جمعه 14 مرداد 1384

در ضیافت اورانیوم، اسد مذنبی

پس از انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری ، حضرت مستطاب جناب اورانیوم و آقازاده حضرت والاجناب اتم الممالک ، به میمنت و مبارکی این انتخاب شایسته سور مفصلی ترتیب داده و همه سورچران های حرفه ای را دعوت می کنند و دست بر قضا هیچیک از مدعوین نیز دست رد بر سینه جناب مستطاب اورانیوم نمی زنند چرا که در جهان زورخانه ای رفیقی چون اورانیوم و آقازاده اش اتم بسیارغنیمت است.

در ابتدا حضرت مستطاب اورانیوم دامت منفجراتة ، ضمن عرض خوشامد ، مناسبت این میهمانی را وصلت فرخنده قریب الوقوع جمهوری اسلامی با شاهزاده اتمه صبیه محترمه خویش عنوان می فرماید و اظهار امیدواری می کند که عروس و داماد با همدیگر و کلیه همسایگان در صلح و صفا زندگی کنند!

اما حضار با کشیدن آهی بلند ناخرسندی خود را علنا ابراز می دارند و یکی از سورچرانان اروپایی با صدای بلند می گوید : " به حق پنج تن که این وصلت سرنگیره "

و دیگری داد می زند : " دوماد تو زرده "

پس از همه این دلخوری ها مراسم شام و مولودی خوانی تا سحرگاه ادامه می یابد.

احمدی نژاد درحالی که گیلاس دوغ در دست داردبی اعتنا به جک استرا و شیراک وشرودر به سمت کوندالیزا رایس می رود ، زمین ادب می بوسد و سلام غرایی می کند. خانم کوندالیزا یکه می خورد از همراهان عذرخواهی نموده و بسوی احمدی نژاد برمی گردد

کوندالیزا – به به احمدی جون چه عجب !

احمدی – کرتیم به مولا ، می خواستیم زودتر خدمت برسیم ، مسئله ترفیع درجه ما پیش اومد و ...

لیزا – خبرش را داری یعنی از تلویزیون شنیدی... پس دیگه با ما قهر نیستی ؟!

احمدی – نه به مولا ، فقط بگو بدخواهت کیه تا با چاقو شقه شقه ش کنم

لیزا – اوه جیزز ، احمدی جون من را ترساندی

احمدی – نترس من اینجام ، ضمنا آقا خیلی سلام رسوند و یه هدیه ناقابلی هم واسه جورجی فرستادن

لیزا – یعنی آقا دیگه با ما قهر نیستی و به جورجی جون فحش نمیدی ؟

لیزا – این حرفا چیه همشیره ، تازه فحش که به آدم نمی چسبه

کوندالیزا رایس گیلاسی عرق بید مشک از سینی گارسونی که شربت سرو می کند برمی دارد و محکم می کوبد به گیلاس دوغ احمدی نژاد

لیزا – چیرس یعنی به سلاماتی

احمدی انگشت خود را فرو می کند در کاسه خاویار ، بطرف دهان کوندالیزا میبرد و می گوید:

- بخور خاویار نذریه

لیزا – لطفا با قاشق ، نان تست قدری پیاز، لیمو...

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

احمدی نان تست با خاویار می گذارد دهان کوندالیزا و خانم رایس نیز آهسته می زند پشت دست احمدی و می گوید :

- دمت گرم

جک استرا و ژاک شیرا و گرهارد شرودر که از دور هاج و واج به این صحنه ها خیره شده اند ، نزدیک می شوند

جک استرا – به به احمدی جان ماشاالله هزار ماشاالله چقدر بزرگ شدی ، چه ریش و سبیل مردونه ای ، یادته چند سال پیش چقدر کوچولو و شیطون بودی

احمدی چشم غره می رود و درگوشی از کوندالیزا می خواهد که به گوشه دیگری بروند

شیراک – چیه احمدی واسه ما چش و ابرو میایی

شرودر – شاید دوغ خورده خوابش گرفته

و سه نفری بلند بلند می خندند

لیزا – نو که امدی به بازار کهنه شدی دل آزار

احمدی – ایولله باوفا ، دیگه چی!

لیزا – دوست پسر سابق من ایرانی بودی

استرا –احمدی یادت نره از قدیم گفتن دوست کهنه ش خوبه

احمدی – منت کش

لیزا دست احمدی را می گیرد و اما احمدی خود را کنار می کشد و می گوید:

- چیزه ... چیزه ، یعنی مابه هم نامحرمیم ،اول باید صیغه محرمیت بخونیم

لیزا – به یه شرط قبول می کنی که صیغه موقت باشه ...

احمدی – خیالت راحت باشه ما همه چیزمون موقتیه

و درحال رفتن با خانم رایس برمیگردد و برای استرا و شیراک و شرودر شکلک درمیاورد.

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'در ضیافت اورانیوم، اسد مذنبی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016