زلزله انتخابات، كه برخي از چهرههاي شاخص محافظهكار از آن به «سونامي» تعبير كردند، سرانجام با انتخاب آقاي احمدينژاد در دور دوم و در رقابت با آقاي هاشمي آرام گرفت اما پس لرزههاي آن همچنان جامعه ما، و به ويژه اهل سياست و نظر را در خود فرو برده است و يقينا" پيامدهاي اين زلزله به تدريج و در گذر زمان آثار خود را در عرصه داخلي و خارجي ظاهر خواهد كرد، و اينكه همه سياست ورزان، روشنفكران و اهل نظر و ... ايراني بايد در مواجه با اين وضعيت ضمن بررسي سهم و نقش خود در رخداد چنين وضعيتي به تحليل و پاسخگويي مناسب در مسير «چه بايد كرد؟» بپردازند و هدف راقم اين سطور جز اين نيست.
به نظرم عليرغم نتيجه دور دوم انتخابات رياست جمهوري در 3 تيرماه، همچنان نتايج دور اول بهترين راهنماي ما در شناخت و تحليل جامعه ايران است چرا كه به دليل حضور هفت نامزد حق انتخاب بيشتري براي شهروندان و ترجيحات آنها وجود داشت، و از اينرو با تكيه بر آن موضوع را پي ميگيرم. در تحليل نخست به سهم هر يك از سه جريان اصلاحطلب، محافظهكار و تحريميان و پيامهاي جداگانه و تركيبي آنها پرداختم. در اين تحليل با گذر از اين سطح ملاحظه ميكنيم كه در رفتار راي دهندگان ايراني نوعي ترجيح در انتخاب نمايان است كه به نوعي معنا بخشي در تحليل آراء و حتي در هم ريزي تقسيمبندي دوگانه سياسي اصلاحطلب – محافظهكار منجر ميشود به گونهاي كه در نهايت ميتوان به استخراج «دو جنبش موازي» در بطن جامعه كنوني ايراني دست يافت.
براي دريافت چنين موضوعي ناچار از توصيف ترجيحي هستيم كه از سوي راي دهندهها نسبت به هر نامزدي دريافت و بر مبناي آن اقدام به راي دادن كردهاند. بر اين پايه ميتوان چنين تصويري را ارائه كرد:
1- هاشمي ------- اصلاح طلب ----- توسعهگراي اقتصادي (رشد اقتصادي) 15/6 ميليون راي
2- معين -------- اصلاح طلب ------ سياسي (دمكراسي و حقوق بشر) 05/4 ميليون راي
3- مهرعليزاده ---- اصلاح طلب ------ اقتصادي (دولت رفاه) 28/1 ميليون راي
4- كروبي ------- اصلاح طلب ------ توزيع درآمد نفت (50 هزار تومان به هر ايراني) 06/5 ميليون راي
5- احمدي نژاد --- محافظهكار ------- توزيع عادلانه درآمد (عدالت اقتصادي) 71/5 ميليون راي
6- لاريجاني ----- محافظهكار ------- دولت مدرن (نوانديشي ديني و كارآمدي حكومت) 74/1 ميليون راي
7- قاليباف ------ محافظهكار ------- زندگي خوب (دولت حداقلي و كارآمد) 07/4 ميليون راي
ملاحظه ميشود كه نوعي ترجيح سياسي يا اقتصادي در راي شهروندان ايراني قابل تشخيص است. شهرونداني كه به آقاي هاشمي، معين، مهرعليزاده، لاريجاني و قاليباف راي دادهاند غالبا نگاهي سياسي داشته و بر امر توسعه، دولت مدرن و زندگي خوب نظر داشتهاند و ميتوان گفت (با توجه به پايگاه آراء اينان) عمدتا" متعلق به قشر متوسط به بالاي جامعه شهرياند، در حاليكه شهرونداني كه به آقايان كروبي و احمدينژاد راي دادهاند غالبا" نگاهي اقتصادي داشته و به توزيع عادلانه درآمد و رفع فقر نظر داشتهاند و عمدتا" متعلق درآمدي پائين جامعه شهري(حاشيه نشينان) و روستايي هستند. به عبارت ديگر در مرحله اول انتخابات 29/17 ميليون نفر راي دهندگان خواستار تحول در وضعيت سياسي كشور بودهاند، در حاليكه 77/10 ميليون نفر خواستار تحول در وضعيت اقتصادي هستند. البته در مرحله دوم انتخابات كه گزينهها به دو نفر كاهش يافت اين وضعيت به نفع خواستاران تحول اقتصادي تغيير مسير داد و اين گزاره برعكس شد! بر پايه چنين برداشتي بايد اذعان كرد كه امروزه در جامعه ايران «دو جنبش موازي» در حال پويش و فعاليت است: جنبش توسعهگرا، دمكراسي خواه و مدافع حقوق بشر و جنبش فرودستان و محرومان.
advertisement@gooya.com |
|
محافظهكاران كه همه امكانات قدرت و حكومت را در ايران بدست دارند براحتي توانستند از طريق پايگاههاي سازماندهي شده در سراسر كشور و در تقابل با اصلاحطلبان و به چالش كشيدن شعارها و عملكرد آنان، «جنبش فرودستان» را براه انداخته و از آن به نفع خود در اين انتخابات بهرهبرداري نمايند، و اين درحالي است كه اصلاحطلبان بهردليل نتوانستهاند در اقناع تودههاي فقير و محروم شهري و روستايي و جلب اعتماد آنان قدم بردارند.
آنچه سرنوشت جامعه ايران را بسوي آينده رقم خواهد زد نوع تعامل اين «دو جنبش موازي» و شيوه عمل بازيگران صحنه سياست ايران، به ويژه اصلاحطلبان و محافظهكاران،در گذر زمان است، و البته بدليل يكپارچگي كامل حاكميت بدست محافظهكاران، عملكرد اين جناح نقشي تعيين كننده در جهت گيري جامعه ما خواهد داشت. بديهي است كه بدليل پايگاه تقريبا" برابر هر يك از اين دو جنبش در جامعه امروز ايران، حذف يا ناديده گرفتن هر يك توسط حاكميت ممكن نيست اما عملكرد دولت آينده در پاسخگويي به نيازهاي فرودستان و محرومان(بر پايه آنچه وعده داده شده) ميتواند توازن نيروها را بنفع محافظهكاران بر هم زند در غير اينصورت بخش قابل توجهي از اينها به جريان اصلاحطلبي خواهند پيوست. در سايه چنين تحليلي آنچه رخداده ميتواند گامي مثبت در پويش سياسي اجتماعي امروز ايران تفسير شود، و اينكه اصلاحطلبان و تحول خواهان با استفاده از اين شرايط و برخورد فعال با آن ميتوانند جنبش توسعهگرا، دمكراسيخواه و مدافع حقوق بشر را با نيروي بيشتري به پيش برند.