کتاب محمدعلی سپانلو ممنوع شد، سپانلو: ديگر روحيهای برايم باقی نمانده است، ايلنا
سپانلو دوران بيماری و بستری شدن در منزل را در تنهايی سپری میکند. تنها دلخوشی شاعر؛ کتابهايی هستند که او ترجمه يا سروده و به ارشاد سپرده تا منتشر شوند اما کتابها در ارشاد ماندهاند: زندگينامهی شاعر، نمايشنامههای عادلها و شهروندان، افسانهی شهر گمنام و ....
ايلنا: محمدعلی سپانلو که هنوز درد و رنج ناشی از دو عمل جراحی را پشت سر نگذاشته است، اين روزها از ناحيهی استخوان پا هم دچار آسيب شده و استخوان پای وی از بالای ران، دچار شکستگی شده است.
سپانلو، که بيش از شصت کتاب منتشر کرده است و يکی از شناختهشدهترين شخصيتهای ادبی ايران در ديگر کشورهاست، میگويد: اگر وضعيت کتابهايم به همين روال ادامه يابد، ديگر روحيهای برايم باقی نخواهد ماند.
با اينحال اصرار دارد که بگويد: دست از نوشتن خواهم کشيد.(همين طور که میگويم منعکس کنيد لطفا؛ خودش میگويد).
دليل دلتنگی محمدعلی سپانلو، منع انتشار شدن تاريخشفاهی اوست. سری تاريخ شفاهی، مجموعه گفتوگوهايی است که به بررسی زندگی، آثار و روابط و زندگی شخصی نويسندهها و شاعران بزرگ ايران میپردازد. دبير اين سری کتابها محمدهاشم اکبريانی، شاعر و داستاننويس است. از اين سری که در نشر ثالث منتشر میشود، مجلدهای متعددی به چاپ رسيده است اما مجلد مربوط به زندگی و آثار محمدعلی سپانلو در ارشاد متوقف شده است.
سپانلو، شاعر، مترجم و منتقد، در ارتباط با اين کتاب با ايلنا، میگويد: خسته و بیروحيه در بستر دراز کشيدهام. بعداز عمل پانکراس و کيسهصفرا در منزل، روزگارم را در منزل میگذراندم که چهار هفتهی پيش پايم شکست. در مخمصهی درد و گرفتاری، باخبر شدم که تاريخ شفاهی زندگیام که مجموعهی مفصلی بود، منع انتشار شده است.
شاعر شهر تهران، دربارهی اين کتاب میگويد: کتاب، متشکل از گفت و گوهايی با من است که از خصوصیترين خاطرههايم تا گفتوگوهايم با شخصيتهای بزرگ ادبيات جهان را دربرمیگيرد. گفت و گو با لويی آراگون، آگاتا کريستی، نجيب محفوظ و چند نويسندهی بزرگ ديگر در اين کتاب گنجانده شده است. خاطراتی هم از شاعران بزرگی همچون شاملو، اخوان، رويايی و منوچهر آتشی و دوستان نزديک من در کتاب آورده شده است.
سپانلو میگويد: با فروغ در نمايش؛ مرغ دريايی؛ چخوف تمرين میکرديم که درگذشت...
او تاکيد میکند: نکتهی جالبی دربارهی اين کتاب هست. در جاهايی من از نظام هم دفاع کردهام. پايش هم شجاعانه میايستم. بسياری از دوستان در خاطراتشان از اين مسائل میگذرند. اما من گفتهام. يکی از اين مسائل اين بود که دربارهی مسائل مربوط به آغاز انقلاب توضيح دادم که اين نظام نبود که ترورها را شروع کرد. میشد مثل برخی ديگر از دوستان از برخی مسائل بگذرم و کتابی بیخاصيت تحويل دهم.
محمدعلی سپانلو ادامه میدهد: بيش از شصت کتاب منتشر کردهام و شش کتابم در ارشاد مانده است. با اين وضعيت ديگر روحيهای برايم باقی نمانده است. دست از نوشتن خواهم کشيد. بخصوص با وضعی که برای تاريخ شفاهی پيش آمد، متاثر شدم. اين کتاب سالهای کودکی و جوانی و دانشگاه، سالهای شعر و ترجمه و تاسيس کانون نويسندگان، سالهای مجلات مختلف، رويايی، اخوان، شاملو و بسياری ديگر را دربرمیگرفت. حتی شوخیهای شاملو را با آيدا با حضور ذهن ذکر کردهام. همهی اينها خواندنی بود. اين کتاب میتوانست مرجعی از تاريخ شفاهی شعر مدرن ايران باشد.
سپانلو ادامه میدهد: دفترهايی مانند خانم زمان و قايقسواری در تهران در شعر ايران نظير ندارد. نگاه تازه به تاريخ و شهر جديد در ايران، زبانی که در اين دفترها هست، همهی اينها به شعرهايم تازگی بخشيده است. بعداز اينکه من نباشم، قضاوت روشنتری از کارهايی که در ادبيات اين مملکت کردهام؛ صورت خواهد گرفت.
او ادامه میدهد: يک نمايشنامه از آلبر کامو به نام عادلها هم در ارشاد دارم. جالب است که چاپ نهم اين نمايشنامه در ارشاد خوابيده است ولی همين نمايشنامه با ترجمهی مترجم ديگری منتشر شده است. کتابهای ديگری هم در ارشاد دارم. يک نمايشنامه از هلن سيکسو، يک نمايشنامه از کامو به نام شهروندان و ترجمهای از يکی از آثار گراهام گرين به نام مقلدها. اين ترجمه هم چاپ چهارمش در ارشاد مانده است.
شاعر، منظومهای هم به نام “افسانهی شهر گمنام” در ارشاد و منتظر مجوز دارد.
درخصوص کتاب تاريخ شفاهی زندگی محمدعلی سپانلو، دبير اين سری، هاشم اکبرانی، میگويد: از اين سری ۱۲ مجلد منتشر شده است. اين کتاب به زندگی حرفهای، اجتماعی، سياسی و خصوصی محمدعلی سپانلو میپردازد.
اکبريانی میگويد: باتوجه به اينکه سپانلو از شخصيتهای تاثيرگذار ادبيات ايران بوده است و روابط گستردهای با ديگر اهالی ادبيات و هنر ايران داشته است، خاطرات او بخش مهمی از تاريخ ادبيات مدرن ايران است. بنابراين، تاريخ شفاهی زندگی سپانلو، تاريخ زندگی ديگر نويسندگان ايرن نيز خواهد بود.