مدیر گرامی مجله آرش
با سلام،
به پرسشهای شما به ترتیب زیر جواب عرض می کنم :
پرسش اول - با توجه به طرد شدن اصلاح طلبان، ... شما رقابتها و کشمکشهای انتخاباتی دوره نهم ریاست جمهوری را یک نمایش ارزیابی می کنید یا نبردی در تداوم شکافهای درون حکومتی ؟
پاسخ : قدرت فرآورده تضاد است . برای اینکه از میان نرود، می باید بر خود بیفزاید و متمرکز شود. لذا، دائم می باید یکی را به دو تقسیم و یکی از دو را حذف کند. از اقبال انسانها، قدرت نمی تواند تقسیم به دو ضد را در بیرون مجموعه قدرت مدار بکند. با بیرون از مجموعه می تواند تضاد بسازد. و بدیهی است تا زمانی که بتواند در بیرون ضد بتراشد و با آن ضد مدار بسته بوجود آورد، نیازش به تقسیم کردن به دو در درون کم است. از این رو، در مبارزه با استبدادیانی که دولت را تصرف می کنند، کوشش اول می باید جلوگیری از تشکیل مدار بسته با ضدی از جنس استبدادیان باشد. سعی در ایجاد « مخالف منفی » یا بدیلی که همان هویت استبدادیان را نداشته باشد و بیان آزادی اندیشه راهنما و هدفش باشد، موفقیت اصلی و بزرگ، همین است. چرا که با جلوگیری از پدید آمدن مدار بسته میان گروه های زور پرست، استبدادیان ناگزیر می شوند ، در درون خود، مدار بسته با یکدیگر را بوجود آورند . از این پس ، جریان تقسیم به دو و حذف یکی از دو، تا انحلال قدرت ادامه خواهد یافت. و چون مردم سالارها موفق شدند مانع از ایجاد مدار بسته میان رژیم با زورپرستهای رقیب استبدادیان حاکم بگردند، شاهد وسعت گرفتن ، شدت و شتاب گرفتن تقسیم به دو و حذف یکی از دو هستیم .
با وجود این ، موفقیت بدیل مردم سالار در جلوگیری از تشکیل مدار بسته میان رژیم و دو رأس دیگر مثلث زور پرست ، زود تر از این می باید به نتیجه می رسید. روی کار آمدن آقای بوش و مدار بسته ای که با رژیم بوجود آورده است، موجب تأخیر شده است. هر اندازه بدیل مردسالار در حالی کردن این واقعیت به وجدان جهانی، از جمله به وجدان همگانی مردم امریکا، موفق تر شوند که نمی باید گذاشت رژیم با ایجاد مدار بسته با قدرتی چون امریکا، عمر استبداد را طولانی کند، روند تقسیم به دو، در درون رژیم وسعت، شدت و شتاب بیشتر خواهد گرفت.
با عنایت به این قاعده عمومی که هر قدرتی از آن پیروی می کند، پاسخ شما اینست که برخوردها در درون رژیم جدی هستند. از پیش از مجلس هفتم، قوت گرفتن مافیاهای نظامی – مالی محسوس بود . اینک مافیاهای « پیر» بسختی نگران تصرف دولت از سوی مافیاهای « جوان » – به قول آقای مرعشی ، رادیکالهای جدید – هستند . بنا بر این، مبارزه انتخاباتی میان نامزدهای این دو دسته ، جدی است. از این پس، محل برای دو فرض بیشتر نمی ماند :
الف - در صورتی که موفق شوند از نامزدشدن آقای هاشمی رفسنجانی جلوگیری کنند و یا بر فرض نامزد شدن، اسباب شکست او را فراهم آورند و نامزد مافیاهای نظامی – مالی رئیس جمهوری شود، جریان انحلال قدرت استبدادی و تحول سیاسی کشور شتاب می گیرد به دو شرط : یکی شرکت مردم در وسیع ترین تحریم ممکن انتخابات و دیگری ، توانائی بدیل مردم سالار ، از راه مراجعه به وجدان جهانی، بر ناگزیر کردن دولتهای امریکا و اروپا به پذیرفتن این حق که ابتکار عمل از آن مردم ایران و بدیل مردم سالار است و باید باشد .
ب – در صورتی که موفق نشوند و آقای هاشمی رفسنجانی بتواند خود را تحمیل کند. و در رابطه با امریکا ، از الگوی قذافی پیروی کند، در درون زیر دو فشار قرار می گیرد: مافیاهای نظامی – مالی و دستگاه ولایت مطلقه فقیه که آلت فعل این مافیاها است و فشار بدیل مردم سالار که به ضرورت بزرگ می شود و مردم . باز، در صورتی که تحریم بغایت وسیع باشد ، با توجه به انحطاط دو رأس دیگر مثلث زورپرست ، کشاکشهای درونی رژیم وسعت و شدت و شتاب خواهد گرفت .
فرض سومی هم بنظر گروههای سیاسی در درون کشور رسیده است و آن ، ناگزیر شدن رژیم به باز کردن فضای سیاسی ، پیش از انتخابات ریاست جمهوری ، است . اما این فرض موضوع پرسش شما نیست و با این حال، در پاسخ به پرسش دوم شما، می پردازم :
2 – با توجه به بحران هسته ای ، ... برای این انتخابات در شرائط معین اجتماعی ایران و شرائط بین المللی ... چه اهمیتی قائل هستید ؟ و موضع شما در قبال حمله احتمالی امریکا به ایران چیست ؟
پاسخ : پرش دوم شما، فی الجمله درپاسخ به پرسش اول داده شده است. با وجود این ،
الف – چهار نظر راهنما ، چهار رفتار سیاسی را بوجود آورده است. در پرسش شما به یکی از این نظر ها که متعلق به آقای هاشمی رفسنجانی است ، اشاره شده است. بنا بر این نظر، رژیم نمی تواند با مخالفت مردم در داخل و فشار شدید غرب ، به حیات خود ادامه دهد. اما گشایش فضای سیاسی در صورتی که از «خط قرمز» عبور شود، موجب سقوط رژیم می شود . پس، رژیم با امریکا است که می باید سنگهای خود را وابکند . وعده های او را به امریکائیها می شناسید . نظر دوم از آن مافیاهای نظامی – مالی است . بنا بر این نظر، این با یکدست کردن دولت است که در داخل از بازکردن فضای سیاسی و در خارجی از تبدیل شدن به قذافی دوم ، خلاص توان شد. بنا بر این نظر نیز می باید مشکل رژیم با امریکا را حل کرد اما ، با یکدست شدن رژیم و با بهره گیری از امکاناتی که ایران در منطقه دارد، می تواند معامله ای را انجام دهد که تسلیم شدن به اراده امریکا به حساب نیاید . بخلاف آقای هاشمی رفسنجانی و نزدیکان او، طرفداران این نظر برآنند که قذافی شدن موجب سقوط رژیم می شود. زیرا ایران لیبی نیست و در ایران ، دولت تحقیر و تسلیم شده ، نمی تواند بر پا بماند . نظر سوم را گروههای سیاسی راهنمای عمل خویش کرده اند که گمان می برند رژیم ناگزیر است فضای سیاسی را باز کند . استدلالشان اینست : بوش و حکومت او، در منطقه، تا جائی پیش رفته است که دیگر نمی توانند با رژیم معامله ای را انجام بدهند که بمعنای شناسائی رسمی آن باشد. و چون رژیم نمی تواند میان دو سنگ آسیاب، به استبداد ادامه دهد، ناگزیر است در درون، تن به گشودن فضای سیاسی بدهد . و بالاخره ، نظر چهارم را گرایشهای جانبدار تحریم انتخابات راهنمای عمل سیاسی خویش کرده اند. می گویند : الف – هر سه نظر ، بر این واقعیت بنا شده اند که مردم ایران به رژیم کنونی نه گفته است. از آنجا که این نه را با تحریم انتخابات مجلس هفتم گفته است و این نه مبنای موضعگیری وزیر خارجه امریکا – اشاره است به سخن خانم رایس وقتی گفت : اگر انتخابات ریاست جمهوری نیز مثل انتخابات مجلس هفتم شود، رژیم از مشروعیت تهی می شود – گشته است ، بنا بر این، مؤثر ترین عملی که مردم ایران انجام داده اند، تحریم انتخابات مجلس هفتم بوده است. این تحریم هر اندازه وسیع تر، نقش مردم در حال و آینده کشور تعیین کننده تر . ب – هم اکنون، دو گرایش، اصلاح طلبان و نهضت آزادی می گویند : در صورت رد شدن صلاحیت نامزدهاشان، در انتخابات شرکت نخواهند کرد . پیش از این، همین دو گرایش می گفتند تحریم انتخابات عملی انفعالی است . اکنون، بحکم تهدیدی که می کنند، قول پیشین خود را نا بجا و تحریم انتخابات را فعال توصیف می کنند . در واقع نیز ، فعال است. نه تنها به این دلیل که صاحبان دو نظر اول نیز، دغدغه خاطر خود را از بابت تحریم انتخابات پنهان نمی کنند ، بلکه به این دلیل بزرگ تر که از پی تحریم انتخابات مجلس هفتم، هم استقرار مردم سالاری خواست همگانی شده است و هم همگرائی برای تشکیل بدلیلی بیرون از رژیم و درون ایران ، قوت گرفته است . ج – در پی جنگ با عراق، امریکا سه تجربه را پیش رو دارد که هر سه ، متأثر از روشی هستند که مردم ایران در انقلاب خویش بکار بردند : پایان جنگ نجف با حضور مردم عراق در این شهر و انتخابات عراق و مبارزه از راه حضور جمعیت های بزرگ در اوکراین و لبنان . با توجه به شکست روشی که « جنگ پیشگیرانه » با عراق بود ، حفظ کشور از خطر حمله نظامی و نیز ناگزیر کردن غرب به سپردن ابتکار به مردم ایران ، در گرو عمل مردم ایران است. بنا بر این ، یک « نه بزرگ » به رژیم، در انتخابات ریاست جمهوری ، عامل تحول به مردم سالاری را مردم کشور می کند. خطر تجاوز نظامی از بیرون را رفع می کند . و حضور فعال مردم در صحنه سیاسی کشور، بدیل مردم سالار توانمند بر رهبری تحول از استبداد به مردم سالاری را میسر می کند.
بدین قرار، انتخابات ریاست جمهوری ، از دو نظر قابل اهمیت است : اول از لحاظ استقرار ولایت جمهور مردم به یمن عمل سیاسی مردم به ترتیبی که وجدان جهانی از وجود یک عزم ملی برای استقرار مردم سالاری در کشور مطمئن شود . و دوم ، از نظر بدیل مردم سالار که می باید کار خلع ید از مثلث زورپرست را به نتیجه برساند و برای نخستین بار در تاریخ ایران ، رهبریها در رهبری جمهور مردم منحل و با آن یکی شوند و مدیریت دولت در دست گرایشهای مردم سالاری قرار بگیرد که به رأی مردم ، مدیران دولت حقوق مدار می گردند . ضابطه تشخیص مردم سالار از زورمدار ، از جمله، این است که مردم سالار در میان هدفها و روشها، هدف و روشی را بر می گزیند و به جامعه پیشنهاد می کند که وجدان ملی وسیع و شفافی را ببار آورد. این بر شما است که از صاحب نظران بپرسید : آن هدف و روش که چنین وجدانی را ببار می آورد، کدام است ؟
3 – با توجه به تحریم گسترده انتخابات دوره دوم شوراهای اسلامی شهر و روستا ... فکر می کنید مردم این انتخابات را تحریم خواهند کرد . یا بازهم ممکن است برای ابراز مخالفت خود با یک جریان و یا برای دفع شر بزرگ تر، در آن شرکت می کنند ؟
پاسخ : نوع عمل هر جامعه ای در گرو اندازه شفافیت وجدان همگانی مردم است . مردم ایران رژیم را نمی خواهند . اما در تحریم کردن یا شرکت کردن در انتخابات ، تنها یک عامل و آنهم بیزاری از رژیم تعیین کننده نیست . در صورتی که گرایشهای مردم سالار بتوانند هدف و روشی را پیشنهاد کنند که الف - در مردم ایران ، شعور همگانی به نظام سیاسی مؤسس بر اساس آزادی و استقلال در دسترس را پدید آورد و ب – بدیل توانائی را پیشنهاد کنند که خروج از استبداد تاریخی را میسر و بلکه قطعی بگرداند، وسیع ترین تحریم ها و بسا بیشتر از آن، جنبش همگانی برای برداشتن واپسین مانع از سر راه مردم سالاری میسر می شود. پس ، پرسش شما « مردم چه خواهند کرد ؟ » باز می گردد به پاسخ عملی مردم سالارها به این پرسش : چه اندازه از مثلث زورپرست فاصله و هویت یک بدیل مردم سالار را پیدا خواهند کرد و تا کجا خواهند توانست ، در فعالیتی همآهنگ، جامعه را از فرصت بزرگی که زمان در اختیارش گذاشته است و اندازه تأثیر تحریم انتخابات بر حفظ کشور از خطرها از خارج و گذار به جنبش همگانی برای استقرار مردم سالاری ، آگاه کند .
4 – توصیه شما به عنوان یک شهروند ایرانی در این انتخابات چیست ؟
پاسخ : پاسخها به سه پرسش شما ، توصیه این جانب به عنوان یک شهروند ایرانی هستند . با وجود این ، یادآوریهای زیر را بر آن پاسخها می افزایم :
1 – ایرانیان نسبت به تحقیر بسیار حساس هستند . هدف و روشی که پذیرفتن تحقیر اساس آن باشد ، بر فرض که پذیرفته شود، ملتی را که با یک رشته جنبشها، سرانجام رژیم پهلوی را بمثابه دست نشانده بیگانه و، بنا بر این ، مظهر حقارت ملی ، بر انداخت، به حقارت خود دادن است . ملتی که به حقارت خو کرد، نه تنها رشد نمی کند که در معرض انحطاط و انقراض قرار می گیرد. بنا بر این ، هر روشی که ابتکار عمل را بدست قدرت خارجی بسپارد، از آنجا که بنایش بر ناتوان فرض کردن مردم است، هم نقض استقلال در تمامی معانی آنست و هم تحقیر ملت ایران است و هم ویرانگرترین مخدرها است. و نیز، هر روشی که بنایش بر پذیرفتن وضعیتی باشد که به مردم تحمیل شده است، معتاد کردن مردم به حقارت است . بنا بر این ،
advertisement@gooya.com |
|
2 – این توانائی ، کرامت انسان – که بشهادت نوروز، ایرانیان در شمار نخستین اقوامی بوده اند که روز معرفت بر کرامت انسان و همه آفریده ها و زیست همآهنگ در طبیعت آبادان را نوروز خواندند و جشن گرفتند - و حقوق ذاتی انسان هستند که می باید به یاد مردم آورد و راه حلها که به مردم پیشنهاد می شوند، می باید بر کرامت و حقوق ذاتی انسان ، اساس بجویند .
3 – بهنگام خطاب به مردم، منطق صوری را نباید بکار برد. منطق صوروی روش قدرتمداری است و قصد از بکار بردنش، غافل کردن مردم از حقوق فردی و حقوق ملی خویش است. برای مثال، انتخابات را حق مردم خواندن، دروغی است برای غافل کردن مردم از حق حاکمیت. توضیح این که انتخاب کردن وسیله است برای تحقق بخشیدن به حق حاکمیتی که هر فرد ایرانی دارد . با نبود امکان عمل به حق حاکمیت ، «انتخاب» کردن، نه تنها وسیله عمل به حق نیست که اعتراف به صغارت و محرومیت از حق ، بنا بر این ، تسلیم شدن به بدترین نوع تحقیر است. باز ، آن نوع « واقع بینی » که متضمن غفلت مردم از واقعیتی باشد که حقوق فردی و جمعی آنها هستند، مثل این سخن که « واقعیت اینست که رژیم برجاست و هزینه اصلاح آن از هزینه جانشین کردن آن بیشتر است » غافل کردن مردم ایران از حقوق انسان ، از کرامت انسان ، از حقوق ملی و از ثروتهای ملی و دیگر نیروهای محرکه است که برای برپا ماندن این رژیم تخریب می شوند. بنا بر این، هر هدف و روشی که به مردم پیشنهاد می شود، می باید متضمن غفلت از هیچ حقی از حقوق ، از کرامت انسان و از نیروهای محرکه ای نباشد که وقتی در رشد بکار نمی افتند، بضرورت ، در تخریب کار می افتند .
در انطباق به این سه توصیه، به مردم ایران یادآور می شوم: نه تهدید آقای بوش و نه جو ترسی که رژیم می سازد، نباید آنها را از فرصت تاریخی بی مانندی غافل کند که نسل امروز ایران پیدا کرده است. اگر بخواهد این فرصت را مغتنم بشمارد، می باید نه تنها فرصت « انتخابات » را برای ابراز اراده خویش بر جانشین استبداد کردن مردم سالاری ابراز کند – که حداقل کار تحریم همگانی چنین انتخاباتی است - ، بلکه فرصتها از پی هم ایجاد کند و در آنها، جنبش را برای استقرار مردم سالاری همگانی بگرداند و تا پیروزی ادامه دهد .
نوروز بر شما و خوانندگان شما مبارک و سال نو، سال بازیافت کرامت و حقوق انسانی و ملی همه ایرانیان باد .