صوری بر مبنای خطاهای اخلاق و منش ايرانی است. حرکتی که در واقع بار ديگر تقويت کننده اين نظريه است که ارتجاع جاده صاف کن امپرياليسم است."
خود درک می کنيد که چه نوشته ايد و چگونه با اين جمله های درهم وبی مبنا، تهمت می زنيد؟ بهتر اين نيست که شما دگرگونی را نخست در خود به وجود آورده و دست کم آن چيزی را که می خواهيد به انتقاد بگيريد درست درک کنيد و دريابيد؟
اين هم ميهن، اصولن پيام اين جنبش را نگرفته و نخواسته است که بگيرد. توجه نکرده است که مردم از قشرهای گوناگون با باورهای گوناگون، ازچپ وراست، سکولار ولائيک و .. در اين جنبش شرکت داشته و هر روز بر شمار آنان نيز افزوده می شود. خواست اصلی اين جنبش بر قراری يک حکومت مردمی و دست يافتن به آزادی و دموکراسی است. بارها گفته شده است و برای آن که اندک درکی دارد، فهميدنش سخت نيست که شکل حکومت ها مهم نيست که درون مايه آنها و شيوه و روش کار وپايبندی آن ها به قانون و سروری و آزادی مردم مهم است. مگر "جمهوری" اسلامی و يا جمهوری های در ليبی و سوريه هم خوانی ای با جمهوری دارندو يا حکومت سلطنتی در سوئد و نروژ جزء بهترين ها از ديد پايبندی خود بر دموکراسی وقانون در جهان امروز نيستند؟
يکی از گرفتاری های ديگر بزرگ مردم ايران باور به خرافه های مذهبی بوده است که خوشبختانه امروز می رود که از ريشه کنده شود واين جنبش از کوشندگان راستين در اين زمينه بوده است. کاری که پايه های اين حکومت ننگ ونيرنگ را به لرزش در آورده است. تجربه های سی ساله مردم از رفتار ضد انسانی ملايان حاکم با آنان، با وجود همه درد ها و رنج ها ولی زمينه های شناختی يسيار بهتر، ژرف تر و روشن تر را برای دست بابی به دگرگونی های بنيادی و اساسی در انديشه مردم و ساخت جامعه آينده ايران فراهم آورده است. اين امری است که شوربختانه کسانی چون هم ميهن منتقد نمی توانند درست آن را ارزيابی کرده و درک کنند و هم چنان در دنيای سی سال پيش خود سير و سفر می کنند. جنبش ملی ما هستيم در پيش برد و ژرفنا دادن به اين درک و تجربه، سهم ونقش بزرگی داشته و در آينده نيز خواهد داشت.
هم ميهن گرامی، در يک جمله بگويم که شما با نگاه ديروز، امروز را می بينيد وارزيابی می کنيد. تا چنين می کنيد نه خود به جايی می رسيد و نه آماده ايد که پيشرفت و کار درست ديگران را پذيرفته و با آن همراهی کنيد.