برای پیش گفتار باید بگویم همچنان به تحریم انتخابات پایبندم.
وجدای از آنکه باور دارم آنکه امروز مابین بد وبدتر دست به گزینش می زند فردا ناگزیر خواهد بود از میان بد تر وبدترین سپس بد ترین ومرگ وسر انجام مرگ وخود کشی یکی را برگزیند. اندیشه تحریم را کارساز می دانم. چرا که نشان داده است .
به جای آنکه ما را به بازی فرسایشی مسخره ای که حاصلی جز فرسودگی روح وروان جمعی مان وتحقیر خرد کننده شخصیت مان ندارد. به ما این توانایی را می دهد که اختلاف در اردوگاه کاربدستان بیندازیم.
کاربدستان که با صندوق های خالی مواجه شوند ناچار خواهند بود که خود اقدام به پر کردن صندوق توسط نوچه گانشان نمایند . چنانکه نمودند« ورهبر برگزیده خبرگان واذناب اش وجوجگان تازه سر از تخم در آورده واواک با فرار به جلو آن را شکوه همبستگی ملی دانستند .» واین آغاز تفرقه است . توجه کنیم که از میان هفت برگزیده شورای نگهبان شش تن شان واز آنجمله رسواترین شان محمود احمدی نژاد . انتخابات را مخدوش دانستند اند .
در نمایشی که در آن بر سر ارای نامزدان اش که حق داشتن نماینده بر سر صندوق داشته اند این بیاورند که آوردند . تکلیف اعلام میزان مشارکت مردم که تمام ریز ودرشت نظام جز حضور حداکثری شان را نمی خواستند پیدا است.
در پرده دوم این نمایش اما به قشر مرفه شهری عده ای از تحصیل کردگان وروشنفکران نیز اضافه شده اند تا بند از دست وپای گرگ بگشایند تا به گمان شان یاری شان کند .
من از آن گروه ام که جمهوری اسلامی را مجموعه ای همدست وهمگن می دانند وباور دارند که هیچ تفاوتی مابین شغال رفسنجان ومترسک نجف آباد نیست چرا که همچون گذشته تمام قدرت در دست رهبر است واو هرگاه بخواهد کسی را بکشد ویا به مکانی یورش ببرد خواهد کشت وخواهد برد .
برای آنکه روی دیگر سکه اشغال کاخ ریاست جمهوری توسط احمدی نژاد را ببینیم ( رویی که موافقان شرکت نمی بینند ) مقایسه کوتاهی می کنم مابین او و هاشمی تا شاید عدو سبب خیر شود .
احمدی نژاد در صورت بر کرسی نشستن نه تنها کانون نویسندگان را به رسمیت نخواهد شناخت بلکه به رفتار کج دار ومریز نیز نخواهد پرداخت . پس طبیعی است که اجازه گرد هم آیی ومسافرت به خارج به عنوان یک گروه را به ایشان نخواهد داد.
هاشمی به آنها اجازه سفر داد وسپس وزارت اطلاعات اش اتوبوس حامل نویسندگان را به طرف دره سوق داد.
احمدی نژاد به نویسندگان کد نویسندگی خواهد داد « همانطور که سعید امامی می خواست » وبر طبق این معیار امثال سپانلو ، دولت آبادی وسیمین دانشور اصلا نویسنده به حساب نمی آیند.
هاشمی اما سعیدی سیرجانی ، ابراهیم زال زاده ، میر علایی وده ها چون ایشان که سالها صبر بباید تا یکی همچون ایشان در عرصه فرهنگی سرزمین بلا زده مان ببالد را کشت .
احمدی نژاد با این حساب که رفسنجانی انتخاب شود وپس از چهار سال به دلیل محدودیت سنی نتواند در انتخابات بعدی شرکت کندجهار سال مارا به جلو خواهد برد.« در غیر این صورت هشت سال » چرا شورای نگهبان ، رهبر برگزیده خبرگان در نمایشات آتی رای دهندگان را برای گزینش کسانی همچون ده نمکی والله کرم و احمدی نژاد مختار خواهد گذاشت.
هاشمی وقت ما را تلف کرد وباز می خواهد ما را ازروبروشدن با آنچه که باید با آن روبرو شویم باز دارد .
احمدی نژاد در زمینه فرهنگی ظلم بالسویه بر قرار خواهد کرد . به روزنامه ها اجازه انتشار نخواهد داد . به کتاب ها اجازه چاپ نخواهد داد . پس شریعتی های زمان جایگاه عاقلان واندیشمندان را پر نخواهند کرد. و جایگاه عاقلان خالی خواهد ماند نه غصب شده.
هاشمی برای ما اندیشمند تراشید و اجازه انتشار روزنامه داد . اما محدود تا نیمی از واقعیت گفته شود واین یعنی مخدوش کردن واقعیت یعنی دروغ . یعنی سخن گفتن از قتل ها وپرداختن به آن در محدوده زمانی خاص ونپرداختن به ریشه خشونت یعنی پس از هاشمی خاتمی وپس از خاتمی هاشمی.
احمدی نژاد زنان ومردان را از یکدیگر جدا خواهد کرد حتی شاید بر رفتار تولید مثلی مردم ناظر بگمارد تا توصیه های حلیته المتقین رعایت شود. واین یعنی به خفیه گاه کشاندن فساد ودر نتیجه افزایش آن.
هاشمی با غارت بیشتر مردم با ایجاد افزایش ونمایش روز افزون فاصله طبقاتی بنیان خانواده ها را بیش از آنکه در زمان او وخلف اش بر باد رفت بر باد خواهد داد.
با این همه من در شبه انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی کنم.
چرا که نگاه مادران ، پدران ، فرزندان وهمسران بی گنه به مسلخ برده شدگان. خاطره مردم قارنا و.........نمی گذارد.
چرا که من به مردم سالاری باور دارم ومی دانم آنانکه دیروز می گفتند . مابین بد وبدتر، بد را بخواهیم وامروز دست به انتخاب از بین بدتر وبدترین زده اند فردا روزی فریاد بر خواهند داشت دخالت بیگانگان بهترین گزینه است . وهر گز نخواهند گفت مردم بر خیزید وحاکم سر نوشت خویش باشید.و آن کنید که انتخاب تان گزینشی مابین خوب تر وخوب ترین باشد . و سالار خود باشید نه مشتی ترس خورده و بیم زده که از مار به عقرب واز عقرب به دامن اژدها می گریزد.
advertisement@gooya.com |
|
چرا که هنگامی که از بدها « همچون جلایی پور » خواستیم چند وچون جنایات شان رابپرسیم. تا مادران کرد ( وهزاران همچون ایشان ) بدانند که فرزندان شان « انانکه قامت رشیدشان ستون این سرزمین بود » کجا به خواب همیشگی رفته اند. و کدام خاک کاسه چشمان شان را انباشته است .کاسه ای که زمانی نی نی چشمان شان را در خود گرفته بود تا امید به فردا وزندگی را در دل مادر بر انگیزد. فریاد بر آوردند الترا اصلاح طلب ونخواستند بدانند که نکوهش کشتار ستایش زندگی است.
چرا که خوش گفتند وخوش وعده دادند اما هنگامی که آزادی زندانیان سیاسی را از ایشان خواستیم . گفتند مطمئنید که بی گناهند و زمانی که وفای به عهد خواستیم خوش خنده گفت من نیامده بودم که نظام را سر نگون کنم آخر درباورشان نظام از همه چیز عزیز تر است حتی از جان مردم .
چرا که که باور دارم جمهوری اسلامی تنها یک جناح دارد جناح قتل، خشونت وبه تمسخر و استهزاء گرفتن
مردم واین قاعده در زمان تمام تدارکات چی های رهبر بر قرار بوده است .
چرا که باور دارم آنچه که نام انتخابات بر آن گذارده اند در واقع بازی موش وگربه است که وتنها برای بر آوردن امیال گربه تدارک دیده شده است ومن انسان ام وبه هر قیمتی که شده در نقش انسان زندگی خواهم کرد نه موش.
چرا که می دانم هاشمی در زمان تصدی بر شورای تشخیص مصلحت نظام هم دست از کشتار بر نداشت .
چراکه نمایش پیش رو همچون برگزیدن جنس چار پایه اعدام است که چیزی جز تمسخر وارضاء قاتلین را در پی نخواهد داشت.
تهران 1 / 4 / 1384
دامون گیلانی