ژن ِخودکشی، مسعود نقرهکارخودکشی در ايران به مرحلهی هشدار و بحران رسيدهاست. آنچه طی سالهای اخير بر عوامل شناختهشدهی بروز و گسترش خودکشی افزودهشده، پديدهی ژن خودکشیست. پرسش اين است، اگر ژن و عامل وراثت سبب خودکشی شود باز هم قربانی خودکشی "مشمول عذاب خداوندی" خواهد شد؟! ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
2 فروردین» منصور خاکسار، شاعر و نویسنده ایرانی، در مرگی خودخواسته به زندگی خود پایان داد، بی بی سی2 فروردین» تراژدی رنجی خلاق؟ مسعود نقرهکار
بخوانید!
21 فروردین » كيومرث ملك مطيعي درگذشت، فارس
21 فروردین » بيانيهی کانون نويسندگان ايران در سوگ منصور خاکسار 21 فروردین » "لبخوانیهای قزلآلای من"، مجموعهای از شعرهای کوتاه شمس لنگرودی منتشر شد، ايسنا 21 فروردین » نگاه خیس، شعری از مهرداد نصرتی (مهرشاعر) 21 فروردین » دستگيري يك زورگير زن در پايتخت كه با قمه به پليس حمله كرد!، ايسنا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بيانيهی کانون نويسندگان ايران در سوگ منصور خاکسار"مرگ، پارهی اثرگذاری از زندگی است، حتی اگر بهنگام پيش نيايد با بهت و ناباوری از مرگ اندوهبار منصور خاکسار، عضو قديمی کانون نويسندگان ايران، و مبارز قديمی عرصههای فرهنگ و سياست که در آمريکا به زندگی خود پايان داد باخبر شديم؛ مرگی که او، بنا به دستنوشتهی کوتاهی که از خود به جا گذاشته، به «چرا»ی آن انديشيده، و آگاهانه برگزيده است.
منصور در اين واپسين دستنوشته زير عنوانِ «کلام آخر» از "دردی کُشنده به سالی نزديک" سخن میگويد که او را آزار میداده است. اما اين درد کُشنده هر چه بوده باشد، آخرين قطرهيی بوده که ظرف را لبريز کرده است. کسانی که با منصور خاکسار از نزديک آشنايی داشتند اندوه عميق انسانی و بغض فروخوردهی ديرسالی را که در پسِ چهره آرام و محجوب و شخصيت ساکت او پنهان بود بهخوبی میشناختند؛ بغض و اندوهی که بازتاب شرايط محنتبار زندگی مردم جامعه ما در جان حساس او بود. با اين همه، او که با آرزوی تابش خورشيدِ درخشانِ آزادی و شادی در سرزمين خود، با ما وداع کرده است ستايشگر زندگی بود و به زندگی و مبارزه برای پاک کردن چهرهی آن از زشتیها و پلشتیها اعتقادی عميق داشت. اما انتخاب مرگی از اين گونه، "پيش از آن که درماندگی سر برآوَرَد"، بهروشنی نشان میدهد که او زندگی را نيز بدون هدف و مبارزه در راه آن بیمعنی میدانست. اما، چهگونه انسانی که همهی زندگی خود را در راه ايجاد جامعهيی آزاد و عادلانه سپری کرده است ناگهان در نقطهيی متوقف میشود و مرگ را برمیگزيند؟ معمای اين مرگ و مرگهای ديگری از اين دست در تاريخ معاصر ما مسئلهيی نيست که بهراحتی بتوان از آن گذشت. ما اين مرگ معماگونه را نيز تقديم تاريخ میکنيم تا آينده به آن و دلايل آن بيانديشد؛ اما در نقش يک عامل مهم در وقوع اين مرگ دردناک ترديد نداريم و آن اجبار به زندگی در تبعيد است. کانون نويسندگان ايران فقدان اين عضو قديمی خود را به خانواده خاکسار بهويژه عباس و نسيم خاکسار برادران او، به جامعه فرهنگی و ادبی مستقل، و به همرزمان سياسی او تسليت میگويد. يادش گرامی و يادگارانش پاينده باد! کانون نويسندگان ايران Copyright: gooya.com 2016
|