سه شنبه 30 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بزرگداشت سهراب اعرابی با استقبال مردم روبرو شد، گزارش اختر قاسمی همراه با عکس

سهراب اعرابی
روز يکشنبه ۱۹ ژوئيه در شهر فالس، در نزديکی آخن (آلمان) مجلس بزرگداشتی برای جوان ايرانی سهراب اعرابی برگزار شد. در اين مراسم برخی از اعضای خانواده سهراب شرکت داشتند و آقايان کاظم کردوانی و رضا معينی سخنرانی کردند. افسانه صادقی، هنرمند صلح و آزادی نيز با ترانه های خود مردم حاضر را به شور آورد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


روز يکشنبه ۱۹ ژوئيه به دعوت کانون ره آورد در آخن مجلس بزرگداشتی برای جوان ايرانی سهراب اعرابی برگزار شد. سهراب اعرابی که در تظاهرات مسالمت آميز روز ۲۵ خرداد در تهران شرکت کرده بود با شليک گلوله توسط نيروهای بسيج جان خود را ازدست داد. بزرگداشت سهراب با استقبال عظيم ايرانيان مواجه شد. بيش از پانصد نفر در اين مراسم شرکت کردند.


فرح محمدی، عمه سهراب (راست)

ابتدا فرح محمدی، عمه سهراب، خاطراتی از سهراب را بازگو کرد. او که چند بار در طی صحبت های خود اشک ريخت در پايان سخنان خود گفت: "سهراب فقط يک بار در زندگی کوتاهش رأی داد و به خاطر همين رأی هم کشته شد! از اميدها و آرزوهای سهراب ها دفاع کنيم! از مردم ايران دفاع کنيم! از زندگی دفاع کنيم! با مرگ و سياهی و خفقان مبارزه کنيم. اين تنها راه باقی مانده پيش روی ماست!"


رضا معينی

رضا معينی مسئول بخش فارسی گزارشگران بدون مرز دومين سخنران اين مراسم بود. او به کشته شدگان اخير در تظاهرات مسالمت آميز در ايران و مقايسه سنی آنان با اعداميان و زندانيان دهه شصت که عمدتا از ترکيب سنی جوان و زير ۲۵ سال بوده اشاره می کند و اين را وحشت رژيم و کودتای مداوم رژيم می داند . رضا معينی در ادامه به اين که اين کودتا هم ادامه کودتای دهه شصت است اشاره کرد. مدير بخش فارسی گزارشگران بدون مرز گفت: عاقبت سهراب کشی خروج از بحران نيست بلکه بوجود آوردن بحران و آمادگی برای کشتار دسته جمعی ست. رضا معينی در پايان شعری را خواند که زمانی که در زندان بود زمزمه می کرد او گفت اين شعر را از ۲۰۹ تا خاوران خوانده بودم از انقلاب تا آزادی و بياد دارم و هر بار که اين شرايط باشد هم می خوانم و می دانم که سهراب ها زنده اند:
چشمم را می بندم، نمی دانم خوابم يا بيدارم ولی توخاورانم همون جا ايستاده ام مادرم برخاک دست می کشد و مويه می خواند، نمی دانم سهراب آنجاست، نمی دانم کيست، همايون، سهراب، کسی ديگر، سهرابی ديگر، کسی ديگر است که دست سهراب را در دستانش گرفته است، فرييرز هم آنجاست، منتظرم که بگويد ديدی آخر، چشم باز می کنم در قاب اکران مادرم نيست، مادر ديگری ست، يکی ديگر از خواهرانم، مادر سهراب است که شيون می کند، در خاوران نيستم همانجا نشسته ام همان جا نشسته ام و دارم نگاه می کنم در قاب ديگر عکس همايون، بهروز، جمشيد، کسری، توکل، فريدون و مسعود چشمانشان در پشت قاب عکس برق می زند مثل چشمان همان شب فريبرز مثل چشمان عکس سهراب در عکس هايش...


بهمن محمدی، عموی سهراب

سپس عموی سهراب اعرابی بهمن محمدی ضمن ايراد سخنانی دو شعر از سياوش کسرايی و مهدی اخوان ثالث با ياد سهراب و سهراب ها خواند. او به هنگام خواندن شعر اخوان ثالث "خانه ام آتش گرفته است آتشی جانسوز آتشی بيرحم..." متاثر شده بود.
سپس تکنوازی تار توسط رامين عظيميان، هنرمند جوان اجرا شد. او قطعه ای از حميد متبسم به نام "مرثيه" را اجرا کرد.


رامين عظيميان


ابوالفضل اردوخانی

ابوالفضل اردوخانی نويسنده ساکن بروکسل مطلبی برای همدردی با خانواده ی سهراب و ديگر شهيدان با عنوان "من هم پدرم" خواند: "خنجری در سينه فرو رفته دارم درد می کشم رنج می کشم با شما هم دردم ومحتاج هم دردی."
شيدا دختر عمه ی جوان سهراب به همراه آزاده، شعری از عمران صلاحی به نام "صاحب عکس فوق" را به دو زبان فارسی و آلمانی برای حضار خواندند:
صاحب عکس فوق گمشده است رفته از خانه نيامده است مادرش گريه می کند شب و روز صاحب عکس فوق چشمهايش درشت دست هايش هميشه مشت صاحب عکس فوق با خروش روی آسفالت می کشد فرياد، سينه اش باغ لاله های غريب صاحب عکس فوق در خيابان آرزو جان داد می روم پيش مادرش تا بگويم صاحب عکس فوق منم...
سپس شيدا دختر عمه ی سهراب خاطره ای را از روزی که خبر کشته شدن پسر دايی خود را شنيد با گريه برای حضار تعريف کرد. شيدا با ناباوری از مرگ پسر دايی کوچکش که فقط بخاطر دفاع از حق رای خود کشته شده صحبت می کرد. او گفت که ما در يک کشور آزاد زندگی می کنيم و برای اينکه عقيده مان را بيان کنيم کشته نمی شويم او از همه خواست تا در برابر اين بی عدالتی ساکت نشينند و نگذارند که خون سهراب و ديگر کسانی که در راه آزادی کشته شدند پايمال شود. سخنان شيدا همه حضار را به شدت تحت تاثير قرار داد به طوری که در طول صحبت او صدای گريه حاضرين گاهی مانع شنيدن صدای او می شد.


شيدا، دختر عمه ی سهراب، پشت ميکروفون

فريبا دختر عمه ی ديگر سهراب هم دو شعر از رضا مقصدی و نعمت آزرم را برای او خواند.
پيام تسليت و همبستگی کانون ره آورد - آخن و پيام کميته ايرانيان ساکن بلژيک با خانواده ها بخش بعدی برنامه بود.
سخنران بعدی آقای کاظم کردوانی جامعه شناس و پژوهشگر و عضو کانون نويسندگان ايران، از برلين، تحليلی در مورد جنبش نوين ايران ارائه کرد.
کاظم کردوانی ضمن تسليت به خانواده سهراب و همه مردم ايران گفت: خبر از مردمی ست که صدها و ميليون ها به خيابان می ريزند و فرياد آزادی سر می دهند و حق خود را طلب می کنند و خبر از حکومتی ست که همچون سی سال فرمانروايش به خواست های مردم خود بی اعتناست و برای حفظ حاکميت خود شرم را در زير دستان به بند کشيده است و با شمشير آخته به ميدان آمده است. خبر از کارزاری ست به پهنای ميان آزادی و استبداد. در اين دو سوی کارزار يک سو مردم ايران و سوی ديگر حکومت حاکم، منطق مردم ايران روشن است و می گويند شما حکومتيان از ما خواستيد که در اين انتخابات شرکت کنيم و ما هم شرکت کرديم و به يکی از چهار کانديدی که از صافی شما گذشته بود رای داديم و حالا می خواهيم که به اين رای ما احترام گذاشته شود. سخن حکومت هم روشن است و ساده. می گويد ما گفتيم که رای بدهيد اما نه رای خودتان بلکه رای ما ولی به نام شما! چنين بود منظور ما و لاغير! اما مردم ما نشان دادند که زير بار اين چنين زور گويی آشکار و شرم آور و ننگين نمی روند و نخواهند رفت هرچند که حکومت گزمه های وحشی به جان مردم بياندازد و به هيچ کس حتی پيرزنان و پيرمردان و اطفال رحم نکند هرچند حکومت پاسخش کشتار و شکنجه باشد و گلوله. هرچند در نماز جمعه حق خواهی مردم را مخالفت با نماينده خدا بر زمين و مخالفت با خدا بداند و حکم محاربه با خدا برای ميليون ها مردم ايران صادر کند اين جنبش سر باز ايستادن ندارد."
کاظم کردوانی به بررسی چنين جنبش های اجتماعی بزرگ می پردازد و به وضعيت جامعه و جهت گيری جامعه نگاه می کند:
ميليون ها نفر در چنين جنبشی اجتماعی شرکت می کنند. اين جنبش بار عاطفی و احساسی فراوانی دارد و تحرک می آورد و زمانی که حکومت چنين برخورد خشنی می کند به علت بار بزرگ عاطفی و احساسی عموما مدت ها طول می کشد تا نقاط ضعف و قوت را ببينند.


کاظم کردوانی

"اگر ما همه اين فعاليت هايی را که انجام می دهيم منوط کنيم به فعاليت عملی تصور می کنم که بعد از يک سال
ممکن است به راهی برويم وتجربه ای را تکرار کنيم که چند بار در اين سی سال تکرار کرديم . وظيفه روشنفکر اين است که صميمانه ضمن حمايت از اين جنبش اگر مسائلی هست بايد با صدای بلند بگويد."
کردوانی در مورد جنبش اجتماعی گفت: "جنبش اجتماعی مجموعه ای از نظرها و باورها از جمعيتی که بازنمود و مبين اولويت هايی است برای تغيير عناصر سازنده و سازه های ساختار جامعه. يعنی ساختارشکنی. و اين يکی از خصايص اصلی جنبش اجتماعی است.
سپس کردوانی به چگونگی پيدايش چنين جنبشی پرداخت. کردوانی با نظری که جامعه ايران را توده وار بررسی می کند مخالفت کرد و گفت که جامعه ايران با بلوک شرق با جامعه شوروی سابق و آلمان هيلتری تفاوت دارد. در حکومت اسلامی يک گرايش توتاليتر هست ولی خود جامعه جامعه ای نيست که با آن قابل تعريف باشد. يعنی تعريف مشخصه اصلی انسان توده وار انفراد و فقدان روابط اجتماعی عالی است و اين در مورد ايران صادق نيست يعنی يک حرکت اجتماعی نفی توده وار بودن جامعه است."
کردوانی سپس به علل چنين جنبشی پرداخت: نخستين مسئله سرخوردگی اجتماعی که قبل از اين جنبش بود؛ آرزوها و تمايل های انسان های جامعه از نظر سياسی و اجتماعی و يک خوانش اقتصادی يعنی کسانی که شرکت کردند حساب کردند و ديدند آن چه را که از دست می دهند و آن جه را که به دست می آورند. نگاهی به وعده های دولت احمدی نژاد که در دور قبل به مردم داد بيانگر اين مسئله است ولی اين تمام واقعيت نيست اما منطق جنبش در اين حرکت معقول و منطقی است. طرد عنصر تحقير چه در برخورد روزمره با مردم و چه در برخورد جهانی و جايگاهی که دولت احمدی نژاد برای ايران به وجود آورد."
کردوانی به نقش دانشجويان، جوانان، زنان و روشنفکران در اين جنبش پرداخت. او معتقد است که عامل اصلی آن هويت خواهی جوانان و زنان در برابر نظامی که کار اصلی اش هويت زدايی ست می باشد.


کاظم کردوانی

کردوانی خصايص اين جنبش را بدين شرح بررسی کرد:
نداشتن رهبری واحد؛ نبودن روحانيت در راس جنبش؛ مطالبه مشخص داشتن؛ خواست خودگرانی فرديت؛ مسئله جنبش به دست گرفتن قدرت نبود بلکه در پی ساختن فضاهايی خارج از حکومت و استقلال اجتماعی زيستن بود. اين جنبش شهروندی بود يعنی هويت طبقاتی نداشت، توجه خاصی که به موضوع رسانه ها چه در سطح ملی و در سطح بين المللی داشت نيز مهم بود. و سرانجام جنبه مسالمت آميز و غير خشونت آميز آن هم بارز است.
کردوانی سپس به پيامدهای جنبش می پردازد: "اگر اين نسلی را که در جنبش هست با نسل ما مقايسه کنيم، نسل ما تجربه دو سرکوب خونين در زمان شاه و جمهوری اسلامی داشت ولی نسل امروز مطلقا چنين تجربه ای را نداشت (منهای سرکوب برخی جنبش های دانشجويی) يعنی درک زمينی سرکوب قدرت سياسی را نداشت." کردوانی در ادامه گفت که امروز وقتی ما از کودتا صحبت کنيم جوانان می توانند درک زمينی از اين کودتا داشته باشند. او
پيامد دوم اين جنبش راتجربه بزرگ اجتماعی شدن سياست از درون دانست و معتقد است که در اين جببش، سازمان دهندگان حرفه ای آينده مشخص می شوند. او در پايان سخنان خود گفت: "اگر اين جنبش در بين خودش سازمان دهی نداشته باشد يعنی نهادهای سياسی شکل نگيرد و مسئله وحدت با حفظ تمايز انجام نشود موفق نخواهيم بود. او گفت:
"چاره ما وحدت با حذف تمايزاست. نه بايد شعار ستيز با جنبش مردم داده شود و نه تسليم بی قيد و شرط هر چيزی شد."
کردوانی با شعری از شاملو به سخنان خود پايان داد: "...در بدترين دقايق اين شام مرگ زای چندين هزار چشمه خورشيد در دلم می جوشد از يقين..."
پس از سخنرانی کاظم کردوانی پيام حزب سوسيال دمکرات آلمان شاخه آخن و پيام شهردار آخن خوانده شد.
کارل شولت هايز مسئول حزب سوسيال دمکرات آلمان در پيام خود ضمن تسليت به خانواده سهراب و ديگر جان باختگان راه آزادی، گفت "همدردی ما را بپذيريد. اشک شما اشک ماست". در اين پيام آمده است "رژيمی که جوانان خود را به خاطر دفاع از حقوق خود دستگير می کند و می کشد مطمئنا آينده ای نخواهد داشت." خانم هيلده شايت شهردار آخن در پيام خود گفت "ما به همراه شما برای تمام کسانی که در ايران برای آزادی و دمکراسی مسالمت آميز مبارزه می کنند اعلام همبستگی می کنيم و از دولت آلمان می خواهيم که نهايت تلاشش را بکار گيرد تا از کشتن زنان و مردان بی گناه جلوگيری کند." خانم شايت در پيام خود گفت "ما با تمام قوا به همراه مردم ايران در سراسر جهان خواهان انتخابات جديد و تغيير قدرت به طور مسالمت آميز هستيم."


افسانه صادقی

افسانه صادقی خواننده ايرانی ساکن دورتموند با اجرای پرشور ترانه های خود تماشاگران را بسيار تحت تاثير قرارداد. او ترانه ای با نام "ندای صلح و آزادی" برای همه سهراب ها و نداها اجرا کرد. سپس ترانه ای تقديم به همه مادرانی که اين گونه وحشتناک فرزندانشان را از دست دادند با نام "دادخواست" خواند. افسانه اجرای خود را با ترانه ای به نام "آزادی" به پايان رساند. او قبل از اجرای موسيقی آرزوهای خود را با دکلمه شعر "تصور کن" اثر خواننده معروف جان لنون بازگو کرد.


افسانه صادقی

در گفتگوی کوتاهی که با افسانه صادقی داشتم او گفت: "من در هر کجا که ندای آزاديخواهی هموطنانم را بشنوم حضور خواهم داشت و برای آنان می خوانم." افسانه صادقی در ادامه گفت که او به هيچ جريان سياسی خاصی تعلق ندارد ولی در کنار همه هست و اگر بپذيريم که تحمل انديشه ديگر را داشته باشيم می توانيم پيروز شويم.
در پايان برنامه جوانان حاصر در سالن به ياد سهراب به روی صحنه رفتند و همزمان با پخش سرودهای "يار دبستانی من"، "آفتابکاران جنگل" و "ای ايران" با اين سرودها هم آواز شدند. جمعيت حاضر هم بپاخاست و با جوانان همصدا شد.
برنامه بزرگداشت سهراب بعد از چهار ساعت به پايان رسيد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016