گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 مرداد» نماینده مجلس: آقای رئیس جمهور، پس از ۶ سال مردم ایران یا بیکار هستن یا بدهکار8 مرداد» درباره سفرهاي پروژهای ـ تبليغاتی ریيس جمهور، مجتبی فتاحی، الف 8 مرداد» احمدینژاد: هر كس كنار ما بنشيند دستگيرش میكنند! فرارو 7 مرداد» آغاز عقب نشینی های احمدی نژاد یا حركت تبلیغاتی؟ آینده 26 تیر» دبیرکل موتلفه: احمدینژاد از جریان انحرافی برائت جوید، فرارو
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بقایی: من، احمدینژاد و مشایی در جمع خودمان به اتهامات میخندیم، شرقگفتوگوی شرق با معاون اجرايي رييسجمهور ایران در بلوار اسفنديار بقايي: خطر بازداشت را احساس نميكنم شرق، صدرا محقق، سروش فرهاديان: نميدانم چرا به عنوان يك طرفدار پروپا قرص موسيقي سنتي، هربار گفتوگو با معاون اجرايي رييسجمهور را مرور ميكنم ياد اين تكه از آهنگ پاپي ميافتم كه ميگويد: «همه چي آرومه، من چقدر خوشحالم.» در سرتاسر گفتوگو با حميد بقايي از ما اصرار بود كه برخي اصولگرايان شرايط او و چند نفر ديگر از حلقه نخست اطرافيان رييسجمهور را قرمز ميدانند و از او اصرار كه شرايط سبز سبز است. نه اينكه بقايي بخواهد براي ما نقش بازي كند؛ نه، ديدگاهش همين بود. اين را ميتوانستيد از راحتي خيالش در حالي كه بر صندلي دبيري شورايعالي مناطق آزاد در بلوار اسفنديار تكيه زده بود، حس كنيد. انگار نه انگار كه بيرون از آنجا، عليه او و مشايي و جرياني كه انحرافي ميخوانندش، مطلب روزافزون منتشر ميشود و رسانههاي اصولگرا براي درج خبر بازداشتش لحظهشماري ميكنند. بسياري بقايي را پس از احمدينژاد و مشايي نفر سوم كابينه ميدانند و باز هم بعد از مشايي، نفر دوم جرياني كه اصولگرايان آن را انحرافي ميخوانند. از آناني است كه اطمينان تمامعيار احمدينژاد به او، داد اصولگرايان را درآورده است. صندلي داغ هم كه ميگويند برازنده صندليهايي است كه او به عنوان آقاي رييس روي آنها مينشيند. يك روز رييس سازمان ميراث فرهنگي است و روز ديگر معاون اجرايي رييسجمهور. همزمان هم كه دبير شورايعالي مناطق آزاد است و سرپرست نهاد رياستجمهوري و مشاور احمدينژاد در امور آسيا. از آنهايي است كه ميگويند يكي از مصداقهاي احمدينژاد براي «خط قرمز» است. دبير شورايعالي مناطق آزاد است كه همين چند روز پيش، دو مدير آن در مناطق ارس و اروند بازداشت شدند. تا همين دو ماه پيش، رييس سازمان ميراث فرهنگي بود كه روند بازداشت براي مقابله با جريان انحرافي از آنجا آغاز شد. مشاور احمدينژاد در امور آسياست كه بسياري دليل عزل متكي را عدم همكاري كامل با كساني كه احمدينژاد وظايف وزارت خارجه را ميان آنها تقسيم كرده بود، ميدانند. سرپرست نهاد رياستجمهوري و نفر اول معاونت نهاد رياستجمهوري هم كه هست؛ جايي كه به قول اصولگرايان همه آتشها از آنجا برميخيزد. چند روز پيش از آنكه اين گفتوگو با او منتشر شود برخي از سايتهاي اصولگرايان خبر دادند كه «منفورترين چهره جريان انحرافي» بازداشت شده است، اما خبر كه تكذيب شد هيچ، احمدينژاد اعلام كرد با هر گونه «دستاندازي» به كابينه برخورد ميكند و سكوتش را ميشكند؛ البته هشدار داد كه: كشور ضرر ميكند. بعد از ماجراهاي بركناري و سپس ابقاي وزير اطلاعات، فشار بر احمدينژاد براي دوري از برخي اطرافيان نزديكش به واقع معنا پيدا كرد؛ فشاري كه شما و مشايي دليل آن اعلام ميشويد؟ منظورتان فشار رسانهاي است؟ منظور ما واضح است! شدت، حدت و جهت اين فشارها را ميتوانيد از تريبونهاي رسمي و غيررسمي ببينيد؛ مثلا در نماز جمعهها، هشدارها يكدفعه سير صعودي غيرعادي پيدا كرد... من خيلي گرفتار هستم و فرصت پيگيري ندارم اما خيليها، راجع به اين افزايش فشار به من ميگويند. من خيلي پيگير اخبار نيستم؛ اگر بخواهم وقت بگذارم براي اين خبرها به كارهايم نميرسم. هر كسي رفته 10 هزار تومان هزينه كرده و يك وبلاگ درست كرده و اسمش را هم گذاشته سايت. بعد هم ميگويد، من رسانهام و شما هم به عنوان مسوول موظفيد به من پاسخ دهيد. به صراحت بگويم، من اين مسايل را زياد دنبال نميكنم. افزايش روزافزون فشار را از حدود دو ماه پيش احساس نميكنيد؟ در اين مدت بعضي از موضوعها خيلي حاد شده؛ در حاليكه اين موضوعها قبلا هم مطرح بوده ولي در اين چند روز خيلي بزرگش كردند. چه موضوعهايي از قبل بوده و الان حاد شده؟ مثلا ماجراي مربوط به كيش. دو سال است، اين موضوع پيگيري ميشود، اما در اين يكي، دو ماهه خيلي بزرگش كردند. علت اين برجستهسازيها را چه ميدانيد؟ ممكن است حرف شما درست باشد و فشار افزايش يافته باشد. شايد در سه ماه گذشته بحثهاي سنگيني اتفاق افتاده باشد؛ اما من اين بحثها را دنبال نكردم. اما اين را بگويم كه اگر يك وقت اتهام جدي عليه من مطرح شد بايد پاسخگو باشم؛ حالا چه الان چه در آينده. گويا با اصولگرايان بر سر تعريف اتهام جدي، اختلاف داريد؛ اين فشار بر احمدينژاد محدود به سايتهاي خبري يا به قول شما چند وبلاگ 10 هزار توماني نيست. رسانههاي اين جريان، تغيير رفتارها و رويكردها نسبت به دولت را منعكس ميكنند. ميتوان گفت بيشتر تريبونهاي رسمي در چند ماه گذشته از جرياني كه انحرافي مينامندش حرف ميزنند؛ از نمايندگان اصولگراي مجلس گرفته تا تريبونهاي نمازجمعه و... مستقيم و غيرمستقيم. فكر نميكنم فهميدن اينكه منظورشان از افراد منحرف چه كساني هستند، كار مشكلي باشد. من معاون اجرايي رييسجمهور هستم و آنقدر گرفتاري دارم كه وقتي ميبينم خيلي از برچسبها به من نميچسبد، بيتوجه از كنار آنها عبور ميكنم. مصداقي ميگويم كه شما هم با اين همه مشغلهاي كه ميگوييد، حتما در جريان آن هستيد. به عنوان معاون اجرايي رييسجمهور حتما در جريان 11 روز خانهنشيني احمدينژاد بوديد. بخشي از اصولگرايان تلاش ميكردند بگويند رييسجمهور كسالت دارد و بيمار است، اما ايرنا به عنوان ارگان رسانهاي دولت و مدير عامل ايرنا و اطرافيان احمدينژاد تلاش ميكرند بگويند، او قهر كرده و چون ناراحت است در دولت حضور پيدا نميكند. بعد يكدفعه هشدارها بالا ميگيرد كه رييسجمهور با اين كار ولايتمدارياش را زير سوال برده و مقصر اين موضوع را هم شما و مشايي اعلام ميكنند؛ در جريان اين موضوع كه هستيد؟ شما به عنوان يك مسلمان مسوول، بالاخره خطبههاي نماز جمعه را دنبال ميكنيد؛ آيا تغيير محسوسي در موضعگيري خطيبان جمعه كه همواره حامي جريان اصولگرايي و دولت اصولگرايان بودند، نميبينيد؟ بله! آدم اين را احساس ميكند اما حرف من اين است كه به نظرم، اين يك امر طبيعي است و ممكن است اين مواضع به مرور تغيير كند. يك وقتهايي ممكن است اطلاعات غلط، برداشتهاي غلطي براي برخي ايجاد كند. نبايد خيلي در اين حاشيهها درگير شد. يعني اين فشارها را جدي نميگيريد؟ نه چندان. اگر مسير شكلگيري انتقادها را دنبال كرده باشيد، ميبينيد بحث مربوط به وجود جرياني به نام انحرافي به مرور از يكسري مراسمها شروع شد. بعد خطيبان جمعه و تعدادي از نمايندگان مجلس، پي اين جرياني كه ميگفتند را گرفتند تا آنجا كه كار رسيد به بعضي از مراجع. دولت همان دولت است و عملكرد همان عملكرد و آدمها همان آدمها؛ پس يكدفعه چه اتفاقي افتاد؟ چون ما در حال خدمتيم، طبيعي است كه اين مسايل هم پيش بيايد. در 100 سال اخير هر زمان كه كارهاي اجرايي صورت گرفته و يكسري فعاليتهايي كه باعث تحول در جامعه شده، اتفاق افتاده كه يكدفعه حاشيهها سر باز كردند. از شهريور 20 بگيريد تا ملي شدن نفت و زمان انقلاب. اوايل انقلاب را نگاه كنيد، ميبينيد يكسري فعاليتهاي عمراني و تغييرات صورت ميگيرد، بعد يكدفعه حاشيهسازي سنگين، سازماندهي ميشوند. ما فرصت نداريم برويم دنبال اينكه چه كسي چه ميگويد. نميتوانيم ته ذهن اين و آن را درست كنيم. مردم بايد قضاوت كنند، چراكه قاضي اصلي، افكار عمومي است. آن كسي كه شما ميگوييد ميآيد از فلان تريبون حرف ميزند چون دستش باز است، هرچه ميخواهد ميگويد، اما مخاطبش افكار عمومي است و نميتواند فرض كند شنوندگان چيزي حاليشان نيست. اتفاقا در اين دورهزمانه همه، همه چيز را ميفهمند. در نتيجه وقتي ما، مظلومانه كار و وظيفهمان را انجام ميدهيم و دنبال حاشيهها و سوءاستفاده نميرويم در واقع جواب سروصداكنندگان را دادهايم. اين «مظلومانه» گفتن شما هم نشان از غيرعادي بودن شرايط است؟ من خودم را ميگذارم جاي افكار عمومي. من نميگويم من مظلوم هستم بلكه افكار عمومي نگاه ميكند و ميبيند مدام به ما حمله ميكنند: يكبار، دوبار، صدبار... خب مردم ميگويند اينكه دارد در سكوت وظيفهاش را انجام ميدهد و كاري به كار آنها ندارد پس چرا اين حملهها ادامه پيدا ميكند. در نتيجه بعد از يك مدت، مردم ميگويند اينها مظلوم هستند. دليل عجيبي براي مظلوم بودنتان ارايه داديد؛ ممكن است افكار عمومي، اين قضاوت را هم بكنند كه سكوت شما، نوعي پذيرش وجود جرياني به نام انحرافي است. من اتهامي را جواب ميدهم كه درجه يك است. من وقتي به يك جرم به صورت قانوني متهم شوم، جواب ميدهم، نه به اتهامهاي سياسي. خب آنها در مقابل همين افكار عمومي به شما اتهامهاي سنگيني ميزنند؛ چرا پاسخشان را نميدهيد؟ گويا اصولگرايان در يك چيز متحد شدند؛ آنها ميخواهند احمدينژاد را از مشايي و بقايي منها كنند. ميگويند ما خواهان احمدينژاد منهاي بقايي و مشايي هستيم. تريبونها و رسانههايشان را كه دنبال كنيد، متوجه ابعاد اين اتحاد ميشويد. تابناك حامي محسن رضايي است كه شديدترين انتقادها را ميكنند. الف حامي توكلي است، جهان نيوز حامي زاكاني و رسانههاي نزديك به قاليباف هم از همشهري تا فردا و شفاف و... همينطور. همه اينها در يك موضع متحد شدند و يك خط را دنبال ميكنند و شما روزي را نميبينيد كه آنها، خبري عليه مشايي و بقايي منتشر نكنند؟ اينها بردي ندارند. يعني ميگوييد، اين همه رسانه اصولگرا برد ندارند؟ من نگفتم رسانه اصولگرا. ببينيد آقاي رييسجمهور يك تفاوتي با بقيه دارند و آن تفاوت را بعضيها درك نميكنند. در انتخابات رياستجمهوري سال 84، شخصي مثل آقاي احمدينژاد كه يك مدير اجرايي است، رييسجمهور ميشود و الان هم همچنان ميان مردم مورد احترام است. آيا آقاي رييسجمهور به واسطه وجود دو روزنامه و حمايت سه سايت و چند شبكه رييسجمهورشد؟ اگر كسي بگويد بله! جوابش حتما اشتباه است. بايد بگويم هنوز بعضي از دوستان با مدلهاي كلاسيك سابق ميجنگند. اين مدل كه كسي برود يك سايت بزند و چهار فحش بدهد از اهميت افتاده. مگر چند نفر، اين سايتها را ميبينند؛ خانه پُرش 20 هزار نفر در صورتي كه جمعيت كشور بيش از 70 ميليون نفر است. شما ميبينيد خيلي از روساي جمهوري كشورهاي ديگر امروز راحت ميروند در يك روستا و با مردم به صورت مستقيم هم صحبت ميشوند. آن مرزها عوض شده. اما خبر منتشر ميشود و دهنبهدهن ميچرخد. نهايتا ميان 20 هزار تا يا نه، 40 هزار نفر دهنبهدهن ميشود. پس به نظر شما انتقادها نهايتا ميان 40-30 هزار نفر دور ميخورد و دهنبهدهن ميشود؟ بدون محافظ؟ بله! پس نه با يك لشكر ميروم. ميخواهم موقع خريد كردن تخفيف بگيرم؛ در حضور محافظ كه نميشود با فروشنده چانه زد. وقتي ميروم ميان مردم، ميبينم طرف در يك عالم ديگر است، اصلا نميداند سايت چيست، جهان نيوز چيست، جريان انحرافي چيست و... نگاه كارمندان دولت هم همينطور است. يك كارمند دنبال آسايش است، دنبال آرامش است. احمدينژاد از ميان مردم عادي بالا آمد و به اين قشر توجه كرد. به همين دليل الان موفق است. بقيه ميخواهند با همان روشهاي كلاسيك قديم موفق شوند. اگر منتقدان از پشت ميزهايشان بيايند بيرون، ميبينيد كه فضاي واقعي يكجور ديگر است. مردم همينكه ميبينند تو در خيابان ميايستي و به عنوان معاون رييسجمهور به حرفشان گوش ميكني و بعد ميگويي فلاني من دستم نميرسد، درخواستت را اجابت كنم ولي حالا يك نامهاي بنويس برايت پيگيري ميكنم شايد شد، اين برايشان مهم است. خيليها به اين رويكرد انتقاد ميكنند و ميگويند اين هياتي اداره كردن كشور است. اصلا اينطور نيست. چون دركشان از جامعه اشتباه است، فكر ميكنند بايد در يك شرايط كپسولي باشند و چهار نفر را هم واسطه خود با جامعه قرار بدهند. آن هم در حالي كه روساي معروف دنيا در رستوران ميان مردم عادي پيتزا ميخورند. شما برويد ميراثفرهنگي بپرسيد، كارمندي نبوده بخواهد بقايي را ببيند و انجام اين ملاقات بيش از دو روز زمان برده باشد. گاهي اوقات به من پيامك ميدادند و من به آنها زنگ ميزدم و ميپرسيدم: مشكلتان چيست. نتيجهاش اين بود كه كار سرعت ميگرفت و مسايل زودتر حل ميشد. شما وقتي مدير شويد و روي برج عاج بنشينيد، پاييندستيها ميگويند؛ قربان! سرت سلامت همه كارها خوب انجام ميشود. بعد آن چهار نفر واسطه آنقدر سازمان را برايتان بزرگ و پيچيده جلوه ميدهند كه شما جرات رفتن ميان افراد سازمان را نداشته باشيد. مدل رسانهاي اينها جواب نميدهد. حالا مثلا يك شخصي در يك محفلي يك توهيني هم بكند و يكي هم برود در سايتش چهار تا مطلب عليه من بنويسد؛ چه تاثيري دارد؟ مردم زندگي مرا ميبينند، خانه مرا ميبينند، ارتباطات مرا ميبينند؛ اين حرفها ديگر تاثيري ندارد. اينها اشتباهشان اينجاست كه براي موفق شدن ديگران را تخريب ميكنند به جاي اينكه بيايند خودشان را عرضه كنند؛ اما بدانند اين روشها جواب نميدهد. سوالم اين بود كه گويا اصولگرايان در منها كردن بقايي و مشايي از احمدينژاد متحد شدهاند؟ من چنين برداشتي ندارم. براي چه بايد اين كار را بكنند. سوال من اين است كه مگر ما چه كردهايم كه اين كارها را ميكنند. در سال 88، بعد از انتخابات رياستجمهوري و اتفاقهاي ويژه آن دوران همه به شدت از احمدينژاد حمايت كردند، الان يكدفعه همانهايي كه حمايت ميكردند، همانهايي كه ميگفتند احمدينژاد و تيمش بينظيرترين دولت در تاريخ هستند و كارهايي كه در چهار سال گذشته انجام شده در طول تاريخ بينظير بوده يكدفعه لب به انتقاد شديد باز كردهاند. مثلا در تضاد با مواضع گذشتهشان حتي ميگويند، دولت در زمينه اقتصادي خيلي هم موفق نبوده. طبيعي است!
طبيعي؟ به هر حال موقع انتخابات از اين حمايتها زياد هست. اينكه يكدفعه يك جبهه سياسي تغيير منش بدهد را طبيعي ميدانيد؟ موقع انتخابات معمولا اينگونه است. اينها قبلش همهشان با هم ائتلاف داشتند، بعد يكدفعه همه زدند به تيپ هم. موقع انتخابات كه ميرسد ممكن است يك مقدار مرزها متفاوت باشد. اين پيام كه جريان اصولگرايي تلاشش بر منها كردن بقايي و مشايي از احمدينژاد است را درك ميكنيد؟ در بعد رسانهاي ممكن است اما در بعد حضوري، من چيزي احساس نكردم. رسانه يعني حرف خالي ولي من در عمل چيزي نديدم. مگر شما چه كار ميكنيد كه خواستار نجات دادن احمدينژاد از چنگال شما هستند؟ نميدانم! اين سوال براي من هم پيش آمده كه مگر ما چه كار خاصي انجام ميدهيم؟ به هر حال من يك بخشي از آن كارهايي كه آنها ميگويند، انجام دادهايد را فهرستوار بيان ميكنم. شما و مشايي را شاخصهاي جريان انحرافي ميدانند. ميگويند كه شما افكار عجيب و غريب داريد، فساد مالي داريد، با جنگيرها در ارتباط هستيد، با رمالها همنشينايد، از علوم غيبيه استفاده ميكنيد و... بخشي از اين اتهامها در رسانههاي رسمي هم عنوان ميشود. اگر يك زماني يك وب سايت بينام و نشاني چنين اتهامهايي مطرح ميكرد شايد خيلي مهم نبود ولي وقتي خبرگزاريهاي رسمي مثل فارس يا خطيب جمعه تهران اتهامهايي را مطرح ميكنند كه مشايي، احمدينژاد را سحر و جادو كرده بحث جدي ميشود. كار به جايي رسيده كه آقاي مصباح يزدي به عنوان حامي تمام عيار احمدينژاد ميگويد مشايي همان باب است و احمدينژاد را مسخر كرده. مگر ميشود يك نفر، 700 جرم با هم داشته باشد. از شما خواهش ميكنم شفافتر جواب بدهيد. خوانندگان ما خواستار جوابهاي صريح هستند. من دارم واقعيت را ميگويم. شما فكر ميكنيد ما داريم سياسي كاري ميكنيم. من خيلي به اينها اهميت نميدهم و حرفهايشان را دنبال نميكنم. يعني خطبههاي نماز جمعه را دنبال نميكنيد؟ اين اتهامات را ميگويم. بخشي از اين اتهامها را در نماز جمعه هم ميگويند. خدايي اينها را نشنيدم. چون پاسخ شما چندان قانعكننده نيست، يك جور ديگر ميپرسم؛ صحبتهاي رييس قوه قضاييه را دنبال ميكنيد؟ اگر در روزنامهها بيايد بله. رييس قوه قضاييه چند روز پيش گفت، جريان انحرافي در فساد مالي وحشتناكي غوطهور است. اشكالي ندارد، بگويد؛ من چرا بايد از خودم دفاع كنم. يعني شما دفاعي نداريد. مثلا خبرگزاري فارس يك سندي را منتشر كرده كه ميگويد در يك تخلف بزرگ، 4500 ميليارد ريال به يك شركت خانوادگي پرداخت كردهايد. ما هم جواب داديم. اين مثال براي اين بود كه شاخهاي از اتهامها روشنتر بيان شود؛ حرف من اين است كه الان موضوع روز كشور جرياني است به اسم جريان انحرافي ... موضوع روز كشور اين جريان و بحثهايي كه در اين زمينه ميشود، نيست. مردم زندگيشان را ميكنند و به اين حرفها توجه ندارند. مايلم بدانم تعريف شما به عنوان كسي كه بالاخره در عالم سياست حضور داريد و معاون اجرايي رييسجمهور هستيد از جرياني كه آن را انحرافي مينامند، چيست؟ اشتباهي كه اينجا اتفاق ميافتد، اين است كه يك نفر ميآيد حرفي را ميزند، بعد ميگويند كسي كه عليه او حرفي زده شده بايد جواب بدهد و استدلالهايش را بگويد. چرا من بايد تعريف اتهام ديگران را كنم. به من چه ربطي دارد. خود اتهامزنندگان تعريف ارايه كنند و جواب بدهند. وقتي يك نفر ادعايي دارد بايد ادعايش را ثابت كند. من كه نبايد بيگناهيام را اثبات كنم. اگر جايي كسي به اسم بگويد، بقايي فلان كار را كرده من نگاه ميكنم، ببينم در چه اندازه و وزني است، آن وقت پيگيري ميكنم. اگر بگويند اطرافيان بقايي فلان و بهمان كردهاند به من ربطي ندارد. اينكه بگويند اطرافيان آقاي رييسجمهور فلان هستند و بهمان كردند كه من جواب نميدهم؛ اين همه آدم اطراف آقاي رييسجمهور است. اينكه منظورشان از جريان انحرافي شما و مشايي و چند نفر ديگر هستيد را بچههاي كوچه و خيابان هم درك ميكنند چه برسد به شما. من نميگويم منظورشان ما نيستيم. ميگويم كليگويي نكنند. بگويند فلانكس در فلانجان، فلان كار را كرد. اتهام را مشخص بگويند. بگويند بقايي فلانجا، فلانكار را كردي. با كليگويي كه نميشود. به گمان شما كليگويي ميكنند؟ اين چيزهايي كه مطرح ميشود خيليهايش كليگويي است. شما خودتان اين اتهامها را عليه ما باور ميكنيد؟ ارزش پاسخ دادن دارند؟ اگر پاسخ بدهم يعني من عملا خودم را در موضوعي كه فرد اتهامزننده مشخصا من را خطاب قرارنداده به عنوان متهم پذيرفتهام. هركسي هم كه تهمت بزند، خداوند خودش دنبال او ميافتد. من هر چقدر هم بخواهم جواب بدهم و برخورد كنم، مگر زورم تا كجا ميرسد. و با اين اتهامهاي روزافزون چه ميكنيد؟ خيليهايش را به خدا واگذار ميكنم. وقتي اينها را ميشنوم دلم به حال تهمتزنندگان ميسوزد. در طول خدمت كاريام در مشاغل حساس بودهام و سرنوشت كساني كه به ديگران تهمت زدند و آبروريزي كردند را دنبال كردهام. ديدهام چه بلاهايي سرشان آمده و همان موقع اين براي من درس شده. هركسي بيايد چشمش را ببندد و همينطوري رگباري شروع كند به اتهام زدن و زير سوال بردن ديگران، آن وقت خداوند در مقابلش كوتاه نميآيد. عاقبتها را ببينيم نه الان را. حالا من خاك پاي حضرت امير هم نميشوم ولي وقتي در محراب شهيد شد، گفتند مگر علي نماز هم ميخواند. ميگوييد اتهام زنندگان را به خدا واگذار ميكنيد، اما حرف من اين است كه شما به عنوان يكي از ياران اصلي احمدينژاد آيا وجود جرياني به نام جريان انحرافي را در نزديكترين اطرافيان رييسجمهور تاييد ميكنيد؟ من ميپرسم انحراف از چه؟ بنده در اطرافيان آقاي رييسجمهور كساني كه دنبال مقام باشند و خلاف كنند، نميبينم. فقط بحث مقام و پست نيست؛ سراغ نداريد كساني را كه دنبال نحلههاي فكري ويژهاي – به زعم اصولگرايان - باشند؟ واقعا اينچنين موضوعي نيست. اتفاقا كساني كه دور و اطراف آقاي رييسجمهور هستند ولايت فقيه را صددرصد قبول دارند و اعتقادشان به رهبري از خيليها بيشتر است. باور كنيد اين اعتقاد براي همه ما وجود دارد و به خاطر همين هم تعجب ميكنيم. گاهي اوقات يك اتهام آنقدر تعجبآور است كه انسان ميگويد: ولش كن. مثل اين ميماند كه يكي وسط روز بيايد بگويد الان شب است. ميگوييم اينكه الان نور آفتاب را ميبيند و كتمان ميكند چرا ما خودمان را بكشيم تا برايش ثابت كنيم روز است؛ ولش كن. اگر ما كاري انجام ميدهيم و تلاش ميكنيم كشور به سمت توسعه و رونق برود و اوضاع خوب شود معنايش چيست؟ معنايش حركت در خدمت نظام است ديگر. ميخواهيد بگوييد، اگر وجود جريان انحرافي پذيرفته شود پس اين رونق و توسعههايي كه شما و بخشي از اصولگرايان ميگوييد و تاكيد داريد كه وجود دارد نتيجه عملكرد همين جريان انحرافي تعبير ميشود؟ مدل ذهني شما چيست؟ همين كه عرض كردم. گفتم من اصلا در اين باغها نيستم. من اصلا اين چيزها را قبول ندارم كه دو تا سايت اتهام بزنند و توهين كنند بعد هم بگويند بايد جواب بدهي. خب مصداق اين اتهامها كو؟ چرا انتظار دارند من بروم در فضاي آنها و بازي آنها را ادامه بدهم؟ من اعتقاد دارم بايد در همين دو سال باقيمانده از فرصتها استفاده شود و كار كنيم؛ چون ميرويم. در گفتوگويي كه چندي پيش با مرتضي آقا تهراني كه هم نماينده مجلس است و هم معلم اخلاق كابينهاي كه شما نيز عضو آن هستيد، انجام دادم بارها از او پرسيدم تعريف جريان انحرافي چيست، اما تعريفي ارايه ندادند. وقتي خود آنها تعريفي ندارند من چرا خودم را در اين بحث درگير كنم. من ناچار هستم سوال اصليام را تكرار كنم؛ آيا هشدارهايي مبني بر وجود جريان انحرافي در اطراف احمدينژاد را ميشنويد تاييد ميكنيد؟ بحث منتقدان اين نيست كه يك انحراف شخصي وجود دارد بلكه از يك تعداد مسوول دولتي منحرف كه سران آنها در يك قدمي رييسجمهور هستند، حرف ميزنند كه يك باند بزرگ تشكيل دادهاند. تمام اين بيچارههايي كه من در اطراف رييسجمهور ميبينم، هميشه خوابشان ميآيد. چرا؛ خب بروند بخوابند؟ به خاطر اينكه زياد كار ميكنند و همواره از كار زياد خسته هستند. اگر كار انجام دادن معنايش اين است كه باندي تشكيل شده و تئوري جديد براي حكومت كردن بيرون آمده؛ بله تاييد ميكنم. گفتيد تئوري جديد براي حكومت كردن. نظرتان راجع به اينكه حلقهاي از اطرافيان رييسجمهور را به پيگيري تئوري به نام «اسلام منهاي روحانيت» متهم ميكنند، چيست؟ چه كسي اين حرفها را زده. ميگويند جريان انحرافي، كه مشخصا روي صحبتشان با شما و مشايي و چند نفر ديگر از اطرافيان احمدينژاد است و البته در ردههاي پايينتر افرادي مانند ملكزاده و... . به اعتقاد آنها، شما دنبال حذف روحانيت و مراجع هستيد و به همين خاطر اشاره ميكنند به تاكيدات احمدينژاد و مشايي در مورد برخي اعتقادهاي ديني. مثلا در مورد مساله امام زمان(عج) و دعاي فرج كه خيلي از زبان رييسجمهور تكرار ميشود. برخي ميگويند در برخي اطرافيان رييسجمهور ادعاهايي هست مبني بر اينكه به صورت مستقيم با امام دوازدهم شيعيان ارتباط دارند؟ اولا من سالهاست كه با آقاي مشايي دوست هستم و تا حالا چنين ادعايي از او نشنيدهام. تمام اين مسايلي را كه در رابطه با چند و چون عبادت ميگويند ما از خود روحانيون ياد گرفتهايم. دوم اينكه من الان عددي براي شما اثبات ميكنم كه اتفاقا در دوره ما توجه به مسايل ديني و روحاني به مراتب بيشتر بوده. در حوزه ميراث فرهنگي ما در شش سال گذشته نسبت به قبل نزديك 12 هزار مركز ديني را در كشور مرمت و احيا كرديم، از حوزه علميه بگيريد تا امام زاده و اماكن مقدسه. همين خطبه حضرت زهرا را يك بنده خدايي از قم آمد به ما گفت ما هم با علما صحبت كرديم پسنديدند. پيش چه كساني رفتيد؟ آقايان مقتدايي، جوادي آملي، وحيد خراساني و نوري همداني. چه گفتند؟ همه تشكر و تاييد كردند. ببينيد در اين چند سال رييسجمهور چقدر به هياتهاي مذهبي و اماكن ديني كمك كرده است. سوالي ميپرسم كه با توجه به اينكه در حريم شخصي شماست اگر مايل بوديد جواب بدهيد؛ مرجع تقليد داريد؟ بله! مرجع تقليدتان چه كسي است؟ واقعيتش را بگويم. حتما! مقام معظم رهبري. از چه سالي؟ از زمانيكه ايشان به رهبري انتخاب شد. سال 68 بود كه بقا بر ميت را آيتالله اراكي اعلام كرد. ما در ادارهاي كار ميكرديم كه به ما گفتند، ميتوانيد همچنان از امام هم تقليد كنيد. بعد از مقطعي گفتند شما الان ميتوانيد از رهبري هم تقليد كنيد. ببينيد! همين كه گفتم مرجع تقليدم مقام معظم رهبري است را خيليها ممكن است بگويند الكي ميگويد. اين يك مساله شخصي است اما چون پرسيديد، گفتم. نميخواهم براي كسي جار بزنم. و مشايي از چه كسي تقليد ميكند؟ دقيق نميدانم! ولي در دورههاي مختلف تا آنجايي كه ديدم وقتي يك اشكال يا مسالهاي مطرح ميشد ايشان نظر رهبري را ملاك قرار ميداد. و احمدينژاد چطور؟ ديگر آنقدرها هم خبر ندارم. رسانههاي اصولگرا كه ميگويند شما، احمدينژاد و مشايي لحظهاي از هم جدا نميشويد؛ چطور خبر نداريد؟ مجبورم باز هم سوالي را كه شما به آن پاسخ صريحي نميدهيد، تكرار كنم. مصداقي براي جرياني به نام جريان انحرافي در اطراف رييسجمهور سراغ داريد؟ خدا وكيلي در اطرافيان آقاي رييسجمهور فقط كار است و كار و كار. اگر كار، كار و كار نوعي انحراف است بحثش جداست. اگر مصداقي براي جريان انحرافي نيست پس اصولگرايان چه ميگويند؟ من اصلا نميدانم جريان انحرافي چيست. واقعا سوال من اين است كه جريان انحرافي يعني چه؟ تعريف اين جريان چيست و كجاست. من به شما كمك ميكنم. تريبونهاي رسمي منظورشان از جريان انحرافي شما و مشايي هستيد. اين را قبول داريد؟ نه! به اين روشني شما را خطاب حملههايشان قرار ميدهند؛ درك اينكه كه روي صحبتشان با شماست خيلي ساده است. من توجه نميكنم، اولش توضيح دادم. ما داريم كارمان را انجام ميدهيم، زندگيمان را ميكنيم. برخي ميگويند اينها يك ريگي در كفششان است؛ من خودم به خودم مطمئنم حالا هركسي هرچيزي ميخواهد، بگويد. دستكم يك مصداقي هم براي اين ريگ موجود در كفش من بياورند. من شفاف هستم، ظاهر و باطنم يكي است. بقايي همين است كه ميبينيد. برخي حتي شما را به جاسوسي براي غرب متهم ميكنند. مثلا فرمانده بسيج گفته اين جريان انحرافي، مشكوك به ارتباط با سرويسهاي جاسوسي است. اين را هم جدي نميگيريد؟ يعني شوخي شوخي آنقدر بگويند كه باورشان بشود. با جو موجود، خطر بازداشت را احساس ميكنيد؟ حرف من اين است كه فضاي كشور در حال حاضر با اين بحثها متفاوت است. سوال من هم اين است كه با توجه به بازداشت يكسري از افرادي كه با شما ارتباط داشتند مثل، كيا پاشا، همسر دكتر فاطمي، عباس اميريفر و ملكزاده و كسان ديگري كه به نوعي برخي از آنها با سازمان ميراث فرهنگي كه شما رييس آن بوديد ارتباط داشتند، چقدر خودتان را به زندان نزديك ميبينيد؟ من دقيقا نميدانم مسايل داخلي خود اين افراد چيست. زماني بايد انتظار داشته باشيد من در مورد اين افرادي كه نام برديد موضع بگيرم كه ما يك محفلي بوده باشيم و جرياني تشكيل داده باشيم. اما مثلا عباس اميريفر كه زيرمجموعه شماست؟ كارمند نهاد بودند اما من خيلي روي آقاي اميريفر شناخت ندارم. ايشان در گفتوگو با ما از وجود جرياني در دولت صحبت ميكرد كه تلاش ميكند يك فعاليت سياسي ويژه خصوصا در مورد انتخابات مجلس نهم جداي از اصولگرايان انجام دهد؛ اين ايجاد يك جريان نيست؟ من نميخواهم بگويم ايشان آدم بد يا خوبي است... من هم نميخواهم اين را بگوييد اما منطقي نيست كه بخواهيد ما باور كنيم در جريان پرونده كارمندانتان نيستيد؟ البته بخش حقوقي وضعيت ايشان را پيگيري ميكند، اما من وضعيت را نپرسيدم. تحليلتان از اين اتهامها چيست. اين اتهاماتي كه ميزدند باعث نميشود سايه ميلههاي زندان را روي سرتان احساس كنيد؟ نه، چنين احساسي ندارم؛ چرا بايد خطر بازداشت را احساس كنم، مگر خلافي كردم. چون منظور اصولگراها از انحراف و جريان انحرافي شماييد و آنها خواستار برخورد با شما هستند. اين اصطلاح و اتهام را كه رقيبان اصلاحطلب بيان نميكنند بلكه لقلقه زبان همراهان ديروز شما در جبهه اصولگرايي است؟ خدا وكيلي من واقعا منظورشان را درك نميكنم چون ما صبح تا غروب كارمان را انجام ميدهيم و دنبال اين هم نيستيم كه خط سياسي يا فكري بسازيم. ما مدافع همين سيستم هستيم. اما در رسانههايشان ادعا ميكنند براي برخي از اتهامها سند هم وجود دارد. مثلا! مثل انجام پروژه مجتمع تالارهاي بينالمللي جزيره كيش. به همين دليل يكسري از اطرافيان شما را بازداشت كردند يا در رسانههايشان منتشر ميكنند كه حلقهاي بوده به نام حلقه پارسه كه فلان است و بهمان يا مطرح كردن اينكه شما و مشايي فراماسونر هستيد و دادن حقوقهاي چند ميليوني به برخي. دستكم از سوالهاي ما متوجه شديد كه وقتي ميگويند جريان انحرافي، منظورشان شما و مشايي هستيد. همه حرف من اين است كه طبيعت زندگي سياسي است كه هر روز يك چيز در مورد آدم بسازند. تاريخ را كه بخوانيد ميبينيد همه شخصيتهايي كه وارد سياست شدند هميشه با اتهام مواجه بودند. توجه كنيد اين كساني كه به شما اتهام ميزنند تا ديروز همراهان شما بودند. بالاخره اين تغيير موضع دليل و البته تبعاتي دارد. دليل اين كارهاي جديدشان را از خودشان بپرسيد. پس قبول داريد كه تا ديروز همراه شما بودند اما الان مخالفتان هستند و به قول شما كارهاي جديدي ميكنند؟ اما نظر من اين نيست كه اينها همراه ما بودند و الان تغيير موضع دادند. سال 84 مشخص بود كه در بطن جامعه چه ميگذرد و رييسجمهور از بطن جامعه بيرون آمد. نميگويم اينها مساعدت نكردند ولي اين كساني كه شما ميگوييد تا ديروز همراه ما بودند و الان مخالف شدند، عوامل اصلي رييسجمهور شدن آقاي احمدينژاد نبودند. اعتقادم اين است. ميخواهيد بگوييد اتهامهايي كه عليه شما به عنوان اطرافيان احمدينژاد مطرح ميكنند به دليل سهمخواهي است؟ نميدانم! البته پاسخ اين سوال را دارم. در آن موقع آقاي احمدينژاد در جامعه صحبتهايي را مطرح كرد كه خواست اجتماعي بود؛ يعني هر كس ديگري هم با شرايط ايشان ميآمد ممكن بود راي بياورد. اين خيلي فرق ميكند. البته اين فقط يك مثال بود اما چه فرقي ميكند؟ از خود اتهام زنندگان كه ميپرسيد راجع به اين تغيير رفتار چه ميگويند؟ از صحبتهايشان اينگونه برميآيد كه نسبت به ابعاد يك جرياني كه به نظر آنها احمدينژاد را به عنوان رييسجمهور برآمده از تفكر اصولگرايي مصادره كرده، هشدار ميدهند و نام اين جريان را جريان انحرافي گذاشتهاند. ميگويند گرايشهاي فراماسونري دارد، فساد اقتصادي سنگين دارد و... طرف ميآيد چيزهايي را ميگويد كه تَهَش خندهدار است. احمدينژاد، مشايي و شما در جمع سه نفرهتان نسبت به اين اتهامات چه ميگوييد؟ مينشينيم و ميخنديم. اين حرفها مثل اين ميماند كه شما در عمرتان تركيه نرفتهايد بعد يك عده بگويند اين آقا 30 سال در تركيه درس خوانده؟ خب ميپرسيد بابا من كه هنوز 30 سالم نشده. مثلا ميگويند بقايي را ميبيني هزار كيلو بار را برميدارد. هر كسي هيكل من را ببيند، ميگويد من صد كيلو هم نميتوانم جابهجا كنم. پس فقط ميخندم. ديگر نميآيند ضرب و تقسيم كنند كه وزن من چقدر است و چقدر قد دارم و چقدر بار ميتوانم جابهجا كنم يا درمورد اتهام فراماسونر بودن بايد پرسيد مگر ما الان فراماسونري داريم كه كسي فراماسونر باشد. يعني مباحثي كه برخي نهادها مراجع مطرح ميكنند را رد ميكنيد؟ از خودشان بايد بپرسيد، به عنوان يك رسانه بايد سراغ آنها برويد. بايد بپرسيد شما كه اتهام ميزنيد دو تا مصداق هم بياوريد. مدام راجع به دفاع من ميپرسيد. من چرا بايد از خودم دفاع كنم. بر عكس شده. طرف را مينشانند و ميگويند ثابت كن بيگناهي؛ براي چه من بايد ثابت كنم بيگناهم. كسي كه اتهام ميزند ثابت كند من گنهكارم. طرف ميآيد يك موجي راه مياندازد و بعد ميگويد از خودت دفاع كن. بعد هم ميگويند چون دفاع نكرديد پس اين اتهامها را قبول داريد. الان روش كار اين است. اگر بخواهم وارد اين بحث شوم، تازه ميشود اول داستان. كسي ميآيد شايعه درست ميكند كه اينها يك ميليارد و 200 ميليون تومان فلان جا پول دادهاند و بعد هم سندي ارايه نميدهد. خودشان موج راه مياندازند؛ نه سندي دارند، نه مدركي؛ تازه از ما مدرك هم ميخواهند. راجع به سندهايي كه در سايتهايشان زدند چه ميگوييد؟ تصوير برخي چكها را منتشر كردهاند و... اين سندها را از كجا به دست ميآورند؟ از همه جا؛ تازه در آيندهاي نزديك بدتر هم خواهد شد. به عنوان كسي كه در حوزه آيتي تحصيل كردم به شما ميگويم در آينده حريم خصوصي وجود ندارد. بحث ما راجع به علم آيتي نيست؛ ميخواهيد بگوييد اين سندهايي كه منتشر كردهاند و مبلغ برخي از آنها چشم انسان را صدتا ميكند، چيز مهمي نيست؟ بگوييد كجايش خلاف است. مثلا در مورد همين پروژه كيش كه گفتم ميگويند چهار هزار و 500 ميليارد ريال بدون حساب و كتاب به يك خانواده پرداخت شده است. اين رقم كه برآورد است. بله، اما در مورد پرداخت 0 5 ميليارد ريال كه سندش ارايه شده بر چه اساس اين پول را پرداخت كرديد؟ دامنه مباحث مربوط به جريان انحرافي تا آنجا پيش رفته كه خارج شدن برخي از نزديكان سابق احمدينژاد از دولت در راستاي جدا شدن راه آنها از جريان انحرافي ارزيابي ميشود. مثلا كدام جداييها؟ مثل غلامحسين الهام كه در دولت قبلي آنقدر سمت به او اختصاص يافته بود كه به ابوالمشاغل كابينه مشهور شده بود يا صفارهرندي و مهرداد بذرپاش. دليل جداشدنشان يا تحليل شما از اين جدا شدنها چيست؟ من درباره آقاي الهام زياد اطلاع ندارم، ولي در مورد آقاي بذرپاش اطلاع دارم. حتي چند بار پيش من آمد و با خواهش گفت: بياييد با من برويم پيش آقاي رييسجمهور يا آقاي مشايي و واسطه شويد كه من استعفا دهم. واسطه براي استعفا ديگر از آن حرفهاست؟ من احساس ميكنم كارش را نپسنديده بود. رياست سازمان ملي جوانان تيپ خاصي ميخواست و روحيه ويژهاي ميطلبيد. در مورد بذرپاش توجه داشته باشيد كه در سال 84 رييس ستاد تبليغات احمدينژاد در انتخابات بود. چگونه اينطور استعفا دادن او از سازمان ملي جوانان و معاونت رييسجمهور را عادي ميدانيد؛ اين يك نوع جدا كردن راه از دولت و البته سرنوشت اطرافيان رييسجمهور نيست؟ وقتي استعفا داد چند پيشنهاد به او داده شد. اينطور نيست كه بگويند برو خانهات بنشين. ايشان در نهاد رياستجمهوري اتاق دارند. و به نهاد رياستجمهوري رفت و آمد دارد؟ من نميدانم چون تازه در نهاد مستقر شدم ولي ميدانم كه آقاي بذرپاش در ساختمان كوثر اتاق دارد. به عنوان مشاور در امور جوانان كه رييسجمهور برايشان حكم زدند. و حتما نتيجهگيري ميكنيد كه اين جدايي و جداييهايي از اين دست عادي است؟ بله! من، احمدينژاد و مشايي در جمع سه نفرهمان به این اتهامات میخندیم. هر كسي رفته 10 هزار تومان هزينه كرده و يك وبلاگ درست كرده و اسمش را هم گذاشته سايت. بعد هم ميگويد، من رسانهام و شما هم به عنوان مسوول موظفيد به من پاسخ دهيد. من معاون اجرايي رييسجمهور هستم و آنقدر گرفتاري دارم كه وقتي ميبينم خيلي از برچسبها به من نميچسبد، بيتوجه از كنار آنها عبور ميكنم. سوال من اين است كه مگر ما چه كردهايم كه اين كارها را ميكنند. اين چيزهايي كه مطرح ميشود خيليهايش كليگويي است. آيا ارزش پاسخ دادن دارند؟ من ميپرسم انحراف از چه؟ بنده در اطرافيان آقاي رييسجمهور كساني كه دنبال مقام باشند و خلاف كنند، نميبينم. تمام اين بيچارههايي كه من در اطراف رييسجمهور ميبينم، هميشه خوابشان ميآيد. من سالهاست كه با آقاي مشايي دوست هستم و تا حالا چنين ادعايي [رابطه با امامزمان] از او نشنيدهام. تمام اين مسايلي را كه در رابطه با چند و چون عبادت ميگويند ما از خود روحانيون ياد گرفتهايم. من نميگويم منظورشان [منتقدان] ما نيستيم. ميگويم كليگويي نكنند. بگويند فلانكس در فلانجان، فلان كار را كرد. اتهام را مشخص بگويند. بگويند بقايي فلانجا، فلانكار را كردي. احمدی نژاد خودش رییس جمهور شد. من اصلا نمیدانم جریان انحرافی چیست و کجاست. Copyright: gooya.com 2016
|