جنبش سبز، بلوک قدرت، آرايش نيروهای سياسی و راهبردها، بيانيه شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)
بيانيه شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)
به مناسبت سالگرد ۲۲ خرداد
انتخابات آزاد مطالبه اصلی جنبش سبز
انتخابات ۲۲ خرداد نقطه عطفی بود در حيات سياسی کشور ما. با کودتای انتخاباتی بلوک قدرت، و بر بستر عملکرد جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته، مبارزه پيگيرانه نيروهای آزاديخواه کشور و تغييرات ساختاری در بافت جامعه ايران، از بطن انتخابات جنبشی اعتراضی زاده شد که نام جنبش سبز به خود گرفت. در يکسال گذشته جنبش سبز عليرغم سرکوب، دستگيریها و کشتارها، به حيات خود ادامه داده و به يک عامل مهم و تاثيرگذار در روندهای سياسی کشور تبديل گشته است. بلوک قدرت قادر نشده است جنبش سز را از صحنه سياسی کشور حذف کند.
سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد، فرصتی است برای تعريف جنبش سبز، نگاه به نيروهای جنبش و مناسبات بين آنها، ترسيم صفبندی موجود در صحنه سياسی کشور و موقعيت دو طرف، بيان دستآوردها و ضعفهای جنبش سبز و ارائه راهبردهای تداوم و گسترش آن.
جنبش سبز
ـ جنبش سبز جزو جنبشهای اجتماعی نوين به حساب می آيد. جنبش سبز، جنبشی است مدنی، دمکراتيک و مسالمت آميز که از شعار "رای من، کو؟" و خواست بطلان انتخابات فراتر رفته و ديکتاتوری را زير ضرب گرفته است.
ـ جنبش از دورن انتخابات ۲۲ خرداد زاده شد. با اين وجود نبايد جنبش سبز را به انتخابات فروکاست و صرفا با آن تبيين کرد. جنبش اعتراضی عميقا در جنبش دمکراتيک مردم ايران، جنبش اصلاحطلبی و در عملکرد سی ساله جمهوری اسلامی و به ويژه عملکرد بلوک قدرت در طی چهار سال گذشته و در شکافهای موجود در جامعه ريشه دارد.
ـ جنبش سبز، جنبشی است همه جانبه که تنها در حوزه سياسی محدود نمانده و به حوزههای ديگر از جمله حوزه فرهنگی گسترش يافته و آنها را تحت تاثير قرار داده است. در پرتو اين جنبش ادبيات وسيعی در حوزه سياسی، جامعه شناسی سياسی، موسيقی، شعر، فيلم ….. پديد آمده است.
ـ جنبش سبز رنگارنگ است و در آن طيفهای گوناگون با گرايشهای مختلف فکری ـ سياسی حضور دارند.
ـ در اين جنبش زنان حضور گسترده و بیسابقهای دارند. اين امر چهره جنبش را تغيير داده و هزينه سرکوب را بالا برده است. شهادت ندا آقا سلطانی در رسواسازی کودتاگران تاثير جدی داشت.
ـ جنبش سبز بر بطن شکاف طبقاتی پديد نيآمده و به همين خاطر هم صرفا نمیتوان با نگاه طبقاتی آن را تبيين کرد. شکاف پديد آمده نه افقی، بلکه عمودی است. اين شکاف جامعه را از پائين تا بالا به دو قسمت تقسيم کرده است. طبقات و قشرها تقسيم شده و در دو جانب صف قرار گرفتهاند. اما وزن آنها در دو صف متفاوت است. وزن طبقه متوسط جديد، جوانان و زنان در جنبش اعتراضی خيلی سنگين است. در صف بلوک قدرت به دلايل مختلف از جمله سياستهای فريبکارانه و پوپوليستی احمدی نژاد، وزن نيروهای تهيدست روستائی و شهری بالا است. در هر دو صف لايههائی از بورژوازی ايران حضور دارند.
ـ جنبش سبز در جهان بهم پيوسته، در زمان رشد شتابان فرآيند جهانی شدن و در عصر تکنولوژی اطلاعاتی پا به حيات گذاشته است و لذا به شدت از آن متاثر است. به واقع میتوان گفت که نخستين جنبش در سطح جهان است که از امکانات عصر اطلاعاتی بيشترين بهره را گرفته است.
جنبش سبز با دو منشا در "پائين" و "بالا"
جنبش سبز گرچه در پائين و در سطح جامعه شکل گرفته ولی با شکافهای درون حکومت و با جريانی از حکومت پيوند خورده است. میتوان گفت که جنبش سبز دارای دو منشا است و دو پا دارد. يک منشا و پای آن در جامعه و بين مردم و منشا و پای ديگر آن در درون نظام است که به حضور ميرحسين موسوی و مهدی کروبی در جنبش بر میگردد.
دو پا بودن جنبش و به بيان ديگر اتکا به فشار اجتماعی و بسيج سياسی همراه با حضور ميرحسين موسوی و مهدی کروبی در درون "نظام"، توان جنبش سبز را در قبال سرکوب بالا برده و به تداوم حيات و گسترش آن، بازتاب گسترده مطالبات جنبش و افشاگری اقدامات جنايتکارانه حکومت ياری رسانده است.
موسوی و کروبی از ابتدا با جنبش اعتراضی همراه شدند، به تدريج از نگرشهای پيشين خود فاصله گرفتند و همگام با جنبش، در سمت دمکراسی تحول فکری پيدا کرده و در مواردی از خط قرمزهای حکومت گذشتند. از جمله در دفاع از حقوق دگرانديشان، محکوم کردن اعدامهای سياسی، دفاع از انتخابات آزاد، پذيرش تغييرات در قانون اساسی و تغييرات در نگرش نسبت به دهه اول انقلاب. موسوی و کروبی بر "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" به عنوان هدف جنبش تاکيد دارند. اما قانون اساسی فاقد ظرفيت لازم برای تامين مطالبات جنبش، در تنوع و وسعت واقعی اين مطالبات است و نمیتواند برنامه مشترک نيروهای تشکيل دهنده جنبش سبز باشد.
مناسبات نيروهای دمکرات سکولار و غيرسکولار
جنبش سبز از دو نيرو تشکيل شده است: نيروهای دمکرات سکولار و غيرسکولار. اين دو، نيروی عمده جنبش هستند. تداوم حيات جنبش سبز و گسترش آن به درجاتی به نزديکی و همکاری اين دو نيرو بستگی دارد. شکلگيری مناسبات دوستانه بين دو نيرو و همکاری آنها، برای آينده کشور و گذر از استبداد به دمکراسی از اهميت زيادی برخوردار است. سالهای درازی بود که بين اين دو نيرو ديوار بلندی کشيده شده بود. در هر دو جانب و به ويژه در بين دمکراتهای غيرسکولار گرايش "خودی" و "غيرخودی" عمل میکرد و ذهنيت منفی نسبت به دمکراتهای سکولار وجود داشت. در دوره اصلاحات، اصلاحطلبان با وجود اين که بخشی از نيروهای سکولار و دمکرات از اصلاحات حمايت میکردند، گامی در جهت کوتاه کردن ديوار برنداشتند و حاضر به پذيرش هزينه نشدند.
جنبش سبز اين وضع را تغيير داد. بخش قابل توجهی از پايه اجتماعی جنبش سبز در داخل کشور به نيروهای دمکرات سکولار تعلق دارد. تعدادی از سازمانهای سياسی اپوزيسيون، تشکلهای دمکراتيک و اکثر فعالين سياسی ايرانيان خارج از کشور که دمکرات سکولار هستند، خود را جزو جنبش سبز میدانند و در پيشبرد آن نقش دارند. اين امر زمينهساز کوتاه شدن ديوار بين دو نيرو گرديده، نگاهها را در دو طرف نسبت به هم تغيير داده و زمينه را برای شکلگيری اعتماد بين دو نيرو به وجود آورده است.
بلوک قدرت بر اهميت نزديکی دو نيرو واقف است و به همين خاطر کوشيده است که مانع نزديکی اين دو نيرو شود. بلوک قدرت فشار سنگينی را بر موسوی و کروبی برای فاصله گرفتن از نيروهای دمکرات سکولار اعمال کرده است. اما موسوی و کروبی به خواست بلوک قدرت تن نداده و هزينههای سنگينی را در اين رابطه تحمل کردهاند. اجتناب از موضعگيری خصمانه دو نيرو نسبت به هم، تاکيد دو نيرو بر اشتراکات و حمايت بخشی از نيروهای اپوزيسيون از مواضع موسوی و کروبی در مخالفت با استبداد و در دفاع از آزادی و حقوق بشر، فضای مناسبی برای تاثيرگذاری و تاثيرپذيری متقابل به وجود آورده است.
تقويت هريک از دو نحله و همکاری آندو، در خدمت پرتوانتر شدن جنبش سبز است.
نيروهای دمکرات سکولار
نيروی دمکرات سکولار از پايه اجتماعی قابل توجهی در جامعه ما برخوردار است. گفتمان دمکراسی و روند سکولاريزاسيون در کشور ما با وجود تسلط استبداد دينی و تلفيق دين و دولت، به دلايل متعدد از جمله دگرگونی ساختارهای جامعه در حوزههای مختلف در طی سه دهه، با آهنگ شتابان پيش رفته است. اين امر را میتوان در تغيير بسياری از باورها، ارزشها و هنجارها در رفتار روزمره مردم به ويژه جوانان، زنان و طبقه متوسط جديد مشاهده کرد.
جوانان و زنان نيروی غالب جنبش اعتراضی را تشکيل میدهند. آنان با حضور خود، مهر دمکراسی و سکولاريسم را بر جنبش سبز زدهاند. مقايسه شعارهای انقلاب بهمن با جنبش اعتراضی به وجه بارزی اين موضوع را آشکار میسازد. اين جنبش دينستيز نيست و شعارهای آن عليه ديکتاتوری و برای تامين آزادی، برگزاری انتخابات آزاد و استقرار دمکراسی در کشور و ناظر بر رفع آن ساختار سياسی است که تاروپود آن با تبعيض و استبداد دينی سرشته شده است.
نيروی دمکرات سکولار بمثابه يکی از نيروهای عمده جنبش سبز، با تمام توان در داخل و خارج از کشور در اين جنبش شرکت دارد. تعداد زيادی از قربانيان جنبش، به اين نيرو تعلق دارند. ولی صدای اين نيرو از يک سو به خاطر سرکوب رژيم در طی سه دهه گذشته و از سوی ديگر به جهت پراکندگی، در جنبش اعتراضی طنينانداز نيست.
۹ سازمان و حزب سياسی اپوزيسيون با درک اين نقصان و ضرورتهای جنبش اعتراضی، گام نخست را برای همکاری برداشته و در اعتراض به اعدامها و دعوت به تظاهرات، اعلاميه مشترک دادهاند. ولی هنوز اپوزيسيون پراکنده است و جای اتحاد نيروهای جمهوريخواه سکولار و دمکرات خالی است.
حکومت و نيروهای اپوزيسيون
قبل از انتخابات ۲۲ خرداد، حکومت در موقعيت قدرتمند قرار داشت، با اقتدار و اعتماد به نفس عمل میکرد، برای اعمال سلطه سياسی نيازمند آوردن نيروهای نظامی و امنيتی به خيابانها نبود، به بافت سياسی نسبتاً يکدست پس از انقلاب دست يافته بود، شکاف درون نظام چندان گسترش و تعميق پيدا نکرده بود، رسانهها را به طور نسبی در انحصار خود داشت، از امکانات مالی گستردهای به جهت افزايش درآمد نفت برخوردار بود.
در مقابل نيروهای اپوزيسيون در موقعيت ضعيفی قرار داشتند، در پراکندگی و تشتت به سر میبردند، از امکانات رسانههای قوی برخوردار نبودند، بين اپوزيسيون داخل و خارج از کشور فاصله وجود داشت و کشورهای غربی و افکار عمومی جهان به اپوزيسيون ايران توجه چندانی نداشتند.
موقعيت حکومت و اپوزيسيون در طی يکسال گذشته تغيير يافته است. حکومت با بحران مشروعيت سياسی روبرو شده، بخشی از نظام عليه بخش ديگر دست به کودتای انتخاباتی زده است، بخش بزرگی از مردم کشور ما همراه با معترضين درون حکومتی به تقلب انتخاباتی در مقابل حکومت قرار گرفته و آن را به چالش کشيدهاند، شکاف در درون نظام به طور بیسابقهای گسترش و عمق يافته است، ريزش نيرو در پايگاه اجتماعی حکومت جريان پيدا کرده است، چهره ضدانسانی و سرکوبگرانه حکومت آشکارتر گشته و موقعيت حکومت در سطح بينالمللی تضعيف شده است.
اما اپوزيسيون در سايه شکلگيری جنبشی اعتراضی نيرو گرفته و در مقابل حکومت عرض اندام نموده و آن را به چالش کشيده، صفوف خود را فشردهتر کرده، بين اپوزيسيون داخل و خارج از کشور نزديکی به وجود آمده، اميد در بين نيروهای اپوزيسيون نسبت به مسير تحولات آينده افزايش يافته است.
اين روندها، نشانههای آشکار فرسايش اقتدار حکومت و قدرتگيری اپوزيسيون اند.
آرايش نيروهای سياسی و بحرانهای حکومت
با توجه به آنچه گقته شد، صفبندی آشکاری به وجود آمده است. در اين صفبندی در يکسو بلوک قدرت که از ولیفقيه و بيت او، سپاه پاسداران و راست افراطی تشکيل شده است، قرار دارد و در سوی ديگر طيف گستردهای از نيروها که يک سر آن در درون حکومت قرار دارد و سر ديگر آن در بين نيروهای اپوزيسيون. اين دو بلوک در مقابل هم صفآرائی کردهاند.
در صفوف بلوک قدرت همچنان روند ريزش نيرو جريان دارد، شکافهای درونی در حال تعميق اند، جريان حاکم به بحرانهای متعدد از جمله با بحران اقتصادی و بحران هستهای و فشارهای بينالمللی روبرو است. شورای امنيت قطعنامه چهارم را در روزهای گذشته تصويب کرد. تصويب قطعنامه چهارم بر ميزان فشارها عليه جمهوری اسلامی خواهد افزود.
نزديکی دمکراتهای سکولار با دمکراتهای غيرسکولار، همکاری جريانهای دمکرات سکولار، تقويت موقعيت اپوزيسيون از يکسو و از سوی ديگر دست و پنجه نرم کردن حکومت با بحران مشروعيت، بحران کارائی و اقتصادی و تضعيف موقعيت آن در داخل و در سطح بينالمللی، نشانگر آن است که روند بحران سياسی رو به گسترش است.
دستآوردهای جنبش سبز
* يکی از کارکردهای جنبشهای اجتماعی، گسترش پيوندهای اجتماعی است. جنبش سبز پيوند گستردهای را بين بخشهائی از جامعه به وجود آورده و به انسجام اجتماعی ياری رسانده است. اکنون بخش بزرگی از جامعه عليه ديکتاتوری همزبان شده است.
* يکی ديگر از کارکردهای جنبش، خصلت آگاهیبخش آن است. جنبش سبز سرشت سرکوبگرانه حکومت را آشکار کرد. نسل جوان که بعد از سرکوبهای دهه ۶۰ به دنيا آمده است، تجربه ملموسی از کشتارهای حاکميت نداشت. اکنون آنها به تجربه شخصی چهره کريه و سرکوبگر حکومت را لمس کردهاند.
* جنبش اعتراضی قادر شده است حکومت را در مقياس وسيعی در سطح ملی و بينالمللی رسوا سازد. کاری که در شرايط عادی به سالها فعاليت مستمر نيازمند است. حاکميت در بين مردم کشور ما و در بين دولتها و افکار عمومی جهانی به رژيمی منفور و بیاعتبار تبديل شده است.
* مردم اعتماد به نفس پيدا کرده و به قدرت همبسته خود پی بردهاند. سرکوب و کشتارها قادر نشده است که مردم را خانه نشين کند.
* همبستگی بینظيری در سطح جهان با مبارزات مردم ايران شکل گرفته است. جنبش اعتراضی مردم با حمايت بیسابقه افکار عمومی جهانی، دولتها، مجامع بينالمللی، اتحاديههای کارگری، چهرههای شاخص سياسی، ادبی و هنری بينالمللی روبرو شده است.
* ايرانيان خارج از کشور به نحو بیسابقهای به تحرک در آمدهاند. اکنون نسل جديدی وارد عرصه مبارزه با کودتای انتخاباتی شده و به سازماندهی تظاهرات و راهپيمائیها روی آورده است. تعداد تظاهرات و گردهمائیهای برگزار شده در سراسر جهان و ميزان مشارکت در آنها بیسابقه است.
کمبودهای جنبش سبز
* ثقل جنبش سبز در مرکز است. اين امر يکی از نقاط ضعف جنبش سبز به حساب میآيد. در يکسال گذشته روند گسترش جنبش از مرکز به پيرامون، از تهران به شهرستانها و روستاها آغاز شده است. ولی برای طی اين فرآيند به زمان و برنامهريزی نياز است.
* پايگاه اصلی جنبش سبز، طبقه متوسط جديد است. هنوز جنبش سبز قادر نشده است که با جنبش کارگری و حرکتهای ملی ـ قومی پيوند تنگاتنگ به وجود آورد. در ماه های گذشته گامهائی در اين زمينه برداشته شده اند که میتوان به اعتصاب عمومی در کردستان و اعتراض وسيع عليه اعدام مبارزان کرد اشاره کرد.
* خصلت خودسامانياب جنبش سبز قوی است. اين جنبش به درجاتی خوداتکا و خودفرمان است. اين امر که در پرتو امکانات عصر اطلاعات حاصل شده است، به تداوم حيات جنبش سبز با وجود سرکوب شديد کمک کرده است. ميرحسين موسوی و مهدی کروبی در هدايت جنبش نقش موثری ايفا کردهاند. اما حکومت محدوديتهای زيادی را بر آنها تحميل کرده است. جنبش سبز از فقدان رهبری جمعی و قوی رنج میبرد. خودسامانيابی جنبش سبز نمیتواند جايگزين رهبری شود.
* جنبش سبز با وجود بيشترين بهرهگيری از سيستم شبکهای اينترنت، هنوز از کمبود رسانه برای اشاعه آگاهی سياسی رنج میبرد.
جنبش سبز و بلوک قدرت
* بلوک قدرت در يکسال گذشته تن به عقب نشسينی نداده است. ايستادگی در مقابل مطالبات جنبش به ساخت قدرت و به لايه نوظهور بر میگردد. مسئله بر سر درآمد ساليانه چندين ده ميليارد دلاری نفت و واردات چندين ده ميلياردی دلاری است. در سالهای گذشته بازآرائی طبقاتی صورت گرفته و لايهای نوظهور از بورژوازی از ميان فرماندهان سپاه پديد آمده است که هم بر ثروت عظيم چنگ انداخته است و هم بر قدرت سياسی. بلوک قدرت و لايه نوظهور امنيتی در مقابل فشارهای اجتماعی به سادگی حاضر به عقبنشينی نيستند و برای حفظ قدرت سياسی و موقعيت خود در اقتصاد از کشتار صدها انسان، دستگيری هزاران معترض، شکنجه و اعدام واهمهای ندارد.
* بلوک قدرت به خوبی میداند که عقبنشينی در مقابل جنبش اعتراضی، به معنای فشار به سپاه برای بازگشت به پادگانها، تضعيف موقعيت آن در اقتصاد و قدرت سياسی، تضعيف موقعيت علی خامنهای و بيت وی در ساخت قدرت و کنار گذاشتن احمدی نژاد است. سپاه حاضر نيست موقعيت کنونی را از دست دهد.
* از انتخابات ۲۲ خرداد به اينسو ما شاهد ريزش نيرو در بدنه حکومت و در مواردی بين بلندپايگان نظام بودهايم. بحران مشروعيت و بحران سياسی امکان جذب نيروی جديد را برای حکومت دشوار کرده است.
* کاهش توان بسيج حکومت به معنای آن نيست که حکومت فاقد پايگاه اجتماعی است. به خاطر دينی بودن حکومت، به جهت عملکرد ارگانهائی مثل کميته امداد امام، بنياد شهيد، بنياد مستضعفان … و وابسته کردن تعداد زيادی از خانوادهها به اين ارگانها، اقدامات حکومت در روستاها و به ويژه سياستهای پوپوليستی احمدی نژاد طی پنج سال گذشته، حکومت هنوز دارای پايگاه اجتماعی است. حکومت در روستاها، شهرهای کوچک، بين خانواده شهدا و معلولين جنگ، لايههای کمدرآمد جامعه و در دستگاه دولتی دارای پايگاه است. با درنظرگرفتن پايگاه اجتماعی حکومت، حساب آوردن نيروهای سپاه، بسيج و ارگانهای اطلاعاتی، سازمان تبليغات اسلامی، جمعيتها، انجمنها، احزاب و سازمان های مشابه آن، میتوان گفت که بخشی از شهروندان کشور نيروی ثابت قدم حکومت به حساب میآيد. حکومت در عين حال قادر است با تبليغات و دادن امتيازات، بخش ديگری از مردم را بسيج کند. بخشی از نيروهای اجتماعی حکومت فعال و سازمان يافته است و از امکانات و امتيازات زيادی برخوردار میباشد. اين نيرو آماده جانبازی به نفع بلوک قدرت است.
* از اينرو ما با دو مسئله روبرو هستيم: تقابل اکثريت مردم با جريان حاکم و تقابل اکثريت با اقليت جامعه. يعنی تقابل دو بخش از مردم.
* حکومت سالهای متمادی برای حفظ موجوديت خود ارگانهای امنيتی و سرکوب را در چندين لايه سازمان داده است. لذا حکومت دارای سازمان قوی و متعدد برای مقابله با شورشهای شهری است.
* توان بلوک قدرت برای حفظ موجوديت خود بالا است و با يک ضربه و يا در کوتاه مدت شيرازه آن درهم نخواهد ريخت. جنبش در کوتاه مدت قادر نيست که بلوک قدرت را عقب بنشاند و به اهداف خود دست يابد. مگر اين که بحرانهای ديگری از راه رسند، يا بحرانهای موجود گسترش پيدا کنند و يا شکافهای درون جريان حاکم عميق بيشتری پيدا کنند.
* جنبش سبز برای رسيدن به اهداف خود، راه طولانی در پيش دارد. بايد از خوشبينی نسبت به پيروزی در کوتاه مدت اجتناب کرد.
* بر همين پايه بايد از يک سو کوشيد جنبش سبز همچنان سرزنده و فعال به حيات خود ادامه دهد و از سوی ديگر از وارد شدن به نبرد نهائی اجتناب کرده و حکومت را طی زمان فرسوده نمود. لازم است بر اين درک از جنبش سبز به مثابه جنبش تحولطلب که مبتنی بر استراتژی فرسايشی ـ و نه ضربتی ـ است، تاکيد کرد.
راهبردهای پيشنهادی ما برای تداوم و گسترش جنبش اعتراضی
* مهمترين مسئله جنبش سبز، تداوم حيات و گسترش آن و اشاعه آگاهی سياسی در سطح کشور و گروههای مختلف اجتماعی است. لازم است که جنبش سبز در سطح کشور گسترش يابد و به شهرستانها و شهرهای کوچک امتداد پيدا کند. گسترش جنبش در سطح کشور از کارائی ماشين سرکوب خواهد کاست و بر توان مقاومت آن خواهد افزود.
* ايجاد پيوند بين جنبش اعتراضی با ساير جنبشها و حرکتهای اجتماعی به ويژه جنبش کارگری و حرکتهای ملی ـ قومی به امر ضرور تبديل شده است. در جامعه ما سالها است که جنبشها و پويشهای اجتماعی فعالند و از تجربيات سرشاری برخوردارند. پيوند جنبش اعتراضی با ساير جنبشها و پويشها بر دامنه و عمق جنبش خواهد افزود.
* کاربست مبارزه مدنی و مسالمتآميز نقطه قوت جنبش اعتراضی به حساب میآيد. کودتاگران همواره تلاش میکنند که خشونت را بر جنبش سبز تحميل کنند تا بهانهای برای خونريزی به دست آورند. اما جنبش سبز تا کنون بر مبارزه مدنی و مسالمتآميز پای فشرده است. ضروری است همچنان به مبارزه مسالمتآميز در مبارزه عليه کودتاگران پایبند ماند.
* انتخابات آزاد با جنبش سبز پيوند خورده و در متن آن جا گرفته است. امروز بعد از گذشت يک سال از حيات جنبش اعتراضی، شعار انتخابات آزاد بيش از پيش در صفوف آن رسوخ کرده است. انتخابات آزاد شعار پيوند دهنده مطالبات جنبش سبز است. انتخابات آزاد مطالبه اصلی جنبش سبز است و بايد آن را تبليغ و ترويج کرد.
* در تدوين سياست و ارائه برنامه، ضرورت دارد که به شکافهای درون حکومت توجه شود.
* بين جنبش اعتراضی در داخل کشور و ايرانيان خارج از کشور پيوند نزديکی به وجود آمده است. حرکت ايرانيان در خارج از کشور در بازتاب گسترده اعتراضات مردم ايران در سطح جهانی و در جلب حمايت مجامع بينالمللی نقش بارزی داشته است. تداوم حرکت نيروها در خارج از کشور و پيوند بين داخل و خارج همچنان از اهميت برخوردار است.
* جامعه بينالمللی از امکاناتی برای اعمال فشار بر حکومت ايران برخوردار است. لازم است از دولتها و مجامع بين المللی خواسته شود که برای رعايت حقوق بشر درکشورمان برفشارهای سياسی و ديپلماتيک خود بر حکومت ايران بيافزايند. جنبش اعتراضی به حمايت بيشتر بينالمللی نيازمند است.
* جنبش سبز از تشديد بحران هستهای بهره نخواهد برد. لازم است که جنبش سبز از پايان دادن به بحران هستهای از راه مذاکره، تامين حقوق ملی ايران و جلب اعتماد بين المللی نسبت به پروژه هستهای، حمايت کند و از دامن زدن به تمايلات ناسيوناليستی اقتدارجويانه اجتناب ورزد.
شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)
۲١ خرداد ١۳۸۹ (١١ ژوئن ۲۰١۰)