ebrahimisin@yahoo.fr
چند روز دیگرانتخابات ریاست جمهوری است . در همه انتخابات 26 سال گذشته، هر بار با مشاهده عکسهای نامزدان متفاوت، بی اختیاریاد حاج عبدالحسین در کوچه های دوران کودکی و نوجوانی خودم افتاده ام . خدا رحمتش کند. تا محرم سر می رسید، نردبانها را از انباری در می آورد و ما را می فرستاد، تا پشته ای از شاخه های بید مجنون باغ ببریم و بیاوریم. شاخه های نرم را در دست می گرفت و با ظرافت و سرعت تمام یک تونل مدور روی نردبانها درست می کرد و پارچه سیاهی روی آن می انداخت. کجاوه های ما آماده شده بود. ما به درون آن می خزیدیم و با دفترچه باریک و بلندی که در دستمان گذاشته بود. می زدیم به خواندن مصیبت «اهل بیت» . این کارها ی عصرمان بود ولی ظهر ها تعزیه او را تماشا می کردیم که لباس شمر می پوشید و با صدای شمشیر، گرز و سپرش لرزه بر اندام ما می انداخت واگر علی اصغر و یا از شمار طفلان مسلم بودیم درد ضربه های تازیانه اش را هم تا مدتها احساس می کردیم. وقتی مصیبت خوانی ما تمام می شد و من از کجاوه پیاده می شدم محبت و تشویق همه خانواده و آشنایان را در برابر خودم می دیدم. جز...جــز... یک نفر. آنهم برادر بزرگم بود. او از این گونه مراسم زیاد خوشش نمی آمد. یک روز وقتی با اصرار من روبرو شد، گفت این داستان ها پیچیده است.باز هم اصرار کردم، در جواب گفت، می دانی شمر ذی الجوشن هم خود را مسلمان می دانست. معاویه و یزید هم مسلمان بودند. این جنگها بیشتر برسر حکومت بوده است. من داد زدم نه داداش جان! آنها کافر بودند.
این مسایل و پرسش ها برای ذهن کودکانه من خیلی تکان دهنده بود. در آن سال ها همیشه از خود می پرسیدم اگر همه این شهادت ها، کشتار ها بین خود مسلمانان بوده است. چرا کسی مانع آنان نمی شده است. زمانی که بزرگ و بزرگتر شدم. پنج قاره جهان را گشتم. نماز خواندن و روزه گرفتن های اهل تسنن را و مراسم مدرن شیعه اسماعیلیه را دیدم مسلمان بودن آنان را باورکردم. مراسم مذهبی پرطمطراق ارتدوکس ها، تشریفاتی کاتولیک ها و رها و آزاد تر پروتستانها، دور از زمان یهودیان، طبیعت گرایانه بودایی ها، توتمیستی برخی از آفریقایی ها را باچشمان خود مشاهده کردم متوجه پیچیدگی و تنوع خداباوری های میلیارد ها انسان جهان شدم و به ریشه های «جنگ هفتاد و دو ملت» تا حدودی پی بردم.
رسول جعفریان که سایت بازتاب آنرا مورخ شهیر شیعه معرفی می کند، در همان تارنما مطلبی به مناسبت درگذشت حضرت محمد پیامبر اسلام نوشته است و به درستی آنرا ناگهانی می داند واز میان چهار نگرانی عمده ماههای آخر زندگی پیامبر اسلام، دو عامل را مساله جانشینی و سرنوشت خانواده پیامبر می داند و دربخشی از مقاله می نویسد:
«حضرت براي رفع اين نگراني، بحث اعزام سپاهي از مهاجر و انصار را به سوي شام و به فرماندهي يك جوان هيجده ساله با نام اسامه بن زيد مطرح كرد. پيامبر در برابر دو نگراني، يكي بحث جانشيني و ديگري خالي شدن مدينه از مهاجر وانصار در وقت رحلت، يكي را بر ديگري ترجيح داد و آن اين بود، بزرگاني كه ممكن است منشأ دشواري براي رهبري آينده شوند، از مدينه به سوي شام بفرستد تا در اينجا كار به آرامي پيش برود.» به زبان ساده یعنی همه صحابه و رهبران قبایل مسلمان شده را به جبهه بفرستد. البته تاریخ نشان می دهد، که چنین نشد. یا پیامبر اسلام چنین نکرد و یا صحابه این خواسته ایشان را نپذیرفتند. در هر دو صورت ضعف ناقلان این روایت نشان می دهد.
در حقیقت پس از درگذشت پیامبر اسلام، روایات خانواده و صحابه وی در اکثر موارد اختلاف پیدا کرد. مثلا در مورد چگونگی درگذشت ایشان، عایشه زن محبوب پیامبرمشهور به «ام المومنین» با ذکر جزییاتی ازجمله مسواک کردن دندانها، آخرین لحظات عمر ایشان را در آغوش خویش بیان کرد. اما چندی بعد روایات شیعه این درگذشت را در آغوش امام علی پسر ابوطالب و داماد ایشان دیدند. روایت جانشینی پیامبر را، اکثریت جامعه انصار و مهاجر مدینه اجماع امت «نظرخواهی عمومی» بیان کردند و به انتخاب ابوبکر پدر همسر پیامبر اسلام رسیدند. اقلیت طرفداران علی، واقعه غدیر و تفسیر هایی از برخی آیات قرآن را برای تایید جانشینی موروثی وی اظهار کردند. هرچند منتقدان می گویند، با توجه به این که در مسایل جزیی، مانند اجازه یافتن پیامبربرای داشتن همسرانی بیش از سایر مسلمانان، و حتا نحوه ورود و خروج مسلمانان به منزل ایشان، آیاتی در قرآن وجود دارد. اگر جانشین خاصی تعیین شده بود.این مساله هم به شکلی در آیاتی بیان می شد.
هرچند درعمل، اجماع امت حتا در زمان خلفای راشدان رعایت نشد. آن اجماع امت در آغاز برای ابوبکر به مهاجرین و انصار حاضر در مسجد مدینه خلاصه شد وپس از درگذشت وی برای جانشینی وی بنابروصیت ایشان به اجماع شش نفر ازجمله علی پسر ابوطالب محدود گردید. پس از آن هم به«اجماع بالسیف» و سرانجام به «اجماع بالخوف » تئوریزه شد. و به خلافت موروثی تبدیل شد.
در شیعه هم در نحوه موروثی بودن خلافت و امامت اختلاف بوجود آمد. شیعه دوازده امامی، حسن و حسین دو فرزند نخستین امام علی را، به عنوان جانشینان موروثی ایشان پذیرفت ولی فرزند سوم ایشان محمد را نپذیرفت و او را به جای محمد پسر علی که رسم قبایل عرب بود به نام قبیله مادر وی، محمد پسر حنفیه نام بردند. با این که نقش وی در خونخواهی امام حسین شهید کربلا و در رهبری مختار غیرقابل انکار است نامبردن ایشان از سوی فقها شایستگی حتا «علیه السلام» رایج در متون مذهبی شیعه دوازده امامی را نیافت. طرفداران زید پسر علی امام چهارم (زین العابدین) نیزکه در مبارزه با هشام پسر عبدالملک خلیفه اموی کشته وبدن وی در کوفه مصلوب و سر او درشهر های مهم خلافت برستونی به نمایش گذاشته شد، حساب خود را جدا کردند که به شیعه زیدیه مشهورند. بقیه شیعه که محمد مشهور به باقر فرزند دیگر ایشان را که از فعالیت سیاسی گریزان بود به عنوان امام پنجم پذیرفتند. در مورد جانشینی امام ششم جعفر صادق هم باز اختلاف پیش آمد. برخی انتصاب فرزند چهارم وی موسی کاظم را نپذیرفتند و فرزند ارشد ایشان اسماعیل را به عنوان تداوم منطقی امامت یافتند. که اکنون به شیعه اسماعیلیه مشهورهستند. شیعیان دوازده امامی پس از این انشعاب بزرگ، علی پسر موسی را به عنوان امام هشتم ( امام رضا) به رسمیت شناختند.امام دوازدهم به نام محمد المهدی پس از درگذشت امام حسن عسگری (یازدهم ) ، در کودکی به امامت رسید و در سن 6 سالگی در سرداب زیرزمینی خانه خویش در سن 6 سالگی ناپدید شد. پس از غیبت امام دوازدهم، طرفداران ایشان فقیهانی را که می گفتند با وی هنوز در ارتباط هستند به نیابت ایشان پذیرفتند. سرانجام چهارمین فقیه جانشین امام دوازدهم به نام علی پسر محمد السامرایی ـ شاید با مشاهده تصرف مصر بوسیله شیعه اسماعیلی ـ با پیش بینی این که ظهور امام غایب نزدیک است جانشینی تعیین نکرد. از آن پس به مرور روحانیون وفقیهان با نفوذ کلام و وابستگی محلی، قبیله ای و یا سرزمینی هریک برای خود طرفدرانی دارند و زیر هدایت مراجع تقلید سازمان یافته اند.
اهل تسنن چهار مذهب حقه(حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) را به رسمیت می شناسد که مذهب حنفی با نفوذترین، متعادلترین و نرمترین آن است و اکثرساکنان سرزمین های سابق امپراتوری روم پیرو آن هستند. شیعه دوازده امامی اکنون در میان طرفدران تشیع اکثریت را دارند و دربخش جنوبی سرزمینهای سابق امپراتوری پارس که به پادشاهی موروثی اعتقاد داشتند نفوذ کرده است.
دین اکثریت ایرانیان پس از کشتن پیغمبر آنها مانی* ، اکنون، اسلام است. و سهم ما از اسلام شیعه، و از آن هم ، مذهب دوازده امامی است.
یک نکته مهم را فراموش نکنیم که طرفدران شیعه که در نهضتهای آزادیبخش ایران شرکت کرده اند اکثرا اسماعیلیه و یا زیدیه بوده اند. البته شیعیان دوازده امامی هم مانند آنان تا حدودی تحت تعقیب و مورد آزار و شکنجه قرارمی گرفتند. اما پس از حمله مغول به ایران و گرویدن الجایتوخان به مذهب دوازده امامی ورق برگشت، واین مذهب از قرن هفتم به مرور جای اسماعیلیه و زیدیه را گرفت ولی کماکان تا زمان صفویان در سراسر سرزمین ایران درمقایسه با چهار مذهب حقه تسنن در اقلیت قرار داشت. به همین جهت بزرگترین عالمان الهیات، مفسران قرآن، شاعران ومورخین اهل تسنن ازجمله محمد غزالی، مولوی، جریر طبری همه ایرانی هستند. و شیعه دوازده امامی در دورانی طولانی از فقر علمی رنج برده است و به علت سرکوب و ماهیت توارثی آن نظر متفکرین را به خود جلب نکرد. حتی آغاز حکومت خلفای عباسی که شیعیان آزادی عمل بیشتری داشتند نتوانست نظر فقهای اسلامی را به این مذهب جلب کند . نخستین مجموعه احادیث و تالیفات فقهی که اکنون به عنوان یکی از « کتب اربعه» پایه ای شیعیان پذیرفته شده است در آغاز قرن چهارم هجری یعنی 150 سال پس از غیبت امام دوازدهم، بوسیله شیخ یعقوب کلینی «کتاب الکافی» تدوین یافته و سپس در نیمه دوم قرن چهارم توسط شیخ صدوق ابن بابویه «کتاب لایحظره الفقیه» و سرانجام مهمترین آنها در نیمه دوم قرن پنجم توسط شیخ طوسی در دو کتاب «تهذیب الکلام» و «الاستبصار» تالیف شده اند. متفکران اسلامی و اسلام شناسان اروپایی به علت تاخیر حد اقل 300 ساله در ثبت احادیث و روایات اعتبارکمتری به آنان قایل هستند.
ابن مقدمه طولانی را آوردم، تا یادمان بیاید اکنون در کجای جهان و تاریخ هستیم، آنزمان که سربازان خلافت اسلامی بوسیله خلیفه منتخب با «اجماع امت» از جمله امام علی اداره می شد. به سرزمین ایران حمله کرده و خواستار پذیرش اسلام، یا دادن خراج شدند و یاجنگ و ویرانی را وعده می دادند. دیدیم و یا دقیقتر بگویم خواندیم و شنیدیم که بر سر ایران و ایرانیان چه آمد. به روایت مورخین مسلمان امیران غازی در شرق ایران به آورنده هر سر بریده 700 درهم پاداش می دادند. ایرانیان مسلمان شده، آزادشده (از بردگی خریده شده) هم حق شهروندی نداشتند و هر یک مولای یکی از قبایل عرب بودند. تمام قبایل عرب هم در برابر قبیله قریش در مرتبه بعدی قرار داشتند و در این قبیله هم طایفه هاشمی در صدر قرار می گرفت. مورخین می نویسند در یک جمع بر سر یک سفره موالی را در پایین قرار می گرفتند. اگر در خیابان یک مولی سواره بود و به یک ولی حتا اگر ولی او نبود برمی خورد می بایست پیاده می شد. آن ولی را بر سوار خود می نشاند و دهانه آنرا می کشید تا درب خانه ایشان می رساند و دو باره برمی گشت.
اگر ایرانیان در دوره خلافت اموی با آنان جنگیدند و به رهبری ابومسلم خراسانی آنرا بر انداختند. برای رفع این تبعیض ها در جامعه ناب اسلامی بود. همان جامعه نابی که پس از 14 قرن، غازیان جدید خلافت اسلامی از شمار لاریجانی، قالیباف، و احمدی نژاد به ما وعده می دهند. حکومت اسلامی که رهبر در حال تدارک آن است مبتنی بر امتزاج بنیادگرایی اسلامی عقب مانده تر از طالبان و دستگاه سرکوب مدرن است. فراموش نکنیم که بر مبنای گفته های فقهای جزمی شیعه، امام برگزیده خداست و نیازی به اجماع هم ندارد چه برسد به رای دادن. سایر فقیهان باید آنرا کشف کنند. اگر قدرت کشف نداشتند(!!) می شوند مانند فقیهانی که در ایران خانه نشین شده اند و مالشان غصب. تکلیف آدمهایی مثل من که روزه و نماز قضا شده زیاد داریم و این جهانی ها (دهریون به روایت قرآن)هم که روشن است.
من در مقاله "جمهوری سوم در راه است** نوشته ام که ايران از زمستان سال 82 وارد دوره ای از مبارزه شده است كه می توان آن را دوران گذار به جمهوری سوم نامگذاری كرد. اكنون بذر نونهال جمهوری سوم در جامعه ايران و در دل جمهوری دوم می رويد، كه به مرور جا را برای جمهوری كهنه دوم و ولايت مطلق فقیه در اندرون آن تنگ و تنگ تر می کند. این حکومت اسلامی که رهبر جمهوری اسلامی می خواهد در جامعه ابران بوسیله فقهای شورای نگهبان و مجلس خبرگان و غازیان و محتسبانی چون لاریجانی، قالیباف ، احمدی نژاد ، رضایی ، رحیم صفوی و دیگران بکارد، یک جامعه نا شناخته نیست. خلافت اسلامی، نزدیک به هفت قرن بوسیله حضرت محمد و خاندان ایشان هدایت شد. خلفای راشدین که یا پدر همسر(ابوبکر) یا داماد( عمر) و یا دوبار داماد(عثمان) ویا داماد(امام علی) و پسرعموی ایشان بودند. پس از ایشان هم خلافت به نواده های عبد مناف رسید که پدر هاشم پدر عبدالمطلب پدر عبدالله که همان پدر حضرت محمد باشد رسید، پس از خاندان اموی که نواده عبدمناف از شاخه عبد شمس پدر امیه بود نوبت خلافت به خاندان عباسی رسید که نواده های عبد مناف از شاخه هاشم بود که فرزندان مستقیم عموی پیامبر بودند.
اگر شاهک ها و فئودالهای ایران اکثرا حاضر شدند خراج خود را به خلیفه ها پرداخت کنند و اسامی که در خطبه ها خوانده می شدچندان برایشان فرقی نمی کرد. مردم ایران، توده زحمتکش آن اکثرا در جستجوی مفری از خلافت بودند.با پناه بردن به تشیع زیدی و اسماعیلی علیه امیران، غازیان و محستبین که سنی بودند می شوریدند. اما تشیع دوازه امامی که با حمله مغولان ترویج آن شروع شد و با « لعنت باد بر خلفای اهل تسنن» صفویان برجامعه ایران تحمیل شد، تاکنون آن جهش و نوزایی ملی را در بطن جامعه مدفون نگهداشته است. اگر چند جمله صادق هدایت را دستکاری و اضافه کنم. این ذوق خفه شده، روح شکنجه دیده و ترجمان ناله ها و شورش این ایران بزرگ، با شکوه و آباد قدیم، که زیر فشار فکر زمخت سامی و استیلای خلفای عرب و فقهای شیعه به مرور مسموم و ویران شده، خود را گاه به گاه در سرود های شاعران و نوشته های نویسندگان به شهادت تاریخ کشانده است. ما تاکنون فقط نشانه هایی از فوران خشم آن را مشا هده کرده ایم. وهر باراین نوزاد آزادی برسر زا رفته است.
advertisement@gooya.com |
|
اکنون در چرخشگاه عمده تاریخ ایران هستیم. حاصل مبارزات و مطالبات انباشت شده از مبارزات ،بردگان و موالیان ایرانی در کوفه ومدینه، سرخ جامگان ابومسلم، بابک ، مشروطه تا انقلاب بهمن علیه خلفای اسلامی و ظل الله ها وفقهای شریک آنان در حال شکل گیری در جامه جمهوری سوم مبتنی بر اساس آزادی، برابری و حقوق بشر است و نشانه های مبارکی از پیشرفت آن در جامعه مشاهده می شود.
در مقاله پیش نوشته که در همین سایت چاپ شده است گفته ام ،«چشم اسفنديار حكومت جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و خارجی انتخابات آزاد است. متاسفانه اكثر نيروهای سياسی مخالف جبهه خلافت از فعاليت آزاد و گسترده محروم هستند و فقط در برهه های انتخابات است كه موتور جمهوری سوم می تواند به نشر آگاهی و سازماندهی نسبتا علنی بپردازد. آن چه كه فوری و حياتی به نظر می رسد، اين است كه نيرو های آزاديخواه و دموكرات جامعه با انتخابات رياست جمهوری اين دوره هم مانند سال هفتاد وشش، انفعالی برخورد نكرده و به تماشاگران كم اثراين مبارزه تبديل نشوند. انتظار می رود، احزاب و سازمانهای سياسی به جای جستجوی نامزد انتخابات در كشور، نخست برنامه های خود را تدوين و منتشر كنند و آن را به سنگ محك مردم تبديل كنند. نيروهايی كه نمی توانند برای اين انتخابات نامزد معرفی كنند، با تبليغ برنامه سياسی خود به بالا بردن معيارسنجش های مردم ياری می رسانند و تشكل هايی كه امكان معرفی نامزد در اين انتخابات را دارند، بر پايه يك برنامه سياسی با ديگر نيروها گفتگو كرده و آن را به پرچمی تبديل كنند. آن كه توان افراشتن اين پرچم را دارد يافته خواهد شد.هيچ قدرتی توان رد صلاحيت نامزدی را ندارد. كه برنامه آن تبديل به نيروی مادی ميليون ها نفر شده باشد.**»
این پیش بینی یکسال ونیم پیش من تا این جای برگزاری نهمین انتخابات ریاست جمهوری درستی خود را نشان داده است. جامعه که می رفت با برگزاری انتصابی فرمایشی از قماش انتصابات مجلس هفتم و با حکومت خلافتی یکدست برای مدتی طولانی به بن بست برسد، در حال گشایش و برپایی اتحاد هایی هرچند ناکافی، گره های تاریخی اتحاد آزادیخواهان ایران را بگشاید. از بیشتر گویی و توضیح واضحات چشم می پوشم.
نیازی به گفتن نیست انتخاباتی آزاد است که همه نیروهای موجود جامعه از جمله تشکلهای جمهوریخواه که ساختن جامعه ای دموکراتیک بدون توجه به رنگ، نژاد، ملیت و قومیت و مذهب مبارزه می کنند در آن بتوانند شرکت کنند. اما در شرایط کنونی ایران، از این که دستگاه فرسوده ولایت فقیه مجبور شده است نامزد جامعه مدنی ایران که برای اولین بار ا ز سوی تشکلها و احزاب نسبتاعرفی معرفی شده اند، بپذیرد، باید انتخابات را به رفراندوم مخالفت با خلافت فقیهان تبدیل کرد. نباید فرصت سازماندهی ویا بازسازی به دستگاه ولایت فقیه داد.
با شرکت و رای دادن و تشویق وسیع به رای دادن به نامزد جامعه مدنی ایران در دور اول به پیروزی برسانیم. اگر در این انتخابات نماینده جامعه مدنی به پیروزی نرسد. ماشین تغییر قانون اساسی برای تبدیل به خلافت اسلامی و بدعتی بنام شیعه چهارده امامی راه افتاده است. اگر نامزد جامعه مدنی به پیروزی برسد. موتور جمهوری سوم شتاب خواهد گرفت.
انتخاب برای من که سی و پنج سال در راه جامعه ای دموکراتیک و سکولار قدم وقلم زده ام، در نهایت دشواری ساده بنظر می رسد. من هر روز تلاش می کنم تا دوستان، همکاران، همشهریان و هم محلی هایم را قانع کنم تا در این انتخابات با رای دادن به دکتر معین راه را بر انتصاب یک "رییس جمهور" غازی و محتسب ببندیم. همین وبس.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* رجوع کنید به مقاله "فقهای تاريك انديش شيعه همان موبدان عصرساسانی اند "در همین روزنت و تارنماهای دیگر.
** جمهوری سوم در راه است. در همین روزنت و تارنماهای دیگر.