پنجشنبه 19 فروردین 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"وظيفه ما روايت از حق انسانی است، در هر جا و هر زمان"، گفت‌وگو با اردوان روزبه، روزنامه‌نگار حوزه حقوق بشر، کميته گزارشگران حقوق بشر

اردوان روزبه

آيدا سعادت و حسام ميثاقی - کميته گزارشگران حقوق بشر - اردوان روزبه روزنامه‌نگاری است که فعاليت‌اش به دو دهه حضور در حوزه‌های آسيب شناسی اجتماعی و حقوق بشر بر می‌گردد.

به نقل از ويکی پديا، او روزنامه‌نگار و محقق در حوزه آسيب‌های اجتماعی و تهيه‌کننده راديو است. وی هم چنين در حال حاضر سردبير راديو کوچه است. روزبه در طول پنج سال گذشته به صورت تخصصی بر روی حوزه‌های حقوق بشری در ايران کار کرده است. در سال دو هزار نه ميلادی وی تهيه کننده مجموعه برنامه‌هايی در راديو زمانه، تحت عنوان سی سال حقوق بشر در ايران بوده است که به شکلی گسترده به بررسی موارد نقض حقوق انسانی در ايران پرداخته است. اين روزنامه‌نگار با انتشار خبر‌ها و گزارش‌هايی در زمينه حقوق اقليت‌های دينی و قومی در ايران، فعال‌های دانشجويی و زندانی‌ها در عرصه اطلاع رسانی در حوزه حقوق بشر صاحب بيش از صد‌ها مقاله و گزارش است.

گفت‌و‌گويی که در پی می‌آيد نشستی با اين روزنامه نگار است.

به عنوان فردی که سال‌های متمادی در حوزه رسانه‌های مطرح در فضای اينترنت به فعاليت پرداخته‌ايد پرداختن به مبحث حقوق بشر و ترويج آن را در اين حوزه چطور ارزيابی می کنيد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پرداختن به موضوع حقوق بشر در حوزه رسانه ها از ابتدايی‌ترين و ساده‌ترين و بی‌شک موثر‌ترين روش‌هايی است که به واسطه آن همه انسان‌ها بتوانند به حقوق حقه خودشان آشنا شنوند. در اين صورت افزايش ميزان دست‌رسی به آن با شناخت ارزش هايش و هم چنين انتقال دانسته‌ها به ديگران از ثمر‌های مهم اين حرکت‌های رسانه ای است.
اما بايد اشاره کرد جريان انتشار دانسته‌ها و رد و بدل کردن اخبار در حوزه حقوق انسانی در بين افراد جامعه ايرانی به طور حتمن جريانی نو پا و نورسته‌ای است. در نظر داشته باشيد که پيش از گسترش امکان‌های دست‌يابی به شاه‌راه‌های اطلاعاتی در جهان و گسترش اين گونه‌ی خانه به خانه خبر و انتشار آن، بايد به برخی رسانه های کم سرعت و يا رسمی داخلی و خارجی بسنده می‌شد.
خبر يک رسانه خارجی که گاهی با لحاظ کردن مسايل سياسی خبری محدود بود و اخبار دگر شکل يافته داخلی تنها منبع‌های دانستن بود و در اين شرايط است که می‌بينيد، خبر اعدام‌های سال شصت و هفت بعد‌ها توسط کسانی از نزديکان اين افراد و بعد از خروج از کشور منتشر می‌شود. شايد بسياری از وقايع سال‌های دهه شصت در ايران علی رغم نقض متعدد حقوق انسانی هنوز نيز تصوير روشن و افشاگرانه از آن به چشم نمی‌خورد.
امروز به نظر می‌رسد با توجه به فرصت‌های به وجود آمده بايد از امکانات لازم کمال بهره را برد. موضوع اين نيست که جنجال رسانه‌ای به راه انداخت، بلکه بايد موشکافانه اجازه نداد هيچ حادثه‌ای که در آن نقض حقوق انسانی شهروندان مشهود است از زير چشم رسانه در برود.
بايد آن قدر گفت و نوشت تا اين نگرانی هميشه وجود داشته باشد که دستگاه‌هايی که خود را بی‌ناظر می‌دانند دست‌کم ترس از انتشار در رسانه را داشته باشند. چيزی که امروز علی‌رغم فشار‌های بسياری که بر فعال‌های مدنی وارد شده است اما به هر حال يکی از نگرانی‌های دستگاه‌هايی بوده که به صورت سازمانی خود را جواب‌گوی هيچ جايی نمی‌دانستند.
کهريزک، زندان رجايی شهر، بازداشت‌گاه‌های غير‌قانونی و رفتار‌های خشونت‌آميز امروز ديگر نمی‌تواند در پس پرده بماند.
بايد اين را فراموش نکنيم. وظيفه رسانه ای ما مبارزه بر عليه يا له کسی نيست. من به عنوان يک روزنامه‌نگار هيچ‌گاه در انديشه مبارزه نيستم. برای من اطلاع‌رسانی صحيح، منطقی بی‌اغراق و به موقع يک رسالت و وظيفه است. حال شايد برخی اين را يک مبارزه بدانند، آری اين يک مبارزه برای از ميان رفتن خشونت است نه يک گروه يا دسته و يا يک حاکميت.

به نظر شما اطلاع رسانی و تنوير افکار عمومی در حدی که انتظار می‌رود در اين حوزه انجام می‌شود؟
بايد به روشنی بگويم نه!. ما هنوز به صورت هدف‌مند و با برنامه نتوانسته‌ايم راوی موارد نقض حقوق بشر در ايران باشيم. بايد به اين انديشيد که متاسفانه هنوز در مورد نقض حقوق انسانی کسانی که نام و نشانی ندارند و يا به هر روی بر تيتر خبر‌ها نيامده‌اند هيچ اطلاع رسانی انجام نمی‌شود.
به خاطر داريد چندی پيش نامه‌ای گروهی از زندانيان موسوم به زندانيان گمنام حوادث اخير منتشر شد. اين نامه اشاره‌ به همين موضوع داشت که زندانيانی که به هر روی از شهرت نسبی و يا ارتباطی برخوردارند وضعيت شان از سوی رسانه‌ها و نهاد‌های حقوق بشری بيشتر دنبال می‌شود و تلاش مجدانه‌ای در انتشار مشکلات آنان بوده است اما در مورد اين زندانيان گم‌نام اين حساسيت وجود نداشته. اما سوال اين است آيا رسانه‌ها به دنبال مشکلات مردم عادی و کوچه بازار هستند که نه روزنامه نگارند و نه فعال مشهور مدنی؟
شک نبايد کرد که شرايط اين افراد از جهت اين که اطلاعی از وضعيت شان نيست به مراتب سخت‌تر از افراد شناخته شده است و به نظر من رسانه‌های پيگير در اين بخش کم توجهی کرده‌اند.

ميزان کارايی و اثر بخشی فعاليت رسانه‌های آنلاين در اين حوزه بر فضای زندگی واقعی مردم را چطور ارزيابی می کنيد؟
امروز بی‌اغراق ديگر زندگی مجازی را نمی‌توان از زندگی فيزيکی غير مجازی مجزا کرد. دوره‌های گذشته انتخابات در ايران را به خاطر داريد؟ روش‌های تبليغ و حضور‌های فيزيکی کانديداهای شرکت کننده، پوستر و عکس و مراسم اما در دور دهم انتخابات پر حادثه رياست جمهوری ايران به طور دقيق می‌شود گفت ما شاهد تاثير فضای بر خط بر روی جو حاکم در کشور بوديم.
بی‌پروايی نيست اگر بگويم اين دور بسياری از حوادث ناشی از حضور پر رنگ رسانه‌های برخط و اجتماع‌های مجازی بود. من از پيش از انتخابات به صورت آرشيوی نامه‌های الکترونيکی و پيام ها را نگاه داشته‌ام. چيزی در حدود بيست هزار نامه. دعوت‌ها، خبرها، پيام و گزارش‌های موبايلی و تويتری از لحظه لحظه‌های درگيری در تهران و شهر‌های ديگر. به نظر من اين تاثير کمی نيست.
بايد توجه کرد که اين رشد رو به افزايش است. درست است که امروز بستن مسير‌های اينترنتی، فيلتر کردن ده‌ها هزار سايت و رسانه بر خط گواه همين اقتدار رسانه‌ای است اما نبايد فراموش کرد اين بار تکنولوژی به همراهی حرکت مردم ايران آمده است. آزاد شدن سرويس‌های گوگل که به دليل تحريم ايران برای کاربران ايرانی غير قابل دست‌رس بود. تويتر و فيس‌بوک و ديگر جريان‌ها که جبران کننده عدم امکان انتشار نشريه‌های داخلی بوده همه نشان از اين دارند که اين امکانات می‌تواند فرصت‌هايی برای همه باشد، حتا کسانی که منتقد نظر اعتراضی مردم هم هستند.
البته بگذاريد اشاره‌ای نيز همين جا داشته باشم. در واقع به نظر من حاکميت در اين جريان‌ها نقش بسيار مهمی را بازی کرد. اين که امروز بالاترين تعداد بلاگر را ايرانی ها از آن خود کرده‌اند و يا هزاران هزار پايگاه خبری و اطلاع رسانی پارسی به راه افتاده و يا اين که هر جوانی امروز با دوربين يک رسانه است، خود از نتيجه‌های کم درايتی حاکميت در ايران است. حجم بالای توقيف رسانه‌ها در ايران و افزايش فضای پليسی و نظارتی بر روی نشريه‌هايی که به نوعی نظام می‌توانست بر آن‌ها نظارت منطقی داشته باشد، باعث اين شکل گيری نوين شد.
ما داريم در مورد شکلی تازه‌ی زندگی شهروندی صحبت می‌کنيم که يک موبايل با دوربينی ساده، يک وبلاگ و يک خط انترنت‌اش می‌تواند بی‌پروا سازمانی اطلاع رسانی به حساب آيد که ديگر برای حاکميت در ايران نيز قابل رد يابی نيست.

خبرنويسی و گزارش‌گری در زمينه حقوق بشر به نظر شما بايد چه تفاوت هايی با اخبار سايت‌های سياسی که گاهی به مقوله حقوق بشر هم می‌پردازند داشته باشد؟
بحث حقوق انسانی و حقوق بشر حوزه‌ای اختصاصی به نظر من می‌آيد که پرداختن گذرا و غير حرفه‌ای به آن می‌تواند طبعات غير مناسبی را هم در بر داشته باشد.
پرداختن به شايعه‌ها و يا اخبار نادرست در اين حوزه و بعد عدم صحت خبر و يا قلو شدن در آن اولين ثمرش عدم اعتماد مردم به اخباری است که در اين زمينه می‌شنوند. بسياری از موارد شاهد بوده‌ايم خبری که حتا تاثر بر‌انگيز هم به نظر رسيده است بعد‌ها انکار شده و يا صحت آن قابل تاييد نبوده است. اولين نتيجه های اين جريان اين است که با ايجاد عدم اعتماد جديت در پيگيری از سوی مخاطب کاهش می‌يابد.
امروز شما شاهد هستيد که توجه جدی به زندانيان و دست گير شده‌گان پس از انتخابات در شهرستان ها نمی‌شود. حجم بسياری از دست‌گير شده‌گان در مشهد هنوز حتا شناسايی نشده‌اند. در اصفهان و در شيراز و يا برخی شهرستان‌های ديگر حوادثی رخ می‌دهد که در مورد آن صحبت نمی‌شود، اين نتيجه غير حرفه‌ای برخورد کردن با جريان اطلاع رسانی در حوزه حقوق بشر است.
از طرفی يک موضوع را نبايد فراموش کرد. نقض حقوق بشر فقط محدود به ايران و جريانات بعد از انتخابات آن نيست. موضوع حقوق انسانی بحثی جهان شمول است که با جديت در همه ابعاد و همه کشورها توسط فعالان مدنی و رسانه ای بايد پيگيری شود فارغ از رنگ، مليت و مذهب. اين پيگيری همه جانبه محصولی خواهد داشت که برای تمامی انسان‌ها مفيد است. حساسيت بر روی حقوق انسانی فقط نبايد به يک دوره و يک جريان محدود شود. اين جاست که ضرورت حضور گروه‌های رسانه‌ای حرفه‌ای، جهان شمول و پيگر به صورتی تخصصی احساس می‌شود.

با توجه به تفاوت‌های نگرش رسانه‌ها در اين زمينه، انتظار‌ها برآورده می‌شود؟
بديهی است بايد در نظر داشت راه - علی رغم اين که تلاش هايی شده است- هنوز ابتدايی است و نياز به پيگيری و مديريت و برنامه‌ريزی مداوم دارد. نبايد فراموش کرد حوادث بعد انتخابات ايران شکل تازه‌ای به اين حرکت داده است. اما گروهی نيز از اين فرصت فقط بهره خود را می‌برند. افرادی که از اين آب گل‌آلود ماهی می‌گيرند. آن‌هايی که حقوق انسانی را فرصتی برای پاک‌سازی سابقه خود می‌يابند يا موج را به سمتی می‌برند که جريان سياسی خود را مطرح کنند. يا تسويه حساب‌هايی را به راه بيندازند. اين جا بايد هشدار داد که موضوعات حقوق بشر تابع سياست و يا شرايط و يا منافع گروهی خاص نيست و مجزا کردن حرکت‌های سياسی از اين جريان به نظر من اهميت ويژه‌ای دارد.
رسانه‌های مستقل و فعال در اين زمينه بايد هدايت اين جريان را بر عهده داشته باشند و بايد تلاش کنند اين حرکت فرصتی برای جريان‌های سياسی و يا فرصت خواهان نشود.

در ماه‌های اخير شاهد برخورد جدی مقامات امنيتی و انتظامی با فعالين حقوق بشر و فعالين حوزه رسانه‌های اينترنتی در ايران بوده‌ايم. رسانه‌های حامی دولت از بازداشت سی نفر از اين افراد فعال به عنوان دست اندرکار پروژه بی‌ثبات سازی و جنگ سايبری آمريکا ياد شد. اين برخوردها در عين حال که مدافعان حقوق بشر را با فشارهای امنيتی و بازداشت و بلاتکليفی در زندان مواجه کرد به فعالين ديگر در حوزه‌ی رسانه‌های اينترنتی نيز تسری يافت. اين برخورد را چطور ارزيابی می کنيد و علت چنين برخورد قهری با فعاليت‌های رسانه‌ای و مدنی را چه می‌بينيد؟
به نظر می‌رسد موج‌هايی که از درون حاکميت هر از گاهی به بيرون ايجاد می‌شود زاييده انديشه‌های بی‌تدبير و بدون آينده‌نگری حتا برای خود حاکميت است. اين موضوع شايد ناشی از چند گانگی عوامل تصميم‌ساز در درون يا ناشی از نوعی خود بزرگ‌بينی و يا شايد هم محصول مشاوره‌های غير خردمندانه‌ای باشد که پيش از اين بار‌ها نيز شاهد آن بوده‌ايم.
انتصاب به يک جريان برای ايجاد رعب و نگرانی و يا پرونده سازی با اتکا به جريان‌های عامه‌پسند در حقيقت ديگر خريدار ندارد.
روزگاری پيش از اين اگر انديشمندی را دست‌گير می‌کردند سعی می‌شد چهره‌ای مخدوش از او به جامعه ارايه شود. مصرف مواد مخدر و يا رابطه نامشروع و يا برانگيختن حساسيت‌هايی که در جامعه بود، می‌توانست فرد را در افکار عمومی به محاکمه بکشد که خود کمک بزرگی به حذف يک انديشه، ايده و يا يک فرد جريان‌ساز بود. اما وقتی اين روش بيش از حد به کار گرفته شد کم‌کم باور عموم جامعه نيز بر اين رسيد که: چرا هر که حرف می‌زند يا وابسته است و منحرف اخلاقی و يا معتاد و وطن فروش؟
اين موج هم چنان ادامه يافته است. از موضوع‌های خانوادگی فلان عضو هيت دولت اصلاحات، ورود به حريم شخصی تا بر ملا کردن عکس‌های خصوصی دگر انديشی که به صورتی «اتفاقی» به بيرون درز کرده است.
انتصاب فعال‌های مدنی به جريان‌های خارج از کشور و يا عنوان‌هايی نظير انتصاب به سازمان‌های بد‌نام و يا افراد خاص همه در همان مسير قديم است. بی‌شک نظام اگر منطقی بخواهد برخورد کند بايد شنونده اين نظر‌ها و گويش‌ها باشد.
سوال اين است که آيا کسی که روايت کننده و منعکس کننده يک حادثه نقض کننده حقوق بشر است متهم است يا کسی که بانی و ايجاد کننده آن است؟
مثالی بياورم، سال هفتاد و هفت -۱۳۷۷- من سردبير نشريه‌ای در ايران بودم، اين نشريه تخصصی آسيب شناسی اجتماعی توقيف شد، اتهام من انتشار گزارشی در مورد فساد و فحشايی سيستماتيک در يکی از مناطق ايران بود. در آن زمان به خاطر دارم پيش از انتشار عمومی بارها به مسوول‌های ذی‌ربط در اين خصوص هشدار داده و به صورت بولتن نوشته‌ها و سندها را در اختيار آن‌ها قرار داده بودم، اما هيچ توجهی به اين نشده بود که برخی از آقا زاده‌ها مروج فحشا در آن منطقه بودند. پس از انتشار عمومی در واقع اين من بودم که به جرم رواج فساد و فحشا محاکمه می‌شدم.
اين درست همان شرايط است. امروز تمامی آن‌هايی که راوی نقض حقوق انسانی در ايران هستند به نوعی دست‌گير، محاکمه يا زندانی می‌شوند و از سويی سازمان‌های جريان‌ساز در بخش‌های مديريتی نظام در سپاه و ديگر ارگان‌های مربوطه پرونده‌سازی‌هايی را آغاز می‌کنند و با دست‌يابی به اطلاعات شخصی يا يافتن نقص در فردی، داستانی زنجيره وار از رابطه گروه‌هايی با جريان‌های زير سوال درست می کنند تا همه را در مظان اتهام قرار بدهند.
اين برخورد‌ها ناشی از حساسيت حاکميت به فعاليت‌هايی است که فعالان رسانه‌ای و مدنی در خصوص انعکاس اين قبيل اخبار دارند. بسياری از افراد در درون حاکميت خود لابی‌های اقتصادی کلان با عوامل زير سوال دارند. باندهای فسادی که در درون کشور کار صادرات زنان ايرانی را انجام می‌دهند يا فروش بسياری اشيا عتيقه که توسط همين ارتباط‌های مافيايی انجام می‌پذيرد، چرا اين موارد موضوع حساس برای ارتش سايبری نيست؟ چرا کسی نگران گسترش روز افزون مواد مخدر صنعتی در ايران نيست؟ چرا، چون اين موارد نمی‌تواند جامعه جهانی را نسبت به ايران حساس کند.
در نهايت بايد فراموش نکرد امروز عمل‌کرد سازمان‌ها و فعالان در زمينه انتشار موارد نقض حقوق انسانی مهم است. شايد هميشه از اين روش‌های سند‌سازی و يا پرونده‌سازی برعليه فعال‌ها استفاده شود، اما مهم اين است که اين حرکت‌های بشر دوستانه، فعال، شفاف و بدون وابستگی باشد.

با توجه به ابزارهای محدود و موجود برای پوشش اخبار و رويدادهای مربوط به حوزه حقوق بشر، چه راهکارها و يا ايده هايی می‌توان مطرح کرد؟
ساده ترين راه‌ها اطلاع رسانی عمومی با هدف رشد سطح دانش مردم در اين زمنيه است. شما هر‌چه خبرنگار در مناطق داشته باشيد و يا هر چه کسانی باشند که دست‌رسی‌هايی به اطلاعات داشته باشند، نمی‌توانيد به اندازه مردم که کثير هستند و هم در همه مناطق حضور دارند به دانسته‌ها دست‌رسی داشته باشيد.
بهترين راه آگاهی مردم و ارتباط با يک‌ديگر و آموزش حقوق شهروندی است. اگر هر شهروند يک رسانه باشد و اگر هر شهروند بتواند به حقوق خود آشنايی داشته باشد، می‌تواند تشخيص دهد در کجا نقض حقوق انسانی رخ داده است.
تمام رسانه‌های فعال در اين زمينه بايد بتوانند آموزش بدهند و اطلاع رسانی کنند. از سويی با ياد‌گيری شهروندان در حوزه‌های حقوق زنان، کودک، شهروندی و شناخت قوانين و روشن‌گری با اين شعار که بياموزيم: «دانستن حق ماست و حقوق ما سهم ما هستند» بی شک اين مسير محدود به يک فرد و يک گروه نخواهد بود و از سويی حاکمان در هر جايی از اين کره خاکی می‌آموزند مردم‌شان به حقوق‌شان آشنا هستند و آن‌ها در هر گوشه‌ای راوی يک تخلف می‌توانند باشند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016