پنجشنبه 5 آذر 1383

نقد سياسی دموکراسی و غنی سازی، صادق زيبا کلام، شرق

درست ۲۴ دی ۱۳۷۷ بود که با محمد قوچانی آشنا شدم. با شناختی که در اين شش سال از وی پيدا کرده ام يقين دارم که مراد قوچانی در سرمقاله «شرق» (۲۸ آبان) در انتقاد از مخالفين با توافق پاريس آن نبود که چون حکومت با امری موافقت کرده، پس ديگران لاجرم می بايستی تابع باشند. چه اگر اين را به گونه ای جدی بخواهيم به عنوان يک اصل بپذيريم، يعنی بپذيريم که بالفرض اگر آقای خاتمی يا ساير مسئولين با يک امری موافقت کردند، پس ديگران می بايستی آن نظر را توتيای چشم کرده و ديگر کلامی بر زبان نياورند، در آن صورت می بايستی فاتحه دموکراسی را بخوانيم. فروغ فرخزاد شعری دارد که در آن می گويد: «همه زندگی من آينه ای است که تو را در خود تکرار می کند.» همه دموکراسی هم آن است که انسان ها بتوانند متفاوت از حکومت بينديشند و آن را بيان کنند. اگر آزادی «فرشته» است، آن قداست و «فرشته » گی خلاصه می شود در امکان انديشيدن متفاوت از حکومت. ولو آنکه تفاوت در انديشه مربوط شود به غنی سازی اورانيوم و مسئله حساس و امنيتی فعاليت های هسته ای کشور. به تعبير يکی از نام آورترين شهدای راه آزادی؛ روزا لوکزامبورگ «آزادی عبارت است از برخورداری از حق انديشيدن متفاوت از حکومت». مراد قوچانی هم بيشتر نشان دادن عيار خلوص «ذوب گرايان» بود. هم آنان که ديگران را همواره به دليل عدول از رهنمودها و نظريات رهبری مورد شماتت قرار می دهند اما در خصوص توافق پاريس از پاپ کاتوليک تر شدند و به تعبير قوچانی به جای بازی کردن در نقش سرباز که همواره مورد ادعايشان بوده، تلاش کردند تا بيرق به دست گرفته و فرماندهی نمايند. حتی با پذيرش پيش فرض فوق باز هم يادداشت قوچانی از جهاتی قابل تامل است. دو طيف اصلی سياسی کشور يعنی محافظه کاران و اصلاح طلبان، دو واکنش متفاوت پيرامون توافق پاريس نشان دادند. اصلاح طلبان آن را ستودند. اما محافظه کاران به هيچ روی از آن استقبالی نکرده و راه سکوت پيش گرفتند. آنان اگرچه مخالف بودند اما از آنجا که مذاکرات و توافق نهايی زير نظر مسئولين ارشد نظام صورت گرفته بود موضع گيری علتی نکردند. به تعبير قوچانی، خود را سرباز پنداشته و به رغم مخالفت، از فرمانده تمکين نمودند. اما جريانات راديکال محافظه کار مقوله «سربازی و فرماندهی» را به کناری گذاردند و آ شکار و صريح به مخالفت با توافق پاريس پرداختند. همه حرفشان هم آن بود که اروپايی ها مشتی وعده دادند (وعده هايی که هيچ ضمانت اجرايی ندارند) در حالی که ما در عمل توقف غنی سازی اورانيوم را پذيرفتيم. «اروپايی ها نسيه پرداختند ما نقد» هدف من در اين يادداشت به هيچ روی نقد و بررسی ادعای محافظه کاران تندرو نيست. معتقدم آنها درست نمی گويند و اگرچه توقف يا به تعبير دکتر حسن روحانی «تعليق» غنی سازی اورانيوم امتياز مهمی است، اما ما هم دستاورد هايی داشته ايم. اينکه اروپايی ها دروغ می گويند و به وعده هايی که داده اند عمل نخواهند کرد، قصاص قبل از جنايت است. هر وقت که معلوم شد اروپايی ها «فرشته» ای که مدعی اند نبوده و قصد فريب ما را دارند، در آن صورت ما هم حسب مورد واکنش نشان خواهيم داد. هدفم در اين يادداشت چيز ديگری است. فی الواقع می خواهم از محافظه کاران تندرو دفاع کنم. يا درست تر گفته باشم از حق بروز عقيده شان دفاع کنم. دو دسته پاسخ به مخالفت تندرو ها به توافق پاريس داده شد. يک دسته همان بود که قوچانی داد. اينکه وقتی فرمانده رای داد، ديگران صرفاً می بايستی تبعيت کنند. دسته دوم آن بود که مخالفين با توافق پاريس در حقيقت بيش از آنچه که درد منافع و مصالح ملی را در دل داشته باشند، به دنبال تامين منافع خودشان هستند. آنان می خواهند از نمد مخالفت با توافق پاريس برای خود کلاهی دست و پا کنند. بنابراين انگيزه شان بيشتر بهره برداری سياسی، جناحی، خطی و فردی است تا درد منافع ملی کشور را داشتن. می خواهند وجيه المله شوند و با مخالفت با توافق پاريس وانمود کنند که عواطف و احساسات ملی شان به واسطه تسليم و عقب نشينی مذاکره کنندگان در مقابل غربی ها خدشه دار شده است. بنابراين مخالفت آنان نبايستی جدی گرفته شده و وقعی به آن گذارد. به جای پاسخ به اعتراضات آنان، می بايستی نيت آنان را برای مردم افشا کرد. هر دو دسته پاسخ به معترضين توافق پاريس اشتباه و غيراصولی هستند. اين استدلال که چون مسئولين حکومتی در جريان مذاکرات بوده و با تصميمات اتخاذ شده موافقت دارند پس ديگر کسی نبايستی ايراد و اشکال گرفته و شبهه ای ايجاد نمايد بلکه بر عکس همگان می بايستی سر خود را به پايين انداخته و صدقناگويان برويم به دنبال کار و زندگيمان، در حقيقت ناديده انگاشتن يکی از بنيادی ترين اصول دموکراسی است. چرا که حتی با فرض اينکه مسئولين حکومتی جملگی عالم، دانشمند، متخصص، شجاع، باايمان، ميهن پرست، عقل کل و در يک کلام «فرشته» هستند، باز هم امکان مخالفت با سياست ها و تصميمات يک چنين حکومتی می بايستی وجود داشته باشد. چرا که فقط اوليا و انبيا و معصومين عاری از خبط و خطا هستند. مابقی ما همواره در مظان امکان خبط و خطا قرار داريم حتی عقل کل هايمان. به سخن ديگر، احتمال امکان اشتباه از سوی حکومت همواره وجود دارد. حتی حکومتی که عقل کل بوده و اعضای آن هيچ فکر و ذکری به جز خدمت به مردم و ملک و ملت نداشته باشند، باز هم مصون از اشتباه نيست. اگر اين استدلال را بپذيريم، در آن صورت گفتن به مخالفين توقف غنی سازی که چون رئيس جمهور يا رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام موافقت کردند پس ديگر کسی کاسه از آش داغ تر نشود، پاسخی اصولی نيست. از کجا معلوم که رئيس جمهور يا رئيس مجمع تشخيص مصلحت اشتباه نکرده باشند؟ می رسيم به دسته دوم پاسخ به مخالفين توافق پاريس: اينکه انگيزه آنان در مخالفت با توافق پاريس را به زير سئوال ببريم. اينکه آنان را متهم نماييم که از روی فرصت طلبی، وجيه الملگی، خراب کردن مسئولين و دست اندرکاران و بالاخره انگيزه های شخصی به مخالفت با توافق پاريس برخاسته اند. در اينجا نيز نمی توان و نبايستی جلوی اظهارنظر آنان را گرفت. يا به اعتبار اينکه آنها انگيزه و اغراض شخصی داشته و در بيان نظرشان صادق نبوده اند، نظرشان را يکسره باطل اعلام داريم. چرا که در عرصه سياست و مملکت داری ما دستگاه «فرشته»سنج، «حقيقت ياب» يا «انگيزه سنج » نداريم. ما نمی توانيم جلوی اظهارنظر ديگران را بگيريم به اين اعتبار که آن اظهارنظر باانگيزه اصيل و دلسوزانه به حال مملکت صورت نگرفته بلکه از روی فرصت طلبی، جاه طلبی و اغراض و اميال فردی صورت گرفته. حتی اگر ما به ضرس قاطع به يقين برسيم که انگيزه مخالفت با توقف غنی سازی اورانيوم نه به واسطه مصالح و منافع ملی کشور بلکه از روی تسويه حساب های شخصی و اميال و اغراض فردی و سياسی است، باز هم قاعده دموکراسی ايجاب می کند که مخالف بتواند نظرش را بيان کند. چرا که اگر اظهارنظر پيرامون عملکرد حکومت منوط به آن شود که در ابتدا انگيزه و هدف فرد را مشخص نماييم، در آن صورت حکومت ها همواره می توانند به اعتبار اينکه مخالف يا منتقدشان صداقت نداشته و از روی هوای نفس و اغراض و اميال فردی دارد انتقاد يا مخالفت می کند، جلوی ابراز عقيده اش را بگيرند. برعکس، فرض ما در دموکراسی آن است که مخالفين و منتقدين «فرشته» هستند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

به سخن ديگر، فرض ما می بايستی بر آن باشد که مخالفين توقف غنی سازی اورانيوم و منتقدين توافق پاريس، از ما وطن پرست تر و علاقه مند تر به منافع ملی کشور هستند، بنابراين اگر مخالفت می کنند، مخالفت شان از سر درد است و نه از سر هوای نفس. چه اگر غير از اين بينديشم و عده ای را به واسطه «سرباز» بودنشان از حق اظهارنظر محروم کنيم و جمعی ديگر را به واسطه آنکه صداقت ندارند ساکت کنيم، در آن صورت دموکراسی سرنوشتی مبهم و تيره و تار پيدا می کند.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/14843

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نقد سياسی دموکراسی و غنی سازی، صادق زيبا کلام، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016