advertisement@gooya.com |
|
اينکه می گويند رودخانه هيچگاه تکرار نخواهد شد، مثلی است که هر بار بياد می آورم، ترس به جانم می ريزد و آشفته ام می سازد، روشن تر بگويم، در اين واهمه بسر می برم که چگونه بايد آنچه از دست داده ايم را، دوباره بدست آوريم؟ آيا رود خانه تکرار می شود؟
به گمانم امروز اين ترس ، يک واهمه ملی است که در نهانخانه ی قلب هر ايرانی وطن پرست، لانه دارد، چرا که تعمق در ماهيت صحيح يک حکومت ، آنچنانکه عرف و شرع حکم می کند، به اين نتيجه منتج می گردد که زمامداران يک امت بی کمان بايد نسبت به دو اصل مهم اداره امور مردم کوشا و ايضا هوشيار باشند ، و آن دو اصل مهم ، اول جلب اعتماد مردم نسبت به دولتمردان خود ، دوم حفظ و حراست از شان و منزلت و اقتدار ملی آن جامعه است که شايد بتوان اين عبارت را در لا به لای صد ها تعاريف مختلفی که از زمامداری وجود دارد ، جای داد که در باوربسياری از مردم کوچه و بازار اين کهنه ديار جز اين نمی کنجد.
اگر آغاز اين سخن را برای چرايی اين واهمه ملی، از اصل دوم زمامداری، يعنی حفظ و شان و منزلت ملی شروع کنيم ، بی اغراق بايد گفت از بعد از رحلت رهبر انقلاب اين رکن مهم اداره امور يک ملت ، هم چون کوه يخی در زير سايه نابخردی ها، آب شد تا بدانجا که امروز را دريغ از ديروز است طرفه آنکه در دوسال گذشته همه آن شان و منزلتی که از انقلاب ۵۷ بدست آمده بود و جهانی مبهوت جزميت ايرانيان برای کسب استقلال و آزادی بودند به يکباره ، شگفت زده از آنچه امروز به آن شهره گشته ايم ، سه تحريم را بر ما روا می دانند که بيش از اين را هم تو دانی و هم من .
و اما اصل اول زمامداری، که جلب اعتماد مردم نسبت به دولتمردان را می طلبد، خود حکايتی طول و درازی دارد که آخرين آن همين ماجرای اخير افشاگری جناب پاليزدار است که او هم، چون همه افشاگران صاحب منصبی که در چند سال گذشته به يکباره خواب نما شده و برای به اصطلاح آگاهی ملت مظلوم ، اما هميشه در صحنه دست به خود زنی زده اند ، جناب پاليزبان هم کمی جلوتر از پيشينيان خود ايستاده، و برای سلب تتمه اعتماد مردم نسبت به دولتمردان امروز اين آب و خاک گام بلندی برداشته است و فعلا هم بازار پر رونقی دارد .
اگر چه نام برخی از آقايان علما که برای سهم خواهی از انقلابی که امروز ديگر جز نامی و خاطره ای از آن باقی نيست، در اين افشاگری آمده است و دليل شهره افاق شدن افشاگر صاحب منصب گرديد، اما آنچه بر جذابيت و هيجان اين ماجرا افزوده، افشای نام ها نيست که مردم خود از سال ها پيش از اين می دانستند و در کوچه و بازار نام تک تک آنها را بعنوان عالمان بی عمل به گوش هم می خوانند، بلکه موضع گيری ها و حاشيه های اين ماجرا است که خود باعث افشا شدن ماجراهای ديگريست که آن بس تماشايی تر خواهد بود خاصه که پاليزدار از قضا هنوز هم بر مسند منصب باقی مانده است.
به هر روی چه اين حکايت افشاگری برای کم رنگ کردن رقيب باشد و يا حقيقت محض، در هر دو صورت آنچه به آن واهمه ملی دامن می زند، سلب اعتماد نسبت به دولتمردان و خاصه کسانی است که در سال های نه چندان دور ( تا همين سی سال پيش) اگر از کوچه ای باريک قصد عبور داشتند، پير و جوان و زن و مرد به احترام می ايستادند و يا با طمانينه از کنارشان می گذشتند و اينجا است که بر سيطره ستم و ستم پذيری خود بايد گريست و از زبان زنده ياد شيون فومنی با خود زمزمه کرد.
در سيطره ستم بر آشفتی، نه؟
بر سرخی خون خويش، در سفتی، نه؟
بستند به دار شب ترا، چون گل سرخ
فرياد به تيرکی زدی، گفتی نه
بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com