- در رابطه با ماجرای مک فارلين حضرت امام اطلاع داشتند و خود ايشان به آقای هاشمی گفتند که آن را طرح کنند اما مثل ما، آن جزئياتی که آقای هاشمی در جريانش بودند را حضرت امام مطلع نبودند.
خبرگزاری فارس:عمليات خيبر بعد از عمليات بيت المقدس و قبل از عمليات والفجر ۸ بزرگترين عمليات ما بود. بعضی ها معتقدند که اين عمليات هم لو رفته بود.شما هم اين مطلب را قبول داريد؟
محسن رضايی: عمليات خيبر لو نرفته بود فقط در پشتيبانی مشکل داشت چراکه نيروهای ما توانسته بودند به عمق منطقه بروند و يک هفته تمام منطقه را از دشمن بگيرند.منطقه لو رفته به مکانی می گويند که وقتی به آنجا حمله می شود دشمن برای مقابله آماده باشد اما هنگامی که نيروهای ما به منطقه هور وارد شدند، ارتش عراق آماده نبود.
مشکل اصلی اين بود که بين نيروهای ما با لُجستيک خودشان، حدود ۳۰ کيلومتر فاصله و شکاف افتاده بود و نه قايقها می توانستند اين ميزان نيرو و مهمات را انتقال دهند و نه هلیکوپترهای هوانيرو چراکه حدود ۵۰ درصد از قايقهای مورد نياز ما مهيا نشده بود لذا مشکل اصلی عمليات خيبر پشتيبانی بود.
*خبرگزاری فارس: چه ضرورتی داشت بعد از اين عمليات- وقتی که دشمن نسبت به منطقه هوشيار شده - دوباره عمليات بدر را در آن انجام بدهيم؟
advertisement@gooya.com |
|
محسن رضايی: انجام عمليات بدر درآن منطقه، در حقيقت مصداق استفاده از فرصتها محسوب می شد. منطقة تازه کشف شده ای بود که اگر ارتش عراق می خواست آن را نفوذ ناپذير کند، حداقل چندين سال وقت می خواست و در آن آنقدر فرصت های بالقوه برای ما وجود داشت که به سادگی نمی شدآنها را ناديده گرفت، به همين دليل عمليات بدر در آنجا طراحی گرديد.
خبرگزاری فارس: برخی از فرماندهان ارتش معتقدند که در محور جنوبی(پاسگاه زيد) عمليات برای فريب بوده و هدفش پيشروی نبوده است.
محسن رضايی: اينکه در عمليات خيبر قسمت پاسگاه زيد برای فريب بوده صحيح نيست و علت روشن آن نيز اين است که اولاً ما لشکرهای مهاجم خود را به آن محور واگذار کرده بوديم و ثانياً در دستور عملياتی که به ارتش داده شده بود کسی نگفت که اين عمليات فريب است.
شخص شهيد صياد شيرازی در آن منطقه حضور داشتند و همچنين حضور لشکرهای مانوری نشانگر اين است که نيروی کافی در اختيار داشتند و می خواستند پيشروی کنند اما نتوانستند.
اگر محور پاسگاه زيد موفق می شد به احتمال قوی مشکلاتی که در شمال منطقه يعنی در منطقة هور بوجود آمد، قابل حل بود و دشمن تجزيه می شد و با يافتن راهکار، عمليات خيبر نيمه تمام نمی ماند.
در طول جنگ اين مسأله برای ما ثابت شد که هرگاه ارتش از سپاه جدا شد، شکست خورديم. سپاه عملياتهايی را بدون ارتش انجام داد و موفق هم بود، مثل عمليات کربلای ۵. در عمليات فاو، ارتش قرار بود از محور شلمچه حمله کند که حمله هم کرد اما دوستان می گويند در آنجا تک پشتيبانی بود.
در اينجا من در پی بيان برتری سپاه بر ارتش نيستم بلکه می خواهم بگويم با تجزيه و تحليل تاريخ می توان به حکمتهايی دست يافت مانند اينکه اين کشور را نيروهای انقلابی که در چارچوب افکار امام باشند، می توانند بسازند، چه در جنگ و چه در غير جنگ و هرگاه افراد بخواهند از افکار خاصی پيروی کنند اگر بهترين امکانات را هم داشته باشند، کاری نمی توانند بکنند.حلقة مفقوده ايران نه دموکراسی است و نه آزادی بلکه مسأله مديريت و فرماندهی و چگونگی اداره يک موقعيت است.
در اين جنگ رازهای بزرگی نهفته است، رازهای نجات ايران که اگر آن رازها در تمام صحنههای جامعه دخالت داده شود، از اين مشکلات بيرون خواهيم آمد. به عنوان مثال مسأله تورم و گرانی از مسائل پيش پا افتادهای است که بسياری از کشورهای دنيا آن را حل و فصل نموده اند و حتی کشورهای اطراف ما نيز چنين مشکلی ندارند.
ما چون مدعی انقلاب، اسلام و امامت هستيم نبايد وضعمان اينگونه باشد و بايد مشکل خود را بيابيم. بحث اصلی ما آن جوهری است که نيروهای انقلاب در دوران دفاع مقدس آن را کشف کردند و توانستند از جوانان غيرنظامی، ژنرال های بزرگ تربيت کنند و تمام سرزمين های اشغال شده را آزاد کنند. اين رمز در ارتش نبود لذا به محض اينکه ارتش از سپاه جدا می شد يک مرتبه کارآمدی آن با مشکل مواجه می شد و هرچه هم تلاش می کردند که يک عمليات موفق بدون سپاه انجام دهند، نمی توانستند.
خبرگزاری فارس: تصرف فاو را شايد بتوان مهمترين حادثه جنگ دانست اما گروهی مدعی هستند چون ديپلماسی کشور ضعيف بود نتوانست از آن استفاده بهينه را ببرد. در صورتی که فرض را بر درست بودن اين داعيه بگذاريم ، اين سوال پيش می آيد که چرا بعد از آن به اين ديپلماسی ضعيف اعتماد شد و عمليات کربلای ۴و۵ انجام شد؟ آيا اين احتمال را نمی داديد که ممکن است بصره را هم بگيريد اما سياسيون نتوانند از آن استفاده کنند؟
محسن رضايی: البته اين حرف درستی است اما ما راهی غير از اين نداشتيم. زيرا جنگ را طوری برنامهريزی کرده بوديم که نظر سياسيون و حضرت امام در يک راستا قرار بگيرد. بنابراين ما عمليات را طوری طراحی می کرديم که در آن هم صلح شرافتمندانه باشد و هم سقوط صدام. تصميم ما اين بودکه اگر آقايان در بين راه اين صلح شرافتمندانه را به دست آوردند که هيچ، وگرنه ما جنگ را تا سقوط صدام ادامه می دهيم.
بنابراين طراحی به اين صورت بود که ما جنگ را از نقاطی عبور دهيم که امکان صلح قبل از سقوط صدام وجود داشته باشد و مجبور نباشيم يک جنگ تمام عيار را تا پايان ادامه دهيم و اگر امکانی برای صلح هست، به وجود آيد، لذا عمليات فاو برای همين انجام شد اما ديپلماسی کشور از آن استفاده نکرد.
در واقع ما با زور سلاح در عمليات کربلای ۴و۵، قطعنامة ۵۹۸ را گرفتيم، اين قطعنامه در اثر مذاکرات ديپلماتيک به دست نيامد. ايران بعد از صدور اين قطعنامه برای اولين بار يک بيانيه، تهيه کرد که قطعنامة ۵۹۸ را تکميل می کرد و دبير کل سازمان ملل نيز آن راپذيرفت، اما صدام مخالفت کرد.
آن بيانيه مکمل قطعنامه ۵۹۸ گرديد که در آن شناخت متجاوز بر عقب نشينی از مرزهای بين المللی مقدم شده بود و کمی هم جابهجايی در عبارات قطعنامة ۵۹۸ صورت گرفته بود بنابراين ما راهی غير از آن نداشتيم. جنگ يا بايد از طريق صلح تمام می شد يا از طريق سقوط صدام که ما هر دو را در يک مسير قرار داده بوديم.
خبرگزاری فارس: می رسيم به هيجان انگيز ترين ماجرای ديپلماتيک در جنگ.اينجا هم باز عده ای معتقدند که با افشای ماجرای مک فارلين، ايران موقعيت و امتيازهای خاصی را از دست داد و حداقل می توانستيم از سلاح های خريداری شده بيشتری استفاده کنيم و به يک برتری نظامی در صحنه جنگ برسيم وليکن با افشای اين ماجرا، آمريکا را بيشتر عليه خود شورانديم. نظر شما چيست؟
محسن رضايی: البته در رابطه با ماجرای مک فارلين ما بهتر می توانستيم عمل کنيم و به جای افشاگری می توانستيم از آنها فيلم برداری کنيم که اگر خواستند کاری بکنند ما سند و مدرک داشته باشيم و می توانستيم از همان فيلم استفاده کنيم و پشت صحنة جنگ، ارتباطات را ادامه دهيم و اين ارتباطات هرگاه هم توسط خودمان افشا می شد زلزله ای در منطقه پشت سر صدام بوجود می آورد و ما می توانستيم بهتر آن را ادامه دهيم که تأثيری در موضع گيریهای انقلابی ما نداشته باشد اما آن موقع سيستم ديپلماسی کشور آن قدر پيچيده نبوده که اکنون است.
خبرگزاری فارس: مگر امام دستور افشای عمومی ماجرا را دادند؟
محسن رضايی: امام که همان اول اين کار را نکرد. مدتی بعد از تمام شدن ماجرا وقتی مجلة " الشراع" در لبنان اين خبر را فاش کرد، ايران احتمال داد که نکند اين جريان از کانال صهيونيستها و آمريکائیها لو برود لذا به ابتکار عمل دست زد و ماجرا را افشا کرد.
خبرگزاری فارس:در اين ماجرا چه گروههايی واسطه مذاکره بودند؟ اين جريان توسط کدام گروه افشا شد و آيا حضرت امام از جريان مذاکرات آگاه بودند؟
محسن رضايی: اصل جريان از شخص محسن کنگرلو که مشاور آقای ميرحسينموسوی در نخست وزيری بود شروع شده بود، اين فرد کارهای خود را با آقای هاشمی پيش می برد و هنگامی که ما متوجه شديم که در تهران اتفاقاتی در جريان است وارد ماجرا شديم و محسن کنگرلو را به عنوان رابط دوم قرار داديم و آقای وردی نژاد که معاون اطلاعات سپاه بود و بعداً مسئول خبرگزاری جمهوری اسلامی شد را به عنوان رابط اصلی قرار داديم. درواقع ابتکار عمل را به دست گرفتيم تا ببينيم پشت صحنه چه می گذرد.
اما تشکيلات مهدی هاشمی در دفتر آقای منتظری بودند که آن را به مجلة "الشراع" کشاندند چراکه در آن موقع آقای منتظری قائم مقام رهبری بودند و نفوذ زيادی داشتند.
در رابطه با اين مطلب هم حضرت امام اطلاع داشتند و خود ايشان به آقای هاشمی گفتند که آن را طرح کنند اما مثل ما ، آن جزئياتی که آقای هاشمی در جريانش بودند را حضرت امام مطلع نبودند.