با همه احترامی که رفتار و خصوصیات اخلاقی آزاد منشانه و سلوک فردی برخی افراد عضو یک جمع و گروه سیاسی ، بر میانگیزد ، تبعیت از تصمیم گیریها و اتخاذ مواضع که به نام جمع منتشر میشود،مادامی که مخالفت آن افراد را بر نیانگیزد بناچارآن تصمیم و اتخاذ موضع به پای همه اعضا گذاشته میشود .
کارنامه عملی نهضت آزادی و برخی از افراد عضو جمعیت موسوم به ملی – مذهبی را چنانچه مرور نماییم خصوصا از بعداز مقطع فوت زنده یاد بازرگان به مثابه شخصی وفادار و پایبند و صادق و بی آلایش نسبت به عقیده خود ،دارای یک مشخصه بارز است : وفاق با قدرت علیه حقوق ملت!
نمونه ها کم نیستند و نقل همه آنها از حوصله این مقال خارج است . لذا به نقل چند نمونه اکتفا میکنیم .
1- در مقطع " انتخابات مجلس پنجم ،مصاحبه مشترک آقایان یزدی وعزت الله سحابی و حبیب الله پیمان با خبرنگار ایران فردا : " خبر نگار ایران فردا :برنامه شما برای رفع بحرانهای اقتصادی و شرایط اجتماعی چیست ؟ آقای یزدی در پاسخ : برای ما در این مرحله مهم این است که به مجلس برویم وقتی وارد آنجا شدیم آنوقت برنامه میدهیم ." اصالت دادن به قدرت و طلب اجازه برای حضور در معادله قدرت نظام حاکم ، منجر به این شد که نامزدی برخی از اعضای نهضت آزادی در انتخابات مجلس پنجم مستمسکی شود برای رفسنجانی در تبلیغات خارجی خود در هنگام به زیر بار قرضه های هنگفت بردن ملت تا که دولت خود را دولتی میانه رو بنمایاند و شاهدش را نامزدی نهضت آزادی در انتخاباتی که در زمان ریاست جمهوری وی برگزار میشود !
3- در مقطع 18 تیر 81 و ایلغا ر دانشگاه و سرکوب دانشجویان ، آقای عزت الله سحابی 3 روز بعد از ایلغار کوی دانشگاه در 21 تیر 81درمصاحبه ای با روزنامه نشاط ، باز بدینسان متوسل به القای ترس در مردم شد :"اگر به این جنبش توجه نشود و جمع و جور نشود میتواند به سراسر شهرستانها گسترش پیدا کند و در آن صورت قابل کنترل نیست چون در تهران امکاناتی برای گفتگو و بحث با دانشجویان داریم که در سراسر ایران امکان پذیر نیست ...کشور ما در موقعیت خطرناکی قرار دارد. امنیت ما در پاره ای از مرزها آسیب پذیر است و نیروهای خارجی حاضر در منطقه هم بدنبال فرصت هستند و گروه رجوی هم هست که خود را برای ورود به کشور و دامن زدن بر نا آرامی ها آماده میبیند" و متعاقب آن نهضت آزادی درست در زمانی که ورق برگشت و گروه سرکوب رژیم در دستگیری و سرکوب جنبش جری تر شد ، بنا بر رویه و شیوه مألوف خود در تبری نویسی هرگاه زور و قدرت فشار می آورد ( تبری نامه 25 خرداد 60 در پس کودتا ، هنوز از اذهان نسل انقلاب پاک نگردیده است ) در 28 تیر دوباره تبری نامه ای منتشر کرد و از "اغتشاشها " تبری جست و آقای ابراهیم یزدی نیز در مصاحبه با بی. بی. سی نهضت آزادی را پیشتاز و عضو جامعه مدنی خواند و آن را در دخالت در " اغتشاشات دانشجویان " مبری دانست !
3- در مقطع مجلس ششم ،مصاحبه آقای یزدی با حیات نو در 26/3/81 بعد از توافق با کروبی" رییس " مجلس ششم :
"برای قبول وفاق ملی تن دادن به چنین ضروتی برای همه نیروها فراهم و اجتناب ناپذیر شده است . و هنگامی که کشورمان با تهدید خارجی روبروست تنش های سیاسی داخلی را بایستی کاهش دهیم و شرایط را بگونه ای باید فراهم کنیم تا بتوان در سطح کلان با این تهدیدها بصورت جدی مقابله کرد .وی حرکت سمت سازگاری را نتیجه وضعیت فعلی عنوان کرد و اظهار داشت به محض اینکه نیروهای سیاسی فعال گفتگو با هم را در چهار چوب قانون اساسی را بپذیرند و فصل تازه ای را آغاز خواهند کرد و ادامه داد ما درد خودمان را نداریم و وفاق ملی بخاطر مطرح کردن خودمان نیست و ما نمی گوییم که کشور باید این بحرانها را پشت سر خود بگذارد . ما به استقبال ریسک می رویم و از آبروی خود مایه میگذاریم . "
محتوای سخنان فوق بخوبی گزارشگر این امر است که انگیزه موضع گیریهای آقای دبیر کل نه استقلال و آزادی و حقوق ملت ، بلکه پیوسته " اضطرار" است . آنهم اضطراری که مجهز به القای همیشگی و بی وقفه ترس به مردم از حمله خارجی و فعال مایشاء دانستن قدرت خارجی و نظام حاکم است.
اما هیچ حقی نافی حق دیگری نیست. لذا هر عملی که مبتنی بر حق باشد، حق دیگری را موجب میشود که همانا آبروی معتقد به آن حق است . مبارزه برای آزادی آبرو آور است و نه آبرو بر ! در طول تاریخ ایران وتاریخ هر کشوردیگری نیز هر معتقد به آزادی چنانچه در عمل آزادی و حقوق ملت خود و ملتها را هدف قرا داده است ونه قدرت را ، نه تنها آبرو نباخته است، بلکه کسب نیز کرده است . کسب اعتبار و آبرو نتیجه بلافصل عمل به حق است و آبرو باختن نتیجه محتوم رفتار بر اساس مصلحتی خارج از حق و به نفع قدرت . از اینرو آن مصلحت عین مفسدت بوده است .
به تعبیر حافظ
آبرو میرود ای ابر خطا شوی ببار
که بدیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
پس " آبی که آبرو میبر د در گلو مریز!
خاطر نشان دین باوران عضو این دو گروه مینمایم که قرآن کریم در سوره حجرات ایه 13 مومنان را بشارت میدهد " گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست " و تقوی عمل به حق است. لذا موجب گرامی داشت نزد خدا میگردد. در قرآن عملی بر وفق تقوی نخواهید یافت که منجر به از دست دادن و گرو گذاشتن آبرو شود! پس هر عملی و مصلحتی که بر مبنای آزادی و حقوق ملت وبهترین روش اجرای آن حقوق باشد، موجب کسب آبرو میگردد و بالعکس هر عملی که روش تن دادن به توقعات قدرت فزونی طلب باشد ، و ریسکی باشد که گرو گذاشتن آبرو را طلب کند ، مسلما از تقوی بدور است !
4- مقطع کنونی همانا " انتخابات" نهمین دوره ریاست جمهوری ، نیز در 18 خرداد 84 نیز آقای سحابی در مصاحبه با رادیو فردا ( 18 خرداد 84 ) در توجیه پشتیبانی ازنامزدی آقای معین (این به تعبیر آقای سهیل آصفی "سردار خوش رکاب حکم حکومتی " ) گفته اند :" ما گفتیم اگر ما این اعتبارمان که سرمایه مان است، خب آدم این سرمایه را برای بعد از مرگش که نمی خواهد، بالاخره بایستی در راه مصالح ملی خرجش کند"غافل از اینکه انسان اعتبار و سرمایه انسانی خود را ، صرف حقوق ملت خود میکند و نه مصالح نظامی که آن حقوق را مرتب تضییع و پایمال می نماید . آنهم نظامی که " مشارکت حداکثری" را به قول خود شما برای کسب مشروعیت نیاز دارد . و آنرا به غلط " مصالح ملی" نیز قلمداد نمی کند !
از آنجا که اعضای این دو گروه خود را مذهبی و پایبند به عقیده میدانند، توجه اعضای محترم آنها را که در صداقت و محکمی عقیده بسیاریشان نیز شکی نیست منتهی سکوتشان در مقابل تذبذب نظر دبیر کل گروه معنی دار شده است ؛ به این امر جلب مینمایم که به تعبیر قر آن پیامبران نیز در معرض خطا قرار دارند و بعنوان نمونه خداوند در سوره انبیاء آیه 87 در مورد یونس پیامبر میفرماید :" یاد آر یونس را وقتی غضبناک شد و گمان برد وی را در سختی و مضیقه نخواهیم افکند " تجربه روزمره اوضاع سیاسی -اجتماعی کشور ما نیز حکم آزمایش و ابتلای هر فرد و گروه سیاسی درمیزان عقیده مندیش به آزادی و حق دارد و کسی و گروهی از این ابتلا و نتیجه آن مبرا نیست .
قرآن در قصص متعددی سازو کار و رفتار قدرت فزونی طلب را با کسانی که فرصتها و فضای زیست خود و مردمشان را برایگان در اختیار قدرت طلبان قرار میدهند به نحو شیوایی بیان میکند، تا عبرت اهل خرد شود. داستان داوود در قرآن یکی از آن قصص است . این داستان رفتار خودستایان کارپذیری را گوشزد اهل خرد میکند که با مقاومت نکردن و نایستادن در برابر برتری جویان قصد دارند بعنوان مظلوم ، محبوب همگان شوند و همه بر آنها دل بسوزانند ! اینها از عوامل اصلی پیدا شدن گروههای خودکامه ای هستند که همه چیز را در انحصار خویش میخواهند . آنانکه ستم را بر خود میپذیرند و به جای ایستادگی استوار و بی خدشه اذن دخول در قدرت را نیز طلب میکنند ؛ خود در ایجاد وضعیتی شرکت میکنند که در آن قدرت پرستان همه چیز را از آنها و کسانی نظیر آنها میستانند و سرانجام به برده تبدیلشان میکنند. چرا که قدرت بر خود افزاست و در هر گامی که به پیش مینهد با ابعادی عظیم تر باید بر خود بیافزاید .ابو موسی مسلکان نه فقط به آقایی و حکومت مطاع و متبع جمع نمی رسند ، بلکه قربانی رژیم معاویه ها نیز می شوند . داستان رفتار نظام ولایت فقیه با این دو گروه برای اهل خرد تاییدی است برصحت قانونمندیهای قدرت تکثر طلب زیاده خواه که قرآن مرتب بدان هشدار میدهد. شکنجه های روحی- جسمی که بر جسم سالخورده مهندس سحابی به ناحقی تمام روا رفت ،جوری که ایشان تحت فشارعوامل این نظام آرزوی مرگ کردند و نیز زندانی شدن بی دلیل 3 تن از اعضای بیگناه گروه موسوم به ملی - مذهبی ها آقایان تقی رحمانی ، هدی صابر،رضا علیجانی خود بهترین دلیل بر جفای قدرتی است که وفا نمیشناسد!
نهضت آزادی به پوسته و پوششی که در این نظام قانون نام گرفته دلبسته و مردم را بدان میخواند در صورتی که محتوای آن به اصطلاح قانون جز زور خالص نیست . آقای یزدی از طرفی در تاریخ چهارشنبه 4 خرداد 84( سایت رویداد ) اعلام میکند:" فرمان رهبری به شورای نگهبان حکم حکومتی است، معین نپذیرد و در صورت پذیرش این مساله اعتماد عمومی را از خود سلب خواهند کرد." اکنون ولی خود به حمایت از معینی پرداخته اند که با حکم حکومتی به "انتخابات "این نظام راه یافته است . اگر چنانچه برداشت آقای یزدی صحیح بوده است که فرمان "رهبری" به شورای نگهران حکم حکومتی است و پذیرش آن باعث سلب اعتماد عمومی از معین میشود , پس صدور بیانیه در اعلام حمایت از معین در 16 خرداد 84 از طرف نهضت آزادی و ملی- مذهبی ها و دعوت مردم به شرکت در" انتخابات" رژیم توسط آقای سحابی در مصاحبه با رادیو فردا زکل بی اعتبار است . وآیا به طریق اولی این تناقض گویی در فاصله تنها 12 روز ! باعث بی اعتباری گویندگانش نمی گردد ؟ نهضت آزادی مدام در بیانیه ها ی خود همه را به " درایت سیاسی " می خواند .اما آیا تغییر مواضع به این سرعت را میشود ناشی از درایت سیاسی دانست؟
در واقع استدلالهایی از قبیل" با وجود ناعادلانه بودن احکام جهت احترام به قانون آنرا می پذیریم "و یا با وجود مخالف بودن با قانون اساسی ، پذیرش و گردن نهادن به شرط " ا لتزام به قانون اساسی نظام ولایت فقیه " برای مشارکت در جبهه دموكراسي خواهي و حقوق بشر!و همچنین ابتدا اقامه دلایلی ازاین قبیل( مصاحبه دکتر یزدی با دویچه وله در تاریخ 11/5/2005 ")
"آزادی انتخابات در يک جامعهی بستهی سياسی حديث باطلیست. انتخابات آزاد شرايطی دارد، پيششرطها و پيشنيازهايی دارد. از آن جمله است: آزادی مطبوعات، آزادی نطق و بيان، آزادی اجتماعات. در جامعهای که روزنامهها بدليل فشارهای دائم به خودسانسوری مبتلا شده باشند و در جامعهای که روزنامهها نتوانند آزادانه، بدون ترس و وحشت از زندان و فشار به ارزيابی سياستها و عملکردهای حاکمان امروز بپردازند، چگونه ما میتوانيم بگوييم که مردم بيايند رفتارها را بررسی کنند و سپس انتخاب نمايند." و سپس نه تنها د ر راه احقاق پیش شرطها کوشا نشدن ، بلکه با وجود عدم تحقق آنها ،نامزد انتخابات غیر آزاد شدن ایشان و علاوم بر آن دعوت مردم به شرکت در "حدیث باطل انتخابات" را چگونه میتوان با رفتار و درایت سیاسی مبتنی بر حق و تقوا یکی فرض کرد؟
تمکین به حکم زور همیشه نشانه آشکار ظاهر پرستی و توجیه محتوای زور قوانین است . اما این رویه در طول تاریخ شیوه تمامی وسط بازان التقاطی بوده است که قدرت را و نه آزادی را اصل راهنمای اندیشه اشان قرار داده اند . از اینرو قرآن حکم را( به دو معنای ایجاب و سلب منزلت انسان و قضاوت دلبخواهی به نفع قدرت ) از مالکیت مطلق قدرت حاکم بدر آورده ومی فرماید :" حکم تنها از آن خداست و خدا در آن شریک ندارد." ( در سوره های انعام ایه 12 و یوسف 40 و کهف12 وقصص 70 و 88 )و چون حکم از آن خداست و از دست قدرت سیاسی بیرون است باید دارای ضابطه ای مشخص باشد تا هر قلدر و زورمداری نتواند به هر زور و بی عدالتی صفت قانون بدهد . از اینرو می فرماید حکم باید ترجمان عدل و حق باشد "( مائده 49 )و" پس حکم کن میان مردم به حق و از هوی پیروی نکن "( سوره ص آیه 26 و مائده249 ) از اینرو باید دانست که اقتضای تأسی از رویه قرآن ایستادگی و نپذیرفتن حکم زور است و نه پذیرش حکم زور و پوشاندن لباس "قانونی " بدان .
باز چنانچه به قر آن رجوع نما ییم در آیات مختلف مشخصات بارز رفتاری زیر را اعم از :
1/ اتخاذ موضع چند پهلو برای انطباق با وضعیتهای درحال تغییر قدرت
2/ پشت پا زدن به عقیده به قصد وصول به قدر ت
3/ مسخ عقیده برای تبدیل آن به ابزار قدرت
4/ استفاده از پوشش عقیده برای فریب عقیده مندان
5/ موضع و جبهه عوض کردن به خاطر حفظ یا تحصیل موقعیت
6/ تذبذب در عقیده و برگزیدن دشمن بر دوست برای به عزت رسیدن
7/ با هر کس به رنگ او در آمدن
8/ مبلغ فساد کاران شدن و به فساد گرفتار کردن دیگران برای وابسته نگاه داشتنشان
را از خصوصیات پیمان شکنان و متلونان بر میشمارد .
سوره عبس آزمایش و ابتلای هر روزه هر مومنی است ." چرا باید به آنکس ( قدرت حاکمی ) پرداخت که فزونی جوی و غنی طلب است ؟ پالایش دادن نه در عهده توست !اما از آنکس که بتو روی می آورد و هشدار خدای را دلیل راه میشمرد روی بر میتابی ؟"
آموزش قرآن صریح است وشفاف : در انتظار موافقت ولید ها نباید ماند ! بسراغ مردم باید رفت .
advertisement@gooya.com |
|
اعضای نهضت ازادی بایستی بدانند که تا زمانی که بجای نمایندگی مردم درطلب حقوقشان خود را منجی نظام میخواهند و قانون اساسی ضد دموکراتیک نظام ولایت فقیه را محدوده عمل خود و تمامی ایرانیان بخواهند و بدان خود را ملتزم بدانند از تناقضی که خود در آن گیر کرده اند و حاصلش تذبذب و آشفتگی نظر و خصوصا دوگانگی با عمل است رها نخواهند شد، چه خواسته که راهگشای ملتی باشند .اینان اگر خود را اسیر الزامات قدرت حاکم ننمایید و مرغ اندیشه را از قفس تنگ تقابل قوا رها سازند ،به تعبیر قرآن چون روز برایشان مسلم میشود که امر از آن همه مردم است و نه حتی رسول خدا چه رسد به جاعلان زورمداری چون خمینی و خامنه ای !
التزام عملی به قانون اساسی که در آن ولی فقیه اختیارات مطلقه دارد منجر به بی عملی وتاوان این تغافل فوقش اتخاذ رل محللی قدرت را پذیرفتن خواهد بود . ولی التزام عملی به ملت ، نپذیرفتن زور حاکم بطور کامل و نه گفتن صریح به نظام ولایت فقیه و مافیای قدرتش است .و آنگاه است که محرز میشود که دریای بیکران آزادی و نیز دامن ملت کران نمیشناسد.
پس به جبهه مردمی بپیوندید که یکسره حساب خود را با رژیم و نمایشش بنام " انتخابات" جدا کرده اند .
بیرون از این حصار غم انگیز جاری است زندگی!
وارد شدن در جبهه مردم اذن دخول نمیخواهد. در گلیم ملت دو درویش میتوانند بخسبند ولی قدرت ولایت فقیه فزونی طلب در اقلیم ایران نیز جایی برای شما قائل نخواهد شد چنانکه تا کنون نشده است . راست راه حق وقتی بدان عمل میکنید شما را در دامن امن مردم قرار خواهد دارد و نه تنها ضروری نخواهد بود آبرو و اعتبار به گرو بگذارید بلکه کسب خواهید کرد.
قفلی بود میل و هوی بنهاده بر دلهای ما
مفتاح شو، مفتاح را دندانه شو ، دندانه شو !
و چنین باد