سه شنبه 29 مرداد 1387

انحراف در بحث يا آيا می دانيد دعوا بر سر چيست؟ پاسخ به رئوف طاهری، نادر فتوره چی

نادر فتوره چی
با وجود تلاش های نظری و قلمی بسيار واضح و عيان و غنی دوستانی چون مراد فرهادپور، بازهم لازم است تا بديهی ترين تعاريف درباره آن چه که "سياست راديکال" و اخلاق مبتنی بر آن "نا"خوانده می شود را مدام "يادآوری" و "تکرار" کرد. تا مگر منتقدان به جای پرداختن و ارجاع به حواشی سعی کنند همين اخلاق محافظه کارانه مبتنی بر "حفظ آبروی خويش" را رعايت کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

پاسخ به مقاله "روشنفکر عليه اخلاق" رئوف طاهری

دوست عزيزم جناب آقای رئوف طاهری که سابقه دوستی و افتخار درک محضرش را از سال های خوش فعاليت های دانشجويی دارم در مقاله ای در سايت گويا با عنوان"روشنفکر عليه اخلاق" به واکنش مراد فرهادپور در برابر حجم نزاع های کاذبی که بر خلاف انتظار بدون اشاره و توجه منتقدان به اصل گفته او در باب هرمنوتيک معرفتشناسانه (که در امتداد ايده محمدرضا نيکفر در قالب سخنرانی ای با عنوان "اخلاق يا سياست" ارائه شد) شکل گرفت، يادداشتی درخور، مودبانه و اتفاقا در موضوع – هر چند با رفت و آمدهايی به حاشيه - نوشته اند که به حکم رفاقت و دوستی و نه از باب ادامه دادن چالشی که از قضا وجود خارجی ندارد، سعی می کنم تا در باره نکات طرح شده در آن، تکه پاره هايی را سر هم کنم.
شخصا نمی توام از بدفهمی رايج در فضای فکری لاغر فکری ايران در باب ايده های نابی چون "سياست راديکال"، "کنش مبتنی بر نفی" يا هر ايده/کلمه ديگری که با آن می توان تمايزی جدی ميان معنای چپ جديد با ديگر روايات سترون، آزمون پس داده (مملو از خاطرات تلخ)، خام و البته پرمدعای موجود شکافی عميق انداخت، ابراز تاسف نکنم و متاسف تر نشوم و شايد نااميدتر که با وجود تلاش های نظری و قلمی بسيار واضح و عيان و غنی دوستانی چون مراد فرهاد پور، بازهم لازم است تا بديهی ترين تعاريف درباره آنچه که "سياست راديکال" و اخلاق مبتنی بر آن "نا" خوانده می شود را مدام "يادآوری" و "تکرار" کرد. تا مگر منتقدان به جای پرداختن و ارجاع به حواشی و سطور نا نوشته و حرف های گفته نشده و حوادث روی نداده ، سعی کنند همين اخلاق محافظه کارانه مبتنی بر "حفظ آبروی خويش" را رعايت کنند و نگويند آنچه را که نمی دانند و بيانديشند به اين اصل بديهی/ معقول که در ساحت فکر ، نگفتن اولی و واجب است آن دم که نمی دانيم درباره چه چيز سخن می گوييم.
اشاره ای گذرا می کنم به پاسخ مراد در باب ايده جناب نيکفر عزيز، يعنی قناعت به قرائت هرمنوتيکی از نشانه های "ستم اجتماعی " و دعوت روشنفکران دينی (با قيد موکد بر سياست مبتنی بر نام اين واژه متناقض) به کمی پارسايی و اخلاق.
جوهر نقد مراد در همان نسخه روزنامه ای شده سخنرانی اش هم روشن بود. اينکه هرمنوتيک معرفت شناسانه مورد اشاره جناب نيکفر، در فضای موجود (يعنی ايران در دهه اول قرن بيست و يکم) نا کارآمد است. چرا که رانه متجلی کننده اش -اگر روزی بخت يارش شود- همان است که روايت های ضد اش را حاکم کرده است:" زور".
اشارات مراد به تصوف و عرفان های رنگارنگ نيز نه محور نزاع اش در باب هرمنوتيک معرفت شناسانه با نيکفر که اشاراتی مثالين و دست پر، برملا کننده ناکار آمدی پيشنهاد نيکفر بود. تعجب اما آن است که هيچ کدام از منتقدان هرگز اين "تفاوت نه چندان باريک تر از يک دره" را در خوشبينانه ترين حالت ( اخلاقی ترين) نديدند. حتی جناب طاهری عزيز نيز - به عنوان منصف ترين و مودب ترين و در موضوع ترين منتقد- با حذف استدلال واپسين مراد در باره "نقش زور " در تفوق فلان قرائت بر ديگری ، حکم به مضحکه هرمنوتيک مدرن از سوی مراد می دهند.
گويی منتقدان فراموش کرده اند که ايده ظاهرا "خيلی خطرناک و منتهی به برپا شدن مجدد فاشيسم" در باره رجوع به "اخلاق" در "سياست" متعلق به جناب نيکفر بوده است و نه فرهادپور.
همينجا پرانتزی باز کنم و از آقای طاهری و البته ديگر منتقدان بخواهم که لطفا به طور مستند نشان دهند که چگونه روايت اخلاقی از سياست (با هر محتوايی که بر اين دو نام سوار می کنيد) منجر به تحقق فاشيسم (يعنی ماشين کشتار راستگرا و متکی بر بورژوازی ايتاليا در دهه ۳۰ و ۴۰) شد واحتمالا بر اساس پيشبين های منتقدان خواهد شد(آنهم در ايران که از تناقضی غير قابل گفتن در ساختار قدرت اش رنج می برد و رنج می دهد). و اگر منظور از فاشيسم نزد شما "چيز" ديگری است که مدام فرهاد پور را از تئوريزه کردنش بر حذر می داريد خلاقيتی به خرج دهيد و مشخصا "نامگذاری" اش کنيد.
احتمالا اين سهو زبانی درباره فاشيسم همان بلايی است که موجب می شود تا "سياست راديکال" را به واسطه نقد های درونماندگارش به وضعيت جهانی و نهادهای توزيع کننده رنج ، با روايت بنيادگرايان از غرب يکی بدانيد.
جناب طاهری که خود اذعان دارند مراد فرهادپور و حلقه اطراف ايشان(؟) که چهره هايی چون آگامبن و ژيژک و بديو (اميدوارم بدانيد که ميان اين سه تن تفاوت های بارزی وجود دارد) را از طريق رسالت مترجم و نه مونتاژ نظريه به جامعه فکری ايران معرفی کرده اند، چطور می توانند از "نبرد و دشمنی ايشان(يعنی فرهاد پور و حلقه دور اش!) با سازمان ملل و حقوق بشر و دموکراسی " سخن بگويند.
اين اتهام گزاف را در متون تمامی منتقدان می توان سراغ گرفت. اما در هيچ متنی استدلال مشخصی برای تجهيز اين اتهام پيدا نمی شود.
مبادا منتقدی منصف چون جناب طاهری به دليل عدم انتشار بيانيه از سوی فرهادپور در باره تک تک ستمديدگان جهان و از جمله دراويش گنابادی، متهم به "نبرد(؟)" و "دشمنی" با حقوق بشر شده است؟
اميدوارم استدلال محکمتری داشته باشند. و پيش از آنکه احيانا تمهيد پاسخ کنند تمنا می کنم که تفاوت های موجود ميان "امر جهانشمول" و "امر کلی"، "حقوق بشر" و "حقوق شهروندان" و ... را از منابع موجود در سايت رخداد ادراک کنند. شايد اين بصيرت حادث شد که بين نقد درونماندگار از سرمايه داری متاخر و نهادهای تسهيل کننده و بازتوليد کننده مناسبات متکی بر تجارت رنج و استثناء برسازنده، با روايت القاعده از آمريکا و ليبراليسم و حقوق بشر و ... تفاوت های بديهی ای وجود دارد.
لازم به توضيح آنکه اين تکه پاره ها به واسطه بی ربط دانستن موضوع دفاع يا ضديت با نقش تصوف و عرفان و مولوی و...در سياست از پرداختن به بند های مربوط به آنها در مقاله "روشنفکر عليه اخلاق" صرف نظر کرده است. و ديگر آنکه بيش آنکه به فکر جدل و "دست رو کردن" و "مچ گيری" و "ملا لغتی بازی" باشد، می کوشد انحرافی را که ديگران در بحث انداختند با "منصف ترين" منتقد در ميان بگذارد.


در همين زمينه:
[روشنفکر عليه اخلاق، رئوف طاهری]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'انحراف در بحث يا آيا می دانيد دعوا بر سر چيست؟ پاسخ به رئوف طاهری، نادر فتوره چی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016