1- انتخابات رياست جمهوري برگزار شد و راي دوم بر مردي قرار گرفت كه اگر جلوه مذهبي اش را برداريم ، نماينده پا برهنه ها است . اكثر راي هاي ايشان از حواشي شهرهاي بزرگ يا اهالي شهر هاي كوچك ( روستاهاي ديروز ) است . انسان هائي كه گمان مي برند در تمام سال هاي اخبر حقشان ضايع شده است .و اگر نبود شعار هاي جناب كروبي ايشان در همين مرحله نيز آرائي بالاتر را كسب مي كردند . در تمام اين سال ها اين مردم با هويتي مغشوش زندگي كرده اند نه شهري شده اند و نه هويت روستائي خود را دارند . نه به طيف كارگران پيوسته اند و نه فاصله دقيقي را از آن ترسيم كرده اند . اينان پا برهنه ها و محرومين و فراموش شدگانند . حالا برايشان رهبري پيدا شده ، رهبري كه در ظاهر هم شده شبيه آنهاست ، رهبري كه شعار هاي آنها را تكرار مي كند ، رهبري كه اولويت را به آنها داده است . اين مردم شايد در برگزيدن رهبر خود اختياري نداشته اند يا فردي مناسب تر را نيافته اند . ولي در بروز دادن اهميت خود و نفرت سرشارشان از تمام اين مصببين كوتاهي نكرده اند . اينان احمدي نژاد را براي جنگ با تمام ثروت اندوزي ها ، روشنفكر گرائي ها و زيبائي ها فرستاده اند . احمدي نژاد تبلور اين مردم است .
2- اين مردم در تمام سال هاي بعد از انقلاب جز چند سال اول در حاشيه قرار داشته اند و رهبران اوليه اشان نيز به تدريج به متن پيوسته اند و آنها را به خود واگذار كرده اند . اينان بغض فروخورده خود را بروز داده اند و بدنبال انتقام خويش اند . در انتخابات اخير شايد اصول گرايان حرفه اي بر اين موج سوار گشته اند و مصادره به مطلوب نموده اند و براي خود و انديشه اشان راي جمع كرده اند ، اما آنچه عيان است اينست كه اين مردم نه براي اسلام و انقلاب ـ كه آقاي رفسنجاني بسيار سابقه دار تر و انقلابي تر از رقيب است ـ بلكه براي هويت و معيشت راي داده اند . در سنوات اخير در بين اين مردم هركه شايسته تر بوده جذب متن گشته و باقي در همان حاشيه مانده اند و آن در حاشيه ماندگان ما را مقصر مي دانند . ما متن نشينان يعني تمام روشنفكران ، كارشناسان ، مديران و سرمايه داران بزرگ و كوچك . و اگر از حق نگذريم در اين ميان ما نيز مقصر اصلي بوده ايم .
3- حال تحجر گرائي و اصول گرائي افراطي را نيز به اين تركيب مغشوش اضافه كنيد . فاشيسم هميشه در لحظاتي اينچنين بروز مي كند . و اينست كه امروز مي بينيم تمام متن نشينان از راست تا چپ و از مدير تا روشنفكر در پشت سر آقاي رفسنجاني جمع شده اند تا جلوي اين حركت سيل آسا را بگيرد . بخشي از جناح راست با فرصت طلبي رهبري اين حاشيه نشينان را بر عهده گرفته است و آنها را به قيام بر عليه متن تشويق كرده است . نيروي دوطرف در اين ميان سر به سر است و نقش كليدي را امروز طيف كارمندان ، كارگران و كشاورزان بازي ميكنند . اگر اينان خسته از شعار هاي روزمره جذب اين جريان بي هويت گردند كه شنبه بر كرسي رياست جمهوري احمدي نژاد تكيه خواهد زد و اگر اين طيف با اميد به فضاي بهتر و مناسب تر به پاي صندوق آيند ، شنبه آقاي رفسنجاني را بر جايگاه رياست جمهور خواهيم ديد . اما انديشه كنيد آيا شكست دادن اين حاشيه نشينان صحيح است ؟ آيا در صورت پيروزي آنها آتش زير خاكستر نخواهند ماند ؟
advertisement@gooya.com |
|
4- بر تمام اصلاح طلبان است كه به اولويت هاي اين گروه وسيع از جامعه توجه كنند ، آنها الان به حداقل هاي زندگي نياز دارند . در طرح هاي توسعه ترسيمي شايد ده ها سال بعد اين مردم به سعادت رسند – اگر مردمي باقي مانده باشد . لازم است اصلاح طلبان به نياز هاي طيف وسيع كارمندان و كارگران و كشاورزان در همين لحظه توجه نشان دهند و در برنامه هاي خود آنرا منعكس كنند . در كشوري با نهاد هاي مدني ضعيف و طبقات اجتماعي نا آگاه به هويت خود هر موج عدالت خواهي و هر فرياد مظلومانه مي تواند شورشي بر عليه دستاورد هاي دموكراسي باشد . هر فرصت طلبي مي تواند بر اين موج نشسته و دموكراسي را سركوب كند . اما تنها متهم كردن ديگران براي توجيه شكست كفايت نمي كند . متن حاشيه خود را از ياد برده است و هر روز بر آن افزوده ، انگار آنها از ما نيستند . لازم است از همين امروز براي كاهش حاشيه اقدام كنيم . آنگاه حاشيه بر متن نخواهيد شوريد !
افشين ناصرپور 31 خرداد 1384