"ديات و مقتضيات زمان"، پاسخ آيت الله منتظري به سئوالات چهارمين همايش ديدگاه هاي اسلام در پزشكي
بسمه تعالي
"ان الدين عندالله الاسلام"
با سپاس به درگاه ذات احديت كه توفيق عطا فرموده تا با تلاش و علاقه مندي نيروهاي مؤمن و متعهد حوزه و دانشگاه در ادامه سه همايش (سمينار) ديدگاههاي اسلام در پزشكي در سالهاي 1368، 1375 و 1381 چهارمين همايش ديدگاههاي اسلام در پزشكي با موضوع بسيار مهم و اساسي و يكي از نيازهاي جامعه اسلامي يعني "ديات و مقتضيات زمان" در اسفند ماه سال جاري برگزار گردد.
مسأله ديات و تعيين خسارات وارده به بدن انسانهاي حادثه ديده (اعم از حوادث گوناگون اجتماعي و عوارض ناشي از اعمال پزشكي) از مباحث عمده و اساسي زمان موجود ميباشد.
شيوه هماهنگي فقه ، حقوق اسلامي از يك سو و مباحث مستحدثه و مقتضيات زمان از سوي ديگر، دغدغه همه مصلحان مسلمان ، انديشمندان دانشگاهي ، فقها و علماي معزز حوزه ها بوده و ميباشد; و پس از سالها كه از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد پاسخگويي فقه غني شيعه به مسائل روز بويژه در امور پزشكي ، افقهاي جديدي در جهان امروز در داخل و خارج كشور ايجاد كرده است . چاره انديشي و راه يابي فقهي - حقوقي مسائل پزشكي از تلاشهاي جمع كثيري از اساتيد و پزشكان و دانشگاهيان و حوزويان بوده كه به بار نشسته و حاصل اين همدلي و همفكري بروز نظريات جديد فقهي و متعاقب آن مصوبات قانوني در سالهاي اخير بوده است .
اكنون تلاش ما بر اين است كه در موضوع ارزشمند و مهم مبتلابه جامعه اسلامي يعني ديات و تعيين خسارات وارده به بدن و شيوه هاي پرداخت آنها و تمامي مسائلي كه در اين راستا وجود دارد را با بررسي هاي فقهي - پزشكي مورد مداقه و پژوهش قرار داده تا نهايتا ان شاءالله دستمايه اي غني براي مراجع حقوقي و قانونگذاري و اجرايي آماده گردد.
مجموعه حاضر مشروح مسائلي است كه مورد نظر بوده و جهت بحث و بررسي ارائه ميگردد. نظرات و سئوالات كميسيونهاي تخصصي همايش نيز در فرصتي مناسب طرح خواهد شد.
"ديات و مقتضيات زمان"
بخش اول موضوعات مبنايي:
براي روشن شدن مسائلي كه مبناي فقهي و اسلامي داشته و ميبايستي از طرف علما و مراجع گرانقدر مورد ارزيابي قرار گرفته و نظرات فقهي مبتني بر شرايط زماني ارائه گردد تا راهگشاي كارشناسي هاي پزشكي شود، موضوعات قابل بحث عبارتند از:
الف - ماهيت ديه در فقه مذاهب اسلامي
در اين راستا سئوالات زير مطرح است :
- ماهيت ديات چه بوده و بر اساس چه فلسفه اي احكام ديات تشريع شده است ؟
- آيا شارع در تشريع ديات در پي تعيين كيفري براي عاملان جنايتهاي خطايي و شبه عمد بوده يا خير؟
- و يا غرض شارع جبران خسارتي بوده ك از ناحيه صدمه بدني به مجني عليه و يا اولياي دم رسيده است ؟
- اگر ديه ماهيت و جنبه كيفري دارد و جبران خسارت آسيب ديدگان از جنايت در آن مدنظر نبوده است ، پس شارع چه راهي براي جبران خسارت كسي كه در اثر جنايت ، خواه خطايي و خواه شبه عمد، صدمه ديده پيش بيني نموده است ؟ آيا آن را مهمل گذاشته و پيش بيني ضمان در مورد خسارتهاي بدني ، چنان كه در خسارتهاي مالي است نشده است ؟
- آيا شارع راه ديگري را براي جبران خسارات در نظر گرفته است ؟
- به طور كلي ديه در كدام يك از دو جنبه جبران خسارت مجني عليه و كيفر عامل جنايت را دارا ميباشد؟
- تفاوت بين قانون ديات و قانون مسئوليت مدني (مصوب 1339) در مورد ديه و خسارات را چگونه ميتوان حل كرد؟
(در ماده 5 قانون مسئوليت مدني كشور ايران آمده است : اگر در اثر آسيبي كه به بدن يا سلامتي كسي وارد شده در بدن او نقص پيدا شود يا قوه كار زيان ديده كم گردد و يا از بين برود و يا موجب افزايش مخارج زندگاني او بشود، وارد كننده زيان ، مسئول جبران كليه خسارات مزبور است .
در صورت مرگ آسيب ديده ، مرتكب بايد كليه هزينه ها اعم از مخارج معالجه ، هزينه كفن و دفن و نيز مخارج افرادي كه نفقه آنها از سوي متوفي تأمين ميشده است را در صورت مطالبه به حكم دادگاه تأديه نمايد.)
در اين زمينه بايستي موضوعات زير مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گيرد:
1 - تبيين ضرورت بيان ماهيت ديات
2 - بررسي لغوي و اصطلاحي ديه
3 - بررسي تاريخ ديه ، قبل و بعد از اسلام
4 - بررسي ديدگاههاي موجود در باب ديات و ديدگاههاي فقهاي مذاهب اسلامي در باب ماهيت ديات
5 - تبيين ماهيت ديات با توجه به اقسام سه گانه جنايات (خطاي محض ، شبه عمد و عمد)
6 - مقايسه ضمان ديه با نهادهاي مشابه موجود در ساير نظامهاي حقوقي (مثلا قانون مسئوليت مدني )
ب - نحوه محاسبه و تعيين ديه در عصر حاضر
در اين زمينه دو مسأله قابل طرح است :
1 - با توجه به اين كه در حال حاضر در جامعه ما پول به عنوان مبناي اصلي مبادلات و معيار تعيين قيمت اشياء نقش اساسي دارد، آيا صحيح است كه در متن قانون كالاهايي چون شتر، گاو، گوسفند، حله ، درهم و دينار كه در عصر حاضر تهيه آنها با خصوصيات ذكر شده در قانون مجازات اسلامي يا از اساس ممكن نيست و يا لااقل براي همه افراد جامعه به سهولت امكان ندارد، مبناي تعيين خسارت و يا وضع مجازات قرار گيرد؟
آيا ميتوان شيوه مناسب با عرف جامعه براي تبيين ديه و خسارات در نظر گرفت ؟
آيا اين امور ششگانه اصل هستند يا نه ؟ يا يكي اصل است و بقيه بر پايه آن تعيين شده اند؟ آيا عين انواع ششگانه موضوعيت دارد يا قيمت اجناس مورد نظر شارع مقدس بوده است ؟
(ماده 297 - ديه قتل مرد مسلمان يكي از امور ششگانه ذيل است كه قاتل در انتخاب هر يك از آنها مخير ميباشد و تلفيق آنها جايز:
1 - يكصد شتر سالم و بدون عيب كه خيلي لاغر نباشند.
2 - دويست گاو سالم و بدون عيب كه خيلي لاغر نباشند.
3 - يك هزار گوسفند سالم و بدون عيب كه خيلي لاغر نباشند.
4 - دويست دست لباس سالم از حله هاي يمن .
5 - يك هزار دينار مسكوك سالم و غير مغشوش كه هر دينار يك مثقال شرعي طلا به وزن 18 نخود است .
6 - ده هزار درهم مسكوك سالم و غير مغشوش كه هر درهم به وزن 12/6 نخود نقره ميباشد.
تبصره : قيمت هر يك از امور ششگانه در صورت تراضي طرفين يا تعذر همه آنها پرداخت ميشود.)
2 - با توجه به تفاوت فاحشي كه در عصر حاضر از جهت ارزش ريالي ميان امور ششگانه ياد شده به وجود آمده است ، آيا بازگذاشتن دست جاني (قاتل ) در انتخاب يكي از اين شش چيز صحيح است ؟
براي روشن شدن موضوعات بالا موارد زير قابل طرح هستند:
1 - مبدأ تاريخي جعل شتر به عنوان ديه و بررسي اين موضوع كه چه زمينه هاي اجتماعي و تاريخي باعث شده است كه شتر مبناي اخذ ديه قرار گيرد؟
2 - بررسي نسبت مقادير ششگانه ديات با يكديگر و ريشه يابي تاريخي تعيين ساير مقادير.
3 - بررسي اقوال فقهاي مذاهب اسلامي در مورد مقادير ديات .
4 - آيا در روايات معتبر فقهي در اين زمينه اصلي وجود دارد يا خير؟
5 - بررسي شيوه هاي محاسبه و تقويم مقادير ديات . آيا ميزان ثابت ديه با عدالت كه محور اصلي آن رضايت صاحبان دم ميباشد سازگاري دارد؟
6 - بررسي فقهي موضوع تخيير جاني در پرداخت مقادير ديه و آيا اين تخيير صحيح است يا نه ؟ با توجه به تفاوت زيادي كه بين ارزش مالي اين شش گونه وجود دارد حكم فقهي چيست ؟ و آيا موضوعيت ديه حق را به مجني عليه (مقتول ) ميدهد يا رضايت صاحبان دم را ملاك قرار ميدهد؟
ج - خسارتهاي زايد بر ديه
آيا مجني عليه ميتواند علاوه بر ديه خسارتهايي را كه از ناحيه فعل جاني به او وارد شده است اعم از هزينه معالجه ، خسارت از كارافتادگي ، افزايش هزينه زندگي و...را مطالبه كند يا خير؟
در اين زمينه موضوعات زير قابل طرح هستند:
1 - بررسي اقوال فقهاي مذاهب اسلامي در مسأله محل بحث (خسارات مازاد بر ديه ).
2 - بررسي ادله اي كه از آنها ميتوان در نفي يا اثبات مشروعيت خسارت زايد بر ديه استفاده كرد.
3 - بررسي خسارتهاي ناشي از صدمات جسماني و شيوه پرداخت آنها با توجه به گستردگي و پيشرفتهاي درماني .
4 - بررسي خسارتهاي معنوي و مبناي فقهي و نحوه ئ تعيين آن .
سوئالات زير مطرح است :
- آيا ميتوان خسارتهاي معنوي (تاءلمات روحي ، دردهاي جسمي و رنجهاي رواني ناشي از صدمه و...) را با پول ارزيابي و جبران كرد؟ و با توجه به اينكه زيان وارده جنبه مادي ندارد، چگونه ميتوان ميزان خسارت يا ارش را تعيين نمود؟
- آيا خسارت معنوي از نظر شرعي هم ضمان آور است يا خير؟ و يا در مواردي كه جنايت وارده به بدن آثار جسمي باقي نگذاشته آثار معنوي و رنج آن چگونه قابل محاسبه و استحصال است ؟
د - مسئوليت عاقله در پرداخت ديه
بر اساس ماده 305 قانون مجازات اسلامي :
"در قتل محض در صورتي كه قتل با بينه يا قسامه و يا علم قاضي ثابت شود پرداخت ديه بر عهده عاقله اوست ...".
آيا در شرايط فعلي كشور اين موضوع كه بستگان و نزديكان جاني (عاقله ) موظف به پرداخت ديه جنايتي شده اند كه خود هيچ دخالتي در آن نداشته اند، چگونه قابل توجيه است ؟ و به لحاظ اجرايي چگونه قابل اجرا ميباشد؟
سوئالات زير در اين باره مطرح است :
1 - چاره مشكل چيست ؟
2 - آيا ميتوان از حكم ضمان عاقله چشم پوشي كرد؟
3 - آيا ميتوان گفت اين حكم در زمان حال ديگر لازم الاجرا نيست ؟
4 - آيا درصورت مثبت بودن پاسخ اين سئوالات ميتوان خود جاني را مسئول پرداخت ديه تلقي كرد يا خير؟
براي بررسي بهتر طرح مسأله "ضمان عاقله " و مشكلات پيرامون آن موضوعات زير قابل طرح و بررسي است :
1 - بررسي تاريخ مسأله ضمان عاقله .
2 - بررسي معناي لغوي و اصطلاحي عاقله .
3 - بررسي نحوه برخورد فقها با ضمان عاقله .
4 - بررسي قيودي كه ممكن است در ضمان عاقله مؤثر باشند مانند:
الف - وجود قرارداد و پيمان ميان جاني و عاقله .
ب - وجود رابطه نصرت و ياري متقابل ميان جاني و عاقله .
ج - فراواني افراد عاقله و شرايط فعلي جامعه .
ه' - تغليظ ديه در ماههاي حرام .
موضوع ديگري كه در باب ديات مطرح است و در ماده 299 قانون مجازات اسلامي بيان شده است :
"ديه قتل در صورتي كه صدمه و فوت هر دو در يكي از چهارماه حرام (رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) و يا در حرم مكه معظمه واقع شود، علاوه بر يكي از موارد ششگانه مذكور در ماده 297 به عنوان تشديد مجازات بايد يك سوم هر نوعي كه جاني انتخاب كرده است اضافه شود...".
تبصره : حكم فوق در مواردي كه مقتول از اقارب قاتل باشد جاري نمي گردد.
لذا سئوالات زير مطرح است :
1 - با توجه به اين حكم شرعي در بستر جعل يعني سرزمين جزيرة العرب ، داراي فلسفه و تشريع مشخص و كاركرد اجتماعي ارزشمندي بوده و در واقع ضامن اجرايي مطمئني براي حفظ حرمت ماههاي حرام و خودداري از خونريزي و قتال در اين ماهها به شمار ميآمده است . به عبارت ديگر اين حكم با آن جامعه و شرايط اجتماعي حاكم بر آن سنخيت داشته است .
الف - آيا اين حكم از تغيير شرايط اجتماعي تأثير نمي پذيرد؟
ب - آيا اين حكم براي اجرا در زمانها و مكانهاي ديگر نيز جعل شده است يا خير؟
2 - اصولا ماههاي حرام در عرف جامعه ما (بويژه در جامعه پزشكي ) امري نامانوس و ناشناخته اند و درصد بالايي از مردم حتي نامهاي اين ماهها را به خوبي نمي شناسند تا چه رسد به اينكه بدانند چنين حكمي در مورد اين ماهها وجود دارد، لذا سئوالات زير قابل طرح است :
الف - آيا اين حكم تغليظ را بايد نسبت به انواع قتلها اعم از عمدي و غيرعمدي (شبه عمد) تسري داد؟
ب - آيا شخصي كه بدون هيچ سوءنيت قبلي در يكي از ماههاي حرام ، در اثر غفلت و بي احتياطي در يك تصادف رانندگي (و يا درمان پزشكي ) موجب فوت يا نقص عضو كسي بشود، بايد يك سوم بر ديه اي كه از او دريافت ميشود افزود؟ يا اينكه خير، نبايد اين حكم را به همه قتلها تسري داد؟
ج - آيا تغليظ ديه كه در آيات و روايات مطرح شده پيرامون قتل ميباشد آيا به نقص عضو ناشي از جراحات اعمال جراحي در امور پزشكي نيز تسري دارد يا نه ؟ با توجه به منابع فقهي و ماده 299 قانون كه تغليظ ديه را به قتل منحصر كرده است .
د - آيا در مورد فوت و يا نقص عضو اقارب در زمينه هاي پزشكي تغليظ در ديه چه حكمي دارد؟ با توجه به ماده 299 (ق . م ) و تبصره آن كه تغليظ در ديه را تشديد مجازات تلقي ميكند.
در اين راستا موضوعات زير قابل طرح است :
1 - جايگاه ماههاي حرام در بين اعراب جاهلي .
2 - برخورد اسلام با ماههاي حرام .
3 - موارد تأثير ماههاي حرام در احكام اسلام .
4 - بررسي رابطه تشريع احكام مربوط به ماههاي حرام با سنتهاي رايج در جزيرة العرب .
5 - اقوال فقهاي مذاهب اسلامي در باب تغليظ ديه .
6 - ادله و روايات باب تغليظ ديه و چرا ديه در اين ماهها و در حرم مكه تغليظ ميشود و فلسفه اين تغليظ چيست ؟
7 - ميزان تأثير عقل و جهل مكلف در تغليظ و يا عدم تغليظ ديه .
8 - تغليظ در ديه با توجه به ماهيت مجازات بودن آن مشمول عاقله در پرداخت ديه ميشود يا نه ؟
بخش دوم - سئوالات عرفي و تخصصي پيرامون ديات ، حدود و قصاص
1 - رابطه ديه با ارزش انسان چيست ؟ آيا ارزش معنوي افراد، جايگاه اجتماعي و موقعيت هاي متفاوت شغلي ، علمي ، سياسي و...مي تواند در ديه تاثيرگذار باشد و مقادير آن را بويژه در مورد تعيين ارش تحت تأثير بگذارد يا نه ؟
2 - آيا ديه (و ارش ) و مقادير آن را در ارزش عضوي اعضاء صدمه ديده ميتوان لحاظ كرد؟ اگر در شرايط امروز پيشرفتهاي علمي بويژه علم پزشكي سبب تشخيص توانمنديهاي بيشتر يك عضو و يا اعضاء مختلف بدن گردد، آيا ميتواند در مقادير ديه بخصوص تعيين ارش مؤثر باشد؟ آيا همان طوري كه شارع مقدس در بعضي از اعضاء ارزش بيشتري قائل شده است (بالا بودن ديه دنده هاي محيط بر قلب نسبت به ساير دنده ها) ميتوان ارزش ساير اعضاء را مشخص نموده و ديه آنها را معين كرد؟
3 - آيا ميتوان ارزش شغلي (يا ضريب شغلي ) را در تعيين ديه و ارش اعضاء با در نظر گرفتن مشاغل مختلف و ارزش كاري اعضاء در هر كدام از مشاغل منظور نموده و از جاني درخواست كرد؟ (مثلا ارزش گوش و شنوائي ، ارزش چشم و بينايي ، ارزش انگشتان دست و غيره براي مشاغل مربوط كه صدمه هر كدام ممكن است به از دست دادن شغل فرد منجر گردد).
4 - در مورد درمان پذيري آسيب هاي وارده به بدن آيا ميتوان پس از درمان و بهبودي تعيين خسارت يا تعيين ديه نمود؟ همان طوري كه در بعضي مواد قانوني و منابع فقهي اصلاح و رفع عيب عضو صدمه ديده را قيد نموده و سپس ميزان ديه را تعيين كرده است به عنوان مثال درمان شكستگي هر دو ترقوه كه از 1000 دينار به 40 دينار كاهش يافته است و همين طور درمان استخوانها موجب كاهش مقدار ديه شده است .
در ادامه سئوال 4، سئوالي ديگر نيز مطرح است : آيا در منابع فقهي مداركي وجود دارد كه با استفاده آنها بتوان مقدار ديه را پس از اصلاح و رفع عيب از عضو يا اعضاء صدمه ديده تعيين نمود؟ زيرا اصلاح و درمان اعضايي كه در شرايط كنوني با پيشرفتهاي پزشكي امكان پذير است ; صرفا محدود به يك يا چند عضو نيست و ميتوان آن را تعميم داد. كلا آيا درمان پذيري بعضي اعضاء در ديات را ميتوان به همه اعضاء تسري داد؟
5 - در مواردي شرعا و يا در قانون مجازات اسلامي فعلي ميزان ديه مقرر بيش از ميزان خسارت وارده بر اعضاء بدن مجني عليه ميباشد. پس از انجام كارشناسي لازم ، قاضي يا محاكم ميتوانند حكم نموده مبلغ مازاد ديه مقرر (يا ارش تعيين شده ) را به جاني برگردانند و يا تخفيف بدهند؟ (ديه بعضي از اعضاء بيش از صدمه وارده است ) در بعضي مواد قانوني اين اقدام مورد پذيرش است . (ماده 202 قانون مجازات اسلامي ).
6 - با توجه به منابع فقهي و مواد قانون ديات ديه صدمات اعضاء زن و مرد يكسان است تا وقتي كه مقدار ديه به ثلث كامل برسد در آن صورت ديه زن نصف ديه مرد مقرر شده است . در صورتي كه هزينه هاي معالجه و درمان بين زن و مرد يكسان بوده و بعضا در موارد زنان بيشتر ميباشد. حكم فقهي چيست ؟ آيا مازاد هزينه هاي درمان قابل وصول است ؟
7 - حكم انتصاف (نصف شدن ديه زن نسبت به مرد) در مورد جامعه امروزي زنان چگونه قابل توجيه است ؟ چه در مورد قتل نفس و چه در مورد جراحات وارده به بدن ؟
8 - با در نظر گرفتن قاعده عدل و انصاف (هر چه جرم بزرگتر باشد كيفر هم به همان ميزان بايد بيشتر باشد) چگونه است كه خسارت وارده به اموال انسانها
(چه مرد و چه زن ) مساوي است ولي خسارت وارده به بدن ، بين بدن زن و مرد تفاوت وجود دارد؟ منشأ فقهي موضوع كجاست ؟ و اگر در نظر داشته باشيم كه معالجات انجام پذيرفته براي زن و مرد يكسان است اين تفاوت در پرداخت ديه يا ارش چه توجيه شرعي و قانوني دارد؟
9 - در قوانين جاري در سوانح هوايي اگر فردي مصدوم يا كشته شود خسارت يكسان (چه مرد و چه زن ) پرداخت ميگردد بر مبناي عرف جهاني ولي در سوانح شهري و جاده اي و خطاهاي پزشكي ديه و ارش پرداخت ميشود كه بين مرد و زن فرق دارد، اين موضوع چه توجيه فقهي دارد؟
10 - در مورد دو جنسي ها اگر دچار عارضه و صدمه و يا فوت شوند ملاك تعيين ديه كدام جنس است ؟ (مرد يا زن يا مجموعي از آن ) با در نظر گرفتن تفاوت ديه زن و مرد چه بايد كرد؟
11 - با در نظر گرفتن قانون مسئوليت مدني مصوب 1339 و قانون ديات كه هر دو در جامعه رايج و ملاك عمل قرار دارد به لحاظ كارشناسي پزشكي كدام يك را ميتوان ملاك قرار داد؟ در قانون مسئوليت مدني ، دايره خسارتهايي كه به موجب مسئوليت مدني قابل مطالبه است بسيار وسيع و فراگير بوده و شامل كليه صدماتي را كه به جان ، سلامتي ، مال ، آزادي ، شهرت تجاري و يا هر حق ديگري كه به موجب قانون براي افراد ايجاد گرديده است ، وارد شود، دربر ميگيرد(بدون در نظر گرفتن جنس زن و مرد) در حالي كه ديه تنها در مقابل جنايات واقع بر نفس و يا اعضا قابل مطالبه ميباشد و ساير زيانها و صدمات را دربر نمي گيرد، تلكيف چيست ؟ و چه بايد كرد؟ كدام قانون ملاك است ؟
12 - در مورد زيانهاي معنوي كه به لحاظ قانون مسئوليت مدني قابل استحصال ميباشد مانند صدمه به منافع عاطفي ، روحي ، درد جسمي و رنجهاي رواني ، از بين رفتن آبرو، شغل ، حيثيت و آزادي و غيره چگونه ميتوان در ديات محاسبه و ملاك عمل قرار داد؟ با توجه به مباحثي كه در قانون ديات در مورد زن و مرد وجود دارد ميتوان براي جبران خسارت وارده به بدن بويژه در مورد زنان از آن قانون استفاده كرد؟ و آيا شرع مقدس اين رويه را مجاز ميداند؟
13 - موضوع ضمان پزشك و ضمانت پزشكي تا چه مدت وجود دارد؟ و در مواردي كه درمان بيماري مؤثر نبوده و منجر به نقص عضو و يا فوت شده است ضمانت پزشك اگر قصوري انجام داده باشد تا چه مدت اعتبار دارد؟ آيا ميتوان براي رسيدگي به شكايات محدوديت زماني قائل شد كه تا آن مدت اگر شاكي وجود نداشت پزشك بري ءالذمه بوده و ضمانت او منتفي است .
(مثل خيلي از كشورها كه براي شكايت زمان قائل هستند).
14 - در مورد رسيدگي به قصور پزشكي و صدور احكام محكوميت با توجه به زمان وقوع حادثه محاسبه ديه يا خسارت ملاك است يا زمان صدور حكم (يا به اصطلاح يوم الاداء) و آيا تأخير در رسيدگي به پرونده كه مربوط به مراجع قضايي و كارشناسي است و موجب بالا رفتن مبلغ ديه يا خسارت ميگردد را پزشك (يا جاني ) بايد بپردازد؟ و اين عادلانه است ؟
15 - در مورد ارش و شيوه تعيين آن آيا ميتوان با كارشناسي هاي لازم ميزان خسارت وارده به اعضاء و ارش را مورد به مورد تعيين و ارائه نمود تا در موارد اختلافي موضوع به محاكم ارجاع گردد؟ نه مثل شرايط فعلي كه تمامي پرونده ها براي تعيين ارش به مراجع قضايي ارجاع ميگردد. به طور اجمال ميتوان گفت كه ميزان خسارت به اعضاء قبلا تعيين شده و ملاك كارشناسي قرار گيرد؟ آيا با اين شيوه قابل تعميم به ديه ساير اعضاء نيز ميگردد؟
16 - آيا براي تعيين ارشي كه بيش از ديه مقرر ميباشد ميتوان به روش زير عمل نمود؟: با در نظر گرفتن عوامل موئثر در ايجاد خسارت به بدن و ديه كامل انسان ، ميزان خسارت وارده طبق نظر كارشناسان خبره و مورد وثوق و يا كارشناسي پزشكي قانوني تعيين گردد؟ و ملاك ارش نيز تفاوت وضعيت سالم و معيوب عضو كه عملا به معني نقص عضو و نقص كارايي در نظر گرفته ميشود، آيا به لحاظ فقهي اين روش صحيح است ؟
در مورد ديه و ارش اعضاي بدن انسان ، كميسيونهاي تخصصي در حال بررسي موارد به طور دقيق و كارشناسي ميباشند كه سئوالات مربوط پس از تكميل نظرات كارشناسان در همايش مطرح و مورد بحث قرار خواهند گرفت .
مواردي از قبيل : صدمات به اندامها، از كارافتادگي ها، نقص عضوهاي غيرقابل برگشت ، تعاريف جديد پزشكي براي صدمات وارده به بدن و تطبيق آنها با متون فقهي و بسياري از مسائلي كه در قوانين موجود و مباحث فقهي ميتواند دقيق تر و كاربردي تر مطرح و مورد عنايت مسئولين و فقهاي عظام قرار گيرد تا ان شاءالله در آينده نزديك شاهد تهيه لوايح مربوط به بخش ديات با بررسي همه جانبه و جديد برايش طي مراحل قانوني داشته باشيم .
در مورد مباحث حدود، قصاص و بلوغ و مسائل رواني در ديات نيز جلسات كارشناسي و تخصص پيگيري خواهند نمود و نتايج حاصله در همايش ارائه خواهد شد.
در خاتمه از تمامي اساتيد حوزه و دانشگاه و علماي گرانقدر تقاضا مينماييم با ارائه ئ نظرات فقهي و علمي با مقالات و تحقيقات خود، ما را در برپايي هرچه بهتر همايش ياري نمايند.
با آرزوي توفيقات الهي و تحقق آرمانهاي والاي اسلامي و شرع مقدس در تمامي شئونات پزشكي
دكتر سيد حسين فتاحي معصوم
دبير چهارمين همايش ديدگاههاي اسلام در پزشكي
بسمه تعالي
مشهد مقدس
جناب آقاي دكتر سيد حسين فتاحي معصوم
دبير چهارمين همايش ديدگاههاي اسلام در پزشكي (دام توفيقه )
پس از سلام و تحيت
فراهم نمودن فضاي تحقيق و گفتگوي علمي در بخشي از مسائل فقهي مبتلابها كاري بجا و قابل تقدير و تشكر است . بديهي است دين اسلام كه به عنوان ختم شرايع الهي مطرح است بايد بتواند نسبت به ساير اديان و مذاهب بهترين سخن را در بخش اصول و معارف توحيدي و بيان مبدء و معاد هستي و انسان داشته و احكام فرعي و عملي آن نيز در همه مكانها و زمانها به فراخور حال ، قابل اجرا باشد، از اين رو وظيفه پيروان آن اعم از عالمان و فقهاي دين و حقوقدانان و متخصصان علوم مختلف كه به گونه اي دانش آنان با دين و شريعت مرتبط است وظيفه اي خطير ميباشد و بايد خود را براي پاسخ به مسائل نو پيدا و شبهات جديد به طور جد مهيا نمايند. و همواره در اين جهت مبادي عقلي و مباني نقلي دين و مذهب را مورد بازنگري قرار دهند، روشن است كه پس از بازنگري و سير تحقيقي در اين مسير، گاه به نظري مغاير با نظر گذشته رسيده و گاه ضمن تثبيت نظريه در رابطه با دفاع از آن به تبييني تازه و معقول و مقبول روي ميآورند، و هر يك از اين دو امر احدي الحسنيين ميباشد و به وسيله آن ، دين حياتي دوباره و جاني پرفتوح مييابد و از اين روست كه انديشمندان جايگاهي رفيع داشته و به نحوي وارثان انبيايند. سئوالات ارسالي از سوي آن همايش هم نمونه اي مهم و بارز از اين قبيل مسائل است كه بايد به حل آنها همت گمارده شود.
متأسفانه اين جانب به علت تراكم زياد كارهاي علمي از يك سو و ضعف بنيه و مزاج از سوي ديگر فرصت و مجال پاسخگويي تفصيلي و در خور مجامع تحقيقي به سئوالات مزبور را ندارم ولي به طور اجمال به سه نكته قابل توجه و به دنبال آنها به روئوس و عناوين كلي مسائل مطروحه اشاره اي مينمايم .
1 - بنابر نظر عدليه كه قائل به حسن و قبح ذاتي افعال و امكان درك آنها توسط عقل هستند، احكام شريعت به حسب واقع تابع مصالح و مفاسدي است كه ملاكات احكام و از سلسله علل آن بوده و احكام حدوثا و بقائا دائرمدار آنهاست . اين ملاكها گرچه نسبت به جزئيات احكام عبادي و بخشي از امور غير عبادي قابل كشف قطعي نيست و از اين رو طبق اصل اولي چنين احكامي ثابت و غيرمتغيرند، ولي مصالح و فلسفه بعضي ديگر از احكام بويژه احكام اجتماعي و جزائي اسلام براي عقل صائب جمعي انسانها كه به دور از نفسانيات و جمود بوده و آگاه به فضا و محيط تشريع و شرايط گوناگون آن باشند قابل كشف و دسترسي ميباشند، و با اطمينان ميتوان گفت : اين گونه احكام داراي اسرار مرموز و غيبي و غير قابل فهم براي انسانها نمي باشند بلكه بخش عمده اي از آنها امضايي است كه قبل از شرع ، عقل خدادادي انسان كه حجت كبراست به آنها راه يافته و مورد تأييد شرع و شارع خالق عقل نيز قرار گرفته است . و به لحاظ توانايي عقل بر درك اجمالي ملاكات و علل اين گونه احكام است كه در بسياري از ادله نقلي به علل ارتكازي و قابل فهم آنها اشاره شده است مانند اينكه در وجه تشريع قصاص ، آن را مايه حيات جامعه دانسته و ثبوت چنين حياتي را در نزد عقلا امري بين شمرده و خطاب به آنها فرموده است : (و لكم في القصاص حياة يا اولي الالباب ) (بقره / 179) يا در روايت اسحاق بن عمار از حضرت امام محمد باقر(ع ) آمده است : كسي قسمتي از گوش فرد ديگري را بريد، براي قضاوت به محضر امام علي (ع ) آورده شد، آن حضرت حكم به قصاص از فرد جاني نمودند ولي او قطعه بريده شده را به مكان خود چسبانيد و التيام يافت ، مجني عليه مجددا به محضر امام (ع ) آمده ، تقاضاي قصاص كرد امام (ع ) براي بار دوم نيز دستور فرمود تا جاني قصاص گردد و قسمت بريده از گوش وي دفن شود و فرمود: "انما يكون القصاص من اجل الشين "، قصاص تنها به خاطر زشتي و عيبي است كه بر مجني عليه وارد شده است . (وسائل الشيعه ، ابواب قصاص الطرف ، باب 23، ح 1).
اين قبيل تعليلات كه در احكام جزائي و غيرجزائي فراوان آمده است و نيز ارتكازاتي كه در كنار اين احكام وجود دارد در مقام استنباط احكام ، به عنوان قرينه اي متصل نقش مهمي در توسعه و يا تضييق مدلول آيات و روايات دارد، بلكه در مواردي اساسا حكم شرعي حدوثا و بقائا دائرمدار آنها ميباشد. البته روش نيل به اهداف و اغراض شارع از اين احكام با توجه به تغيير و تحول روزافزون جوامع در ابعاد مختلف ممكن است متفاوت باشد. براي اينكه روشن شود ادله احكام شرعي نسبت به موقعيتها و تحولات مختلف اطلاق دارد يا نه و اگر اطلاق ندارد حكم متناسب آن موقعيت چيست ، هم بايد اين موقعيتها به خوبي بررسي و هم ارتكازات و قرائن و علل بلكه حكمتهاي ارتكازي و يا مذكور در ادله به دقت مورد بررسي قرار گيرد. منتهي در مقام استنباط آن احكام و نظر به آن تعليلات و ارتكازات ، نبايد از متد لازم ، يعني استفاده منطقي و فني از قرآن و تعليمات ارزشمند آن و سنت و حكم قطعي عقل كه منابع تشريعند، خارج شد.
2 - نظر به اينكه هدف اصلي از تشريع احكام قصاص و ديات و مانند آنها حفظ جان ، آبرو، مال و حقوق فرد و جامعه از تعدي و تجاوز افراد مجرم و تنبيه و اصلاح مجرمين و هدايت آنها و نيز تدارك آسيب هاي وارده از سوي آنها ميباشد، و روش نيل به چنين هدفي با توجه به تغيير و تحول روزافزون جوامع گوناگون بشري در ابعاد فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي يكسان نخواهد بود، از اين رو ممكن است بعضي از مجازاتها به خاطر عدم تبيين درست از اهداف آن يا عدم اجراي صحيح آن ، موجب بدبيني به اصل شريعت و وهن آن گردد، در چنين فرضي از اجراي آن ، هرچند به طور موقت و تا زمان تبيين فلسفه حكم و آماده شدن محيط، بايد خودداري شود. در برخي از روايات از حضرت علي (ع ) نقل شده كه فرمودند: نبايد حدود الهي در سرزمين دشمن بر كسي اجرا شود، زيرا ممكن است شخص مجرم در اثر اجراء حد گرفتار حالت عصبي و روحي شده و به دشمن ملحق شود. (وسائل الشيعه ، ابواب مقدمات الحدود، باب 10) از اين قبيل روايات استفاده ميشود كه اگر اجراي حد در زمان يا مكان خاصي عوارض منفي براي فرد يا جامعه اسلامي در پي داشته باشد موقتا بايد ترك شود.
3 - با توجه به تحولات و تغييرات ساختاري مذكور كه چه بسا موجب تغيير موضوع احكام شرع ميگردد، سزاوار است فقيه واقع بين در مقام استنباط حكم و تنقيح موضوع كلي آن ضمن بررسي آراء فقها و صاحبنظران و حقوقدانان متدين ، به محيط تشريع و شرايط صدور روايات و نقش احتمالي آنها در تشريع حكم و نيز به قرائن حالي يا مقالي موجود در متون ديني توجه نمايد. بديهي است استفاده از منابع فقه و روايات با چنين ملاحظاتي منشأ استنباطات مفيد و كارسازي خواهد بود.
اما در رابطه با رؤوس سئوالات طرح شده :
الف - توجه داريد كه حكم اولي در جنايات عمدي قصاص است ، و ديه در مرتبه متأخر و تابع رضايت طرفين ميباشد و محدود به ديه خاص نمي باشد زيرا ممكن است بر مبلغي فراتر از ديات خاصه توافق نمايند. فقط در قتل خطا و شبه خطا است كه اگر عفو در ميان نباشد حكم ديه جاري است . و ديه داراي اهداف متعددي ميباشد از قبيل : جبران خسارات وارده و نيز پيشگيري از رفتارهايي كه منجر به آسيب و زيان به ديگران ميشود، و در همه موارد جنبه كيفري ندارد بلكه نوعا جنبه جبراني دارد، زيرا كيفر در موارد ارتكاب گناه و جنايت عمدي است در حالي كه در جنايت خطايي محض كه هيچ گونه گناهي صورت نگرفته نيز ديه ثابت است . عدم كيفري بودن آن را ميتوان از جمله : (فمن عفي له من اخيه شي ء فاتباع بالمعروف و اداء اليه باحسان ) (بقره / 178) كه مربوط به قتل عمد است برداشت نمود، زيرا عفو اولياي دم از قاتل و گذشت از جرم و عدم قصاص او همان اسقاط جنبه كيفري جنايت است با اينكه آنها ميتوانند در اين فرض از جاني ديه بگيرند. يا در آيه 92 سوره نساء كه در باره قتل خطايي است ميفرمايد: (و من قتل مؤمنا خطاء فتحرير رقبة مؤمنة و دية مسلمة الي اهله الا ان يصدقوا فان كان من قوم عدو لكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة ...) تعبير به تصدق ، از گذشت كردن اولياي مقتول از ديه ، با امر مالي مناسبت دارد. و مؤيد آن دنباله آيه است كه مربوط به مؤمني است كه به قتل خطائي كشته گرديده و خويشان وي از دشمنان اسلام ميباشند، در آيه مزبور هيچ گونه ديه اي براي او تعيين نشده است و اگر ديه جنبه كيفري ميداشت بايد قتل او مانند قتل خطايي مؤمني كه خويشان او از دشمنان مسلمانان نيستند، ديه داشته باشد.
از برخي روايات اين نكته نيز قابل استفاده است مانند رواياتي كه در باب ششم از ابواب ديات النفس ذكر گرديده كه اگر حري مملوكي را به عمد بكشد علاوه بر پرداخت ديه مملوك ، قاتل بايد تعزير شود مستفاد از اين روايات كه ديه را هم عرض تعزير كه امري كيفري است قرار داده اين است كه خود ديه جنبه كيفري ندارد.
البته تفاوت در ديه يا نحوه پرداخت آن در برخي موارد ميتواند نوعي كيفر محسوب شود همان طور كه در قتل عمد نوعي تغليظ وجود داشته و بايد شتري كه به عنوان ديه پرداخت ميشود سن آن از پنج سال گذشته و وارد سال ششم شده باشد و يا بايد در طي يكسال آن ديه پرداخت شود ولي در قتل غيرعمد چنين نيست . پرداخت ديه در قتل خطايي محض توسط عاقله شاهد ديگري است كه اصل ديه جنبه كيفري ندارد.
ب - مشهور فقهاي اهل سنت ميگويند: اصل در ديه صد شتر است و ساير انواع ششگانه به عنوان بدل صد شتر ميباشد. ولي مشهور قريب به اتفاق فقهاي شيعه هر شش نوع را اصل دانسته و مكلف را در انتخاب هر كدام مخير ميدانند. روايات مسأله نيز مختلف و چند دسته است :
دسته اول : فقط صد شتر را به عنوان اصل در ديه قتل ذكر كرده مانند روايت محمد بن علي بن حسين از امام باقر(ع ) كه در آن آمده :"...و سن في القتل مأة من الابل فاءجري الله ذلك في الاسلام ".(وسائل ، ابواب ديات النفس ، باب 1، ح 14).
و روايت محمد بن مسلم و زراره از امام باقر يا صادق (ع ) و در آن آمده : "هي مأة من الابل و ليس فيها دنانير و لا دراهم و لا غير ذلك ". (همان ، ح 6) اين دو روايت صريحند در انحصار ديه در صد شتر.
دسته دوم : رواياتي كه فقط شتر و گوسفند را به ترتيب ذكر كرده ، مانند روايت ابوبصير و معاوية بن وهب از امام صادق (ع ) قال : "مأة من فحولة الابل المسان فان لم يكن فمكان كل جمل عشرون من فحولة الغنم ". (همان ، باب 2، ح 2و 3) طبق اين دو روايت تا زماني كه شتر باشد نوبت به گوسفند نمي رسد.
ضمنا يادآور ميشود كه برحسب اخبار معتبره و فتاواي فقهاي شيعه يك شتر معادل ده گوسفند ميباشد، ولي فقهاي اهل سنت يك شتر را معادل بيست گوسفند ميدانند، و بسا صدور اين دو روايت برحسب تقيه بوده است . و شايد هم در برخي زمانها قيمت يك شتر معادل بيست گوسفند بوده است .
دسته سوم : فقط هزار دينار و ده هزار درهم را ذكر كرده اند، مانند روايت حلبي از امام صادق (ع ): "قال : الدية عشرة الاف درهم او الف دينار". و در ذيل آن آمده : جميل گفت : امام صادق (ع ) فرمودند: "الدية مأة الابل "(همان ، باب 1، ح 5) ظاهر روايت اين است كه شتر اصل است و درهم و دينار به عنوان قيمت ميباشند.
دسته چهارم : فقط درهم و دينار و شتر را ذكر كرده اند مانند روايت يونس از بعض اصحاب از امام صادق (ع ): "في حديث قال : الدية عشرة آلاف درهم او الف دينار، او مأة من الابل ". (همان ، ح 7) و نيز روايت عبدالله بن سنان و در آن آمده : "...فالدية اثناعشر الفا او الف دينار او مأة من الابل ، و ان كان في ارض فيها الدنانير فالف دينار، و ان كان في ارض فيها الابل فماءة من الابل ، و ان كان في ارض فيها الدراهم فدراهم بحساب ذلك اثناعشر الفا" (همان ، ح 9) در اين روايت به جاي ده هزار درهم دوازده هزار درهم ذكر شده است و به علاوه ظاهر آن اين است كه جواز انتخاب هر كدام بستگي به منطقه اي دارد كه جنس مذكور در آن پيدا شود، پس تخيير از آن استفاده نمي شود.
و نيز مانند روايت عبيدالله بن زرارة از امام صادق (ع ) و در آن آمده : "...الدية الف دينار او اثناعشر الف درهم او مأة من الابل ". (همان ، ح 10).
و نيز روايت ابوبصير كه ميگويد: "دية الرجل مأة من الابل فان لم يكن فمن البقر بقيمة ذلك فان لم يكن فاءلف كبش ..." (همان ، ح 12) اين روايت صريح است در ترتيب نه تخيير، و مورد آن عمد است .
ابوبصير در روايت ديگري از امام صادق نقل كرده : "...دية الخطا اذا لم يرد الرجل القتل مأة من الابل او عشرة آلاف من الورق ، او الف من الشاة ..."
(همان ، باب 2، ح 4) و ظاهر آن تخيير و مورد آن خطأ ميباشد.
دسته پنجم : رواياتي است كه فقط در آنها چهار نوع ذكر شده مانند روايت عبدالله بن سنان و در آن آمده : "...ان الدية مأة من الابل ...و قيمة كل بعير من الورق مأة و عشرون درهما او عشرة دنانير و من الغنم قيمة كل ناب من الابل عشرون شاة " (همان ، باب 1، ح 3) در اين روايت ، شتر اصل و ساير چيزها به عنوان قيمت شتر ذكر شده است .
دسته ششم : رواياتي است كه پنج نوع از انواع ششگانه در آنها ذكر شده است مانند ذيل روايت عبدالرحمن بن حجاح ، از امام صادق (ع ) نقل كرده كه فرمودند: قال علي (ع ): "الدية الف دينار" (و قيمة الدينار عشرة دراهم ) و عشرة آلاف لاهل الامصار و علي اهل البوادي مأة من الابل و لاهل السواد ماءتا بقره او الف شاة " (همان ، ح 1) و روايت ابي بصير از امام صادق (ع ) قال : "دية المسلم عشرة آلاف من الفضة و الف مثقال من الذهب و الف من الشاة علي اسنانها اثلاثا...و من الابل مأة علي اسنانها و من البقر ماءتان ". (همان ، ح 2).
دسته هفتم : رواياتي است كه هر شش نوع در آنها ذكر شده است مانند صدر روايت عبدالرحمن بن حجاج كه ميگويد: از ابن ابي ليلي شنيدم كه ميگفت : در زمان جاهليت ديه صد شتر بود كه پيامبر آن را امضا نمود و بعدا بر گاوداران دويست گاو و بر گوسفندداران هزار گوسفند دو ساله و بر دارندگان طلا هزار دينار و بر دارندگان ورق (درهم ) ده هزار درهم و بر اهل يمن دويست حله مقرر نمود. ليكن در ذيل روايت عبدالرحمن ميگويد از امام صادق در مورد كلام ابن ابي ليلي پرسيدم فرمودند: علي (ع ) ميفرمودند: ديه هزار دينار (و قيمت هر ديناري ده درهم ميباشد) و ده هزار (درهم ) براي اهل شهرها و بر باديه نشينان صد شتر و بر روستائيان دويست گاو يا هزار گوسفند ميباشد.(همان ، ح 1) و ظاهر ذيل نفي حله است . و در روايت جميل بن دراج بدون نقل از معصوم ميگويد: ديه ، هزار دينار يا ده هزار درهم است و از دارندگان حله ، حله گرفته ميشود و از دارندگان شتر، شتر و از دارندگان گوسفند، گوسفند و از گاوداران گاو گرفته ميشود." (همان ، ح 4) در اين روايت علاوه بر اينكه بر حسب ظاهر نظر شخصي جميل است و از امام نقل نشده ، مقدار ديه نيز در چهار نوع آن مشخص نشده است .
يادآوري ميشود: حله به عنوان يكي از انواع ششگانه ديه علاوه بر اينكه در روايت جميل ذكر شده در صدر روايت منقول از ابن ابي ليلي نيز مذكور است
(روايت دسته هفتم ) ولي از امام نقل نشده است . و ابن ابي ليلي از فقهاي عامه است و نظر او جز آن مقدار كه مورد تأييد امام صادق (ع ) ميباشد حجت نمي باشد. پس در حله روايتي از امام نداريم .
اگر مستند مشهور فقها كه قائل به تخيير هستند روايات مذكوره باشد دو اشكال مهم در آن وجود دارد:
1 - اشكال اول اينكه در اكثر روايات مذكوره ، اصل در ديه را صد شتر قرار داده بود و ساير انواع آن به عنوان قيمت يا عوض صد شتر ذكر شده است مانند روايات : دسته دوم و روايت ابوبصير در دسته چهارم و نيز دسته پنجم و دسته هفتم .
و دسته اول روايات فقط صد شتر را ديه قرار داده بود، آن هم به عنوان سنت عبدالمطلب كه پيامبر(ص ) آن را در اسلام مقرر و امضاء نمود كه ظهور آن در اصل بودن صد شتر قابل انكار نيست . بنابر اين ذكر ساير انواع به عنوان قيمت و بدل صدشتر براي تسهيل امر بر مكلفين ميباشد.
2 - اشكال دوم اينكه لازمه فهم تخيير از روايات فوق و اصل بودن همه آنها اين است كه قاتل در انتخاب هر كدام در هر زمان مخير باشد، پس در زمان يا مكاني كه اختلاف فاحش در قيمت انواع ششگانه وجود دارد در صورتي كه قاتل بتواند كمترين را انتخاب نمايد، علاوه بر اينكه تشريع ساير انواع لغو ميباشد ضرر معتنابهي به مجني عليه وارد ميشود و بديهي است كه هر كس جز فرد نادر كمترين را انتخاب ميكند و فلسفه تشريع ديه به كلي فراموش ميشود و موجب تنازع مجدد نيز ميباشد. و از همه مهمتر اين كه بر فرض دلالت روايات مربوطه بر تخيير، اطلاق احوالي آنها نسبت به زمان و مكاني كه اختلاف فاحش بين قيمت آنها وجود دارد مانند زمان ما معلوم نيست ، و مورد بحث را نبايد به تخيير بين انتخاب يكي از خصال ثلاث در كفارات و يا تخيير در خواندن سوره بقره مثلا و سوره كوچكي مانند توحيد در نمازهاي واجب قياس كرد زيرا درست است كه تفاوت بين افراد و مصاديق در دو مسأله فاحش است اما انتخاب هركدام امري است غير مالي و شخصي و هيچ ارتباطي به ديگري ندارد، ولي ديه ، هم امر مالي است و هم مربوط است به طرفين و چه بسا به اطراف متعددي و يكي از هدفهاي تشريع ديه رفع خصومت در زمينه انتقام گرفتن و ارضاء مجني عليه يا وارثان او ميباشد و چنين هدفي هرگز در مخير گذاشتن جاني بين اموري كه تفاوت آنان از نظر مالي فاحش است محقق نخواهد شد بخصوص كه ميدانيم اكثر افراد در امور مالي كمترين را انتخاب ميكنند.
به علاوه در مواردي كه شارع چند چيز را مصداق يا اماره چيز ديگري قرار ميدهد مانند: علامات كر و علائم سفر و حد ترخص ، متفاهم عرفي از ادله آنها اين است كه همه آنها عرفا نزديك به هم و متساوي ميباشند وگرنه چند چيز غير متقارب را اماره يك چيز قرار دادن علاوه بر اينكه خلاف متفاهم عرفي است از نظر قانونگذاري نيز گزاف و قبيح ميباشد.
پس راهي نيست جز اين كه گفته شود: اگر تخييري در مسأله باشد مربوط به زمانهاي گذشته يعني زمان صدور روايات بوده كه قيمت شش نوع تقريبا مساوي با هم بوده است . و شايد نظر ابن براج و ابن ابي عقيل كه تساوي قيمت ساير انواع را با هزار دينار و ده هزار درهم شرط كرده اند به همين نكته باشد.
(المهذب ابن براج از مجموعه سلسلة الينابيع الفقهيه ، ج 24، ص 167 و مختلف الشيعة ص 232).
براي تأييد اصل بودن صد شتر ميتوان به روايت ابوبصير و معاوية بن وهب كه در دسته دوم از روايات ذكر شد استناد نمود كه امام صادق (ع ) فرمودند: "مأة من فحولة الابل المسان فان لم يكن فمكان كل جمل عشرون من فحولة الغنم ". (وسائل ، ابواب ديات النفس ، باب 2، ح 2 و 3).
و نيز روايت عبدالله بن سنان كه در دسته پنجم ذكر شد كه امام فرمود: "...ان الدية مأة من الابل ...و قيمة كل بعير من الورق مأة و عشرون درهما و عشرة دنانير و من الغنم قيمة كل ناب من الابل عشرون شاة ". (همان ، باب 1، ح 3). البته اين استناد در فرضي است كه صدور دو روايت ذكر شده از روي تقيه نباشد.
ممكن است گفته شود: اولا- اگر اصل در ديه صد شتر باشد در زمان ما و در مناطقي كه شتر بسيار كم و گران ميباشد مستلزم اجحاف فوق العاده بر جاني و قاتل ميشود و چه بسا اكثر افراد متوسط توان پرداخت آن را نخواهند داشت و چنين تشريعي چه بسا مخالف حكمت شارع باشد.
ولكن در جواب گفته ميشود: در روايت عبدالرحمن بن حجاج - كه در دسته ششم ذكر شد - امام صادق (ع ) از حضرت علي (ع ) نقل كردند كه فرمود: "...و علي اهل البوادي مأة من الابل ". و در صدر همين روايت در كلام ابن ابي ليلي چنين بود كه "در جاهليت براي اهل ابل صد شتر قرار داده شده " و حضرت علي (ع ) آن را تأييد كردند.
يعني ملاك منطقه اي است كه شتر دارند چنين افرادي بايد صد شتر بدهند و اگر ديگران كه در منطقه ديگري زندگي ميكنند بخواهند قيمت شتر را بدهند بايد همان قيمت منطقه شترداران را ملاك قرار دهند و بديهي است كه معمولا شتر در مناطق داراي شتر ارزانتر از مناطق ديگري است كه شتر يافت نمي شود و يا بسيار نادر است .
ثانيا - اين گونه روايات كه دلالت بر انحصار ديه در شتر ميكنند يا اينكه تا زماني شتر باشد نوبت به انواع ديگر نمي رسد مورد اعراض اصحاب ميباشند و اين اعراض نشانه اختلالي در سند يا دلالت يا جهت صدور آنها ميباشد.
ولي در جواب ميتوان گفت با توجه به عدم احراز اطلاق ادله تخيير نسبت به زمان و مكاني كه اختلاف فاحش بين انواع ششگانه وجود دارد، اينگونه روايات ميتواند مؤيد اصل بودن شتر در زماني كه ادله تخيير اجمال دارد باشند.
شاهد بر اصل بودن شتر علاوه بر آنچه ذكر شد اين است كه تغليظ در بعضي روايات در قتل شبه عمد و خطا با سن شتر تعيين شده است . (وسائل ، ابواب ديات النفس ، باب 2، ح 1 و4 و9). فقهاي سنت نيز همين امر را دليل بر اصل بودن شتر قرار داده اند، و هم چنين ديه جراحات گوناگون در روايات بر اساس شتر تعيين شده است ، پس معلوم ميشود شتر اصل است .
بنابراين احتياط اقتضا ميكند كه اصل همان صد شتر قرار داده شود، منتهي براي تسهيل امر نسبت به پرداخت كننده ديه و گيرنده آن ، اداء عين آن لازم نيست بلكه اداء قيمت آن يا بدل معادل آن از ساير انواع ششگانه نيز جايز است و روايت عبدالرحمن بن حجاج كه در دسته هفتم ذكر شد صريحا دلالت بر آن ميكند.
و در زمان ما كه حله يماني و نيز دينار و درهم مسكوك به عنوان پول رايج از بين رفته است و تهيه شتر، گوسفند و گاو نيز معمولا مست
از مجموع قرائن چنين برمي آيد كه ديه مالي است كه به خاطر نقض حرمت مادي ، معنوي افراد پرداخته ميشود و به علاوه جنب نوعي جبران خسارت مادي ، روحي و معنوي نيز دارد كه مقدار آن با توجه به آثار مختلف جسمي ، رواني ، معيشتي ، در فرد، خانواده و اجتماع تعيين گرديده است و بر خلاف سنت جاهلي كه زن را موجودي بي ارزش تلقي مينمود شارع مقدس اسلام براي او همانند ديگر انسانها ارزش و كرامت قائل شده و از اين رو بر خلاف سنت جاهلي بر ارث او نيز اصرار ورزيده است و به مقتضاي (النفس بالنفس مائده / 45) قتل نفس زن مانند قتل نفس مرد، موجب جواز قصاص است ، و از اين جهت تفاوتي بين آن دو صنف انسان در انسانيت نيست ، و تفاوت در ديه لزوما به معناي تفاوت در ارزش نيست ولي با توجه به عوامل و آثار مختلف اجتماعي و معيشتي ، ديه مرد را دو برابر زن قرار داده است ، چون نوعا مسئوليت اقتصادي خانواده اعم از پرداخت نفقه زن و فرزندان ، تهيه مسكن ، و نيز پرداخت مهريه همسر، بر دوش مردان قرار داده شده است و با كشته شدن يا ناتوان شدن مرد، همسر و ديگر افراد تحت تكفل او نوعا با مشكلات اقتصادي مضاعفي روبرو خواهند شد در حالي كه چنين مسئوليت خطيري بر عهده زنان نيست ، و اسلام هم بيشتر به اشتغال زن به امور خانه و تربيت فرزندان صالح و شوهرداري او كه از اهم امور و داراي منزلتي رفيع است تمايل و عنايت دارد.
به علاوه همان طور كه در بند (ج ) گفته شد احتمال دارد مقدار ديات تعيين شده در روايات نظر به شرايط زماني خاصي بوده كه آن مقدار براي جبران خسارت كافي بوده يا ترميم جنايت و آثار آن ممكن نبوده است پس اگر زماني جبران خسارت به بيش از مقدار ديه تعيين شده ممكن باشد پرداخت تمام هزينه بر عهده جاني ميباشد و نفي ضرر و زيان نيز همين را اقتضا مينمايد همان گونه كه ارش براي جبران خسارت وارده است كه مقدار آن با كارشناسي متخصص متعهد مشخص ميگردد، همان طور كه در تعيين مقدار نقصي كه بر باز و ياران وارد ميشود و موجب ارش است طريقي كارشناسي براي آن متناسب با زمان در برخي روايات ذكر شده است . (وسائل ، ابواب ديات المنافع ، باب 12، ح 1). يا در برخي ديگر تشخيص مقدار جراحت و ارش را به متخصص عادل واگذار نموده است . (وسائل ، ابواب ديات الشجاج و الجراح ، باب 9، ح 1).
ولي ملكات علمي و توانائيهاي افراد خود به خود قابل نقل و انتقال و طبعا قيمت و ارزش گذاري اقتصادي نيست . البته آسيب رساني به آن بخش از آثار ملكات و توانائيها و منافع آن كه عينيت پيدا كرده مانند طرحهاي ارائه شده يا صنعت و كاري كه از آنها تراوش نموده و مانند آن كه عرفا خسارت به شمار ميرود عقلا و نيز به مقتضاي نفي ضرر و زيان در شريعت اسلامي بايد جبران شود ولي آثار ملكه علمي و توانايي كه عينيت پيدا ننموده و در حقيقت منفعت نمي باشد بلكه عرفا عدم نفع و سود محسوب ميشود از نظر عقلا و شرع ، جبران آن لازم نيست بلكه تعبير به جبران هم نسبت به آنها خالي از مسامحه نمي باشد.
به هرحال آنچه گفته شد مروري اجمالي بر عناوين كلي مورد سئوال بود كه بايد درباره آنها و نيز جزئيات آنها نفيا و اثباتا انديشه بيشتري نمود، اميد است برگزاري همايش فعلي و مانند آن ، زمينه تحقيقات وسيع علمي و فقهي را فراهم نموده و محققان و فقيهان را به عرصه كنكاش و تحقيق بيشتر بكشانند.
ان شاءالله موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمة الله .
قم المقدسة - 1384/12/1
حسينعلي منتظري