عکس های جالبی هم گرفتم که نمی توانم همه را منتشر کنم !! ولی 6 عکس را منتشر می کنم.
باید چند ساعتی رانندگی می کردم. البته اتوبان کار را ساده می کند اگر ترافیک نباشد، شانس ما خیلی ترافیک بود. بعد از 150 کیلومتر به سفارت رسیدیم.
اگر کمی شعور داشتند مانند کشورهای دیگر انسان می توانست با پست و کارت نیز رای بدهد ولی بماند که مردمسالاری در کشور ما بی مفهوم است.
با ورود به خیابان سفارت مشاهده کردم که بیشتر از 20 و یا 30 پلیس آنجا بودند. گروهی ایرانی مخالف جمهوری اسلامی با موزیک در حال رقص بودند و کلی به هر رای دهنده فحش می دادند و فیلم می گرفتند.( به من فقط یک نفر توهین و سخنان بی ربط زد) گروهی از زنان آنجا بودند که برای آزادی زنان شعار می دادند! ( در هنگام عکس گرفتن موزیک به پایان رسیده بود و نتوانستم از رقص انها عکس بگیریم) خانواده با فرزندان را نیز مشاهده کردم. نمی دانم چرا کسانی که شعار آزادی می دهند مخالف حق انتخاب و ازادی ما بودند؟ اگر این افراد حکومت را بدست بگیرند با گروه خامنه ای همان کار را می کنند که گروه خامنه ای با آنها می کند، پس فرق این دو کجاست؟ کاش افراط از هر طرف فراموش می شد و کمی ((برای همه)) ازادی را رعایت می کردیم. البته بعضی شعارها و سخنان همان حرف های دل من بود و شاید نمی دانند که افرادی که رای می دهند همه موافق اقای خامنه ای نیستند. من که خودم مخالف ولایت فقیه مطلق هستم ولی کار این افراد مورد پسند من نبود. البته آنها نیز حق دارند می توانند مخالفت خود را نشان بدهند ولی رقص و فحاشی نشانه شخصیت و تربیت است. رقص زیاد مشکل نبود ولی توهین مرا ناراحت کرد، البته وجود این همه ماشین و پلیس نیز احساس خوبی نبود.(جرات نکردم از پلیس و نیروی انتظامی عکس بگیرم!)
advertisement@gooya.com |
|
بعد وارد سفارت شدم و شناسنامه را تحویل دادم و از من خواهش شد انگشت را در جوهر قرار بدهم که مرا ناراحت کرد زیر هیچ دلیل منطقی وجود ندارد. این اثر انگشت هیچ وقت مقایسه و یا وارد کامپیوتر نمی شود و برای زمانی است که اختلاف و مشکلی بوجود بیاید. حتی یکبار نیز مشاهده نشده از این اثر انگشت استفاده کنند. چیزی که حتی یک درصد هم اتفاق نمی افتد عمل جهل و نشانه تحجر در کارهای اداری است. ما نیز انگشت را در جوهر قرار دادیم و آقایان را خوشحال کردیم. خانمی خواهش کرد که انگشت را در جوهر قرار ندهد که با مخالفت حضرات روبرو شد. او نیز مجبور به این عمل شد و لی ناراحتی او کاملا مشاهده می شد. زندانی که نشدیم که اینچنین بکنیم!
بعد از حضرات پرسیدم اجازه عکس گرفتن دارم که اقایان اجازه دادند و چند عکس یادگاری گرفتم. جالب بود مانند رئیس جمهور ایران در هنگام رای دادن، اقایان بعد از عکس دست زدند! توضیح دادم که عکس با صدا نیست و خجالت کشیدند و باز چهره جدی گرفتن مانند مجلس ختم !
ببخشید که سانسور می کنم، خود سانسوری را یاد گرفتیم دیگه!
عکس نفر دیگری که در حال رای دادن بود
خلاصه به آقای دکتر مصطفی معین فرزند مهدی رای دادم. تا ببینیم نتیجه این رای دادن چه خواهد بود. گفتم با آستین کوتاه می روم ولی عملی نشد چون هوا جالب نبود. بعد از این همه رانندگی و فحش خوردن و شنا در جوهر، یاد گرفتم که دموکراسی آسان بدست نمی اید و تازه اول راه هستیم. ایا روزی به جمهوری دلخواهمان می رسیم؟