پنجشنبه 14 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ابراهيم يزدی در مصاحبه با سايت جرس: ضرر و زيان اشغال سفارت به مراتب بيشتر از فوايد احتمالی آن بود

در سال ۵۸ دانشجويان پيرو خط امام برای مقابله با نفوذ خارجی تصميم به اشغال سفارت آمريکا گرفتند و شما و همفکرانتان از آن زمان تاکنون با اين حرکت ابراز مخالفت کرده ايد،برای جنبش دانشجويی کنونی چه راهکاری را در مقابله با نفوذ خارجی پيشنهاد می کنيد؟
به عقيده بنده در عصر انقلاب الکترونيک وانفجار اطلاعات در مرحله اول بايد اطلاعات خود توسعه دهيم. برای مقابله با نفوذ قدرت های بيگانه بايد ابتدا اين قدرت ها ووی‍ژگيهايشان را شناخت . اگراين شناخت وجود نداشته باشد دولت های بيگانه به راحتی می توانند سر ما کلاه بگذارند. ممکن است با صداقت اما با ساده لوحی دست به عملی زده شود که ظاهر آن عليه يک قدرت سلته گر خارجی اشت اما در عمل نتيجه کار به نفع آن قدرت باشد. ممکن است افرادی ساده انديشانه به اسراييل ناسزا گويند اما محصول عملشان در جهت کمک به منافع اسراييل قرار می گيرد.آنچه اکنون من می توانم به دانشجويان و جوانانمان سفارش کنم اين است که نمی توان بدون شناخت هيچ کشوری رابطه معقولی به نفع مصالح کشور برقرار کرد. سفارش دوم من بالابردن توان ملی است. برای مقابله با نفوذ خارجی موثر ترين راه بالا بردن مصونيت ملی از طريق نهادينه کردن حاکميت ملت است. همان طور که برای مقابله با يک بيماری مثل سل کسی شعار مرگ بر سل سر نمی دهد بلکه پرشکان راههای مقابله با آن را پيدا می کنند. در دوران ما بعد جنگ سرد اعتبار حاکميت ملی در روابط بين المللی به ميزان تحقق حاکميت ملت است. تحقق حاکميت ملت يک مقوله امنيتی است.

شناخت کشورهای بيگانه به عقيده شما از چه طريقی قابل دستيابی است؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اين شناخت را می توان از طريق مطالعات فرهنگی، اجتماعی و سياسی به دست آورد. ما نبايد از تعامل اب غرب واهمه داشته باشيم.ايران غنای فرهنگی بالايی دارد و جوانان بسيار با استعدادی در دامان آن پرورش يافته است.ما عليرغم آن که نبايد در برابر فرهنگ غرب خودباخته باشيم بايد نکات مثبت آن را شناسائی کنيم .تعامل سازنده با دنيا است که می تواند راهگشای شناخت ما از کشورهای بيگانه باشد.

پس از گذشت سی سال از ماجرای اشغال سفارت آمريکا بر اساس معيار هزينه-فايده فکرمی کنيد سود گروگانگيری بيشتر بوده است يا هزينه آن؟
ابتدا بايد اين نکته را بگويم که به عقيده من انقلاب دو فاز دارد. يک فاز تخريبی و يک فاز ايجابی.انقلاب ايران در فاز اول که تغيير ساختار سياسی استبداد سلطنتی بود موفق شد و انتظار و مصلحت ملی اين بود که بلافاصله وارد مرحله ايجابی شود و به مرمت ساختارهای اقتصادی بپردازد. اما گروگانگيری انقلاب اسلامی را در فاز سلبی متوقف ساخت. متاسفانه انقلاب ايران در مرحله سلبی به گل نشسته است. با پديد آمدن ماجراهايی نظير گروگانگيری صدای منطق در هياهوهای زمان نا شنيده ماند. اين اتفاق در سطح ملی پيامدهايی نظير افزايش و تثبيت قدرت سنت گرا را به دنبال داشت. به نيروهای سنتی راست امکان و فرصت داد تا در زير پوشش مبارزه با امپرياليسم قدرت خود را مستحکم کند. اين حادثه موجب حذف جريان ملی – اسلامی، مهندس بازرگان و همفکرانش که در انقلاب نقش داشتند و خارج شدن آنها از صحنه سياسی شد. بر اين اساس من ضرر و زيان اشغال سفارت را به مراتب بيشتر از فوايد احتمالی آن می دانم.

دولت موقت به همين اساس با اقدام دانشجويان پيرو خط امام برای تسخير سفارت آمريکا مخالف بود؟
دولت ايران پس از انقلاب، همچنان عضو سازمان ملل باقی ماند و معاهدات بين المللی را پذيرفت.بر مبنای اين معدهدات ايران به عنوان دولت ميزبان، موظف به حفظ امنيت ديپلمات های خارجی بود. از اين رو دولت شادروان بازرگان نمی توانست براين اقدام صحه بگذارد و آن را تاييد کند.ايران البته حق داشت روابطش را آمريکا قطع کند و ديپلمات های آمريکائی را ار ايران اخراج نمايد. اما نه رهبر فقيد انقلاب و نه شورای انقلاب و دولت هيچکدام موافق با قطع روابط نبودند. اما اشغال سفارت آمريکاو گروگان گرفتن ديپلمات ها کاملا بر خلاف معاهدات بين المللی بود.

در بعد خارجی مهم ترين پيامدهای اشغال سفارت آمريکا از نظر شما چه بوده است؟
وقوع جنگ تحميلی يکی از مهم ترين پيامدهای خارجی ماجرای اشغال سفارت بود.درست است که حمله صدام به ايران پيش از گروگانگيری هم قابل پيش بينی بود اما به عقيده من اگر چه اين حمله قابل پيش بينی بود اما قابل پيشگيری هم بود. در آن زمان جنگ سرد هنوز در اوج خود بود. دو دولت بعثی سوريه و عراق متحدين ننظامی شوروی سابق در خاور ميانه بودند. در افغانستان يک دولت وابسته به شوروی بر سر کار آمده بود چند ماه پس از پيروزی انقلاب ايران ارتش شوروی وارد افغانستان شد. در چنان شرايطی امکان نداشت آمريکا و غرب به صدام اجازه بدهند به ايران حمله کند. متاسفانه اشغال سفارت راه را برای صدام هموار کرد.علاوه بر اين گروگانگيری ايران در دنيا و در منطقه منزوی ساخته است و تاثيری در تغيير سياست های آمريکا در قبال کشورهای منطقه نيز نداشت. در خود آمريکا هم باهث شد که تمام دستاورد های جنبش ضد جنگ در آمريکا از بين برودو افراطی ترين گروه های راست گرا بر سر کارآيند.

تصميم هواداران جنبش سبز را برای برزگداشت ۱۳ آبان امسال چطور ارزيابی می کنيد؟
اين اقدام بسيار ضروری و مفيد است . جنبش کنونی ادامه مبارزات پدران ما از زمان شورش تنباکوو انقلاب مشروطه و سپس جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ است.اين مبارزات دو محور اصلی داشته اند: ضد استبداد و ضد استيلای خارجی. اين دو دو روی سکه هستند.در حقيقت استيلای خارجی ،استبداد داخلی را تاييد و تقويت می کند و استبداد زمينه ساز ورود استيلای خارجی است. حضور هواداران جنبش سبز در راهپيمايی ۱۳ آبان را در امتداد آرمان های ضد استبداد داخلی و استيلای خارجی مثبت ارزيابی می کنم. اما لازم ميدانم تاکيد کنم که استرتژی جنبش اصلاح طلبی ايران پيگيری مطالبات از درون نظام است نه در بيرون از آن. هر نوع شعاری بيرون از اين سياست راهبردی زيان بخش است. دوم اينکه هرنوع خشونتی نقض غرض است و بايد بشدت از آن پرهيز شود. تجربه گذشته در ايران و ساير نقاط جهان نشان داده است که نيرو های سرکوبگر برای توجيه خشونت و سرکوب بدست عوامل خود دست بکارهائی می زنند که بهانه ای برای سرکوب بشود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016