دوشنبه 25 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خطا کرديم، محمد ايمانی، کيهان

يکم: خطا کرديم
کار دشواری است اما بايد اعتراف کرد. اعتراف کنيم بسياری از ما در شناخت ميزان عداوت و کينه توزی دشمنان خطا کرديم. خطا کرديم اگر از ياد برديم که ۵۵سال پيش همين دشمنان به خاطر چپاول منابع غنی ايران به ويژه نفت چگونه حاضر شدند کودتا عليه نهضتی ملی راه بيندازند و با کمک شماری از مطبوعات و احزاب و اوباش، ديکتاتوری ذليل اما خودکامه را به حکومت بازگرداندند تا راه غارت يک کشور جهان سومی برای ۲۵سال ديگر هموار شود. خطا کرديم اگر خيال کرديم آنها هم ولو دشمن، به اصول و قواعد اخلاقی و انسانی پايبندند و خيانت و جنايت نمی کنند. خطا کرديم اگر خيال کرديم آنها ۵۰ يا ۸۰ يا ۱۰۰سال پيش مزدور خودفروخته يا جاسوس جاه طلب در ايران استخدام می کردند اما امروز در پس آن همه تجربه از اين ترفند غيرانسانی صرف نظر می کنند. خطا کرديم اگر خيال کرديم ۱۵۰-۱۰۰سال پيش آنها روی نقطه ضعف های روحی و شخصيتی رجال برای به اسارت گرفتن يک ملت حساب ويژه باز می کردند و امروز از اين شيوه شيطانی غافلند. خطا کرديم اگر خيال کرديم نسل ميرزا آغاسی، ميرزا آقاخان نوری، حسن تقی زاده، يحيی دولت آبادی، ذکاءالملک فروغی، قوام السلطنه، وثوق الدوله، اسدالله علم، حسنعلی منصور يا هويداها کاملا منقرض شده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ما خطا کرديم اگر خيال کرديم پيروزی انقلاب يعنی پايان کار و آغاز دوره تن آسايی و راحت باش. خطا کرديم اگر خيال کرديم بازگشت اصولگرايان به حاکميت پس از طی شدن يک دهه پرمرارت حاکميت تجديدنظرطلبان يعنی اتمام دشمنی ها و سنگ اندازی ها، و پيگيری بی دردسر پروژه عدالت و کرامت برای ولی نعمتان انقلاب. اشتباه کرديم اگر خيال کرديم با جماعتی نجيب طرفيم که اگر با رای اعتراضی مردم حکم عدم کفايت گرفتند و از حاکميت اخراج شدند، به قول خودشان به قواعد بازی دموکراسی احترام می گذارند و رای مردم را محترم می شمارند تا «دولت ملی» بتواند اصلاح گری و خدمتگزاری کند. خطا کرديم که باورمان شد از دست دادگان «شرکت سهامی قدرت» و «امتيازخواران ويژه» به همين سادگی فرش قرمز برای دولت و مجلس منتخب مردم پهن می کنند تا تحول و اصلاح عدالت محور را پيش ببرند. خطا کرديم اگر تصور کرديم عدالت نه جنگی تمام عيار با جماعت ويژه خوار و تبعيض طلب بلکه حرکتی آسان و تخته گاز در اتوبانی ۶بانده است. ما تاريخ را از خاطر برديم که چگونه اصرارکنندگان به علی بن ابيطالب عليه السلام برای پذيرش حکومت، به سال نکشيده، در شمار اولين دشمنان او درآمدند و اولين جنگ را همان امتيازطلب ها به او- که سر تغيير و به سامان آوردن امور از مدار خارج شده را داشت- تحميل کردند. ما مسئله را آسان گرفتيم و فراموشی آنچه نبايد از خاطر برد، بر محنت امروزمان افزود.

دوم: خونش مباح است!
اصولگرايانی که احمدی نژاد تنها نماد و نشانه ای از آنهاست خونشان مباح است، بی ترديد! آبرو و شخصيت شان که جای خود دارد. احمدی نژاد که نوک پيکان و رزمنده خط مقدم جبهه اصولگرايی است خونش مباح تر است. چرا؟ اينکه پرسيدن ندارد. پيش از اينکه اصولگرايی مجددا سرلوحه شعارهای کشور شود، قول و قرارهای نانوشته- و بعضا نوشته- بسياری عملياتی شده بود. اجنبی سود هنگفت و اصلی را می برد و مهره های او هم ريزه خواری سفره اش را می کردند. کسی هم نمی پرسيد آقا زدوبند با شرکت نفتی نروژی يا هلندی- انگليسی به قيمت چند ميليون دلار رشوه ناچيز چرا؟ يا فروش ۲۰سال گاز کشور به قيمت ۱۷.۵دلار (۱۴برابر زير قيمت جهانی) به طرف اماراتی در ازای رشوه های عجيب و غريب برای دلالان دولتی و غيردولتی به چه قيمت؟ اگر هم يکی مانند رئيس فراکسيون دوم خرداد باورش می شد بايد از آزادی و مصونيت پارلمانی استفاده کند و مثلا بگويد مديريت وزارت نفت فاجعه است يا برخی تخلفات در شرکت پتروپارس صورت گرفته و کسی پاسخگو نيست، چنان حالش را سر جا می آوردند که يک هفته بعد به جای توضيح ماجرا فقط شعر برايتان بخواند؛ هرکه را اسرار حق آموختند- مهر کردند و دهانش دوختند! مگر اعلمی ديگر عضو فراکسيون دوم خرداد را به خاطر انتقاد از عملکرد فاجعه بار وزارت نفت دادگاهی نکردند و او نگفت «مصونيت نمايندگی يعنی کشک! بيش از آن که برای خود متاثر باشم، برای دولت و روزنامه های اصلاح طلب متاثرم که ادعای حمايت از مصونيت نمايندگی داشتند.» مگر کهرام نماينده دوم خردادی اهواز نگفت «وزارت نفت در مدت ۵ دقيقه قرارداد يک ميليارد دلاری نفتی را در شورای اقتصاد تصويب و سپس مراحل اجرايی آن را طی می کند. هيچ چشمی در مجلس ناظر بر قراردادهای نفتی نيست.» و مگر آن عضو شيرين زبان فراکسيون مشارکت خاطر همه را آسوده نکرد که «ما نمايندگان مجلس علاوه(!) بر وظيفه نمايندگی چقدر وقت و حوصله و تخصص داريم که بر قراردادهای نفتی نظارت کنيم»؟! حالا توقع داشتيد آقای وزير نفت در گفت وگو با روزنامه آفتاب يزد(۲مرداد ۱۳۸۰) راحت نباشد در گفتن اين عبارت که «با تصميم شورای اقتصاد مقرر شد قانون انجام مناقصه درباره واگذاری فاز يک حوزه نفتی پارس جنوبی به شرکت پتروپارس ترک شود.» امتياز دادن های بی شمار به نورچشمی ها و شرکای سياسی در پروژه های اقتصادی همان و تاخيرها و تخلف ها همان.
آيا خون و آبروی دولتمردان و نمايندگان و روزنامه نگاران و دانشگاهيان و منتقدانی که بخواهند چراغی روشن کنند يا با تخلفات در حوزه نفت و گاز و بانک و گمرک و ماليات و تسهيلات رودر رو شوند، مباح نيست؟ آيا خون احمدی نژاد و دولت او و مجموعه حاميان اصولگرای اين دولت، و خون و آبروی اصولگرايان مجلس مباح نيست که چرخه تعطيل شده فناوری هسته ای را در نگاه حيرت زده دشمنان، دوباره به گردش درآوردند و طعم شيرين پيروزی استراتژيک را در کام آنها به تلخی زهر کردند، نبايد ريخت؟ مگر به سالوادور آلنده يا مصدق که فقط داعيه ملی کردن صنايع و معادن و نفت را داشتند رحم کردند که حالا به احمدی نژاد و اصولگرايانی رحم کنند که داعيه حکومت ملی و نهضت جهانی عليه تبعيض و چپاول دارند. مگر می شود رگ حيات آنها را فشرد و جان و آبرو را به کف نگرفت؟ زمانی اين عبارت عبرت آموز را آقای عباسعلی نورا- نماينده مجلس پنجم- گفته بود که؛ وقتی تحقيق و تفحص درباره يکی از قراردادهای نفتی را شروع کرديم، يکی از دوستان دلسوز من در سازمان بازرسی سراغم آمد و با لحنی دلسوزانه گفت فلانی سراغ اين قبيل پرونده ها نرو! پورسانت و رشوه و پول چايی و هديه ای که در اين قبيل زدوبندها می دهند لااقل چند ميليون دلار است و با اين مبالغ هنگفت هم می توانند پول بدهند تا اوباش تو و بستگانت را زير چرخ های اتومبيل ببرند و هم می توانند آدم ها و روزنامه ها و گروههايی را بخرند که تو را ترور شخصيت کنند و از حيزّ انتفاع ساقط نمايند.
نه، احمدی نژاد و دولتمردان همراه او قديس نيستند همچنان که نمايندگان مجلس اصولگرا. خطا و قصور و حتی تقصير هم داشته اند. اما اين مجموعه، يک جرم بزرگ به گردنشان است که اگر مرتکب آن نمی شدند، همين گردن کلفت های خارجی و داخلی متعرضشان نمی شدند هيچ که حلوا حلوا هم می کردند. مگر برای بعضی های ديگر نکردند و نمی کنند؟ مگر جنايتکاری چون بوش که در اين ۸ ساله روی هيتلر و استالين را سفيد کرد، مقارن با تروريست و ناقض حقوق بشر خواندن جمهوری اسلامی، مدال حقوق بشرخواهی و اصلاح طلبی بر سينه طايفه ای بدعاقبت و خودباخته نمی نشاند؟ کم گناهی نيست سازش پذيری و ناآشنايی به قواعد معامله با صاحبان زور و زر و نفوذ در دنيا. کم گناهی نيست بلد نبودن يا تن ندادن به قواعد و فرمول های رايج در بازی سياست. کم گناهی نيست بازگرداندن روح اميد و اعتماد به نفس و تلاش سازنده و پاکدستی و نوکری به کشور و دولت در حالی که دشمن خيال می کرد پروژه انهدام حاکميت و انحلال وحدت و اقتدار ملی با موفقيت تمام در حال نهايی شدن است. آيا از چنين مجموعه ای نبايد انتقام کشيد و آنچه زيبنده خود است نثار او کرد؟! ما که می دانيم درد جماعتی که به دروغ دم از وضعيت بحرانی و اورژانسی کشور و ضرورت نجات آن يا تشکيل دولت ائتلافی ملی(؟!) می زنند کجاست؟ و البته آن درد را نمی توان گفت. انهم ليطلبون حقا هم ترکوه و دما هم سفکوه. و چرا به رجايی اقتدا نکنيم که مغضوب منافقين شد چون امام عدالت(ع) را مقتدای خويش ساخته و مانند معلمی دل سوخته از عمق جان می سرود؛ «روا بود که حق برملا شود- اگرچه در رهش جان فدا شود.»

سوم: شکوه از دشمن؟!
گفتا ز که ناليم که از ماست که برماست. از که بايد شکايت کرد؟ دشمنان عدالت و فضيلت و انسانيت؟ يا فرصت طلبانی که جهان را چراگاهی بزرگ فرض می کنند؟ يا جاه طلبانی که حاضرند فضيلت ها را قربانی کنند تا شايد جايی- ولو در صفحه روزنامه و سايتی يا حلقه گپ و بحثی- بر صدر نشينند؟
جز از خود شکايت نمی توان کرد، هرجا که از دشمن غافل شديم و او را دست کم گرفتيم، يا در گفتن و برملا کردن دشمنی ها و خيانت ها چندان کوتاهی کرديم که زبان اهل عداوت يا خيانت دراز شد و ما به جای تهاجم، منفعلانه رفتار کرديم. خود را بايد سرزنش کنيم اگر فروع به جای اصول نشست و گلاويز شدن با دوستان مهم تر از ديدن عداوت ها و خيانت ها شد چندان که مرز دو جبهه ناپيدا گرديد و فضا برای فتنه گران فراهم آمد. اگر چنين کرده ايم حتما محتاج پشيمانی و توبه ايم، که کارزارهای بزرگ تر در پيش است.

محمد ايمانی





















Copyright: gooya.com 2016