با پایان" مارتن تردید هاشمی" او " وارد رقابت نفس گیری " در فضای سیا سی احساسی ایران شد که د رآن " شعار " و حتی " لبخند " اغلب نقش مهمتری از " برنامه " ایفا
کرده ا ست .
اگر در دو انتخاب کم وبیش نمایشی پیشیین که هاشمی را به کاخ ریاست جمهوری
رساند ، نیاز به اتخاذ روش و شعاری کار ساز ضروری نمی نمود ، این بار شرایط کاملا متفاوت ا ست .
هاشمی با اتخاذ سیاست وام گرفته از دوم خردادا نشان داد که به این اهمیت واقف است و تاکتیک " می آ یم ، نمی آ یم " او موفق به ایجاد جریان در عرصه سیاسی شد . اکنون ادامه این سیاست بر دومحور دنبال می شود تا همه راه نفس گیر را برای او هموار کند .
محور اول سیاست تبلیغاتی هاشمی رفسنجانی ، مانند سیاست عمومی او ، دقیقا از شرایطی وام گرفته شده که محمد خاتمی بر بستر آ ن صاحب 22 میلیون رای شد : دو قطبی کردن جامعه برای به میدان کشیدن اکثریت خاموشی که نگران حداقل آ زادی های مدنی ، حتی در زندگی خصوصی ا ست .
این اکثریت خاموش که آ خرین نظرسنجی ها تا این لحظه 50 درصد از صاحبا ن حق رای در شمار آ نان می داند ، با حضور خود " حماسه " می آ فریند و سکوتش
" رعب آو ر " است ، به تجربه زندگی در سه دهه اخیر از " راستگرایان را دیکال " سخت هرا سان است . و درست به همین دلیل محور اول سیاست تبلیغی هاشمی بر همین روانشناسی استوار شده ا ست. یعنی برترساندن مرد م از" راستگرا یان رادیکال " که " چندان تمایلی به حضور او در انتخابات ندارند وها شمی را مانع اصلی در به قدرت رسیدن خود
می پندا رند "
خود هاشمی در بند دوم بیانیه اعلام نامزدی اش " بروز گرایش های افراطی " را از این بابت مورد انتقاد قرار می دهد که" زحمات مدیرا ن نظا م را نادیده می گیرند " , اما سیاست تبیلغی او " گرایش های افراطی " را متوجه جامعه می کند و" نگرانی " از " شرایط حساسی " را دامن می زند که " ممکن ا ست در اثر پیروزی مطلق راست بر کشور حاکم شود" ونمونه هم " مجلس هفتم و شورای شهر دوم " . سیاست تبلیغی هاشمی برای وارد کردن شو ک به اکثریت خاموش ، حافظه جمعی هنوز زنده را به یاد قیاسی می اندازد
" حریف ما حتی جناح راست متعادل ومعقولی نیست که با ما مرز بندی دارد، بلکه گروهی از راستگریان رادیکالی هستند که در محافظه کاری کوی سبقت از متحدان سابق خود ربوده اند و د رآ ستانه ایجاد دولتی هم تراز با مجلس کنونی هستند " باین ترتیب با توجه به تجربه شکست " اصلاح طلبان حکومتی ، برای گریز " از بازی خطرناکی که به عنوان باخت مطلق در پیش داریم " تنها گزینه هاشمی رفسنجانی ا ست که کشور را از افتادن " در ورطه یک جناح سیاسی اقتدار گرا " نجات می دهد .
بخشی از اصلاح طلبان درون حکومتی ا زهم اکنون با این تحلیل همرا ه شده اند و پیروزی هاشمی بر خطر راست را تنها با رای بالا ممکن می دانند :"هاشمی می آ ید با این امید که
آ رای بالای کسب کند.آ رایی که با فرض تحقق می تواند قدرت لازم را جهت مقابله با جریان راست رادیکال به هاشمی رفسنجانی بدهد "
باین ترتیب نه تنها دو قطبی سازی سال 76 شکل می گیرد ، ا موا جی به مردم مخابره
می شود که فضا را از آن روزگا رهم خطرناک تر نشان می دهد:" دراواخر سال گذشته اخباری از حمایت " محمد رضا مهدوی کنی " دبیر جامعه روحانیت مبارز،" عباس واعظ طبسی" تولیت آ ستان قدس رضوی و سران جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نظیر " علی مشکینی "از نامزدی هاشمی منتشر شد" .
قیاسی که پیام بالا حاصل آ ن است ، فضایی مخوفتر از آ نچه را که باخت خاتمی در دوم خرداد سبب می شد، در انتظا رکشور می داند. و مردم ایران که آن خوف رابه یاد دارند، باید سخت به خود بیایند وفکر چاره کنند و چون چاره دیگری ندارند به هاشمی رای بدهند وا لبته در مقیاس بالا.
این تحلیل در شرایط ویژه ایران معقول می نماید و مغفول می ما ند . معقول نماست چون
بهر حال پایه عینی دارد واز ترتیب دادن مقدمه خاصی به نتیجه معینی می رسد و مفغول
می ماند ، زیرا امکان رد عقلانی آ ن از طریق ساز و کار دمکراسی در ایران موجود نیست .
از مخالفان رفسنجانی تنها چپ وراست درون نظام امکان رسانه ای برای ابراز نظر دارند که حاصل آ نهم بسود هاشمی است . کمتر کسی تردید دارد که د رنهایت دیدگاه این دوجناح معطوف به آ زادی نیست .
و در این میان بناچار در فضای بسته ] پرسش های متعددی بی پاسخ می ماند که تن زدن از
آ نها طبیعی عرصه سیاسی ایران ا ست ونگارنده مطرح می کند تا شاید پاسخ یکی ا ز صدها تئو ریسینی که می کوشند مردم را قانع کنند ، مفتاح بحثی بیرون از قواعد معتاد باشد.
advertisement@gooya.com |
|
1ـ فرض را که چندان هم از واقعیت فاصله ندارد بر این بگذاریم که هاشمی برای بار سوم بر صندلی ریاست جمهوری نشسته است . چه اتفاق خواهدافتا د؟ در کشورهایی که با ساز وکار دمکراسی اداره می شوند ، پاسخ روشن است . پیروزی فردی که نماینده حزب یا ائتلاف چند حزب ا ست به معنای پیروزی سیاست خاص وشفافی ا ست که به مردم ارائه شده و باید به محک عمل زده شود ، و مهمتر به معنای شکست نظر مخالف وخروج برنا مه ها ی سیاسی واقتصادی او از صحنه عملی زندگی ا ست. اما در ایران چه اتفاق خواهد افتاد ؟ اگر روشن
ا ست که " اقتدار گرایان " در صحنه داخلی وخارجی کدام سیاست را پیش خواهند گرفت، حضور هاشمی کدام اتفاق سیاسی را سبب خوا هد شد؟ آ یا رقبای اقتدار گرای کنونی او که در دامان سیاست هایی پرورش یافته اند که رفسنجانی از افراد معدود شکل دهنده و پیش برنده آن بود و هست ، میدان را ترک خواهند کرد وکناره خواهند گرفت ویا سیاست معتاد خود را پیش خواهند بردو این بار در هماهنگی با هاشمی ؟ آ یا هاشمی که تند باد خزانی وقتی بر بهار بعداز دوم خرداد وزیدکه اوخواستار پائین کشیدن فتیله هاشد، حتی به لحاظ مصلحت زمانه د یگر شده ا ست ؟ اقتدارگرایی همواره بخش اصولی وپایه ای سیاستی بوده که در سه دهه گذشته اعمال شده ا ست ، الا یکی دوسال بعد از دوم خرداد . آ یا این سیاست توسط هاشمی تغییر خوا هد کر د و ساز وکار دمکراسی جایگزین آ ن خواهد شد؟ وآ یا بفرض که هاشمی دیگرمردی شده ـ که بیانیه اعلام نامزدی او هیچ نشانی از این نداردـ آ رایش نیروهای سیاسی در داخل کشور و شرایط جهانی به او اجازه و فرصت چنین کاری را خواهد داد ؟
می توان د رانتظار تحلیل نظریه پردازان هاشمی بودو بحث را دنبال کرد، اما نگاهی به شرایط جهان و منطقه نشان می دهد که دو قطبی کرد ن جامعه برای بر کرسی نشانده هاشمی با رای بالا دلیل دیگری دارد . زمینه باید هموار شود تا رفسنجانی بتواند به نمایندگی مرد م ایران و برای استمرار حاکمیت کنونی ، داروی تلخ رابطه با آ مریکا را بخورد .
موضوعی که در شماره بعد به آن خواهیم پرداخت .