advertisement@gooya.com |
|
شادمانه ملی برای يک ورود
Tragedy_In_Iran@Yahoo.Com
مسافران پرواز 732 ايران اير بسيار مسرور خواهند بود از اينكه با نخستين ايراني برنده جايزه صلح نوبل همسفر هستند. 30:90 دقيقه امشب هواپيمايي كه از پاريس به پرواز درآمده، در فرودگاه مهرآباد به زمين خواهد نشست و شيرين عبادي از پلكان آن پايين خواهد آمد. او كه با بردن مه'e3ترين جايزه جهاني در زمينه حقوق بشر و صلح موجي از حيرت و بهت داخلي و جهاني را آفريد در بازگشت به ايران در انتظار واكنشهاي متفاوتي خواهد بود.مقامات رسمي حاکميت ايران همچنان به سكوت خود پيرامون اين رويداد بي سابقه و تاريخي ادامه دادهاند و اين نوع واكنش آ!نچنان مورد توجه قرار گرفت كه خبرنگار بي.بي.سي طي گزارشي به آن پرداخت، نوع موضعگيريهاي ديشب محافل محافظهكار نيز نشان از آن داشت كه آنها همچنان به تخريب نوبل و عبادي ادامه خواهند داد. روزنامه جمهوري اسلامي كه پس از انتشار خبر، شيرين عبادي را با يكي ہ7ز دوستان قديمي وي مهرانگيز كار اشتباه گرفته بود، ديروز ضمن تصحيح اشتباه خود مدعي شد كه شيرين عبادي هرگز فعاليتي در خصوص صلح جهاني و حقوق انسانهاي تحت ستم نداشته است و تنها تحت عناوين حقوق بشر، زنان و كودكان به مخالفت عليه نظام جمهوري اسلامي مشغول ب!وده است.جمهوري اسلامي دلايل اهداي نوبل صلح به عبادي را وابستگي به رژيم ديكتاتور شاهنشاهي، معانده با جمهوري اسلامي، مخالفت با احكام اسلام و... برشمرد.روزنامه کيهان وابسته به محافل پرنفوذ محافظه کار نيز در شماره ديروز خود در مطلبي، حقوق بشر را با حقوق چيز! اشتبا_e5 گرفت. اين روزنامه عصر در توضيح حقوق "چيز" چنين نوشت: ((حكما چيز قضييه است و آن چيزي كه براي ما اهميت چيزتري دارد اينجاي قضييه است كه پاپ ژان پل دوم، رهبر چيز توليكهاي جهان، با روابط ناچيز قبل از ازدواج، چيز جنين و همچنين همچيز بازي مخالفت كرده والا هيچ بعيد نبود كه صداي چيز نويسندگان جهان دربيايد كه اين يارو، جز چهار تا بد و بيراه به دين و چسباندن دروغ خود به شريعتي، چه چيز خارقالچيز ديگري، در چنته و بلكه در جاهاي ديگر داشته كه شما چيز نوبل را دادهايد به حضرت آغا؟!)) با وجود چنين موضعگيري هاي خصمانهيي موج شادي مردم و نخبگان ايران از اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي لحظه به لحظه فزوني ميگيرد. يك سايت خبري ديروزگوشههايي از آن را عينا نقل كرد. بنا بر گزارشهاي ارسالي، استقبال بزرگي براي بازگشت شيرين عبادي به ايران در نظر گرفته شده است. تاكنون چند كم'edته استقبال تشكيل شده است كه رياست يكي از اين كميتهها برعهده فريبرز رييس دانا از فعالان سياسي ايران است و در زير بيانيه يك كميته خودجوش مردمي نيز نام چهرهها و قهرماناني ملي چون عباس كيارستمي، محسن مخملباف، سميرا مخملباف و علي دايي به چشم ميخورد.
در اين ميان نميتوان از خوشحالي زايدالوصف روزنامه نگاران اصلاح طلب ايراني نيز گذشت.همزمان با انتشار خبر،روزنامه نگاران دو روزنامه مهم اصلاح طلب در بيانيه مشتركي اين افتخار را به وي !تبريك گفتند.ديروز نيز در زير صفحه اول اكثر روزنامههاي اصلاحطلب پيامهاي تبريكي از طرف روزنامه و روزنامهنگاران درج شده بود. در يكي از اين پيامها آمده بود: «.... هر كس كه براي ايران افتخار بيافريند ما به او افتخار ميكنيم...» با اين تفاصيل به نظر ميرسد با وجود سکوت مقامات و موضعگيري شديد محافظهكاران ايران در برابر اين رخداد بيسابقه، مردم ايران آماده استقبال از بانوي صلح ميشوند. حتي ديروز اكثر نمايندگان زن مجلس نيز در تماسهاي مختلف اعلام داشتند كه براي استقبال از شيرين عبادي به فرودگاه خواهند رفت و در كنار مردم، روزنامهنگاران و نخبگان كشور به شادي خواهند پرداخت. اين در حالي است كه سخنگوي دولت نيز در كنفرانس مطبوعاتي ديروز خود، از اعزام نمايندگاني از سوي دولت برای استقبال از شيرين عبادي خبر داد. به نظر ميرسد مشتاقان صلح اين بار نيز در مهرآباد حضور پيدا خواهند کرد تا سزاوارانهترين درودهاي خود را به يك زن مسلمان كه براي نخستينبار نوبل را به خانه آورد، تقديم كنند. شايد تا همين پنجشنبه شب گذشته بسياري از آنان حتي نام شيرين عبادي را هم نشنيده بودند، اما اهداي جايزه صلح نوبل به او آنقدر اتفاق بزرگي بود كه نامش هم!رديف افتخارات ايران شود.اتفاقي كه دستكم از راهيابي تيمملي فوتبال ايران به جام جهاني 98 و پيروزي سيدمحمد خاتمي در انتخابات سال 80بسيار بزرگتر است و اين را ملت فهيم ايران نيز درك ميكنند. اما انتظار از چنين مردماني اين است كه اگر امشب براي پاسداشت پيروزي !ايرانيان در عرصه جهاني به فرودگاه ميآيند، چون هميشه اجازه سوءاستفادههاي مغرضان سياسي را ندهند و در كمال آرامش و پايبندي به اخلاق، از تنش و درگيري كه خواسته برخي محافل تندرو است، بپرهيزند. در حالي كه دهها دوربين تلويزيوني خارجي خود را آماده ميكنند تہ7 لحظه ورود بانوي صلح به خاك پاك كشورش را به صورت زنده روي آنتن بفرستند تا جهانيان نظارهگر اين لحظه تاريخي باشند، مردم، نخبگان و روزنامهنگاران ايران نيز همراه اين زن مسلمان افتخار آفرين خواهند شد و شادمانه ملي ايرانيان براي يك ورود، جهانيان را دوبار_e5 به حيرت وا ميدارد.
صلح است كه مارا به دمو كراسي ميرساند بياييد بانوي صلح را ليدر كنيم وتحجر واستبداد را با حاميان ان بدون خشونت كنار زنيم و با هدايت اين شور واحساسات كم نظير در مسير شايسته خود ارمغاني بزرگتر به اين مردم هديه نماييم.
مسئولان گويا عقل به خرج دادند و قسمت نظر را زير خبر خاتمی برداشتند والا ممکن بود تعداد نظر دهنده آن قدر زياد شود که سرورها در غرب و شرق از کار بيفتد و جايزه صلح نوبل يک مصيبت ديگر به وجود آورد. ما هم که مثل بی خانمان ها در قسمت نظر دهی يک نويسنده مهم تلپ می شويم و چون محروم الخواننده هستيم و سايت و وب لاگ مان را همين طوری کسی نمی خواند، ديديم اولين جايی که می توانيم کليک کنيم زير همان خبر خاتمی و مقاله آقای آقايی است و کليک کرديم و ديديم بله! دوستان و رفقای بی خانمان ديگر از رامين و سارا گرفته تا علی و مهدی همه جمع اند و جمع هم جور!
اما از خواندن اظهار نظر بديع و استدلال شگرف جناب خاتمی، انقلاب روحی شگرفی در من بوجود آمد. در يک کلمه شکوفا شدم. خانمم گفت برو در باغچه شکوفا شو، ولی شکوفايی فرصت نداد و در همان وسط اتاق شکوفا شدم. خانم ناراحت شد. گفت مگر تو به ايشان رای ندادی؟ حالا چرا از حرف او اين طور دچار انقلاب درونی شدی و درون و برونت يکی شد؟ گفتم خانم جان! به جان تو نه به جان خودم، من گول عينک ری بن و عبای تميز و ريش شانه کرده اش را خوردم. این پسره بابک داد هم اينقدر کتابش را در باره سفر انتخاباتی ايشان قشنگ نوشت که بعد از رای ديدم عجب کار خوبی کردم به ايشان رای دادم. بعد سعيد تير خورد. ديدم مرد به اين محترمی، پا شد رفت ديدن او و برايش هواپيما از فرنگ سفارش داد. من که سعيد را نمی شناختم اما رئيس جمهور محبوب را که می شناختم. از اين خضوع اشکم در آمد. بعد دستور داد بگيرند. گرفتند و سعيد بخشيد. گفتم بلانسبت عجب خ.. است. من بودم می گفتم بکشيد لااقل دلم خنک شود. بعد بود يا قبل یادم نیست؛ اعلاميه صادر کرد. گفت مشتی خودسر خودسری کرده اند، و مختاری را وقتی داشت جنس کوپنی می خريد و پوينده را که داشت از جلسه علمی بر مي گشت با سيم و چاقو کشته اند. پروانه و داريوش را هم کمی تکه تکه کرده اند. تفضلی را هم تو مخش کوبيده اند. به تن مير علايی هم الکل تزريق کرده اند و بطری کنارش نهاده اند. آن معلم بدبخت را در کرمان و بچه معصومش را هم در خواب سوراخ سوراخ کرده اند. برای اين که کارشان راحت شود، می خواسته اند يک اتوبوس پر از نويسنده را کلا به دره بيندازند و خيالشان را يکباره راحت کنند که يک نویسنده پريده مثل زورو فرمان را گرفته و بعد هم يک سنگ زير اتوبوس گير کرده و هی سوار شده اند و پياده شده اند و می خواسته اند دوباره آنها را به دره بيندازند که هر چه کرده اند اتوبوس ته دره نرفته تا ژاندارم ها سر رسيده اند. روی هم رفته خودسری کرده اند. من که خودسرها را نمی شناختم ولی هی تو سينه ام کوبيدم و نفرين کردم. الهی جز جگر بزنی سعيد! (آن سعيد نه، اين يکی سعيد؛ حاج سعيد مظلوم منظورم است). نفرينم گرفت. خوراندند یا خوردش را نمی دانم. ولی نفرين من بود. بعد تازه اسمش را گفتند و عکسش در آمد. عکس مربوط به دوران طفوليتش بود. مسعود که او را در هتل ديده بود می گفت قيافه اش يه جور ديگه شده بود. بعد پرستو، قاتل بابا مامانش را بخشيد و رفت فرانکفورت. ديديم عجب ببخش ببخشی است. سعيد می بخشد، پرستو می بخشد، مادر زهرا کاظمی هم بعيد نيست که همين امروز فردا ببخشد. خب، ما که کاسه داغ تر از آش نيستيم ما هم بخشيديم. سيد خيلی خوب بود. خيلی ناز بود. عينک اش خيلی قشنگ بود. تو دانشگاه به مرتجعين فحش می داد و تو حوزه به اصلاح طلب ها. تو ايتاليا مثل ويل و آريل دورانت از تمدن می گفت و تو ده دارقوزآباد عليا از آمريکای جنايتکار. خلاصه ما دچار يک نوع سردرگمی روحی روانی شده بوديم و درست سر در نمی آورديم. سيد موقعی که تيم ايران مقابل استراليا برنده شد به فاصله يک ساعت تبريک و تهنيت گفت. وقتی مقابل آمريکا برنده شديم، که خيلی تبريک وتهنيت گفت. وقتی رضا زاده وزنه را زد، تبريک و تهنيت گفت. به شيرين عبادی که رسيد گفت :دِ! قرار نيست که برای هر چيزی ما اعلاميه و اطلاعيه بديم!" بعد هم گفت که جايزه صلح نوبل اينقدرها هم مهم نيست!
شب قبل مقاله داريوش سجادی رو خونده بوديم؛ امشب هم اين خبر رو خونديم؛ بعد جلو چشممون علی دايی و استيلی و رضازاده و عبادی و اين سعید و اون سعيد و داريوش فروهر و داريوش سجادی و سعيد عسکر و موتور 750 و اتوبوس و مسعود بهنود و اينها اومدن، شکوفا شديم.... اون وقت خانم ميگه خودت رو برسون حياط شکوفا شو! زهی بی خبری!
در دوران انقلاب فرانسه کشیشی در صف انقلابیون بود که داعما با تحریک انها و حرکت در جلوی معترضین با سخنان خود موج جمعیت را به طرف قلعه نظامی باستیل راهنمایی می کرد و توپچی های حکومت که بر باروهای قلعه مستقر بودند مردم بیگناه از همه جا بی خبر را به توپ می بستند و به خاک و خون می کشیدند.تکرار این عمل موجب سوءظن انقلابیون شد.با تحقیق در مورد کشیش مشخص شد که او مامور اداره پلیس است که بسیاری از بیگناهان را به قتلگاه می برده.با روشن شدن ماهیت کشیش او ناپدید شد و دیگر ردی از او پیدا نشد.خاتمی تکرار تاریخی همان کشیش است.خاتمی و جریان قلابی اصلاح طلبی وابسته به او دقیقا همان کار را کردند.فشارهای اجتماعی انباشته در سالهای سیاه قبل از آن امکان انفجار داشت و حاکمیت با درک این خطر خاتمی را برای تخلیه انرزی جامعه وارد بازی کرد ونتیجه همین است که می بینید.زندانها از نخبگانی که تصور می کردند میتوانند از فضای دروغین ایجاد شده برای بیان عقیده بهره برند انباشته شده است.جامعه در فضای افسرده ناشی از بر باد رفتن توهم احساس نومیدی وا پاکباختگی کامل میکند.حاکمیت به ظلم و غارت خود با طیب خاطر سرعت بخشیده است.
اقای خاتمی احسنت
خانم عبادی جایزه را به چه قیمتی گرفتید ؟
شب قبل از جایزه کجا بودی
خاتمی واقعا امر بهش مشتبه شده بود شاید نوبل بهش بدن!
بابا تو که اصلا کاندید نبودی که دلت را صابون زده بودی! اقلا از پاپ و واسلاو هاول فروتنی یاد بگیر.
جدا از مسئله سیاسی اظهارنظرآقای خاتمی باید این را هم دید که از همه جمله های وی این برداشت وجود دارد که:
آقای خاتمی همانند یک بچه به خانم عبادی حسودی می کند!
وی خطاهای سیاسی بسیاری کرده است. اما این حرکت وی به شخصیت اخلاقی وی بطور جدی ضزبه زد.
ع.ت
بچه هامن که نمی دانم چتون شده چرا کم فحش می ديد مگه قرار نيست در اين بخش نظر خواهی ها نشان بديم ما کی هستيم پس بيشتر فحش بديد.
افاضات اقاي خاتمی و نظرات ايشان روزبروز بيشتر شبيه نظرات اقای شريعتمداری ميشود و مارا به اين نتيجه ميرساند که اشکال انگار بزرگتر از اينهاست. منکه بجای خاتمی و خاتمی پرستان حسابی خجالت کشيدم. زهی وقاحت و زهی بزدلی. نه نيست . خاتمی اصلاح طلب نيست . حداقل ديگر نيست.
فرموده اند جايزة صلح مهم نيست، جايزة ادبی مهم است. بايد به عرضشان رساند که از آن مهمتر، جايزة بی ادبی است که ملت ايران ناگزير است به پاس اين خرده فرمايش به رئيس جمهور خود تقديم کند.
واقع که. هر دم ازين باغ ...
لبخندي تلخ :-(
پيام رياست جمهور آقاي خاتمي را خواندم. لبخندي تلخ از ابتدا تا انتهاي پيام بر لب داشتم. سپاس پروردگار را كه حداقل ايشان از اين مساله خوشحالند!
راستي معناي مصلحت چيست؟
بهرحال از انصاف بدور است كه نگوئيم همو بود كه جرقه آموختن در برابر سخن غيرموافق تاب داشتن را در برخي از ما ايجاد نمود.
پاينده باد آزادي
پي اس : چرا درباره اين پيام نميشد نظري داد؟
خنده اي تلخ :-(
پيام آقاي خاتمي رئيس جمهوري ايران را خواندم. از ابتدا تا انتها لبخندي تلخ بر لبانم بود.
راستي معناي مصلحت چيست؟!
بهرحال نبايد از حق گذشت كه از ايشان بود كه آموختم تاب آوردن مقابل شنيدن انديشه مخالف را.
پاينده باد آزادي
من هم رایم رو امروز از خاتمی پس میگیرم. واقعا که شور ِش رو در آورده است.
Mardomi ke be khatami raei dadeand banazaram hata beonvane sambolik ke ham bashad bayad elam konand ke rayehayeshan ra pas migirand.
حيف که سايت گويا اجازه نظردهي براي خبر مزخرفات جناب رئيس جمهور را نداده است تا خوانندگان سايت جوابش را بدهند
بانوی صلح امشب می آيد، و بانيان جنايت ميلرزند.
بيخود نيست که آقاي سيد محمد خاتمي افاضه ميفرمايند که : جايزه صلح نوبل خيلي مهم نيست! .
اين از سر نامعضلي و سرگرداني ايشان است. دوم خرداد ديگري براي اين حاکمان باقي نمانده است و انتهاي خط دارد کم کم نمودار ميشود. مهم در اين برهه براي اين رژيم بقا است وبس . بقايي که با وجود عباديها در تضاد است .
اميد به روزي که بانيان جنايت هم پرواز معکوسي بگيرند.
آيا حسين شريعتمداري همان نوشين اميني است ؟
جواني هست وهزاران آرزو ،آنروزي با ملاقات با الهه ايكس جاسوس سيا ملاقات ميكرد انتظار ميرفت كه روزي بعنوان طرفدار حقوق بشر وبانوي صلح مرفي گردد در حاليكه اگر قرار بود جايزه اي در اين باب داده مي شد شخصيتهاي بارزي همچون جناب آقاي سيد محمد خاتمي را نام برد