t.roozbe@freenet.de
آقای مسعود بهنود درمقاله ای که درسایت ایران امروز درج شده، درمطلبی تحت عنوان"صدای انقلابتان را شنیدم"،به مشابه سازی سخن خامنه ای باسخن شاه مخلوع درمقطع انقلاب 57 پرداخته است.البته آقای بهنود میانه ای با انقلاب ندارد،بلکه غرضش آنست که نشان دهد رهبرصدای مردم راشنیده است و اصلاحات ادامه دارد.این تشابه را ایشان باتخصصی که در تاریخ نگاری و قرینه سازی دارند،از اظهارات خامنه ای درباره این که هردو جناح موجود چون دوبال کبوتر برای کشور لازم اند،برگرفته اند. او درمقاله خود می نویسد:"سخن رهبر جمهوری اسلامی در اين که هر دو جناح برای کشورلازمند و مانند دو بال کبوتر،در حقيقت فرمانی است در پذيرش کسانی که تفاوتشان با جناحهای ديگر در دردشان برای آزادی و جامعه مدنی است...آيتالله خامنهای به اين افراد پيام میدهد که بس است چون جامعه اينها را میخواهد پس تحمل کنید که چنین است و دوبال يک کبوترید.در لايه دوم اين فرمان حقيقتی مستترست و آن پذيرش رای و اراده مردم است توسط بالاترين مقام جمهوری اسلامی. پذيرش تبليغ برای دموکراسی، جامعه مدنی، آزادی بيان، و تنش زدائی از روابط خارجی".
"اگراین ها تمام را(یعنی سخن رهبری و رفسنجانی و محسن رضائی و..) در جملهای خلاصه کنيم میشود ملت نجيب ايران صدای انقلابتان را شنیدم"
هرکس حتی با داشتن اندکی آگاهی سیاسی–بگذریم ازشناختی که فردفردمردم ایران درطی این 27سال از تاروپود رژیم جمهوری اسلامی بدست اورده اند که خود ازهزارخرواردانش فاضل مأبانه "خبرگان سیاسی"ما با ارزش تر است- باخواندن یاشنیدن سخنان خامنه ای می فهمید که بیان خامنه ای دراین مورد و به صرف اذعان به وجود دوجناح متضمن هیچ نکته تازه ای درسخنان وی نبود. ودرفضای کنونی "انتخاباتی" وقبل ازشروع بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان هم چیزی جز فرمان برگزاری"انتخابات"درچهارچوب محدودترین دایره خودی ها وکنارگذاشتن تعداد بیشماری ازمهره های تاکنون "خودی"بشماررفته نبود(می توانید به لیست بلندبای ثبت نام کننده گان رد صلاحیت شده نگاهی بیافکنید).خامنه ای درطی همین سخنان دستورالعمل عدم بازگشت باصطلاح به حاکمیت دوگانه را که معنائی جز بیرون نگهداشتن "غیرخودی ها"ازرسیدن به مرحله دوم وبعبارتی بازگشت ناپذیری دوران اصلاحات را صادرکرده بود. دوبال این پرنده چیزی جزبخش های موسوم به ارزشی واصولی یعنی مجمع روحانیون مبارز-کروبی- از دوم خردادی ها ازیک سو وجناح حاکم ازروحانیون مبارز تا کارگزاران مستقیم بیت رهبری -از رفسنجانی تا قالیباف- ازسوی دیگر نبود.واگرهرآینه کسان دیگری را هم دراین جرگه نمایشی وارد کنند،هدفی جزداغ کردن تنورانتخابات وفریب افکارعمومی داخل و خارج ندارند. حتی خود اصلاح طلبان–اعم ازحکومتی و غیرحکومتی-پیشاپیش وبه انحاء گوناگون نگرانی خود را از رد صلاحیت معین وابراهیم یزدی وسایر کاندیداهای غیروابسته به جناح حاکم ابرازکرده و نسبت به حذف آن ها و برگزاری نمایشی ترین انتخابات کل حیات جمهوری اسلامی هشدار داده بودند.مردم واقشار گوناگون آن،اصلاح طلبان ازهمه رقم، لیبرال ها ازهمه جور، وبطریق اولی نیروهای اپوزیسیون ازهرطیف نیز پیشاپیش به ابعادنمایشی بودن انتخابات این دوره واقف بودند. بنابراین تفسیر و برداشت آقای بهنود درنوع خود منحصربفرد بوده وقابل تبیین درچهارچوب تفاسیرمعمولی وگرایش های متفاوت سیاسی حتی ازنوع اصلاح طلبانه آن نیست. دستورخامنه ای به شورای نگهبان برای بررسی مجدد صلاحیت دوتن ازردشده گان*، با هرتفسیری که ازآن داشته باشیم،نمی تواند گرهی ازبهنود بگشاید.ازاین رو برای آن که بتوان ازسخنان خامنه ای انتخابات آزاد،پیروزی اصلاحات و به تعبیر مسعودبهنود شنیدن صدای انقلاب را بیرون کشید، حتی درصورت حضور کامل همه گرایشهای متعلق به اصلاح طلبان حکومتی درانتخابات، که صرفا مناقشه ای درون حکومتی محسوب شده و ربطی به آزادی انتخابات ندارد، به مایه واستعداد ویژه ای نیازمنداست که درچهارچوب اعتقاد به اندیشه های اصلاح طلبانه،قابل توضیح نیست.درکشورما اصلاح طلبانی هم چون سعید حجاریان هم وجود دارندکه از"مرحوم" اصلاحات سخن می گویند. حتی کسانی چون شمس الواعظین و قوچانی،یعنی اصلاح طلبان دیروز و مدافعان امروز یک دولت مقتدر به رهبری محافظه کاران"واقع بین"،که مشغول پهن کردن فرش قرمز دربرابررفسنجانی هستند، این کارخود را باادعای پیروزی اصلاح طلبی و گشایش سیاسی توجیه نمی کنند. بلکه با توسل به شربد در برابر شربدتر و اصل توازن نیروتوضیح می دهند.اما پیوندوتعلق خاطربهنود به نظام حاکم و بویژه به بخش هائی از آن را باید فراترازاین جورملاحطات نظری و سیاسی و طیف بندی ها دانست.ایشان تحت هرشرایطی عاشق میانگین گرفتن ازحاکمیت کنونی هستند و درهرشرایطی هم تصادفا شاقول ایشان ازوسط قامت رفسنجانی وبقول ایشان"مردهميشه دوم حاکميت ايران" که دارای"رانت ویژه قدرت" ونماد ثروت است،می گذرد. بیهوده نیست که آمدن رفسنجانی درنزدایشان به معنای شنیدن صدای پای انقلاب وشنیدن صدای مردم توسط رژیم انگاشته می شود. به این می گویند ترکیب نبوغ آسای فن "تاریخ نگاری" با "سیاست ورزی" که یک جا در وجود هرکسی جمع نمی شود.
05.05.25-84.03.04
advertisement@gooya.com |
|
*-به یک تعبیر،اگر وارونگی سخنان آقای بهنود را نادیده انگاریم،می توان گفت که وی درست می گوید.صدای پای انقلاب دارد شنیده می شود.وازقضا درست باین دلیل که بالائی ها گوش شنوائی برای شنیدن صدای مردم ندارند.عقب نشینی سریع خامنه ای وصدور دستور"اندکی فراخ ترکردن دایره خودی ها"راباید قبل ازهرچیزنگرانی حاکمیت ازسرریزشدن پتانسیل جنبش تحریم انتخابات بشمار آورد. دروجود چنین پتانسیلی تردیدی نمی توان داشت. بهم زدن میتینگ انتخاباتی رفسنجانی توسط کارگران درمراسم ماه مه برشی بود ازآنچه که درزیرپوست جامعه می گذرد. خطرصعود مجدد جنبش نقش آفرین دانشجوئی وترس ازبرآمدی چون تیرماه 78،که این بارآشکارا با اعتراضات همزمان بخش های مختلف اجتماعی همراه است و می تواند درترکیب این جنبش ها با یکدیگر،نقش آتش زنه برای مشتعل کردن جنبش عمومی را بازی کند،چنان که درهمین یکی دوروز اخیر جرقه های اولیه آن درکوی دانشگاه و دانشگاه تهران داشت زده می شد،مجموعا سبب عقب نشینی سریع حاکمیت وشورای نگهبان گردید. با این همه دستورکاررژیم هم چنان عبارت است ازاین که چگونه می توان نمایشی ترین انتخابات کل حیات جمهوری اسلامی را درمنزوی ترین و شکننده ترین وضعیت کل حیات جمهوری اسلامی ودرزیر نگاه های سنگین داخلی و بین المللی بانجام برساند. پیوستن محتمل معین و جبهه مشارکت به بالماسکه انتخابات، ازطریق حکم حکومتی وافکندن طوق آن بگردن اصلاح طلبان توسط خامنه ای،گرچه شاید بتواند اندکی ازدامنه رسوائی رژیم وتنش های درونی آن بکاهد اما قادرنیست که مشکل رژیم را با مردم بزخوکرده وخشمگین حل کند.انباشت بحران و نفرت آن چنان است که می تواند همواره دستاویزهای نوینی بیابد و تجربه هم نشان داده که رژیم جمهوری اسلامی درفراهم سازی چنین دست آویزهائی مهارت ویژه دارد.برپائی یک جنبش تحریم هرچه گسترده ترو فعال تر،آشکارا با روانه کردن آب به آشیانه رژیم، بیشترین تنش را دراردوی حاکمیت برپاکرده و بیشترین تکان را درشکل گیری یک جنبش مستقل برای سرنگونی فراهم می سازد. وگامی است مهم دردست یابی به آن نقطه جوششی که درآن، بالائی ها نتوانند و پائینی ها نخواهند.