korosherfani@yahoo.com
اطلاعاتی در مورد «جمهوری خلقی دمکراتيک کره ی شمالی»:
مساحت: ۱۲۰۵۴۰ کليومتر مربع (نود و هفتمين کشور بزرگ جهان)
جميعت: ۲۳۱۱۳۰۰۰ ( چهل و نهمين کشور بزرگ جهان)
کشورهای همسايه : چين، روسيه، کره جنوبی. در مجاورت دريای ژاپن و دريای زرد.
پايتخت: پيونگ يان
رهبر: کيم جونگ ايل
* *
آزمايش هسته ای کره ی شمالی سرآغاز تغييرات مهمی در معادلات منطقه ای و جهانی محسوب می شود. به عنوان يک قدرت اتمی جديد در کنار ساير کشورهای مجهز به سلاح هسته ای، کره شمالی می تواند نظم جهانی مطلوب امپرياليسم را بر هم زند و جهان را به سوی بازنويسی معادله های نوين در تقسيم قدرت نمايد. در اين باره به بررسی برخی از واقعيت ها و فرضيه ها پرداخته و رابطه ی اقدام اين کشور با سرنوشت پرونده ی اتمی رژيم ايران را مورد نظر قرار خواهيم داد.
اهميت کره برای کشورهای منطقه
بايد دانست که به غير از پنج کشور اتمی عضو شورای امنيت سازمان ملل متحد ( روسيه، چين، فرانسه، انگلستان و ايالات متحده ی آمريکا) سه کشور ديگر بودند که به طور علنی دارای سلاح اتمی می باشند : هند، پاکستان و اسرائيل. ويژگی اين سه کشورضد آمريکايی و ضد امپرياليستی نبودن آنهاست. کره شمالی نخستين استثناء در اين زمينه محسوب می شود. اولين کشوری که می تواند، در ورای بسياری از قانونمنديهای مرتبط با نظم جهانی، از موشک های اتمی خود برای حمله به مظاهر جهان سرمايه داری – ژاپن، آمريکا و اروپا – بهره برد. چنين تهديدی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی و بازگشت چين به الگوی سرمايه داری آزاد تا حد زيادی بر طرف شده بود اينک به نحوبارزی به صحنه ی سياسی باز می گردد.
در حاليکه دستيابی کره شمالی به بمب اتمی واکنش شورای امنيت را در بر داشت اما بنظر می رسد در ورای اين ظاهر سخت گيرانه، هر يک از اين قدرت های پنج گانه ی شورای امنيت در جستجوی اهداف ديگر و بلکه مهمتری باشند. در اين ميان ديدگاه روسيه و چين از اهميت خاصی برخوردار است. اين دو کشور از همان ابتدای اعلام خبر آزمايش هسته ای سعی کردند با رعايت ادا و اطوارهای ديپلماتيک اين موضوع را محکوم کنند. اما به فاصله ی چند روز و هنگامی که قرار شد در شورای امنيت قطعنامه ی شديد الحنی در اين باره تصويب شود نمايندگان روسيه و چين به سرعت مخالفت خود را با هرگونه لحن تهديد آميز و اشاره به فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد که می تواند راه را برای مجازات های سنگين و حتی استفاده از زور باز کند اعلام داشتند. در نهايت، قطعنامه ی تصويب شده، با وجود مشکلاتی که برای اقتصاد کره ی شمالی ايجاد خواهد کرد، تبديل به يک متن سبک وعاری از هرگونه تهديد مهمی نسبت به اين کشور شد. تن دادن آمريکا به خواست های روسيه و چين از آن جهت بود که اگر اين بار نيز، مانند مورد عراق و ايران، اختلافات مانع از صدور هرگونه قطعنامه ای می شد بسياری ازکشورهای علاقمند به سلاح اتمی مانند مصر، برزيل، آفريقای جنوبی، آرژانتين، در می يافتند که با جلب حمايت روسيه و چين می توانند بدون کمترين نگرانی به سمت اهداف هسته ای نظامی خود حرکت کنند. آمريکا برای ممانعت از ارسال چنين پيامی تلاش بسيار کرد که برای حفظ آبرو هم که شده قطعنامه ای تصويب شود. اما وقتی به محتوای آن می نگريم می بينيم که قطعنامه نمی تواند دردسر بحران آفرين برای اقتصاد و طرح های اتمی کره ی شمالی ايجاد کند. ۱
بايد دانست که روسيه و چين که هر دو هم مرز با کره ی شمالی هستند به طور عميق از اقدام اين کشور راضی هستند. زيرا اين بديهی است که کره شمالی به عنوان يک متحد تاريخی برای آنان خطری نمی سازد، اما در عوض تجهيزش به سلاح اتمی جبهه ی مشترک چين و روسيه را در مقابل اتحاد آمريکا-اروپا-اسرائيل مجهزتر و قويتر می سازد. چين از خطری که در يک يا دو دهه ی آينده تهديدش می کند آگاهست. ورود اين کشور يک ميليارد و سيصد ميليونی به اقتصاد جهانی در سالهای آينده که چين، پس از ۲۵ سال کار، از مرحله ی زيربناسازی خارج شده و به مرحله ی توليد انبوه کالاها می رسد چشم انداز سياهی را درمقابل جهان سرمايه داری قرار می دهد. چين قادر است با کاهش چشمگير هزينه ی توليد در عرصه های مختلف، سرمايه داری غرب را از حيث توليدگری و سودزايی با مشکلاتی مهم مواجه سازد. با يک رشد اقتصادی ميان ۸ تا ۱۰ درصد در سال ۲، در مقابل رشد ۰ تا ۳ درصدی کشورهای سرمايه داری، چين به زودی سرمايه های ميلياردی انباشته شده خود را، که از توازن مثبت بازرگانی اش بدست آورده است، راهی بازارهای جهانی می کند. با رسيدن سرمايه های چينی بسياری از فعاليت های اقتصادی در کشورهای سرمايه داری، بر اساس قوانين بازار آزاد، زير کنترل چينی ها قرار خواهد گرفت. اين کشور با صدور سرمايه از يکسوی و صدور چند ده ميليونی نيروی انسانی از سوی ديگر می تواند در آينده در قلب جهان سرمايه داری يعنی در آمريکا، اروپا، کانادا، زلاند نو، استراليا و حتی ژاپن مستقر شده و در جهت منافع خويش بسياری از معادلات اقتصادی کنونی را بهم بزند. اين روند به صورت تدريجی و از طريق استقرار چينی ها در اقتصاد خرد اين کشورها آغاز شده است و در سالهای آينده می تواند ابعاد کلانی را نيز دربرگيرد. پيش بينی های خوش بينانه می گويند که بين ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۰ چين در زمينه ی اقتصادی از ژاپن فراتر خواهد رفت. ۳ در حال حاضر چين با قراردادهای کلانی که ابعاد و ارقام آن با هيچ کشور ديگری قابل مقايسه نيست به طور عملی بسياری از کشورهای سرمايه داری را به آينده ی اقتصادی خويش وابسته ساخته است. در سال ۲۰۰۳ ميزان سرمايه گذاری های فرانسه در اين کشور به بيش از ۶ ميليارد دلار می رسيد و بيش از ۲۲۰۰ واحد اقتصادی چينی – فرانسوی در اين کشور به فعاليت پرداخته بودند. ۴
چنين سناريويی که به صورت کمابيش فاجعه آميز توسط نويسندگان و کارشناسان و روزنامه نگاران جهان سرمايه داری عنوان می شود دير يا زود نوعی چين ستيزی را در سطح وسيع دامن خواهد زد. سرمايه داری غرب که با روحيه ی استعمارگری و استثمار جهان فقير شکل گرفته و رشد کرده است بی شک در دام هايی که خود برای چين گسترده بود گرفتار خواهد شد و در اين صورت، برای بقای خويش، بارديگر به سوی درمان هميشگی اش خواهد رفت : جنگ و تخريب. به سان دو جنگ جهانی اول و دوم که از دل بحران های رشد سرمايه داری بيرون آمده بود. اما اين بار با ابعادی به مراتب وسيعتر و تخريب گر تر خواهد بود.
بنظرمی رسد که اين سناريوی استراتژيک سرمايه داری آمريکا-اروپا و صهيونيسم سالاری جهانی برای بيست سال آينده باشد. در اين راستا به محاصره در آوردن چين و نيز قطع ارتباط ميان روسيه و اين کشور از ملزومات اوليه محسوب می شود. اما برای چنين کاری ايالات متحده به استقرار فيزيکی در آسيا نياز دارد. در حال حاضر آمريکا نيروهای نظامی خود را در ژاپن و کره ی جنوبی در آمادگی بالايی نگه داشته است و ضمن مدرن کردن ارتش کره ی جنوبی به مانوورهای مشترک عملياتی با ارتش اين کشور دست زده است. اما برای آمريکا مهم است که بتواند چين را از شرق دور بزند تا در صورت نياز مفهوم محاصره ی اقتصادی يا نظامی در مورد آن ممکن باشد. برای اين منظور نيز خاورميانه انتخاب شده است. نخست به دليل مجاورت آن با آسيای شرقی و ديگر به دليل نقش استراتژيک آن در تامين سوخت اقتصاد آينده ی چين. تصرف افغانستان به طور عملی آمريکا را در مرزهای غربی چين مستقر ساخت و تصرف عراق نيز دومين ذخاير نفتی خاورميانه را تحت کنترل ايالات متحده قرار داد. اينک وقت از سر راه برداشتن مانع ايران است.پس از آن نوبت به پاکستان خواهد رسيد.
هم چين و هم روسيه از اين سناريوی محتمل راستهای آمريکا اطلاع دارند و به همين دليل نيز از چند سال پيش اقدام به طراحی يک استراتژی مشترک نظامی کرده اند که به نوعی در برگيرنده ی هند نيز می باشد. مانوورهای مشترک نظامی اين کشورها که به طور مرتب صورت می گيرد حکايتگر اين است که آنها تا چه حد خطر مورد بحث را جدی تلقی می کنند. ۵
در چنين شرايطی می بينيم که اضافه شدن يک متحد اتمی ديگر در جبهه ی چين و روسيه تنها می تواند ثمربخش باشد. چين می داند که با ياری کره شمالی اتمی می تواند جبهه های جنوبی خود را بهتر محافظت کند و در اين صورت در حفظ تايوان در مقابل تحريکات آمريکا ايستادگی بهتری به عمل خواهد آورد.روسيه نيز که در حال آماده سازی گام های اوليه برای بازگشت قدرتمند خود به صحنه ی سياسی و اقتصادی جهان است از وجود يک ديوار دفاعی اتمی در مرزهای جنوبی خود بسيار راضی است.
اين موقعيت سوق الجيشی به کره ی شمالی اجازه داد در پناه اين دو قدرت سرخ، منافع خود را با منافع آنها گره بزند و پروژه ی اتمی خويش را تا مرز دستيابی به سلاح هسته ای به جلو راند. اما اين تنها عامل موفقيت اين کشور نبود. استفاده از عوامل تاکتيکی ديگر نيز مطرح است.
بهره برداری کره ی شمالی از ايران
اما آنچه لازم است در اين بحث مورد دقت قرار گيرد استفاده ی تاکتيکی کره شمالی از ايران برای پيشبرد پروژه ی اتمی خويش می باشد. جمهوری اسلامی به صورت ساده باورانه ای در گفتارهای غير رسمی خويش تاکيد دارد که توجه بيشتر به اقدام کره ی شمالی فشارها را روی رژيم کمتر خواهد ساخت. اما واقعيت بسيار متفاوت از اين ديدگاه کودکانه جلوه می کند. زيرا اگر به نرمش موجود در قطعنامه ی تصويب شده عليه اين کشور بنگريم می فهميم که اين کشور بازی مبتنی بر محور شرارت را به نفع خود تمام کرده است.
در اين باره بايد گفت کره شمالی از يکسو با بازی ديپلماتيک موفق شد آمريکا و ژاپن را سرگرم کرده و در قالب مذاکرات شش جانبه وقت کافی برای تکميل پروژه ی اتمی خويش را بيابد. ۶ امروز اين کشور جهان را و بخصوص آمريکا و ژاپن را کيش و مات کرده و آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار داده است. اين کشور از توجه آمريکا و اروپا به مورد ايران به خوبی بهره برداری کرد و پروژه ی خويش را پيش برد. اما آنچه از جانب کره ی شمالی بسيار ماهرانه و هوشمندانه به نظر می رسد انتخاب زمان انجام نخستين آزمايش اتمی و علنی کردن اين موضوع بود. اين کشور درست در آستانه ی قطع مذاکرات ايران و اروپا چنين کاری را کرد تا از اين طريق بواسطه ی ضرورت پرداختن در شورای امنيت به مورد ايران آمريکا و اروپا از پرونده ی کره شمالی ساده تر رد شوند. امری که اتفاق افتاد.
از سوی ديگر کره ی شمالی می دانست که اگر بخواهد اين آزمايش را به عقب بياندازد ممکن است آمريکا در مورد پرونده ی اتمی ايران به روسيه و چين باج بدهد و بر سر پرونده ی کره شمالی از آنها باج بگيرد. اما اينک با متقدم ساختن مورد خود، کره ی شمالی، چين و روسيه را واداشت که از آمريکا تقاضای نرمش کنند و در عوض اين آمريکاست که می تواند بر سر مورد ايران از اين دو قدرت عضو شورای امنيت سازمان ملل تقاضای نرمش کند. اين نکات نشان می دهد که کره ی شمالی، متحد هميشگی خويش ايران را فدای منافع ملی خود کرده است. اينک رژيم ايران با فشارهايی بيش از پيش مواجه خواهد شد. می توان تصور کرد که تنها طريق جبران اين سوء استفاده ی کره شمالی از موقعيت رژيم رساندن يک کلاهک هسته ای به ايران باشد تا از طريق انفجار آن، رژيم ايران اين شايعه را دامن زند که به سلاح اتمی دست يافته است. اما آيا اين فرضيه شانس تحقق دارد ؟
بديهی است که از اين پس پرونده ی مذاکره با کره شمالی تغيير ماهيت خواهد داد و اين کشور به عنوان يک قدرت اتمی به سر ميز باز خواهد گشت. چنين سناريويی البته مطلوب جمهوری اسلامی نيز می باشد که آرزو دارد در نهايت در چارچوب سناريويی شبيه به کره ی شمالی اوضاع را به نفع خويش برگرداند و جهان را وادار سازد تا با او به زبان ديگری سخن بگويند. احمدی نژاد چند روز پيش اعلام داشت که تا مرحله ی اساسی در فعاليت های اتمی « يک ياحسين ديگر» باقی مانده است. آيا از اين ياحسين قرار است يک انفجار اتمی از نوع کره ی شمالی بيرون آيد ؟
تفاوت های ايران و کره ی شمالی
در اين باره لازم است چند نکته را در مقايسه ی مورد کره ی شمالی و ايران مورد نظر قرار دهيم :
۱- کره ی شمالی کشوری است به غايت بسته، محفوظ و مخفی کار. يکی از اشکالات غرب در اين باره کمبود شديد اطلاعات در باره ی ميزان پيشرفتهای فن آوری هسته ای بود. امری که سبب شد که همه چيز بر اساس احتمال و حدس و گمان پيش رود. اين در حاليست که در باره ی ايران اطلاعات کم نيست و گزارشهای فراوانی درمورد جزييات فعاليت های هسته ای رژيم به بيرون راه يافته است. غرب تصوير دقيق تری از پيشرفت های ايران دارد. به همين خاطر، جز در صورت يک فعاليت موازی بسيار پنهان از جانب رژيم، احتمال داشتن يک انفجار هسته ای غافلگير کننده از سوی جمهوری اسلامی کم است.
۲- موقعيت کره شمالی که دارای مرزهای مشترک با چين و روسيه است امکان برخورد نظامی با اين کشور را بسيار مشکل می سازد. اما ايران چنين ويژگی دردسر آميزی را برای حمله ی نظامی آمريکا ندارد.
۳- کره ی شمالی با يک ارتش قدرتمند، باورمند و منظم کمترين شانس موفقيتی را برای هر گونه نبرد زمينی آمريکاييها غير قابل تصور می ساخت. اين با موقعيت نيروهای نظامی آماده ی فروپاشی رژيم ارتباطی ندارد.
شمار نفرات ارتش کره ی شمالی به بيش از يک ميليون و دويست هزار سرباز می رسد و بيش از ۴ ميليون نفر نيروی ذخيره را می تواند فرا خواند. اين ارتش به تعداد زيادی واحدهای نخبه و «بمب های انسانی» ۷ مجهز است.
۴- اقتصاد کره شمالی از سال ۱۹۵۶ با تهديد و تحريم روبروست ولذا بر اساس مبارزه با مصرف گرايی و تکيه بر خودکفايی غذايی ساخته شده است و اين با اقتصاد تا سراپا وابسته به واردات ايران قابل مقايسه نيست.
۵- در اين کشور نظام سياسی و فرهنگی و دستگاه امنيتی توده ها را با خود همراه کرده است يعنی در صورت حمله ی نظامی احتمال بروز خطری از جانب مردم برای رژيم حاکم کم است، اما چه کسی است که از خصلت انفجاری جامعه ی ايران بی خبر باشد.
۶- کره شمالی در صورت هرگونه تهديد نظامی می توانست دو متحد منطقه ای مهم آمريکا در آسيای شرقی، يعنی ژاپن و کره جنوبی را، مورد حملات شديد قرار دهد. حال آنکه ايران به جز حمله به اسرائيل نمی تواند موردی را که چندان برای ايالات متحده ارزش استراتژيک داشته باشد مورد تهاجم قرار دهد.
۷- کره ی شمالی می دانست که بدون هزينه ی خاصی از حمايت بی چون و چرای دو متحد اصلی خويش – روسيه و چين – برخوردار خواهد بود حال آنکه جلب حمايت اين دو برای رژيم ايران بسيار پرهزينه، مسئله ساز و نامطمئن است.
۸- دستيابی کره ی شمالی به طور مستقيم برای اسرائيل، به عنوان نمود صهيونيستی سرمايه داری جهانی، خطر آفرين نبود اما در مورد رژيم ايران، با بافت کنونی اش، چنين خطری احساس می شود يا حداقل بهانه ی خوبی بدست می دهد. بمب اتمی کره ی شمالی بيشتر به عنوان يک ابزار دفاعی مورد نظر قرار می گيرد حال آنکه بمب اتمی رژيم ايران، با توجه به آينده ی آمريکايی خاورميانه، می تواند وسيله ی تهاجم شود.
تفاوت های فوق، که به عنوان چند نمونه به آن اشاره شد، حکايتگر سرنوشتهای متفاوتی است که يک ماجراجويی کمابيش مشابه می تواند برای دو کشور داشته باشد. کره شمالی از اين آزمايش تاکنون سربلند بيرون آمده است و می رود که خود را به عنوان يک قدرت اتمی، مورد پذيرش جهانی قرار دهد. هنوز يک روز از تصويب قطعنامه نگذشته است که روسيه صحبت از بازگشت کره ی شمالی به ميز مذاکرات شش جانبه می کند و چين با نقض آشکار محدوديت های اعلام شده در قطعنامه ۱۷۱۸ اعلام کرده است که : « مايل نيست که محموله هايی که وارد کره شمالی يا از اين کشور خارج می شود، مورد بازرسی قرار گيرد.» ۸
اما در اين ميان موضع کره ی جنوبی بسيار جالب است که توانست از اين فرصت استفاده کرده و با يک کار لوبينگ قوی، بان کی مون، وزير امور خارجه خود را به عنوان دبير کل آينده ی سازمان ملل متحد قرار دهد. وی نيز بلافاصله اعلام داشته است که آماده است تا برای حل وفصل اين موضوع به کره ی شمالی سفر کند. اين مانوور بخوبی نشان می دهد که، به دور از اعتراضات ديپلماتيک کره جنوبی، اين کشور از اتمی شدن کره ی شمالی چندان ناراضی هم نيست. زيرا اينک می تواند با پيش بردن طرح اتحاد مجدد دو کره، قدرت اقتصادی کره جنوبی را به قدرت اتمی کره ی شمالی پيوند زند و در کنار چين و ژاپن، تبديل به يک قدرت منطقه ای پر اهميت بشود. اين امر هم چنين تحقق خواست ملی گرايانه ی کره ای ها که خواهان خروج نيروهای آمريکا از اين کشور هستند را در بر خواهد داشت. ژاپن نيز بی ميل نيست تا اين امر را بهانه ای برای تغيير قانون اساسی خويش و دستيابی به حق تشکيل ارتش مدرن و گسترده قرار دهد و حتی به سرعت به سلاح اتمی دست يابد. اين کشور می تواند آنگاه با حمايت آمريکا به عضويت دائم شورای امنيت سازمان ملل متحد درآيد.
پارامترهايی از اين دست نشان می دهد که تواقفات بسياری در پشت پرده به طور غير آشکار وضمنی وجود داشته که شرايط را برای مقابله ی آمريکا با دستيابی کره ی شمالی به سلاح اتمی دشوار ساخته و در عين حال کار پيونگ يان ۹ را در اين مورد آسان ساخته است.
موقعيت متفاوت رژيم ايران
خوب می دانيم که رژيم تهران از چنين شانسی برخوردار نيست و با وجود مخالفت های مکرر روسيه و چين با تهديد نظامی ايران، وجود پارامترهای ديگری جز آنها که در مورد کره ی شمالی مطرح بود سبب خواهد شد که چين و روسيه در نهايت بر سرپرونده ی اتمی ايران دست به معامله با غرب و آمريکا بزنند. برخی از اين پارمترها عبارتند از :
- لوبی صهيونيستی در جهان و از جمله در روسيه در جهت عدم حمايت از ايران عمل خواهد کرد و در نهايت با فشارهای اقتصادی، مانند عضويت در سازمان تجارت جهانی، اين کشور را به سازش با غرب خواهد کشاند. اين کشور حتی از جانب دو متحد آمريکا، لهستان و گرجستان، برای تن دادن به خواست های ايالات متحده در رابطه با ايران تحت فشار قرار گرفته است. ۱۰
- اطمينان دادن به چين برای تامين سوخت آن و ساير وعده های اقتصادی در سطح جهانی و تهديد سوخت رسانی از طريق تنگه هرمز به اين کشور توسط نيروی دريايی جمهوری اسلامی در نهايت چين را به سوی پذيرش سناريو محو رژيم ايران پيش خواهد برد.
- نبايد فراموش کرد که اقتصاد آمريکا از زمانی طولانی و به طور فعال و مشخص از ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ به اين سو جهت گيری های کلان نظامی يافته، تحمل شوک های اقتصادی ناشی از جنگ افروزی را تجربه کرده است و آمادگی لازم برای روبرو شدن با آنرا دارد. اين امر در مورد اقتصادهای رو به رشد چين و روسيه صحت ندارد. به همين دليل نيز آمريکا می تواند به خود اجازه دهد که با دست بازتر به يک ماجراجويی نظامی ديگر با ايران بپردازد. اما چين و روسيه توانايی اقتصادی مقابله ی نظامی با آمريکا را در اين مورد نخواهند داشت و در نهايت، مانند مورد عراق، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و مجبور به پذيرش جنگی ديگر در خاورميانه خواهند شد.
- در حاليکه آمريکا به سختی می توانست برای يک تهاجم نظامی به کره شمالی برای خود متحدان منطقه ای بيابد در خليج فارس آمريکا می تواند روی حمايت عملی کشورهای عربی خليج فارس و نيز ترکيه و پاکستان که هر يک چشمداشتی به ايران تجزيه شده ی آينده دارند حساب کند.
- آمريکا می تواند به سان سناريوی تجزيه عراق به سه کشور که در دست بررسی است پيش بينی تشکيل دست کم پنج کشور جديد از ايران تجزيه شده را بکند : خوزستان، بلوچستان، کردستان، آذربايجان و ايران مرکزی. اين تقسيم اراضی می تواند به عنوان سفره و خوانی برای همه چشمداشت ها و طمع های کشورهای همسايه ايران باشد و آنها را وادار به همکاری تما عيار با ارتش های آمريکا، انگلستان و اسرائيل بر عليه ايران بکند:
جزاير سه گانه خليج فارس برای امارات متحده
خوزستان برای انگلستان و متحدان عرب منطقه ای آن
بلوچستان برای پاکستان
کردستان برای اسرائيل و جمهوری آينده ی کردستان عراق
آذربايجان برای ترکيه
ضمن آنکه می توان با پاره پاره ساختن بخش هايی ديگر از شمال ايران همکاری کامل جمهوری های آسيای مرکزی را بر انگيخت.
به عنوان نتيجه گيری :
هر چند که ابعاد قابل بررسی در باره ی موضوع اثرات آزمايش هسته ای کره ی شمالی وسيعتر از آنچه در اين نوشتار آمد می باشد اما نتيجه گيری از نکات بالا چندان دشوار نيست. چنانکه می بينيم اينک با پايان يافتن غائله ی کره شمالی، اسرائيل آمريکا و متحدانش در ناتو می توانند با دست باز به مورد ايران بپردازند. گزارش ها حکايت از آن دارد که با رسيدن ناو آيزنهاور به آبهای خليج فارس ناوگان جنگی آمريکا در اين منطقه کامل شده و آماده ی عمليات می شود. ۱۱ استقرار يک دفتر ايرانی توسط ايالات متحده ی آمريکا حکايت از آن دارد که ايالات متحده با تکيه بر تجربه ی عراق از حالا دارد تيم سفارت آينده ی خود در ايران را، که بايد مديريت کشور را در سالهای آينده به عهده داشته باشد، ۱۲ آماده و تربيت می کند. سرمايه گذاری روی رسانه های فارسی زبان توسط آمريکا و بريتانيا ( تلويزيون فارسی بی بی سی) بيانگر آماده سازی جبنه های مختلف تغيير رژيم در ايران و نابودی ظرفيت اتمی کشور می باشد.
advertisement@gooya.com |
|
سناريو فوق با يقين های و احتمالاتی که در اين مقاله بدان اشاره شد در جلوی چشمان ما ايرانيان داخل و خارج از کشور در حال شکل گيری است. همه قطعات تابلو به تدريج دارد کامل می شود و هر روز بيشتر به سوی آغاز کليد خوردن اين سناريو سياه پيش می رويم. در مقابل اين فرضيه روبه يقين هيچ نمودی از يک اراده ی جمعی در ايرانيان برای واکنش گری ديده نمی شود. همگی در روزمره گی سياسی يا اقتصادی و اجتماعی غرق هستيم. در زمانی که هرکداممان به منافع محدود فردی، تشکيلاتی يا ايدئولوژيک خويش چسبيده ايم مرحله به مرحله و گام به گام، طرح نابودسازی کشور و مردممان آماده شده و به سوی اجرايی شدن پيش می رود. يگانه سخنگوی ايران، رژيم ضد ايرانی حاکم شده است. هيچ حرکت جدی که در خور فاجعه ی درحال آماده شدن باشد صورت نگرفته است. چرا ؟ دلايل متعدد و فراوان است. صورت مسئله را می شناسيم اما با راه حل بيگانه ايم.
نگارنده بر اين باورست که هيچ راه حل معجزه آسايی برای نجات ايران نيست مگر به صحنه آمدن وسيع مردم برای به زير کشيدن رژيم قبل از آنکه رويارويی ميان او و غرب آغاز شود. چگونه ؟ با تعهد فردی و مسوليت اخلاقی ما درفعال شدن و فراهم ساختن شرايط دخالت ورزی گسترده ی مردم. در اين راستا سرمايه گذاری کردن روی نيروهای اجتماعی مستعد اعتراضگری مانند کارگران در سراسر کشور راهی ممکن و منطقی جلوه می کند. توان اپوزيسيون بيرون بايد به قدرت اجتماعی درون گره بخورد و اين هر چه سريعتر. زيرا امروز شايد همان فردای دير شده باشد.
* *
www.korosherfani.com
----------------------------
۱- http://www.hindu.com/thehindu/holnus/003200610151510.htm
۲- رشد اقتصادی چین برای سال ۲۰۰۶ به بیش از ۱۱ درصد خواهد رسید. http://www.missioneco.org/chine/documents_new.asp?V=1_PDF_123836
۳- http://www.consulatchine-strasbourg.org/fra/ztlm/Discoursdu/t114695.htm
۴- http://www.consulatchine-strasbourg.org/fra/ztlm/Discoursdu/t114695.htm
۵- http://www.questionchine.net/article.php3?id_article=1694
۶- « کره شمالی، آمريکا، چين، ژاپن، کره جنوبی و روسيه کشورهايی هستند که تا اوايل سال ۲۰۰۵ در مذاکرات شش جانبه برای حل بحران هسته ای کره شمالی، شرکت داشتند.»
۷- http://www.lemonde.fr/web/portfolio/0,12-0@2-3208,31-821391,0.html
۸- http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2006/10/061015_la-nkorea-un-react.shtml
۹- پایتخت کره ی شمالی
۱۰- http://www.peiknet.com/1385/06mehr/15/page/36russieh.htm
۱۱- http://www.peiknet.com/1385/06mehr/22/page/33negahi.htm