جامعه ایران عجیب و پیچیده شده است. توی تاکسی و خیابان به همه سیاستمداران فحش می دهند ولی پای انتخابات که می شود می مانی آیا اینها همین مردمی هستند که هر روز میبینی ؟
تعدادی کارمند و ارتشی که آنها را شاید بشود درصد محدودی به حساب آورد نیاز به مهر شناسنامه را همیشه دارند ولی مهمترین جایی که مردم را به انتخابات می کشاند گزینه های محدود آنها است در انتخاب اینکه وضع از این خراب تر نشود. گزینه محدود بین بد و بدتر است که طبیعتا بدها همیشه برنده اند. و گرنه اگر صافی شورای نگهبان نباشد قول می دهم همین مردم سحابی را به خاتمی ترجیح می دهند و گنجی را به سحابی و چه بسا رضا پهلوی را به دیگران (نظر سنجی گویا را فراموش نکرده ایم). و گرنه اگر بپذیریم رییس جمهور هاشمی یا احمدی نژاد باشد هر کدام با 6 و 5 میلیون آرا رییس جمهور70 میلیون جمعیت ایران هستند. و این یعنی فاجعه. این یعنی نا مشروعیت. این یعنی مخالفت بخش اعظم مردم . کجای دنیا یک رییس جمهور با 13% رای مردم انتخاب می شود؟( 13% از 46 میلیون ) . بنا براین نگوییم رییس جمهور مردم ایران. رییس جمهور مردم ایران از دل یک انتخابات آزاد بیرون می آید.
بحث تحریم کنندگان انتخابات, معین یا احمدی نژاد یا کروبی نیست. بحث اختیارات رییس جمهور است. همان تعریفی هم که آقای ابراهیم نبوی از خاتمی می کند ( در مقاله قبلی شان) پر بی راه بود. من به خاتمی رای ندادم که 8 سال فرصتها را بسوزاند و زندان ها پر از روزنامه نگار شود و با یک عذر خواهی همه چیز تمام شود. من به خاتمی رای ندادم که قاتل زهرا کاظمی راست بگردد و وکیل قتل های زنجیره ای از گرسنگی در آستانه مرگ باشد و آقای خاتمی فقط لحظه شماری کند که کی این داستان شرم آور ریاست جمهوری او به پایان می رسد. به خاتمی رای ندادم که جامعه مدنی دو روزه بشود مدینه النبی و رهبر دیکتاتور بشود حلال مشکلات روزهای سخت. به خاتمی رای ندادم که بر هر اعتراضی سکوت کند و شرمنده مردم باشد. کسی نبود بگوید شرمنده نباش که ملتی تو را انتخاب کرده تا راه را باز کنی. چه راهی باز شد؟ نشستن و به انتقاد دیگران گوش کردن هنری نیست که مختص خاتمی باشد و او جلو دار آن باشد. اگر با هاشمی مقایسه بکنیم بله حق با شماست اما چرا از بس توی سر ما زده اند و سایه دیکتاتورها بر سر ما بوده که باری رفتار خاتمی ما را به شعف می آورد وفراموش می کنیم که اصلا باید اینگونه می بود!! همه چیز این جامعه شده مقایسه اینکه چه کسی کمتر زور می گوید چه کسی بیشتر. و انگار باید بپذیریم که حتما زوری وجود داشته باشد!! وبخواهم بگویم بسیار است اشتباهات رییس جمهوری که من احمق به او رای دادم. و چرا باید دو بار از یک سوراخ گزیده شوم. رای ندادم و نمی دهم تا زمانی که سایه شوم دیکتاتوری و فرد گرایی و ولایت فقیه وجود دارد. این همان جایی است که 8 سال پیش بودیم و فریب خاتمی را خوردیم. حالا هم همین است. معین و احمدی نژاد چه تفاوت می کند در سیستمی که تا بنا گوش آن بر پایه دیکتاتوری است. و ولایت فقیهی تصمیم می گیرد حالا مجلسی را که مردم انتخاب کرده اند (مجلس ششم) چه را تصویب کند و چه را نکند. خاتمی چه کرد جز خاموش کردن صداهایی که 8 سال پیش می خواست منفجر شود و به امید او آرام شدند( زهی خیال باطل). احمدی نژاد بهترین گزینه است. عالیجناب سرخپوش که جز لاف و قدرت طلبی چیزی ندارد و جواب خود را با کشتن روشنفکران در داخل و خارج ( قتل های زنجیره ای و کشتن رهبران مخالف در میکونوس و صدها مخالف دیگر در دوره او ) و انباشتن بانکها از دلارهای خود داده است.
این انتخابات نشان داد همان تخمینی که همیشه می شنیدیم و می گفتیم درست است. جمهوری اسلامی 15 تا 20% موافق جدی دارد (جدی محکم) و بقیه هم مخالف هستند اما مخالف منفعل. مخالفی که جمهوری اسلامی را قبول ندارد اما تکلیفش را هم روشن نمی کند. نه سلطنت طلب است نه کمو نیست. فقط می داند این رژیم را نمی خواهد.
و من مشکل بزرگ را در مردمی می بینم که هویت خود را میان تربیت مذهبی (مدارس و تلویزیون) و خانواده و ماهواره سردرگم می بیند. جامعه ای که فرهنگ ریا را آموزش داد و همه با آن بزرگ شدیم. توی خانه عرق خوردیم توی اداره نماز جماعت خواندیم. توی تاکسی به خمینی فحش دادیم توی محل کار شدیم مخلص ولایت فقیه. توی مدرسه جشن تکلیف داشتیم و حجاب سفت و سخت و همان شب به سکس پارتی دوستان رفتیم. و چه چاره ای بود جز این؟ غم نان وغرایزطبیعی ما در تقابل با محیط زندگی ما را با این ریاکاری بزرگ کرد و شد بخشی از ما. و این گم گشته گی شد آن چه جمهوری اسلامی می خواست. جامعه منفعلی که سرگرم اعتیاد و سکس و دلال بازی باشد تا به اطرافش بیندیشد. و او هم که گاهی می خواهد از پیله خود سرکی بکشد سرک نکیشده سرش بر باد رفته است ( فاجعه خونین کوی دانشگاه).
advertisement@gooya.com |
|
اگر رفراندوم آزادی که بسیار از آن صحبت می شود بر گزار شود آن وقت به شما خواهم گفت جمهوری اسلامی چقدر مخالف دارد. من هیچ گاه از 50% رای دهنده به این نتیجه نمی رسم که جمهوری اسلامی 50% موافق دارد. چرا که همان دوره خاتمی هم خود من و بسیاری از دوستانم به او رای دادیم که در گزینه بد و بدتر بد را انتخاب کرده باشیم در حالی که همه ما و خیلی های دیگر مخالف جدی این سیستم بودیم. این داستان همیشگی ماست. و گرنه انتخابات آزاد بر گزار شود به شما خواهم گفت همین مردم چگونه و به چه کسی رای خواهند داد. به شما قول میدهم بر خلاف تصور شما آینده روشنی پیش روست. شاید این یکدستی دیکتاتورها 80% مردم منفعل را فعال کند. حتما کتاب قلعه حیوانات را به خاطر دارید. و حتما فیلم پاپیون را هم دیده اید. سکانس آخر جایی است که پاپیون( استیو مک کویین) با آن موهای سفید و قیافه زار با وجود شکست های مختلف در فرارش ودستگیری اش که تا پای مرگ هم پیش رفته هنوز نا امید نیست و می خواهد یک بار دیگر شانس خود را امتحان کند. و طرحی دیگرکه دوستش ( داستین هافمن) نمی پذیرد ونا امید است. اما او باز هم می رود و این بار با اینکه همه زندگی اش در زندان تباه شده و عمری برایش نمانده است موفق می شود. این داستان ماست. داستان امید است حتی تا لحظه آخر( با وجود همه شکستها).
و دور نیست که 80% منفعل جامعه ایران آنقدر در فنر فشار رهبری, قوه قضاییه, مجلس, و اکنون رییس جمهوری فشرده شود که ناگهان بجهد. نه امیدی که هیچ حرکتی در آن نباشد. پروسه های تاریخی ایران هم در این اواخر همیشه حکومتها را باچرخش هایی پس از 20 یا 30 سال به ما نشان داده است. امروزه که دیگر روشنگری جوانان با ارتباطات جمعی و دهکده جهانی مک لوهان به راحتی امکان پذیر گشته است. و مگر ما چه کم از آفریقای جنوبی داریم که خود را رهانید؟ و یا شیلی که با دیکتاتوری خدا حافظی کرد؟ دور نمی بینم این آینده روشن را. چهره همه آن جوانانی که شورو شعف بی پایانی دارند پیش روست و نمی بینم آنها را که بیش ازاین به انتظار بنشینند و تحمل حکومتی را بکنند که انتخاب نکرده اند. آینده روشنی پیش روست. بسیار روشن و امیدوار کننده.
م.آریان arianmtl@yahoo.ca