در سالهاي گذشته مقولاتي همانند مشاركت، ارتباطات افقي، موازي و... در ميان سازمانگران و انديشمندان منفرد و مستقل جنبش ضد استبدادي و عدالت خواه و محافل ايراني بكرات به چشم خورده است. از اين گذر برخي از سازمانها و تشكل هاي اين جنبش دستخوش تحولاتي شده اند كه اكنون از حذف دبير اول و كميته مركزي و خلاصه ارگانهاي سنتي رهبري ، دفتر سياسي و ... ميگويند و سخن از مشاركت و مديريت مجموعه ها را باب كرده اند.
بي ترديد اين امر را در پهنه اپوزيسيون و برداشت عموميت يافته از دمكراسي و مشاركت را ميبايستي كه بفال نيك گرفت و بر تنور آن دميد.
پر واضح است كه تاكيد بر اين مقولات و جستجو در اين زمينه در برابر آن مفاهيمي قرار گرفته اند كه در حوزه هاي عمومي تر آن رهبري فردي، تصميم گيري اقليت براي اكثريت، ليدرها و برگزيدگان در تجمعات شكيل! مركزيت هاي نظري و اجرائي و.... ناميده شده اند و هنوز نيز ميتوان بقاياي آن را در برخي از تشكل ها و سازمانهاي سنتي دست نخورده بلحاظ ساختاري مشاهده كرد.
ديدگاه سنتي همواره بر اين اعتقاد بوده است كه رهبري و در مركزيت قرار داشتن تنها از عهده شخصيت ها، برگزيدگان، نخبه ها، قهرمانان و نوابغ مادرزاد برآمده و اين موقعيت دائمي است. استعداد يك ويژگيست و توانائي تنها در اينان موجود است و اساسا هنري هستند كه ديگران ندارد.
اينگونه است كه شاهد حضور اين طيف و پس از گذشت دهه ها همچنان در مركزيت ها و نهادهاي فرماندهي! هستيم و چنانچه بنا بر قضا و فشار روزگار از اين نهادها فاصله اي گرفته ميشود اما از كنار اينگونه تشكل ها حرف اول و آخر از آنان است و اينگونه، تفكر سنتي هنوز در كنار ظواهر دمكراتيك و سخن روز از مشاركت قرار داشته و ايندو درهم تنيده اند.
جنبش جمهوريخواهان دمكرات و لائيك امروز و عليرغم آنكه در گردهمائي سپتامبر 2004 بخشي از ساختار خود را به بحث و تصميم گيري عمومي گذاشت و اين بعنوان يك تجربه دخل مبحثي است كه جاي خود خواهد داشت، اما همچنان در برابر دقايق رسم كردن تصويري از ساختار مورد نظر خود قرار دارد و دير يا زود خود را در برابر اين سوال مي بيند كه كدام ساختار ميتواند با اين حركت نوين سياسي كه ميبايستي فراگير و جنبشي ودخالت اجزاء آن با خصلت فردي باشد، متناسب است؟
پاسخ به اين سوال نميتواند بي توجه به گرايشات موجود در اين مجموعه باشد. بدين معنا كه بخشي از فعالين اساسا به جنبش بودن آن اعتقادي ندارند و با جايگزين نمودن واژه اتحاد و بطور علني آنطور كه در گردهمائي نيز از جانب نمايندگان برخي از سازمانها شاهد بوديم، بدنبال ساختاري هستند كه بتواند گرايشات متشكل موجود را در برگيرد. اتحاد طلبان به جبهه يا ائتلافي مي انديشند كه نيروهاي تشكيل دهنده اش احزاب، سازمانها، مجموعه هاي جبهه اي و انجمن هاي گرايشي، شكيل و وزين باشند. ساختاري كه شايد به كنفدراسيون سابق شباهت داشته باشد و نمايندگان گرايش ها متناسب با طول و عرضشان و يا حتي برابر در رهبري اين مجموعه و نهادهاي منتج از آن دخالت يابند.
شكي نيست كه اين حق سازمانهاست و تشكل ها كه چنين كنند و اين جستجو بارها پيش از اين در قالبها و مقاطع زماني مختلف انجام پذيرفته است هرچند كه ناكام مانده اند.
آزموده را آزمون كردن در اين حركت نوين سياسي خطاست!
اين تفكر يكي از مباني نظري و بنيادين شكل گيري اين جنبش را نقض ميكند و آنهم شركت افراد با خصلت فرديست.
طبيعي است كه اين مجموعه ها ، ديدگاههاي نظري ساختاري خود را نيز متناسب با ساختارهاي ذهني و تشكيلاتي خود درمييابند و به طرح اين نظريات نيز مي پردازند. اما پر واضح است كه هرگونه محدود نمودن واحدها و تنزل مداخله گران در نهادهاي اين جنبش كمرنگ كردن بار و عيار جنبشي اين كاركرد سياسي است. در واقع، حقيقت ضروري پيدايش اينچنين جنبشي، نه از اراده ما و برگزيدگان سياسي كه مستقيما از گستردگي سركوب حاكمان نشات ميگيرد و اين انتشار سركوب دامنه صفبندي در برابر آن را تعين ميبخشد و تكثر و تنوع را در صفوف ما الزامي ميكند.
گردهمائي سوم تا پنجم سپتامبر فضائي بود براي طرح اين نظريات همانطور كه با اصرار بر شفافيت بخشيدن به جمهوري پارلماني ، كوشش داشت تا ضمن هموار كردن راه پاريس تا برلن به سوسياليست ها پاسخ منفي دهد.
كما اينكه اين نگرش با در پيش گرفتن اين روش، در صدد تعيين تكليف براي ساير گرايشات برآمد.
آنچنان كه بخش قابل توجهي از گرايش سوسياليستي نه تنها در انتخابات كانديدائي معرفي نكردند بلكه از شركت در آن نيز سرباز زدند. اين در شرايطي است كه همايش برلين هيچگونه تحولي در نگاه خود به تغييرات از درون حاكميت و تكفير حقوق مردم كشورمان در تعيين نوع مبارزه شان كه منتج از واكنش رژيم و مطابق با بيانيه حقوق بشر است، نداده اند.
اتحاد و ائتلاف ساختن از جنبش و تاكيد بر شفاف ساختن بديل سياسي جمهوري پارلماني بدون اگر و مگر( شفافيت بخشيدن) در امتداد چنين نگرشي است.
advertisement@gooya.com |
|
بحث جنبشي بودن يا اتحاد شدن اين حركت نوين سياسي كه در ابتداي امر با تغيير نام جنبش جمهوريخواهان دمكرات و لائيك مطرح خواهد شد، از مهمترين بحث هاي سرنوشت ساز ساختاري اين جنبش خواهد بود و از مباحثي است كه در آينده در پيش روي شوراي هماهنگي و يا در حالتي معوقه در دستور كار گردهمائي بعدي قرار خواهد گرفت. فراموش نكنيم كه در پس هر عبارت و واژه اي در عالم سياست نگرشي بس عميق نهفته است.
تصوير اول بر حضور نمايندگان گرايشات موجود و يا هواداران نظري آنان در نهادهاي برآمده از اين جنبش تاكيد خواهد كرد و تصوير دوم بر لزوم تكثر و مشاركت وسيع نيروهاي دربرگيرنده اين جنبش اعم از مجموعه ها و افراد و شخصيت هاي مستقل، تشكل هاي دمكراتيك و نهادها اما با خصلت فردي و متناسب با مباني نظري اوليه اين جنبش تاكيد ميكند.
تصوير اول حضور نمايندگان گرايشات را در نهادها مكفي ميداند و حلقه هاي كار مشترك را تنگ ميكند و تصوير دوم بر تكثر و گستردگي مديريت از جانب شوراي هماهنگي و نهادهاي منتشره و مشاركت نيروها در سطح وسيع و تنوع افكار پاي ميفشرد.
به نظر ما، تنوع و تكثر در نهادهاي اين جنبش لازمه حركت و پويائي اين جنبش، ابزار فراگير شدن آن، پيشگيري از تبديل آن به اتحادي بسته، مكرر، بي تاثير و پايبندي به مباني نظري اوليه اين حركت نوين است.
به تعبيري ديگر سكوي پرش جمهوريخواهان دمكرات و لائيك به عرصه سياسي كشورمان هنوز سمتگيري مشخصي را نشان نميدهد و به همين دليل گفتار موفقيت يا عدم موفقيت گردهمائي پاريس در پرده اي از ابهام قرار دارد.
به سوي جنبشي عمومي يا ائتلافي محدود و تكراري از مجموعه ها
بكارگيري ابزارهاي ضروري براي گسترش و نه ريزش اين طيف همانطور كه از نتايج گردهمائي مشاهده شد، از الزامات است.
به اعتقاد اين قلم پايبندي به مباني و درك صحيح از نيازهاي جنبش و پذيرش گرايشات بسيار متنوع در چارچوب اعتقادي به لائيسيته و دمكراسي در ميان جمهوريخواهان، مرزبندي با هرگونه نگرش به سازش با كليت رژيم راهگشاست.
به اين مجموعه خودتان فاصله از ميراث خواران و حاكميت ايدئولوژيك را نيز اضافه كنيد.
اميد كه گذشته چراغ راه آينده باشد.
ندا نوآور / پويا / پيام لطفي / بهروز سورن
25/10/2004
Sooren001@yahoo.de