"دولت مادامالعمر احمدینژاد"، کابوسی که تعبير میشود! بابک داد
اصرار بر اجرای قانون اساسی که مهمترين اصل آن "ولايت فقيه" است و حکومت يک فرد فقيه بر ملتی که صغير و نادان انگاشته شدهاند، از اين پس بزرگترين خطای جنبش سبز خواهد بود که موجب دلسردی مردم معترض و سرکوب جنبش شده و میشود
سال قبل وقتی کودتای انتخاباتی داشت اولين قربانی های خود را می گرفت، در وبلاگم نوشتم: "شايد مردم نمی دانند «پرده بعدی» اين کودتا، «مادام العمرکردن» رياست جمهوری احمدی نژاد و ستاد کودتاست."
آن پيام در آن شلوغی يا شينده نشد و يا از کنار آن عبور شد. حالا پرده های تازه اين سناريو دارد به ترتيب اجرا می شود و هنوز سران جنبش بر "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" تأکيد می کنند! همان قانونی که کارها را نهايتا" به اينجايی رسانده که هستيم؛ "نظارت استصوابی" آن قانون راه را بر حذف منتقدان باز کرده و "اختيارات مطلق ولی فقيه" اجازه نمی دهد حقوق ملت در هيچ زمينه ای رعايت شود. همان قانونی که با دستور همين رهبر مطلق می تواند مورد بازنگری و تغيير قرار بگيرد. قانونی که مجلس و قوه قضائيه وابسته را تحت مالکيت دولت و رهبری درآورده و رئيس دولت منصوب رهبری را در هيچ موردی پاسخگو و مسئوليت پذير نمی داند. اکنون اما ساز جديدی دارد کوک می شود که هدف آن به گفته سايتهای نزديک به دولت کودتايی، "تمديد رياست جمهوری احمدی نژاد تا سال ۱۴۰۴ " است. و اين مصيبت بزرگ، به اجرا درآمدن همان پيش بينی های پارسال و تعبير همان کابوس هاست. ابتدا آن مطلب را بخوانيد که در تاريخ ۵ تيرماه ۸۸ يعنی ۱۳ روز بعد از وقوع کودتا نگاشتم. هنوز يازده ماه از آن کودتا نگذشته و زمزمه مادام العمر شدن رياست احمدی نژاد بر کشور دارد بالا می گيرد! سپس درباره وضعيت امروز سخنی کوتاه می خوانيد.
"(۵ تيرماه ۸۸) از بسياری از شهروندان شنيده ام که می گويند: «تحمّل احمدی نژاد» برای آنکه دولت امام زمانی اش را تا ظهور حضرت وليعصر(عج) تمديد کند، از تحّمل خود مرگ هم سخت تر است.
با اين حال، شايد مردم نمی دانند «پرده بعدی» اين کودتا، «مادام العمرکردن» رياست جمهوری احمدی نژاد و ستاد کودتاست. توجيه کودتاچيان اين خواهد بود که در آخرين انتخابات (۲۲ خرداد۸۸) رکورد مشارکت مردمی در انتخابات توسط مردم ايران شکسته شده و تمامی ۴۰ ميليون رأی مردم، «رأی به نظام» بوده و ديگر حاجتی به انتخابات نيست! احمدی نژاد و يارانش خود را «دولتمردان امام زمان» و زمينه سازان ظهور ايشان می انگارند و وقتی رسما" از «رأی مردم» تمکين نمی کنند، نشان می دهند نمی توان آنها را به شيوه های مسالمت آميز از اريکه قدرت پايين کشيد! چون برای خود «رسالتی مهدوی» و فراتر از اينها قائل هستند. آنها ادعا می کنند که بايد حکومت را به شخص امام زمان(عج) تحويل بدهند.
متأسفانه «نظام» هم در قمار «بودن يا نبودن» احمدی نژاد، به تمامی معيارهای (حتی ظاهری و شعاری) خود پشت پا زد و سرنوشت خود را به احمدی نژاد پيوند زد. در اين راه کودتاچيان، مراجع تقليد و شخصيتهای سرشناس بسياری مثل هاشمی رفسنجانی و افراد عادی را مجبور به سکوت کرده و دير يا زود آنها را «قربانی» خواهند کرد. پس سکوت خفت بار شخصيتهای مؤثر در قبال اين جنايات، ممکن است فقط «نوبت» آنها را عقب بيندازد. اين ديگر آن نظامی نيست که امام خمينی «حفظ آن را اوجب واجبات» می دانست. از آن نظام ديگر هيچ نشانی باقی نيست و سکوت «به بهانه حفظ نظام» يعنی تأييد «مسخ نظام جمهوری اسلامی» که در سال ۵۷ تأسيس شد و در سال ۱۳۸۸ رسما" تغيير ماهيت داد.
ترديد نکنيد بعد از «جمهوريت نظام» که پيش پای احمدی نژاد قربانی شده، هيچکس از «دگرانديشان غيراحمدی نژادی!» از گزند آقايان کودتاچی در امان و مصون نخواهد ماند. لذا بهتر است شخصيتهای مؤثر انقلاب و ياران امام، برای احيای نهضت خمينی هم که شده، سکوت خود را بشکنند و هزينه اش را بدهند. در اين روزها؛ مردم رفتارها و گفتارهای شخصيتها را با دقتی بيشتر از هميشه «رصد» می کنند و محال است «ياری مسئولانه» يا «بی عملی و سکوت غيرمسئولانه» آنها را از ياد ببرند. اگر قرار است اين حرکت مدنی مردم، قربانی معصومی مثل «ندا» داشته باشد، ما و شما چه چيز ارزشمندتری از جان نازنين «ندا» و «نداها» داريم که از هزينه شدنش بترسيم؟ لااقل قبل از قربانی شدن، حرفی بزنيد، چيزی بگوييد و سکوت نکنيد. چون اگر عقب بنشينيد، «مصون» نمی مانيد. اينها با پرت کردن معترضان از ساختمان کوی دانشگاه يا از فراز پل حافظ و سعدی، نشان داده اند «مروّت» ندارند و مسئله اصلی شان «بودن يا نبودن» است. کودتاچيان با خشونت عريانی که نشان می دهند، تک تک منتقدان يا شخصيتهايی را که تأييدشان نکردند، به ترتيب يا «فلّه ای» سرکوب می کنند و از گردونه خارج خواهند کرد. پس پيشاپيش خودتان را، هزينه يک هدف بزرگتر کنيد و لااقل قربانی «جمهوريت نظام» و آرای مردم و آزادی باشيد. در مقابل حبس خانگی ميرحسين موسوی و دستگيری تمام يارانش سکوت نکنيد. اين سکوت شما اگر اقدامی «يزيدی» نباشد، يک بی معرفتی «کوفی» است. عمرتان را تبديل به حرفی يا حرکتی بکنيد که منشأ تحّول مثبتی برای جامعه باشد. به «اسلاميت» نظام هم خوشدل نباشيد. قربانی قبلی اين دولت، «اسلاميت» و نقش مراجع تقليد و ايمان و اخلاق در مردم بود. صدايش را هنوز نشنيده ايد؟ (منبع: وبلاگ فرصت نوشتن /۵ تيرماه ۸۸)"
***
و اما امروز: ترديد ندارم با ادامه وضعيت موجود، احمدی نژاد اجازه بازنگری قانون اساسی را از مقام رهبری خواهد گرفت و زمان رياست جمهوری خود را به آسانی تمديد خواهد کرد. آن گاه ديگر تأکيد بر "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" که اين روزها توسط سران جنبش تکرار می شود، تبديل می شود به حربه ای بر عليه جنبش سبز! اصرار بر اجرای قانون اساسی که مهمترين اصل آن "ولايت فقيه" است و حکومت يک فرد فقيه بر ملتی که صغير و نادان انگاشته شده اند، از اين پس بزرگترين خطای جنبش سبز خواهد بود که موجب دلسردی مردم معترض و سرکوب جنبش شده و می شود. در گام بعدی، کودتاچيان تمامی منتقدان و معترضان را يکی بعد از ديگری از پای درخواهند آورد و راه را برای ادامه حاکميت بلامنازع احمدی نژاد هموارتر خواهند کرد. اين گمانه ها فقط يک "باطل السحر" بزرگ دارند: خيزش عمومی آگاهانه مردم. و اين خيزش، فقط کار خود مردم است. مردمی که هنوز تصميم نگرفته اند به تمامی برخيزند و البته ممکن است فرصت مناسب را برای برخاستن از دست بدهند.
حقيقت تلخ اين است که احمدی نژاد يک الگوی واقعی و دوست نزديک دارد که رموز ديکتاتوری و درسهای حکومت مادام العمر را به رفيق کوچک اندام ايرانی خود "محمود" آموخته و همين معامله را با ملت ونزوئلا کرده است: "هوگو چاوز"، سروان چتربازی که در کودتا بر عليه ديکتاتوری در کاخ رياست جمهوری کاراکاس فرود آمد و با شعار رسيدگی به وضعيت انقلاب مردم ونزوئلا در آن کاخ ماند و ديگر قصد ندارد از آن بيرون بيايد! حالا او رموز اين ماندن را به رفيق دست و دلبازش احمدی نژاد می آموزد و ما هنوز به درستی درنيافته ايم چه بر سر ايران می آيد؟
فرصت نوشتن / روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
تماس:
babakdad1@gmail.com