پنجشنبه 25 خرداد 1385

سكانس هاى پايانى يك هنرپيشه، آرش راهبر، شرق

برانکو ايوانکوويچآرش راهبر،آلمان: پيراهن قرمز را به تن كرده بود و سعى مى كرد محكم و باروحيه باشد. دو روز وحشتناك و سخت را پشت سر گذاشته بود و حالا موقع برگشتن به شرايط عادى بود. صورتش را تر و تميز اصلاح كرده و سرتاپا نو پوشيده بود. سوت را يك بار دور انگشت اش چرخاند و بعد يك فوت شديد...
عصر سه شنبه همه منتظر ديدن چهره تيم ملى بعد از يكشنبه تلخ نورنبرگ بودند. اول قرار بود تمرين ساعت سه بعدازظهر باشد اما بعد گفتند كه سه ساعت عقب تر رفته است. كاملاً مشخص بود كه جذاب ترين چهره تمرين برانكو است و قاعدتاً همه به نوعى سعى داشتند واكنش هاى سرمربى را خوب زير نظر بگيرند. متهم رديف اول شكست در برابر مكزيك كه همزمان در تهران چند بارى در ذهن هواداران تيم ملى محاكمه شده بود مى دانست كه بايد با روزهاى قبل تفاوت داشته باشد. برانكو و بازيكنان و حتى مرد سرسختى مثل دادكان همگى سعى داشتند با رسانه ها گرم تر و مهربان تر از بقيه باشند. اين اتفاق حتى براى على دايى هم افتاده بود و همگى ديدند كه در گفت وگو با گزارشگران تلويزيونى و برخورد با بعضى از هواداران نرم خو و آرام است.
براى برانكو البته تفاوت هايى هم وجود داشت. او را چند نفر خارج از گروه پرتعداد خبرنگاران و هواداران تيم ملى هم كنترل مى كردند. بيش از همه همسر و دختر برانكو اين چند روز سعى كرده اند كه پشت سرپرست خانواده باشند. دختر برانكو در تمرين سه شنبه تقريباً تمام مدت تمرين به صورت ايستاده پدر را نگاه كرد، در حالى كه در چشم هايش نگرانى موج مى زد. دخترك كه بيمارى قلبى مزمنى سال هاى سال است او را رنج مى دهد، درد خود را فراموش كرده بود و مى ترسيد نكند اين همه فشار پدر را از پاى درآورد. در كنار او همسر برانكو هم حضور داشت. بانو ايوانكوويچ از فاصله اى دورتر و نشسته به شوهرش نگاه مى كرد، ظاهراً مى دانست كه اين روزها هم مى گذرد و سختى ها به پايان مى رسد. او پس از پايان بازى با مكزيك حتى به شوخى و طعنه به رفقاى برانكو گفته بود كه مگر او مربيگرى هم بلد است و فوتبال را مى شناسد؟!
سرمربى قرمزپوش تيم ملى البته چشم هاى ديگرى را هم نگران ساخته بود. دو فيلمساز جوان كه مدت ها است روى پروژه فيلم مستند زندگى برانكو كار مى كنند و مدت ها است كه به كاراكتر شخصيت اول فيلم شان دل بسته اند و به او عادت كرده اند. ميلاد صدرعاملى سعى مى كند با وسواس يك فيلمساز سرد و گرم چشيده مثل پدرش نماها را كنترل كند و خيلى خوب اتفاقات تاريخى حول وحوش تيم ملى را ثبت و ضبط كند. ميلاد و فواد تا به حال حدود ۵۰ ساعت از برانكو فيلمبردارى كرده اند و به دنبال سوژه تا به حال به كرواسى و واراژدين زادگاه برانكو هم سفر كرده اند تا كشف و شهود كامل شود. آنها احساس كرده اند كه روزهاى آخر را با سوژه پشت سر مى گذارند و به احتمال فراوان بايد جام جهانى ۲۰۰۶ را پايان بندى فيلم در نظر بگيرند. ظاهراً شخصيت اصلى مثل فيلم هاى وسترن در صحنه پايانى به سوى عمق حركت خواهد كرد و از نظرها محو خواهد شد، در حالى كه موسيقى با تمى برگرفته از حس وداع به گوش مى رسد.
ميلاد و فواد ظهر سه شنبه سعى كردند پاى خبرنگارهاى حاضر در آلمان را هم به فيلم باز كنند. شخصيت هاى فرعى اين قسمت از فيلم شامل يك خبرنگار از صف مدافعان برانكو، يكى به عنوان مخالف سرسخت و ديگرى در حكم بينابين اين دو شد. قرار بود درباره شخصيت برانكو صحبت شود اما چيزى نگذشت كه پاى جام جهانى و مسائل فنى هم به وسط كشيده شد و بحث و جدل بالا گرفت و چند نفر ديگرى هم وارد معركه شدند. هرطرف سعى داشت طرف ديگر را متقاعد كند، اما در نهايت هيچ يك از طرفين قانع نشد و مواضع همچنان ثابت باقى ماند و ميز مذاكره تنها بر سر چند موضوع كوچك به تفاهم رسيد. در تمام اين مدت چراغ قرمز «ركوردر» دوربين روشن بود و فقط لحظاتى كه قرار بود حرف هاى خصوصى و مورد دارى زده شود دوربين از حركت ايستاد. سر و صداى برخاسته از اين جدل آن قدر شديد بود كه خدمه هتل «بوخ هورلز هوف» را بدگمان كرد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

آنها البته اين چند روز با سر و صداى غيرمتعارف مهمانان ايرانى آشنا شده بودند اما از ترس اينكه مبادا اين سر و صداى بلند منجر به مسئله اى شود هر چند دقيقه يك بار از پشت ديوار سركى مى كشيدند و اوضاع را كنترل مى كردند. يك ساعتى از بحث گذشت و فيلمسازان جوان ناگهان از معركه داغ جنگ و جدل بيرون آمدند و طرفين را به حال خود واگذاشتند. ظاهراً ديالوگ هايى را كه لازم بود ثبت كرده بودند و حالا بايد به پلان بعدى فكر مى كردند؛ پلان هاى حساس و سرنوشت ساز كه به موازات بازى هاى پرتغال و آنگولا بايد طرح ريزى مى شد.
عصر سه شنبه در حين تمرين مشخص شد كه در كنار اين چشم هاى نگران كسانى هم هستند كه ديگر چندان اميدوار به حضور سرمربى در تيم ملى ايران نيستند. بعضى از افراد مسئول در فدراسيون و كلاً دستگاه ورزش يواشكى و در گوشى با اين و آن حرف مى زدند و همچنان برانكو را تنها مقصر شكست در برابر مكزيك مى دانستند. مشخص بود كه اين گروه با تهران در تماس هستند و از جو نامناسب آنجا باخبرند. برانكو اما در وسط زمين تمرين سعى داشت با پيراهن سرخ رنگ و صورت اصلاح كرده و مرتب روحيه از دست رفته را به تيم برگرداند. جناب سرمربى غروب سه شنبه و عصر چهارشنبه در برابر خبرنگاران قرار گرفت. اين تاكتيك همچنين با اعلام عمومى بودن تمرين هاى تيم ملى تا بازى پرتغال همراه شد تا شايد هواداران چندصدنفرى تيم ملى در فردريش هافن بتوانند بازيكنان را براى نبرد بزرگ روز شنبه آماده كنند. تمرين بعدازظهر سه شنبه اگرچه چندان با تشويق هاى منسجم و هماهنگ هواداران مواجه نشد اما حداقل براى ملى پوشان مزايايى داشت. برانكو سعى داشت با طراحى بازى هايى مشابه گرگم به هوا و كولى دادن ضمن فشار آوردن به بدن ها آنها را از نظر روحى آزاد كند. اما پشت اين روحيه آرام سرمربى فشارهاى روحى شديدى وجود داشت كه در يك گفت وگوى پر از جدل بيشتر آشكار شد.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/30509

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سكانس هاى پايانى يك هنرپيشه، آرش راهبر، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016