انجمن موسیقی مامور است تا ارکستر سمفونیک را کوچک کند!، ایلنا
"وجود مقتدر ارکستر سمفونیکها در جای جای دنیا، نشانگر زنده بودن نوعی از فرهنگ و تمدن تاریخمند و پیشرفته در آن منطقه است." شاید این ادعا بهزعم عدهای غربگرایانه و حتی تحقیرآمیز بهنظر برسد ولی بدون هیچ تردیدی باید به این مهم توجه داشت که "ارکستر سمفونیک؛ یک پدیده جهانی است نه صرفا غربی، چراکه در نگاهی ابتدایی میتوانیم ریشهي بسیاری از سازهای آنرا از مناطقی غیر از غرب جستجو کنیم و با دیدی ژرفتر، رپرتوار اجرایی آن را از سراسر جهان بیابیم.
موسیقی سمفونیک و تنوعی که در رنگآمیزی سازهایش وجود دارد، چنان دست آهنگسازان را برای خلق موسیقیهای گاه بومی بازمیگذارد که گاهی از ارکستر سمفونیک صدایی به مثابه ارکسترهای بومی میشنویم و درواقع پیشرفتن سازهای این نوع از موسیقی که بر منطقهای علمی استوار است، امکانات زیادی را به آهنگسازان داده که امروز شاهد شنیدن صدایی آشنا از این ارکستر به ظاهر غربی باشیم.
پس ارکستر سمفونیک میتواند ازنظر اجرای موسیقی هر کشوری یک پدیده ملی هم محسوب شود.
ارکستر سمفونیکها، غیر از فراهم آوردن زمینههای اجرای رپرتوار موسیقی آهنگسازان هر کشور، میتوانند نمایانگر وضعیت و بضاعت مراکز موسیقی یک کشور، از مراکز آموزشی آن گرفته تا سازمانهای مسئول در امر موسیقی باشند.
ارکستر سمفونیک تهران با هفت دهه تلاش و پایمردی اهالی موسیقی کلاسیک ایران، امروز یکی از برگهای افتخار فرهنگ کشور ماست. وجود یک سازمان با طبقهبندیهای خاص خود، با رعایت آداب و آرایشی خاص و فعالیت عده زیادی موسیقیدان از نوازنده گرفته تا آهنگسازانی که ارکستر را تغذیه میکنند، نیاز یک جامعه با فرهنگ در دورهي حاضر است که صیانت از آن کاردانان و کارشناسان قابلی را میطلبد.
سازمان ارکستر سمفونیک مانند بسیاری از پدیدههای جهانی پس از انقلاب مورد ظن مسئولین وقت قرار گرفته بود که آیا واقعا میتوان پدیدهای ملی یا بینالمللی باشد یا صرفا پدیدهای غربی است که بدون منطق بومی خاصی وارد کشور ما شده است! سالها طول کشید تا این احساس نیاز درک شود و پایههای ارکستر سمفونیک تهران در نظر سیاستمداران آن روزگار محکم شود. در سال اخیر حواشی زیادی سر راه ارکستر سمفونیک تهران قرار گرفت و این حواشی در هفتههای گذشته پایش به مطبوعات کشیده شد که در ادامه به این موضوعات میپردازیم.
* تغییر روش رهبری دائم به رهبری میهمان
پس از پایان قرار داد منوچهر صهبایی، رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران، انجمن موسیقی در جلسهای اعلام کرد؛ ارکستر سمفونیک تهران از این پس توسط رهبران میهمان هدایت خواهد شد.
میدانیم که معدود ارکسترهایی در جهان هستند که بدون داشتن رهبر دائم فعالیت میکنند که البته این ارکسترها ازنظر تجربه و توانایی قابل قیاس با ارکستر سمفونیک تهران نیستند. خصوصیت هدایت ارکستر توسط رهبر دائم، طراحی برنامههای درازمدت برای بهبود کیفی ارکستر است، بصورتی که این رهبر(توسط خود یا با همکاری مشاوران موسیقی ارکستر) برای گستردهتر شدن تواناییهای نوازندگان برای آشنایی با رپرتوار متنوع بینالمللی برنامهریزی میکند و با ارائهي تمریناتی؛ نوازندگان را به سطح موردنظر میرساند؛ مثلا ارکستری که توانایی اجرای رپرتوار دورههای خاصی از موسیقی کلاسیک را نداشته باشد، ارکستر مطلوبی نخواهد بود.
پس وظیفهي یک رهبر دائم و مشاوران او، برنامهریزی برای ارتقا کمی و کیفی برنامههای ارکستر سمفونیک است. همانطور که رهبر دائم ارکستر تاریخچه ارکستر خود را میشناسد و نسبت به ورود و خروج(استخدام و بازنشستگی) اعضاي ارکستر برنامهریزی میکند، خود نیز باید با مطالعهي آثار معاصر آهنگسازان کشورش و دیگر نقاط جهان، دانش خودش را نیز افزایش بدهد و همیشه چند قدم از موسیقیدانان ارکستر پیش باشد و درصورت نیاز برای ارکستر حرفی برای گفتن داشته باشد.
اما معدود ارکسترهایی که رهبر دائم ندارند چگونهاند؟ این ارکسترها که تقریبا همهي آنها جزو ارکسترهای برجستهي جهانی به شمار میروند، اولا از نوازندگان بیتجربه یا کمدانش استفاده نمیکنند و نوازندهي این ارکسترها دیگر نیازی به آموختن نکات تکنیکی درمورد اجرای تکنیکهای خاص مربوط به ادوار مختلف تاریخ موسیقی کلاسیک ندارد به جز معدود قطعاتی معاصر که میتواند آنها را در کوتاهمدت از همان رهبران میهمان فرابگیرد. درواقع بیشتر دورههای آموزشی نوازندگان و کسب تجربیات ارکسترنوازی آنها در ارکسترهای دیگر طی شده است(چیزی که در ایران قابل انجام نیست بهدلیل عدم وجود ارکسترهای متعدد در سطح بالا).
حال باتوجه به وضعیت تدریس موسیقی و نبود ارکسترهای متعدد برای کارآموزی پیش استخدام در ارکستر سمفونیک در ایران، چطور میتوان ارکستر را به دست رهبران میهمان سپرد که همگی مجبورند با چند روز تمرین ارکستر را به سطحی برسانند که با هر وضعیتی برنامهای اجرا شود؟! رهبران میهمان نه میتوانند نه وظیفه دارند که ارکستر را تحت تعالیم معمول ارکسترها قرار دهند، آنها اگر وقتی هم داشته باشند بهسرعت روی همان قطعهای که در کنسرت مینوازند؛ کار میکنند تا کنسرتی آبرومند روی صحنه برود.
* نحوه دعوت از رهبرای میهمان در سالهای گذشته
رهبرانی که بصورت رهبر میهمان در سالهای اخیر سکان ارکستر را به دست گرفتند، نیمی بصورت تجربی رهبری ارکستر را فرا گرفته بودند(اگر قبول کنیم اصلا فراگیریای درکار بوده!) این رهبران که حتی نمیتوان عنوان رهبر آماتور را هم برای آنها جایز دانست؛ با اجرایی از آثار خود(که متاسفانه آثارشان هم از کیفیت مطلوبی بهرهمند نبود) به هیچ وجه نمیتوانستند حتی برای ارتقا شناخت سبکهای موسیقی هم برای ارکستر مفید باشند. در این میان چند رهبر هم به ارکستر دعوت شدند که دارای توانایی رهبری ارکستر بودند ولی بهدليل کمبود وقت فقط میتوانستند برای همان کنسرت مفید باشند.
* دعوت از رهبران غیرایرانی
در آخرین کنسرت ارکستر سمفونیک تهران، رهبری ارکستر را جوانی سی ساله و آلمانی به دست داشت که با قراردادی ارزانقیمت به ایران دعوت شده بود که البته برخلاف بسیاری از رهبران اروپایی؛ رهبری ارکستر سمفونیک تهران برای او شانس گرانبهایی محسوب میشد. به این دلیل که او رهبری ارکستر را به صورت آکادمیک از پنج سال پیش آغاز کرده بود و میتوانست رهبری یک ارکستر سمفونیک پایتخت را در رزومهي هنری خود جای دهد و نیز، تجربهای بیاموزد از ارکستری که جدا از فرهنگ غربی، موسیقی کلاسیک را آموخته است.
* جلسه مطبوعاتی ارکستر و حواشی آن
در جلسهای که چند روز پیش از کنسرت ارکستر سمفونیک تهران برگزار شد، در اقدامی بیسابقه چندین عضو ارکستر سمفونیک به همراه مدیر مرکز موسیقی و رهبر جوان آلمانی در تالار رودکی با خبرنگاران موسیقی سخن گفتند که لازم است گفتههای مسئولان و اعضای ارکستر در این جلسه بیشتر مورد موشکافی قرار گیرد.
گفتههای شرکتکنندگان این نشست بر چند محور استوار بود مانند دعوت از رهبر آلمانی با دستمزد پایین، گلایههای اعضای ارکستر از رهبر دائم قبلی، منوچهر صهبایی، و همینطور قراردادی شدن بعضی از اعضای ارکستر.
گفتههای کنسرت مایستر باسابقه و بااخلاق ارکستر سمفونیک در این جلسه درمورد منوچهر صهبایی بدون شک عجولانه و از روی عصبانیت بود ولی لازم است بهدلیل منتشر شدن آن در بسیاری از رسانهها کمی به آن بپردازیم. کنسرت مایستر ارکستر سمفونیک تهران با ارجحیت دادن اخلاق به مسائل فنی در رهبری، دادن سکان ارکستر به دست این رهبر را نادرست دانست، همینطور ادعای این رهبر را در داشتن مدارک تحصیلی اینگونه رد کرد که:"منوچهر صهبایی چیزی که ادعا میکرد نبود که میگفت 2تا دکترا و یک پروفسورا دارد. " درمورد بخشی که مربوط به برخورد رهبر با نوازندگان است، نمیشود در محیطی غیر از محیط ارکستر بحث استدلالی انجام داد چراکه از کم و کیف ماجرا کسی غیر از اعضای ارکستر و رهبر باخبر نیستند و کشیده شدن این بحث به جلسهي مطبوعاتی هم بههمین دلیل مناسب نبود. ولی مسئله رد مدارک تحصیلی این نوازنده و رهبر ارکستر بدون ارائه سند قابل اتکا اشتباه بزرگتری بود که توسط مقام دوم ارکستر سمفونیک تهران عنوان شد.
اولا پروفسوری یا همان پروفسورا(!) مدرک نیست که مانند دکترا یا فوقدکترا دریافت شود، منوچهر صهبایی به این دلیل پروفسور خوانده میشود که پروفسور یا استاد دانشگاه موسیقی در رشتهي رهبری و نوازندگی ابوا در اتریش است(با استناد به سایت همان دانشگاه) و بسیاری از استادانی که در این دانشگاهها با تیتر پروفسوری تدریس میکنند نه تنها دکتری یا فوق دکتری نگذارندهاند، مدرکی معادل فوق لیسانس دارند.(لازم بهذکر است فقط معدود رشتههایی در شاخهي موسیقی دارای مقطع دکترا هستند).
همینطور دو مدرک دکترا و مدارک دیگر ایشان قابل پیگیری و اثبات است و در وب سایتهای معتبر غربی هم به ثبت رسیده که انکار آنها میتواند عواقب حقوقی داشته باشد. بدون شک این نوع برخورد احساسی از طرف نوازندهای باسابقهي حسن خلق مثل کنسرت مایستر ارکستر سمفونیک تهران دور از درایت بود.
در ادامه حسین شریفی، نوازندهي مسلط و خوش تکنیک ترمبون، با اشاره به برگشتن مجدد به ارکستر گفت: «من با افتخار در زمان صهبایی اخراج شدم و بهنظر من بزرگترین اشتباه ارکستر سمفونیک، دعوت از منوچهر صهبایی بود. هیچکس نپرسید چرا در دورهي ایشان چند نوازندهي درجه یک ایرانی اخراج شدند و نوازندهي درجهي چند خارجی به ارکستر آمد؟ من جوابش را میدانم. برای اینکه ایشان بتواند رهبری کند.»
عجیب اینجاست که منوچهر صهبایی به کلی منکر اخراج این نوازنده از ارکستر شده و حتی نبود وی را، برای ارکستر سمفونیک زیانبخش میدانست! دیگر نکتۀ قابل بحث در گفتههای حسین شریفی این است که ایشان به اتفاقات مشابهی که پس از رفتن منوچهر صهبایی رخ داده؛ هیچ اشارهای نکرده است، مانند خروج نوازندگان مسلط و جوانی که در آخرین کنسرت به ارکستر دعوت نشده بودند و انگار اصلا نوازندگانی مثل آرمین و آرین قیطاسی، باربد بیات، امیرحسین محمدیان، سحر ابراهیمیآذر، مصطفی ادیبان و شبنم پرورش در ارکستر نبودهاند!
آیا در کل کشور ایران چند نوازندهي هورن مثل باربد بیات داریم که به راحتی خروج او از ارکستر نادیده گرفته میشود؟! آیا طبیعی نیست که این موضعگیری یکسویه بعضی از اعضای ارکستر سمفونیک را تنها در راستای کوبیدن رهبر دائم سابق ارکستر سمفونیک تهران و نه از سر دلسوزی تلقی کنیم؟
رئیس انجمن موسیقی در این نشست با اشاره کوتاهی به اینکه: طبق دستورالعملی از دولت موظف شدیم با بخشی از نوازندگان ارکستر بصورت قراردادی کار کنیم، پرده از ماجرای دردناکی که گریبانگیر قدیمیترین ارکستر سمفونیک ایران شده، برداشت.
موضوع از این قرار است که طبق دستوری از مسئول بالادستی که معلوم نیست چقدر سازمان ارکستر سمفونیک را بشناسد، انجمن موسیقی مامور است تا ارکستر سمفونیک را کوچک کند!
شایان ذکر است که یک ارکستر سمفونیک مانند یک تیم فوتبال، افرادی را همیشه بهصورت ذخیره دارد، چه آنها که سازهای خاصی را مینوازند که کمتر مورد استفاده ارکستر قرار میگیرد مثل توبا که عمری کمتر از دو سده دارد و همینطور نوازندگانی که گاهی به ارکستر میپیوندند برای حجم و رنگ بیشتر یک ساز در قطعهای خاص، مثل فلوت یا فاگوتهایی که در کنسرتهایی تعدادشان به چهار عدد میرسد و در بیشتر مواقع یک یا دو عدد از این سازها در کنسرتها مورد استفاده قرار میگیرند.
در سازمان ارکستر سمفونیک، هر دو گروه یعنی اعضای اصلی و ذخیره باید همیشه در استخدام ارکستر و همینطور پیگیر و درحال تمرین باشند(مانند یک تیم فوتبال) و واضح است که نوازندهای که از این گردونه خارج شود؛ به مرور از حال و هوای کار ارکستر خارج خواهد شد و به تمرین و تجربهاندوزی او لطمه وارد میشود و درصورت درخواست از او برای همکاری موقت(مثل نوازندگان ارکسترهای غیرحرفهای موسیقی روز!) برای یک کنسرت دیگر شاهد اجرای یک نوازنده فعال نخواهیم بود ضمن اینکه تجربه نشان داده، در ایران نوازندگان سازهای بادی ارکستر سمفونیک در زمانی که در استخدام ارکستر نیستند بهدلیل عدم وجود هنرآموز برای آن سازها، مجبور به فعالیت در رشتههایی غیر از تخصص خود مانند تدریس تئوری موسیقی و ... یا حتی فعالیتهای غیرهنری میشوند که این اتفاق میتواند برای موسیقی یک کشور خطراتی جبران ناپذیر به همراه داشته باشد.
غیر از این مسئله، یک اتفاق ناخوشایند شایع برای نوازندگان ارکستر سمفونیک در ایران بخصوص پس از انقلاب، مهاجرت این نوازندگان است که سالها هزینه مادی و معنوی شده تا به این سطح برسند و این از بزرگترین خطرات برای سیستم آموزشی و هنری یک کشور میتواند باشد که بهراحتی مورد بیتوجهی قرار میگیرد.
آیا در کل جمعیت ایران از هنرجو تا استاد کار، چند نوازنده فاگوت داریم که بهراحتی نوازندهي کمیاب این ساز را از ارکستر میرانیم و آرزو میکنیم که بتواند زندگیش را از راه شاگرد تامین کند تا بلکه در قطعهای ارکستر سمفونیک او را بخواهد؟! آیا با این سیاستگذاریها راهی غیر از مهاجرت را جلوی پای این جوانان نوازنده گذاشتهایم؟
آیا بهتر نیست بهجای پرداختن به مسائل حاشیهای غیرقابل اثبات در جلسهي مطبوعاتی ارکستر، برنامههای درازمدت منطقی مطرح شود و گروهی متخصص راهکارهایی را برای حفظ و حراست این سرمایه ملی فرهنگی کشورمان ارائه دهند؟
ياداشت از: سجاد پورقناد