یکشنبه 17 آبان 1383

درباره صمد، مرگش، دوستان قدیم وی و نظر خودم ... وبلاگ ایران امروز

[وبلاگ ایران امروز]

چندی قبل کتابی خریدم که تمام داستانهای صمد بهرنگی در آن نوشته شده است ، روی جلد کتاب که اینگونه نوشته نمی دانم راست یا دورغ ولی از انتشاراتی دیگر هم همین داستانها منتشر شده ، بدنبال داستان ماهی سیاه کوچولو بودم ، کتاب را خریدم.
حس کنجکاوی هم در این مورد دخیل بود ، چند نوشته منتشر شده به قلم چپگرایان قدیمی و جدید خوانده بودم ، می خواستم بدانم صمد چه گفت و چه کرد که چنین هوادار دارد؟
بخوانم و بدانم اصل داستان ماهی سیاه کوجولو چگونه است ، چرا ماهی سیاه کوچولو در میان هواداران جنبش چریکی طرفدار دارد؟ در فکر بودم: ماهی سیاه کوچولو و جریان جریکی سالهای دور؟
عده ای از طرفداران صمد بهرنگی می گویند وی با نوشتن داستان ماهی سیاه کوچولو راه مبارزه مسلحانه را به آنان نشان داد و آغازگر راهی بود که دیگران بدان پیوستند، گرچه صمد زنده نماند تا نتیجه نظرش را در عمل ببیند ولی سرانجام این راه توسط پویان ، احمد زاده و بیژن جزنی دنبال گردید تا نهایت امر به جنبش چریکی منتهی شد ، حلقه ای از انسانهای فداکار بدور یکدیگر جمع شدند ، باور داشتند قبل از آنکه برای زیستن و زندگی کردن به دنیا آمده باشند کاری جزء مردن در را خلق ندارند ، زندگی کردن و بهر بردن معنایی به غیر از مرگ و نابودی خویشتن نداشت.
می گویم: خدایم شاهد است در راهشان از هر انسانی دیگری صادق بودند و بدان سخت معتقد ، از آن زمان تا حال روزگاری سپری شده.
مهدی فتاح پور می نویسد: ماهی سیاه کوچولو جستجوگراست ، شورش گراست ، آرمانخواه است و اینها بیان کننده آرزوهای روانشناسی نسلی از جوانان و روشنفکران ایران بود که به صحنه میامدند.
در جریان داستان و در ابتدای سفر ماهی سیاه کوچولو مارمولکی چاقویی کوچک را به ماهی می دهد تا هر جا دام دشمنان دست و پایش را بست با استفاده از وسیله به دست گرفته جانش را نجات دهد ، در مسیر مسافرت و دیدن جهان در آنسوی رودخانه تنگ دفعه ای ماهی خود را از دهان "سقائک" نجات می دهد ولی بار دیگر در دهان ماهی خوارگیر می افتد و در آخر هم راوی داستان سرانجام ماهی سیاه کوچولو را نمی گوید ولی از داستان چنین بر می آید ماهی داستان نابود می شود و راهی بسوی زندگی دوباره ندارد.
فعالان دانشجویی و دیگرانی که خواهان فعالیتهایی متفاوت با جبهه ملی و حزب توده بودند می کوشیدند تا از زاویه ای دیگر مبارزه خود را در مقابل رژیم وقت سامان دهند ، در این میان نوشته صمد توانست راهی دیگر را جلوی پایشان قرار دهد ، چرا چنین شد؟ آیا راهی دیگر امکان داشت و یا نه؟
اگر همین الان داستان ماهی سیاه کوچولو را به جوان 19 ساله و یا کمی بزرگتر از نظر سنی بدهیم حتما برداشتش با آن چیزی که جوانان قدیم دریافته بودند کاملا متفاوت خواهد بود ، شاید در نهایت حرکت ماهی سیاه کوچولو را بحساب شجاعت و حس کنجکاوی بگذارند چرا که زمانه اش تغییر کرده و عمق فکرش خبری از اسلحه بدست گرفتن و ریختن خونی نیست ، اما دانشجویی سیاسی و فعال آن زمان همه راهها برایش بسته بود و یا اینگونه احساس می کرد ، رژیم وقت هر سخنی را حتی از سر دلسوزی در نطفه خفه می کرد و عملا جوانان آرمانخواه را با دست خویش به سمتی هدایت کرد که در نهایت کار فرهنگی ، نقد اندیشه ها کوچک شمرده شده و جایگزین آن مبارزه مسلحانه و جان دادن و گرفت قرار گرفت ، بنابراین نمی توان فقط و فقط طرفداران مبارزه مسلحانه و عملکردشان را الهام گرفته از آن داستان دانست.
اگر کسی قبل از خواندن چنین داستانی به این نتیجه رسیده باشد که مقابله چریکی جواب می دهد پس این داستان راهی را که وی می خواسته شروع کند استوار می سازد و نه اینکه مسیری نشان می دهد ، بین رویکرد اول و دوم هزاران کیلومتر فاصله است.
در واقع چریکهای آن زمان در جستجوی مسیری بودند تا به هدفشان رسند ، در طی مسیر با داستانی مواجه می شوند و شخصیتی که با خطوط ترسیم شده در فکرشان مطابقت داشته ، شرایط اجتماعی – سیاسی – آرمانخواهی و ... همگی دست در دست یکدیگر دادند تا از دل داستان صمد چریکهایی خلق گردد اسلحه بدست که جان ستاندن و دادن جزئی از زندگی روزمره شان باشد.
سالها از رفتن صمد می گذرد و آنان که دل در گرو شخصیت ماهی سیاه کوچولو داشتند یا در مبارزه های خیانانی همچون مصطفی شعاعیان ، اشرف ، احمد زاده جانشان را بر سر اهدافشان از دست دادند و یا اینکه همچنان می خواهند همان راه را بروند و یا گوشه عزلت برگزیدند و خاطرات نوشتن ، از گذشته پشیمان شدند و خواسته های جدید دارند ، خشونت برایشان مطرود شده و دمکراسی این سوغات غرب را با آغوشی باز پذیرفتند.
با عوض شدن شرایط برق آسای جامعه ایران گروه ها نیز تغییر کردند و می کنند ، خواهی نخواهی خیلی از مسائل روی می دهد که با اندیشه های سابق نه تنها چفت و بند نمی شود بلکه نمی توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند.
زمانی آرمانی با نام مبارزه مسلحانه ، ستیز و گریز های خیابانی و سرانجام خون ریزی مقدس بود و مورد ستایش ، کسی جرات مقابله با آن را نداشت چرا که جو چنین بود و اکثریت همراه آن ، اگر حرفی دیگر بود در آن بحبوحه صدایت شنیده نمی شد و یا مورد بی مهری قرار می گرفتی ، از حزب طرد می شدی و یا آنکه می بایست طاقت چسبیدن مارکهای زیادی را می داشتی.
شرایط آن روزگار را می توان در میان کاغذهای قدیم و جدید یافت ، نوشته های سازمان فداییان خلق در مقابل شعاعیان ، کتاب شورشیان آرمانخواه ، خانه دایی یوسف ، گروه تقی ارانی ، تقی ارانی برتر از مارکس و ... در هر کدام از کتابها با افکاری بر می خوری بشدت آرمانی که نسل امروزی نمی تواند با کارهای گذشته اینان ارتباطی هر چند کوچک برقرار سازد.
جوان ایرانی امروز نمی تواند توجیه شکنجه های درون حزبی را بخواند و بفهمد چرا و بر اساس کدام منطق کسی را می کشند؟ چرا خون بی گناهی در درگیری خیابانی ریخته می شود و رهبران سازمان سکوت می کنند؟ چر باید کسی را کشت؟ چرا باید کشته شوی؟ چرا چرا ...
فتاح پور می گوید: ما جوانان آن دوران می خواستیم جامعه دیگری بسازیم. ما می خواستیم جامعه ای بسازیم که در آن نابابریها و ظلم ریشه کن شده و همه آن چیزی که انسانی و مثب می دانستیم حاکم باشد. خواست ما به دگرگونی قدرت سیاسی محدود نمی ماند.
ما با جوانانی روبرو هستیم که در افق دیدشان دنیای دیگری ترسیم شده بود ، جوانان آن دوران می خواستند این جهان را از جای برکنند و چیزی دیگر بنا نهند ، قرارشان بر ترمیم نبود می خاستند تعویض روی دهد ، جایی بسازند که خبری از مرغ ماهی خوار و سقائک نباشد ، اما آیا می شود چنین جهانی فراهم ساخت؟
هر فعال اجتماعی و سیاسی کم وبیش می داند تغییر فکری کوچک و جایگزین کردن چیزی دیگر چقدر هزینه بر می دارد ، اما جوانان قدیم بر این امر واقف بودند ولی آرمانهایشان آنقدر بزرگ بود که جایی برای چانه زنی نمی گذاشت ، گرچه عملکرد رژیم وقت قابل دفاع نیست ولی خود شخص نیز بازیگر اصلی میدان است و نه عروسکی که با طناب حزب تکان می خورد.
گرچه عده ای در کمال آزادی ندامت نامه نوشتند و می نویسند اما گروههای فکری ماندند و همچنان دوست دار همان راههای گذشته هستند ، فکر می کنند هنوز در همان ساله می زیند فقط رژیم عوض شده و گرنه همان بار را می خواند به سر منزل نا کجاآباد برسانند!
گویا در این دو دهه جامعه ایران کوچکترین تغییری نکرده و درب بر همان پاشنه می چرخد ، فکر می کنند جوان امروزی همانی است که خودشان بودند و از خیلی مسائل مانند جانش در می گذرد ، نمی دانند جوان امروزی یک ساعت پژو 206 سوار شدن و ویراژ دادن در خیابان را بر کتاب خواندن ترجیح می دهند چه رسد که از جانش مایه گذارد تا خلق آزاد شود.
اگر در مقالات از شکاف نسلها و رفتار حکومتیها سخن می گویید چرا این نکات را برای خودتان و دیدگاه دست نخورده خویش جاری نمی دانید ، اگر در این چند سال شکاف نسلها روی داده برای همه است و کسی از این دایره حقیقی بدور نیست.
اما نوشتن این مقاله دلیلی دیگری داشت ، مرگ صمد و برخورد فکری نیروها از هر عاملی مهمتر بود.
یکی می نویسد صمد را در رود ارس غرق کردند ، دیگری از افشای این ماجرا می نویسد و فردی هم پیدا می شود و دهن کجی می کند که چرا بر مرگ صمد شکی وارد می سازید ، صمد شهید شد وبس.
می دانید ، هر وقت خبرهای داغ و جنجالی از ایران نمی رسد نیروهای سیاسی بحثی را پیش می کشند و درباره آن موضع به اصطلاح گفتگو می کنند ، متاسفانه بجای عمق بخشیدن به گفتگو دیالوک را در سطح خود وامی گذارند و هر کس حرف خویش می زند ، خیلی زود عصبانی می شوند و مسئله ای که می توانست نتیجه بهتری داشته باشد با دلخوری به بایگانی سپرده می شود تا شاید بعدها موردی شود برای کوبیدن یکدیگر و نه نشان دادن راهی بهتر.
مهم نیست صمد بدست ساواک کشته شده یا به مرگ طبیعی زندگی را بدرود گفته. اگر صمد نویسنده ادبیات کودکان بود و ساختاری فرسوده را متحول ساخت همین بس ، اگر صمد دلسوز کودکان روستایی ایران بود همین را بس ، اگر صمد انسانی خود ساخته بود همین را بس. خلاصه آنکه آنقدر توان داشت تا بتواند از آنور ایران صدایش در تهران شنیده شود و تاثیر گذار شود ، انبان دانش ادبیاتش بقدری بود تا شاملو بهایش دهد و صمد آااااا صدایش کند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

احتیاجی نیست کسی را کشته شده آن رژیم یا این حکومت بنامیم ، خیال می کنیم اگر مرگ غیر طبیعی صمد اثبات شود به مقام شخصیت وی افزوده خواهد شد و کتابهایش به چاپ صد هزار می رسد؟ چنین نیست.
اگر صمد روزگاری کاری کرد حال وقت ماست، آنان کارشان را کردند و رفتند ماییم که باید از ره توشه بیادگار مانده از تجربیات آنان بهره بریم و نه آنکه مرگ کسی را از بایگانی بیرون در آوریم و به جان یکدیگر بیفتیم.

چنین باد

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/14065

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'درباره صمد، مرگش، دوستان قدیم وی و نظر خودم ... وبلاگ ایران امروز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016