جنبش سبز متفکران زيادی دارد، گفتوگوی ژيلا بنیيعقوب با زهرا رهنورد (بخش نخست)، کانون زنان ايرانی
"من هميشه دوست داشتم و دارم که در عرصهی روشنفکری و هنر و ادبيات به ايران و مردم خدمت کنم. ما هم مثل بسياری از آدمها و بسياری از دانشجويان سياسی بوديم ولی هدف ما اين بود که يک زندگی فرهنگی و هنری داشته باشيم... بيش از هرچيز من خانم رهنورد هستم و بعد خانم موسوی... فضای خانوادگی ما قبل از ازدواجام بسيار سياسی بود و همهجور انديشه از سلطنتطلب گرفته تا مزدکی و چپ و تودهای و اسلامی در آن بودهاست... در جنبش سبز همانطور که هر فرد يک ستاد بودهاست هر فرد نيز يک متفکر است و اين خود يک تئوری است... آقای موسوی گفت که روشنفکرترين زن ايران منام. همين جا میخواهم ازهمه زنها عذرخواهی کنم و بگويم همه از من روشنفکرترند و اين شايد احساس عاشقانهی همسری نسبت به همسر خودش بودهاست"
چند روز پس از انتخاب زهرا رهنورد ، استاد داشنکده هنرهای زيبا به عنوان سومين متفکر برتر جهان از سوی مجله معتبر فارين پاليسی ، با اصرار زياد سعی کردم از او وقت مصاحبه بگيرم که شرطی گذاشت :"فقط می توانی در باره خودم سوال بپرسی و نه در باره آقای موسوی . چرا که من اول رهنورد هستم سپس همسر موسوی."
من اين شرط را پذيرفتم اما بارها در ميان مصاحبه سوال ها را به آقای موسوی کشاندم و او هر بار ياد آوری می کرد :" فقط در باره خودم حرف می زنم و نه آقای موسوی."
مستقل بودن زنی که حتی برای لحظه ای نمی خواهد در سايه مردی قرار بگيرد که امروز تبديل به يکی از مشهورترين چهره های ايران و جهان شده است ، برای من نيز مثل بسياری از زنان ايران امروز جذاب است اما متاسفانه نتوانستم بر اين وسوسه غلبه کنم که در باره ميرحسين موسوی هيچ سوالی نپرسم و چندين و چند سوال نيز در باره او مطرح کردم .البته زهرا رهنورد در نهايت فقط به آن دسته از سوالات من در باره همسرش پاسخ داد که به نوعی به خودش ارتباط پيدا می کرد.شايد اگر موضوع رنجيدن يک روزنامه نگار زن در ميان نبود همين قدر هم به چنين سوالاتی پاسخ نمی داد.
اين مصاحبه را در دوبخش می خوانيد. بخش بعدی در روزهای آينده منتشر خواهد شد.
خانم رهنورد شما عناوين مختلفی داريد استاد دانشگاه ،نويسنده ، نقاش ،مجسمه ساز ، هنرمند و روشنفکر و البته همسر آقای موسوی خودتان کداميک از اين عناوين را ترجيح می دهيد و دوست داريد با کدام عنوان مورد خطاب قرار بگيريد؟
من يک نقاش و مجسمه ساز حرفه ای هستم . کارم اصلا همين است اما در کنارش تدريس هم می کنم و از ۱۸ سالگی تا امروز فعاليت سياسی داشته ام. زياد فرقی نمی کند با چه عنوانی خطاب شوم .
می خواهم بدانم کداميک را ترجيح می دهيد؟ا گر قرار باشد بين اين عناوين يکی را انتخاب کنيد؟
ترجيح می دهم روشنفکر هنرمند خطاب شوم البته اگر روشنفکرها و هنرمندها افتخار دهند و من را جزو خودشان بدانند. دوست دارم همان روشنفکر هنرمند اين کشور و در خدمت ايران عزيزمان باشم . منتها يک عنوان من را نگفتيد آن هم روزنامه نگار بودنم است که اولين بار در اين عرصه با نشريه خوشه به سردبيری احمد شاملو، فعاليتم را آغاز کردم. من در آنجا نقد هنری می نوشتم و اولين تکاپوهای نويسندگی ام از آنجا آغاز شد .پس در نتيجه روزنامه نگارها هم اگر به من افتخار دهند جزو آنها نيز هستم.
شما به تازگی به عنوان سومين متفکر تاثير گذار جهان از سوی مجله معتبر فارين پاليسی انتخاب شديد. قبل از هرچيز می خواهم بدانم چطور از اين موضوع با خبر شديد؟
يک ماه قبل يک نوشته ای به زبان انگليسی از فارين پاليسی به دست من رسيد که به من اعلام کرده بودند :"شما جزو چند متفکربرجسته دنيا هستيد. من اين را خيلی جدی نگرفتم و يک تعداد سوال هم بود که می بايست جواب بدهم که راستش من اصلا پاسخی ندادم .. اما بعدا ديدم که در مطبوعات و رسانه ها به عنوان نفر سوم دنيا از لحاظ انديشه اعلام شده ام.
به نظر خودتان علت اين انتخاب چه بوده است؟
انتخاب يک مجله علمی که حتما اين انتخاب با توجه به نظرات خوانندگان و کار شناسانش بوده برای من قابل احترام است . ضمن اينکه بايد اين را بگويم که در جهان متفکران بزرگی وجود دارند که من هميشه نزد آنها آموزش ديده ام . و اين متفکران در سطح ايران و جهان و در غرب و شرق عالم هستند . احتمالا آنچه در انتخاب من بيشتر مورد نظر بوده تاثير گذاری من بر سرنوشت برابری زنان و مطالبات حقوق زنان و همچنين حضور زنان و جوانان در عرصه رايی که نماد دمکراسی بوده است . تاکيد می کنم که من هميشه برای احقاق مطالبات زنان تلاش کرده و برای جذب زنان و جوانان برای حضور در انتخابات نيز تلاش کرده ام سومی هم که همه چيز در پوشش آن معنا می دهد دغدغه هميشگی من يعنی آزادی و دمکراسی بوده است .چه آن موقع که يک دختر ۱۸ ساله بودم ،چه در محيط خانواده که همواره ديالوگ هائی در اين زمينه داشتيم چه بعدها که اين دغدغه بزرگ من شد. دغدغه هائی که موجب ورود من به جامعه شد آزادی و دمکراسی و عدالت برای انسان ها بود که فکر می کردم همه اينها در يک حکومت اسلامی تحقق خواهد يافت اما به تدريج به اين نتيجه رسيدم که فاز دمکراسی و آزادی تاکنون مغفول مانده است.
فارين پاليسی در گزارش خود يکی از دلايل انتخاب را، مغز متفکربودن شما برای جنبش سبز ناميده و کسی که جان تازه ای به کمپين مبارزات آقای موسوی بخشيد چرا شما را مغز متفکر جنبش سبز ناميده اند و نه آقای موسوی را؟
جواب به اين سوال خيلی سخت است . حتما هم برای کارشان دليل داشته اند و بهتر است اين دليل را از خودشان بپرسيد
می خواهم نظر شما را بدانم نه نظر فارين پاليسی را؟
از نظر من می توانستند خيلی های ديگر غير از من را هم به اين عنوان نام ببرند نه تنها موسوی که اين همه متفکران بزرگ که در قلمرو جنبش سبز فعاليت می کنند. چه بخشی از آنها که اکنون در زندان هستند و اميدوار م زودتر آزاد شوند و چه افرادی که بيرون هستند . بيش از نيمی از جمعيت کشور ما زنان هستندو بيش از ۸۰ درصد نيز جوانان . شايد به دليل ايفای نقش من در ايجاد جاذبه های فکری و سياسی در کمپين موسوی برای آنها من را برگزيده اند. پس قطعا اين جنبش متفکران زيادی دارد . در جنبش سبز همانطور که هر فرد يک ستاد بوده است هر فرد نيز يک متفکر است و اين خود يک تئوری است.
خانم رهنورد! پس از انقلاب تقريبا رسم نبود که همسران شخصيت های سياسی در کنار آنها حضور فعالی داشته باشند. شما اين کليشه را در جريان مبارزات انتخاباتی آقای موسوی شکستيد .هدف تان از اين کار چه بود؟
قبل از هرچيز بايد بگويم من از کليشه در شخصيت و رفتار بيزارم .سپس بايد عرض کنم که بيش از هرچيز من خانم رهنورد هستم و بعد خانم موسوی. بارها اين را گفته ام و به اين موضوع هم بسيار مصرم که حضور من در واقع يک حضور مداوم بوده است . فضای خانوادگی ما قبل از ازدواجم نيز بسيار سياسی بوده و همه جور انديشه از سلطنت طلب گرفته تا مزدکی و چپ و توده ای و اسلامی در ان بوده است . پدر من هم يک آدم مبارزی بوده است .يک استاد دانشگاه جنگ که به خاطر انديشه های سياسی اش رژيم سابق او را از کار اخراج کرد. بنابراين من در چنين فضايی بار آمدم و يک فعال سياسی بودم . بعد از ازدواج هم اين نقش را ادامه دادم . اما اينکه در انتخابات کنار موسوی قرار گرفتم چند دليل داشت . يکی از دلايل اين بود که درهر مقطعی اگر شرايطی برای من ايجاد شود که درباره آزادی و دمکراسی صحبت کنم از آن استفاده می کنم .چه اين امکان در يک مراسم دانشگاهی باشد يا در عرصه انتخابات يا مراسم هنری. اينها از نظر من فرصت است برای بيان غدغه هايم يعنی آزادی و دمکراسی وهمچنين برابری حقوق زن و مرد.اما وقتی اقای خاتمی و موسوی بالاخره به اين نتيجه رسيدند که موسوی کانديدا شود يکی از دوستان ما که خيلی شخص معتبری است به موسوی گفته بود که شما در ارتباط با زنان و جوانان شانس زيادی نداريد اما درميان توده ها ،افراد ی از بدنه مردم و مذهبی ها طرفدارانی داريد . من عليرغم اينکه مخالف کانديداتوری موسوی بودم و بسيار ترجيح می دادم که آقای خاتمی بيايد و انهم نه به دليل آنکه موسوی کارائی نداشته باشد بلکه به دليل اينکه من اصولا از موضع قدرت متنفرم. به هرحال من همراه با موسوی وارد عرصه انتخابات شدم. چون فکر می کردم می توانم در جذب آرای جوانان و زنان برای او موثر باشم .
چرا دوست نداشتيد آقای موسوی وارد قدرت شود؟
من هميشه دوست داشتم و دارم که در عرصه روشنفکری و هنر و ادبيات به ايران و مردم خدمت کنم. ازدواجم هم همين طور بوده و از نظر خودم با يک روشنفکر و هنرمند ازدواج کردم . هر چند ما هم مثل بسياری از آدمها و بسياری از دانشجويان سياسی بوديم ولی هدف ما اين بود که يک زندگی فرهنگی و هنری داشته باشيم. اما در روند ماجراها قضيه به اينجا کشيد. بعد از پيروزی انقلاب هم من دلم نمی خواست همسرم نخست وزير باشد و هميشه دوست داشتم من و او يک فعال مدنی باشيم و در موضع اتوريته و قدرت قرار نگيريم.
اما شما با شور و نشاط زياد وارد مبارزات انتخاباتی آقای موسوی شديد که در تحليل نهايی هدفش به قدرت رساندن آقای موسوی بود.اين را چگونه توجيه می کنيد خانم رهنورد؟
رهنوردی که مخالف اين بود که موسوی در موضع قدرت قرار بگيرد با مقوله ای مواجه شده که موسوی به صحنه آمده و حالا که به صحنه آمده چه خيری برای مردم دارد ؟ من در جمع بندی ام مطمئن بودم موسوی برای مردم بسيار مفيد خواهد بود. اما در همين حال رئيس جمهور شدنش با علائق و سليقه های من منطبق نبود. پس من خواسته شخصی خودم را قربانی کردم تا مردم سعادتمندتر و آزادتر زندگی کنند.
خودتان را قربانی کرديد ؟ منظورتان را درست نمی فهمم .اگر ممکن است کمی بيشتر در اين باره توضيح بدهيد.
تلقی من اين بود که خودم را قربانی می کنم برای اينکه ايران خوشبخت شود .چرا که ايران را در شرايط خيلی خطرناک و دشواری می ديدم . در عين حال می دانستم از نظر فکری می توانم برای زنان و نسل جوان جذابيت داشته باشم .پس در نتيجه تصميم گرفتم تلاش کنم زنان و جوانان را جذب کنم تا موسوی رای بياورد و به مردم خدمت کند .اما ازهمان وقت هم تصميم گرفتم ازآن به بعد همان روشنفکر و هنرمند سابق بمانم و زندگی فکری و فرهنگی خودم را ادامه دهم. قبلا هم در مصاحبه هائی که داشتم و از من می پرسيدند اگر شما بانوی اول ايران شويد چه خواهيد کرد پاسخ می دادم من همچنان يک روشنفکر هنرمند باقی خواهم ماند و به موسوی هم گفته بودم اگر رييس جمهور شود در عرصه قدرت در کنارش نخواهم بود .او هميشه می دانست که من با قرار گرفتن او در موضوع قدرت سخت مخالفم.
پس شما به طور مستقيم از نارضايتی شخصی خود نسبت به رييس جمهور شدن آقای موسوی با او صحبت می کرديد؟
اين حق هميشگی من بوده و هست که در اين باره مخالف باشم. اين کاراکتر خانوادگی ماست. بچه های ما هم همين طور ند و هميشه دوست داشته اند در موضع يک فعال مدنی باشند . يک کسی مثل برادرم ،مهندس شاهپور کاظمی يک شخصيت صرفا علمی و تخصصی بوده است و خود م در جاده های هنر و ادبيات و سياست افتادم . خواهرهای ديگرم هم به سراغ هنر و فرهنگ رفتند
خود مهندس موسوی چطور؟ موضع ايشان در برابر اين نظر شما چگونه است؟
ما به اين توافق رسيديم که ايشان برای مردم ايران در اين شرايط دشوار مفيدند . چون کار بلدند و من تفکرشان را می شناسم. هر دو به اين نتيجه رسيديم که وجود ايشان مفيد است و علاقه های شخصی من در اين ميان بايد قربانی شود .
خانم رهنورد! در روزهای انتخابات عکسی از شما در کنار آقای موسوی انتشار يافت که دست در دست هم داشتيد که خيلی معروف شد و به ويژه مورد توجه جوانان قرار گرفت خبر داغی شد که هنوز هم درباره اش صحبت می شود. اين عکس کليشه های رايج را شکست و اظهار نظرهای مختلفی را برانگيخت . من يکی از اين نظرات را که متعلق به يک جوان است يادداشت کرده ام که می تواند عصاره ای از مجموعه نظراتی باشد که جوانان در سايتها و وبلاگ هايشان در اين باره نوشتند . اين نظر را می گويم :" اين عکس راوی بزرگترين اتفاق در سه دهه اخير سياست ايران است ، صحنه ای که در آن عشق به رسميت شناخته می شود." به نظرتان چرا اين تصوير اين همه مورد توجه قرار می گيرد؟
روابط و مناسبات عاشقانه و صميمانه زن و شوهر هميشه در يک نظام سنتی و بسته يک مقوله راز آميز ، پنهانی و حتی مطرود بوده است .به طوری که شما می دانيد دراين نظام ها مرد به جای اينکه نام همسرش را صدا کند نام پسرش را صدا می کند يا نام منزل بر او می گذارد . يعنی اينکه روابط عاشقانه زن و شوهر در چنين جوامعی يک محيط ممنوعه است که نمی توان در آن قدم گذاشت. اما مگر اين محيط ممنوعه يک محيط جنسی است که نبايد در آن قدم گذاشت؟ سوال من اين است که چطور در اين نظام ها همه چيز در حوزه مناسبات جنسی ديده می شود ؟اين روابط صميمانه زن و شوهر يک مناسبات سازنده است . اصلا ببينيد خداوند چه ارجی برای زوجيت قائل است ارجی که خداوند در آن حوزه های جنسيتی را ذکر نمی کند ودر قران کريم می فرمايد زن و شوهر برای هم مثل لباس می مانند يا اينکه می گويد در کنار هم آرامش بيابيد يا می گويد در بين شما مودت و رحمت را قرارداده ام . اين واژگانی است که قران به صراحت به زبان آورده است . در اين نظام های سنتی آنقدر روابط زن و مرد ممنوع شده که يک دست گرفتن ساده زن و شوهر تبديل به نمادی می شود که در سراسر جهان غوغائی می کند. در حاليکه واقعيت امر روانشناختی و جامعه شناختی اش همان است که من عرض کردم . اينجا بايد اين را هم بگويم که اگر من و موسوی حتی در حياط خانه مان هم بخواهيم راه برويم دست يکديگر را می گيريم.در زندگی من هرگز کليشه حاکم نبوده است.
من و موسوی وقتی در خانه هم راه می رويم حتی اگر يک نيمچه پله ای هم مقابلمان باشد دست هم را می گيريم يعنی اين کار برای ما يک رفتار طبيعی مثل سلام کردن است . ما از زمانی که با هم نامزد شديم تا الان که نزديک به ۳۷ يا ۳۸ سال از آن می گذرد ،هيچوقت راهی نبوده که ما دست يکديگر را نگيريم و در آن گام بگذاريم چه آن مسير خانه باشد يا بيرون از خانه . استقبال مردم از رفتار طبيعی و ساده ما به روانشناسی جامعه ای باز می گردد که پر از تابو است . جامعه ای که در آن بی خود آن را سرشار از تابو و تحريم کرده ايم . در اين جامعه هر اقدامی می تواند يا ريا باشد يا معنای جنسی داشته باشد و من از هر دوی آنها متنفرم و هميشه با آن مبارزه کرده و از اين به بعد هم مبارزه می کنم.
يعنی می خواهيد بگوييد آن تصوير يک ژست انتخاباتی و تبليغاتی نبود؟
نه! اصلا چرا تبليغاتی؟ اقداماتی که ما در مبارزات انتخاباتی رياست جمهوری می کرديم بيش از اينکه انگيزه های تبليغاتی داشته باشد بيشتر برای اين بود که خدمتی به مردم ايران بشود. اما دست در دست هم قدم زدن ،حضور داشتن و راه رفتن عادت ما بود و هست.
مجله فارين پاليسی در گزارش انتخاب شما به عنوان سومين متفکر برتر جهان به مناظره آقای موسوی و احمدی نژاد اشاره کرده و اينکه در آنجا آقای احمدی نژاد شما را مورد حمله قرار داد و پاسخی که شما به او داديد تبديل به يک نقطه عطف در مبارزات آقای موسوی و کمپين انتخاباتی ايشان شد. اولا می خواهم بدانم آيا شما مستقيم آن مناظره را می ديديد ؟ ثانيا درهمان لحظه که مناظره را می ديديد ، رفتار و حرف های آقای احمدی نژاد چه تاثيری بر شما گذاشت؟
من آن مناظره را مستقيم می ديدم و از اول تا آخر در آن مناظره شاهد رفتار غير اخلاقی بودم . اخلاق انسانی در آن رعايت نمی شد و دائما به افرادی که نبودند توهين می شد، مورد اينکه اقای احمدی نژاد اهانت به من را وسيله ای برای کوبيدن آقای موسوی قرار داد من بسيار تعجب کردم. چون تکنيک ايشان حتی برای جذب رای هم اصلا تکنيک درستی نبود. آقای احمدی نژاد که خودش يک فرد دانشگاهی است حتما روندهای دانشگاهی را می شناسد .ايشان تحصيلات ده ساله من در علوم سياسی را زير سوال برد و اين برای همه استادان علوم سياسی که من آن ده سال را نزد آنها شاگردی کردم مثل آقايان الهی ، کاظمی ،طاهری فقوام ، صلاحی ، ازغندی و طباطبائی وساير افراد در حوزه علوم سياسی قطعا خنده دار بوده است . من احساس کردم عده ای شتاب زده اطلاعات غلطی را به آقای احمدی نژاد داده اند و او هم سعی می کند از آن اطلاعات برای کوبيدن رقيبش استفاده کند . در حاليکه آن اطلاعات ، اطلاعاتی کاملا اشتباه بود .ضمن اينکه من در دو رشته درس خوانده ام. در دانشگاه تهران نقاشی – مجسمه سازی و پژوهش هنر خوانده ام و در دانشگاه آزاد علوم سياسی . و تنها زنی هستم که در ايران به مرحله فول پرفسوری در رشته هنر رسيده است و هرگزهم از تحصيلات علوم سياسی ام که ده سال هم طول کشيد استفاده خاصی جز اينکه سوادم را زياد کند ، نبرده ام. من به دليل اينکه در ذهن خودم سوال های زيادی نسبت به سياست داشتم، اين رشته را خواندم چون به طور جدی درباره تئوری های سياسی خودم صاحب مساله شده بودم و می خواستم با رشد و پيچيدگی سواد و اطلاعاتم به دغدغه های بزرگ و شخصی ام پاسخ دهم . برای ورود به اين رشته دو بار کنکور دادم يک بار رد و بار ديگر قبول شدم. چون من اصولا آدم درسخوانی هستم و هميشه مشغول درس خواندن و کنکور دادن بوده ام. بنابر اين از دوره ليسانس تا دوره دکترا را دوباره خواندم .
يعنی کتابهای رشته علوم سياسی را از ليسانس تا دکترا خوانديد يا در کلاس ها هم شرکت می کرديد و واحدهای تمام اين مقاطع را هم گذرانديد؟
خير- طبق قوانين جديد می توانيد با هرليسانسی در دوره فوق ليسانس رشته ديگر شرکت کنيد. اما در آن زمان اين گونه نبود. يعنی فوق ليسانس من هيچ ربطی با علوم سياسی نداشت و من دوباره ۳۰ واحد در دوره ليسانس گذراندم عنوانش هم بود واحدهای مغاير. يعنی اگر کسی ليسانس اش با فوق ليسانسش فرق داشت بايد اين دوره ها را می گذراند و بعد فوق ليسانس و دکترا را گذراندم که مجموعا ده سال طول کشيد. اقای احمدی نژاد اينها را زير سوال بردند . اين برای خود آقای احمدی نژاد خيلی بد شد ومن برای ايشان هم ناراحت شدم. اما به عنوان زنی که بايد از خودم دفاع می کردم و حقيقت را بر ملا می کردم مصاحبه کردم و گفتم اين دروغ است و من شکايت می کنم
سوال مشخص من اين بود که در آن لحظه که حرفهای آقای احمدی نژاد را شنيديد ،چه احساسی پيدا کرديد؟ شما گفتيد که تعجب کرديد. فقط تعجب کرديد يا خشمگين هم شديد؟
همانطور که گفتم تعجب کردم چون به هر حال ايشان يک آدم دانشگاهی است و يک آدم دانشگاهی اطلاعاتی به اين غلطی را اعلام نمی کند . همين طور ايشان گفتند چطورمن با مدرک علوم سياسی در دانشگاه هنر حضور دارم و تدريس می کنم در حاليکه مدرک علوم سياسی من هرگز ربطی به دانشگاه هنر نداشته و از آن استفاده نکرده ام.
يکی از جمله های آقای موسوی در پاسخ به حمله های آقای احمدی نژاد به شما اين بود که خانم رهنورد روشنفکرترين زن ايران است .آيا خودش و شما از اين پاسخ راضی بوديد؟
آقای موسوی گفت که روشنفکرترين زن ايران منم. همين جا می خواهم ازهمه زن ها عذر خواهی کنم و بگويم همه از من روشنفکرترند واين شايد احساس عاشقانه همسری نسبت به همسر خودش بوده است. همه می دانيم زنان ايرانی منحصر به فرد هستند و من شاگرد همه آنان هستم
آيا هيجان آن جلسه موجب شد آقای موسوی چنين جمله ای را در باره شما بگويند؟
بله! شايد می خواست بگويد يکی از روشنفکر ترين زنان کشور يا شايد هم اعتقادش به من يک کمی زيادی باشد . (با خنده) موسوی به من خيلی اعتماد و اعتقاد دارد و البته من هم همين گونه هستم و به او اعتقاد دارم .پس اين به آن در!
بعد از مناظره که آقای موسوی را ديديد نخستين جمله ای که ايشان درباره بحثها و اتهاماتی که آقای احمدی نژاد به شما وارد کردند به شما گفتند ،چه بود ؟و چه احساسی درباره آن داشتند؟
آقای موسوی به عنوان يک مرد ايرانی که به همسرش علاقه دارد به طور طبيعی در اين باره خيلی ناراحت شده بود . من فکر می کنم هر مرد ايرانی نسبت به همسرش متعهد است که از او حمايت کند . موسوی علاوه بر مرد ايرانی يک مرد آذری هم هست و خب حساسيت زيادی در اين باره دارد .البته خيلی خوشحال بود که توانسته پاسخ مناسبی به ايشان بدهد
يعنی از اينکه گفته بود شما روشنفکرترين زن ايران هستيد راضی بود؟
(با خنده) خودش که خيلی راضی بود . البته من گفتم چرا گفتی من روشنفکرترين زن ايرانی ام و خودت می دانی من شاگرد همه زنان ايرانی ام که او گفت من باورم اين گونه است .البته بعدا نيروهای واپس گرا نسبت به دفاع موسوی از من خيلی حساسيت نشان دادند.
البته افرادی از گروههای ديگر نيز هم نسبت به دفاع آقای موسوی حساسيت نشان دادند؟
تا آنجا که من می دانم خانم هائی در خارج يا داخل کشور اگر ناراحت شده اند مشکل شان بيشتر به همان "ترين" باز می گردد. يعنی همان واژه روشنفکر ترين و من به آقای موسوی هم گفتم که زنان ما چه در داخل و خارج روشنفکرترين ها هستند و من به آنها ايمان دارم و هميشه از زنان ايرانی چه در داخل چه در خارج الهام گرفته ام و من بابت واژه ای که آقای موسوی در باره من استفاده کرد از همه زنان روشنفکر ايرانی پوزش می خواهم.
کسانی هم واژه های آقای موسوی را در باره شما در چارچوب روان شناسی مردی که عاشق همسرش است ،قرار دادند.شما با اين تحليل موافقيد؟يعنی آيا آقای موسوی به خاطر علاقه خيلی زيادش به شما از واژه روشنفکرترين در باره تان استفاده کرد؟
کلام آقای موسوی يک حرف نمادين بود.شايد مرا نمونه ای از همه زنان ايرانی تلقی کرد.چون او احترام زيادی برای زنان قائل است. اما اگر اين توضيح هم برای کسانی قابل پذيرش نيست ،من از همه خواهش می کنم اين واژه موسوی را به حساب اين بگذارند که هيچ مرد شريفی حاضر نيست تهاجم نسبت به همسرش را بپذيرد .بنابراين شايد تحليلی که شما به آن اشاره کرديد نيز درست باشد که واژه های آقای موسوی را بايد در عرصه روانشناختی يک مرد ايرانی نسبت به همسرش بررسی کرد و گرنه همه زنان ايران" ترين "هستند. روشنفکر ترين و برترين آنها هستند و من به آنها اعتقاد دارم.به هرحال من دوباره در اين باره از زنان ايرانی پوزش می خواهم.
خانم رهنورد! اين چندمين بار است که در اين مصاحبه در اين باره از زنان پوزش می خواهيد .شايد برداشت شما از سوال های من در اين باره چندان درست نبوده است.من نگفتم زنان ايرانی از دفاع پرشور آقای موسوی از شما ناراحت شده اند.حتی می خواهم بگويم بسياری از زنان پس از دفاع ايشان نوشتند و گفتند که خوشحاليم آقای موسوی دفاع پرشوری از خانم رهنورد انجام داده و حق مطلب را در باره همسرش ادا کرده است.اغلب حساسيت های منفی از سوی نيروهای حامی دولت نهم و حتی برخی از گروههای فشار صورت گرفت و کسانی هم به با استناد به عصبانيت جناح های رقيب در اين خصوص گفتند: خب معلوم است که موسوی خوب به هدف زده است.شما اين طور فکر نمی کنيد؟
در هرصورت و با وجود همه اين حرفها که بسياری اش را نيز خودم شنيده و يا خوانده بودم دوباره می خواهم بگويم زنان ما هرکجا که باشند چه در داخل زندان چه در خارج زندان ،چه داخل کشور چه خارج از کشور در هر موقعيت و سن و طبقه از نظر من برترين هستند ،بويژه در قلمرو آزادی و برابری خواهی که ارمان هميشگی ما زنان بوده است .نه فقط هر فرد يک ستاد که به نظر من هر زن يک روشنفکر است .البته اغلب زنان و مردان ايرانی روشنفکر و آزادی خواه هستند.
ادامه دارد