نگاه دولت به دانشگاه انتقام جويانه است، گفتگوی روز آنلاين با عبدالله مومنی
حسين محمدی
Mohammadi1363@gmail.com
با عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان در موردبرخورد با نهادهای مدنی و تشديد نقض حقوق بشر گفت و گو کرده ايم. مومنی با اشاره به بازداشت سعيد رضوی فقيه، بر اين نکته تاکيد می کند که "اين برخوردها ناشی از تلاش فعالين جنبش دانشجويی برای نقد قدرت است." وی همچنين تصريح می کند که با اين کارها، گره مشکلات حاکميت در دانشگاه باز نمی شود.اين مصاحبه در پی می آيد.
آقای مومنی، تشديد برخورد با نهادها و فعالان مدنی را چگونه ارزيابی می کنيد؟
دولت نهم بيش از پيش تلاش می کند با فشار بر جامعه مدنی در ايران، هرگونه اعتراض به عملکرد ناقض حقوق بشر و نهادهای مدنی را سرکوب کند. دولت برای منفعل کردن نهادهای مدنی، گاهی دست اندازی و پياده کردن طرح هايی جهت موازی سازی و اضمحلال درونی اين تشکل ها را سرلوحه کار خود قرار می دهد و گاه، در صورت عدم موفقيت، به برخورد سخت امنيتی و قضايی روی می آورد.
آيا بازداشت آقای رضوی فقيه هم در همين ارتباط است؟
آقای رضوی فقيه دبير سياسی اسبق طيف علامه تحکيم که در سال های اخير برای تحصيل در خارج از ايران به سر می برده اند هنگام بازگشت به کشور بازداشت شده و حکم غيابی ۴ سال حبس به دليل فعاليت های دانشجويی به ايشان ابلاغ شده است. يعنی حاکميت بعد از گذشت سال ها از اعتراضات دانشجويی پاييز ۸۱، سعيد رضوی فقيه را به دليل سخنرانی ها و فعاليت های روشنگرانه اش عليه حکم اعدام دکتر آغاجری به حبس محکوم می کند که اين برخورد نشان از کينه جويی و انتقام گيری برخی نهادها از فعالان صادق و تاثيرگذاری نظير رضوی فقيه دارد.صدوراين حکم و بازداشت رضوی فقيه سند ديگری در اثبات استقلال جنبش دانشجويی و تلاش های بی پروای فعالين جنبش دانشجويی برای نقد قدرت است.
صدور احکام اين چنينی را تا چه حد ناشی از اراده ای برای اعمال فشار بر دفتر تحکيم می دانيد؟
در حالی که به نظر می رسد پروژه ی شکست خورده ی جعل طيف شيراز برای دفتر تحکيم وحدت با هوشياری فعالان دانشجويی بی اثر شده است، وزارت علوم و نهادهای خارج دانشگاهی با فشار بر انجمن های اسلامی شهرهای مختلف و ايجاد جو ارعاب و تهديد، عملا حکومت ساخته بودن طيف های جعلی را اشکار ساخته اند. انواع فشارها بر انجمن های اسلامی جهت خروج از تحکيم طيف علامه، دليلی بر نامشروع و غير قانونی بودن اين اقدام دولت نهم و ناکامی پروژه دستوری و بخشنامه ای است که با گذشت کمتر از يک ماه از اعلام آن، سناريونويسان نيزبه بی نتيجه بودن کار خود آگاه گشته اند؛ در واقع آنها ين بار نمايش تکراری شان را در قالب سياست نصر بالرعب بر انجمن های عضو اتحاديه دنبال می کنند.
يعنی شما معتقديد اين اعلام غيرقانونی بودن، وجهه قانونی ندارد؟
اعلام غير قانونی بودن دفتر تحکيم وحدت طيف علامه فاقد هر گونه منطق حقوقی و جلوه ای روشن از قانون گريزی دولتمردان است. وزارت علوم دولت نهم با خام انديشی و اجرای پروژه های دستوری و بخشنامه ای مبنی بر غير قانونی بودن تحکيم در تلاش برای حفظ موقعيت متزلزل خود است اما اين بخشنامه ها در واقع بر مشروعيت و اعتبار دانشجويان خواهد افزود.
البته به نظرمی رسد دولت قصد ندارد تشکل های دانشجويی را به حال خود رها کند و می خواهد آن ها را وابسته به خود سازد.
دولت نبايد در امور داخلی تشکل های دانشجويی، که هيچ گونه وابستگی به نهادهای قدرتمدار ندارند دخالت کند؛ در واقع تلاش برای ربودن پيشينيه خوشنام آنها هيچ گرهی از کار مشکل حاکميت در نهاد دانشگاه باز نخواهد کرد. متوليان امر بايد با اعطای استقلال به دانشگاه و نهادهای درونی آن، نقد و اعتراض را به عنوان يکی از مهمترين خصوصيات جريان دانشجويی بپذيرند؛ در غير اين صورت برخوردهای حذفی و امنيتی با دانشجويان آنها را از پيگيری خواسته های آزاديخواهانه شان باز نخواهد داشت.
آقای مومنی، موضع سازمان شما درباره برخوردها با دفتر تحکيم چيست؟ بسياری سازمان شما را نزديک ترين تشکل به دفتر تحکيم وحدت می دانند، بخصوص آنکه بسياری از فعالان سابق دفتر تحکيم اکنون در سازمان شما عضويت دارند.
سازمان دانش آموختگان ايران اسلامی برخوردهای صورت گرفته با فعالان دانشجويی و علی الخصوص پروژه غير قانونی جلوه دادن دفتر تحکيم وحدت را محکوم می کند و دفاع از استقلال جنبش دانشجويی و حرکت دانشجويان در مسير آرمان های دموکراتيک مردم ايران را بر خود فرض می داند.
يعنی شما هم چنان بر قانونی بودن طيف علامه تاکيد داريد؟
سازمان دانش آموختگان، دفتر تحکيم وحدت طيف علامه را به عنوان فراگيرترين تشکل مدافع دموکراسی و حقوق بشر در دانشگاههای کشور به رسميت می شناسد و به خاطر استقلال اين نهاد از قدرت و وجهه ی دانشجويی آن، بدون هيچ چشمداشتی، خود را در هر شرايطی موظف به دفاع از آن می داند و همه ی آنها که دغدغه ی دموکراسی و حقوق بشر دارند را نيز به دفاع از اين نهاد مستقل دانشجويی فرا می خواند.
فکر می کنيد بازداشت های اخير دانشجويی تا چه حد بر روند فعاليت دفترتحکيم اثر می گذارد؟
در هفته های اخير چندين تن از فعالان دانشجويی دانشگاه شيراز و علوم پزشکی شيراز با روش های غير قانونی احضار و بازداشت شده اند و اتفاقا همين دانشجويان در ۱ سال اخير اعتراضات گسترده دانشجويی نسبت به عملکرد دولت برگزار کرده بودند. از جمله می توان به بازداشت يونس مير حسينی فعال دانشجويی دانشگاه شيراز اشاره کرد که اخبار منتشر شده در خصوص اعتصاب غذای نا محدود وی موجب نگرانيهای جدی در خصوص سلامتش شده است؛از سوی ديگر در همدان نيز محمد صيادی دبير سياسی انجمن اسلامی اين دانشگاه به حبس محکوم شده و فشار بر دانشجويان در دانشگاه زاهدان و تبريز و تهران از طريق کميته های انضباطی ادامه دارد. بدين شکل چنين برخوردهايی نگاه امنيتی، انتقاد ناپذير و انتقام جويانه دولت به دانشگاه را آشکار می سازد.
درباره سعيد درخشندی و وضعيت وی چه؟
علاوه بر وجه کاملا غير حقوقی و غير قانونی اعمال شده در خصوص آقای درخشندی، عدم موافقت مقامات قضايی با استفاده وی از حقوق قانونی يک زندانی سياسی همچون آزادی مشروط و مرخصی، مصداقی بارز از ناديده انگاشتن ترتيبات قانونی و حقوق شهروندی در قبال متهمين پرونده های سياسی است. برخی از زندانيان سياسی و دانشجويی مورد کم لطفی و بی توجهی فعالان حقوق بشر در کشور هستند، اينگونه شيوه ها، که عده ای برغم آنکه با برخوردهای غير قانونی حاکميت حقوق انسانی وقانونی شان نقض می شود، از حمايت جامعه مدنی، مدافعان و کوشندگان عرصه حقوق بشر نيز محروم باشند ظلمی مضاعف و تبعيضی ناپذيرفتنی است و نهاد های حقوق بشری بايد توجه بيشتری به وضعيت و سرنوشت زندانيانی همچون درخشندی داشته باشند.
گويا قصه نقض حقوق بشر را بايد دارای سر درازی دانست که هم چنان هم ادامه دارد.
بله، به طور مثال فشار بر فعالين حقوق اقوام و نگاه غير معقول و امنيتی به فعاليت های مسالمت آميز اين فعالان از ديگر موارد منجر به نقض حقوق بشر است.برخورد با فعالان حقوق اقوام در شهرهای مختلف غرب کشور از جمله تبريز زنجان و اردبيل، ادامه بازداشت عبدالله عباسی جوان که در جريان مراسم بزرگداشت ستارخان در تهران بازداشت شد، با گذشت بيش از سه ماه از حبس ايشان مورد اعتراض است و وضعيت وی خصوصا با توجه به سابقه ی بازداشت وی در سال گذشته و نگهداری در شرايط سخت و بدون برخورداری از حداقلهای مربوط به حقوق متهم موجب نگرانی است.
البته اين مساله و محکوميت های مختلف، برای فعالان دانشجويی در شهرهايی چون تبريز و اردبيل نيز وجود دارد. صدور اين احکام طويل المدت حبس و تبعيد نمونه های بارزی از نقض حقوق شهروندی است.حاکميت بايد بکوشد احساس تعلق به دولت- ملت را در تک تک شهروندان ايرانی تقويت کند. وجود احساس تبعيض و تحقير بين شهروندان و اجزای مختلف ملت ايران موجب تخريب سرمايه ی اجتماعی و وحدت ملی است. اينگونه برخوردهای فرا قانونی و ناقض حقوق بشر به وسيله ی حاکميت تنها به فرآيند نگران کننده ی تضعيف وحدت ملی و تخريب سرمايه ی اجتماعی دامن می زند.
آقای مومنی، در چند هفته اخير شاهد فشار بر کانون مدافعان حقوق بشر هم هستيم. بخصوص آنکه منشی اين کانون نيز بازداشت شد و اين خبر بازتاب کمتری نسبت به ديگر مسايل مربوط به اين کانون داشت.
ادامه بازداشت ژينوس سبحانی، منشی دفتر اين کانون آن هم در شرايط مبهم و با اتهامات نامشخص و بدون برخورداری از حق وکيل و ساير حقوق متهمين موجب نگرانی است و اين نگرانی وقتی بيشتر می شود که به زمينه سازی های چند ماهه ی برخی محافل رسانه ای-امنيتی برای برخورد با شيرين عبادی توجه کنيم به هر حال بازداشت ژينوس سبحانی در چنين شرايطی هر ناظری را نسبت به انگيزه های بازداشت کنندگان بدبين و مشکوک می کند.
تحليل شما از اين فشارها بر خانم عبادی چيست؟
بسياری از قربانيان نقض حقوق بشر در ايران پشتيبانی جز شيرين عبادی نداشته و ندارند و همين نکته دفاع از شيرين عبادی را برای همه ی آنها که دغدغه ی حقوق بشر دارند به يک وظيفه تبديل می کند.
و حالا که کانون مدافعان حقوق بشر پلمب شده است، برخوردهايی هم چون برخورد با برادران علايی هم انعکاس کمتری می يابد.
بله. ضمن اينکه بايد توجه کرد اين برخورد و برخوردهايی از اين دست موجب بروز احساس نا امنی در پژوهشگران و محقققان و ادامه ی عقب ماندگی علمی کشور است، علاوه بر آنکه نگاه امنيتی و غير حقوقی حاکم بر دولت هر گونه تحرک و انتقادی را با اتهامات سنگين به خط قرمز تبديل و نهادهای حقوق بشری را نيز به سمت سکوت و عدم ورود به اين حوزه ها و دفاع ننمودن از متهمان چنين پرونده هايی رهنمون می کند. برخورد با اين دو پژوهشگر ايرانی با توجه به شيوه ی برگزاری دادگاه و نحوه ی بازداشت و رسيدگی به اتهامات علاوه بر آنکه ناقض حقوق متهم مطابق اسناد بين المللی و قوانين موضوعه است، نقض آشکار آزاديهای علمی و آکادميک نيز محسوب می شود.
و البته در اين ميان فشار بر مدافعان حقوق زنان را نيز نبايد فراموش کرد.
در حالی که خواسته های جنبش زنان ايران بازتاب بسيار وسيعی در جامعه، حکومت و جهان داشته است به گونه ای که در مجلس شورای اسلامی- با وجود حاکميت جريان محافظه کار در اين نهاد – و به رغم ميل برخی اشخاص متنفذ گام هايی در جهت تحقق برابری در حقوق زنان و مردان ايرانی برداشته اند اما برخی محافل با نگاه امنيتی به خواسته های طبيعی زنان، بازداشت و برخورد با فعالان حقوق زنان را ادامه می دهند؛ که از آن جمله می توان به بازداشت نفيسه آزاد و اجرای حکم زندان عاليه اقدام دوست اشاره کرد. اما جنبش زنان بدون توجه به اين تهديدها تا کنون توانسته است با اهداف مشخص و محدود تعريف شده مقاومت قابل تحسينی در برابر اين فشارها از خود نشان دهد.
و البته ديگر بحث داغ اين روزها، بحث جلوگيری از برگزاری مراسم يادبود مهندس بازرگان است.
شادروان مهدی بازرگان به عنوان سياستمداری دموکراسی خواه، اصلاح طلب و در عين حال سر سخت در پايبندی به اصول بود. دو بار جلوگيری از برگزاری مراسم سالگرد ايشان موجب تاسف است. چنين اقدامی نه تنها موجب تاسف است بلکه با توجه به سی سالگی انقلاب نشان از وعده های عمل نشده و تحقق نيافته ی انقلاب بهمن ۵۷ هم دارد چرا که با گذشت سی سال نه تنها آزادی احزاب، مطبوعات و اجتماعات هنوز به رسميت شناخته نشده بلکه حتی برگزاری مراسم سالگرد فوت شخصيتی چون مهندس بازرگان هم با حساسيتهای شديد امنيتی و البته فراقانونی مواجه می شود.
و البته بازداشت هايی هم در حاشيه اين مراسم رخ داد. آيا خبری از دستگيرشدگان داريد؟
در حاشيه اين مراسم حسين ترکاشوند، مجيد توکلی، کورش دانشيار و اسماعيل سلمانپور از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير، علیاصغر شفيعيان دبير سياسی سابق خبرگزاری ايسنا و آقايان حيدری، پاکرخ و خانجانی دستگير شدند. ما ضمن اعتراض شديد به اينگونه رفتارهای غيرقانونی نهادهای امنيتی ـ انتظامی، خواستار آزادی اين بازداشت شدگان هستيم.