جمعه 6 آبان 1384

کوه با نخستین سنگ آغاز می شود و انسان با نخستین رنج...، در مورد عراق و دادگاه صدام حسین، همنشين بهار

من اين ايوان ُنه تو را نمي دانم نمي دانم
من اين نقاش جادو را نمي دانم نمي دانم

گَهی گيرد گريبانم گهی دارد پريشانم
من اين خوشخوی بدخو را نمي دانم نمي دانم

مرا جان طرب پيشه است که بی مُطرب نيآرامد
من اين جان طرب جو را نمي دانم نمي دانم


زمين چون زن ، فلک چون شو ،خوَرد فرزند ، چو گُربه
من اين زن را و آن شو را نمي دانم نمي دانم...

ز دست و بازوی قدرت به هر دم تير می َپرّد
که من آن دست و بازو را نمي دانم نمي دانم

بيا ای شمس تبريزی مکن سنگین دلی با من
که با تو سنگ و لؤ‌ لؤ را نمي دانم نمي دانم

کسانی که بذر بیداد کاشته اند ، اکنون صحبت ار داد و دادگری کرده ، روضه دموکراسی می خوانند . بر ماست که پیش زمینه های تاریخی را باز کنیم ، در شبهات تاریک این روزگار ، همه چیز را زیر نور بگیریم و به آغاز ماجرا بر گردیم و مستقل از آنچه «سی ان ان» و «بی بی سی» و «فاکس نیوز» و مداحان این جنگ ضد بشری می گویند ، دلیر باشیم و فهم خویش را به کار گیریم . وارسی کنیم اصلاً چرا عراق اشغال شده ، و صدام حسین را در اتاقک شیشه ای می نشانند ؟

**********************************************

جدا از زهر چشم‌ گرفتن از منطقه ، چین ، آلمان ، روسیه ، ژاپن ، و به ‌طور كلي دنيا ــ کنترل بر ذخائر و جریان منظم نفت به کشورهای استعمارگر ، حفظ و تقویت موازنه‌ی استراتژیک در خاورمیانه به نفع امپریالیست ها ، ضربه زدن به انقلاب در خاورمیانه ، به ویژه مبارزه مردم فلسطین علیه اشغال سرزمین شان توسط دولتصهیونیستی... از جمله دلائلی است که ارتش آمریکا و انگلیس ، به عراق لشگر کشیده اند .
آمريكا با حضور نظامي مستقيم در منطقة خاورميانه ، عملاً كلية مجاري هفتاددرصد از نفت و گاز جهان را در كنترل مستقيم خود گرفته و اين امر براي كشوري كه ظهور كانون‌هاي عظيم اقتصادي مانند بازار مشترك اروپا و غول‌هاي اقتصادي آسياي جنوب شرقي را تهديد عظيمي براي سيادت جهاني خود مي‌يابد ، امري بسيار حياتي است.

این جنگ سیاه که البته برای غول هاي تسليحاتي و شيميايي لاکهید مارتین Lockhieed Martin ، نورتروپ گرومن، الي ليلي ، مونسانتو ، مرک و دوپونت... و شرکتهائی نظير ِاسو ، تکزاکو ، هالی برتون ،... نعمت الهی به شمار می رود ــ ادامه سیاست بورژوائی برای تشدید استثمار مردم محروم در سرتاسر جهان است . این واقعیت را حتی روشنفکران مردمی در آمریکا و اروپا ... ، نیز صحّه می گذارند .

جنگ علیه عراق بخشی از استراتژی جهانی ایالات متحده و متحّدین او برای احیای دوره ی جدیدی از شکوفائی بورژوازی است ، به ویژه در شرائطی که بحران اقتصادی عمیقی [بحران ساختاری] مثل کنه به نظام جهانی سرمایه داری چسبیده و تضادها دم به دم تشدید می شود . این بحران Cyclic ، و ادواری از نوعی که معمولاً آش خاله نظام سرمایه داری محسوب می شود ، نیست . ساختاری ، و نفس گیر است .

یک سال و نیم پيش از خیمه شب بازی ۱۱ سپتامبر ، اقتصاد آمريکا پس از يک دهه رونق اقتصادی ، دچار بیماری و بحران عميقی شد . نشانه اين بحران اقتصادی در سقوط تدريجی بازار بورس «نسدک» (Nasdac ) که شامل سهام بسياری از شرکتهای توليدی به ويژه کامپوتری بود ، نمايان گشت ، « داو جونز اينداستريال » Dow Jones Industrial زير ضرب بحران اقتصادی رفت . بازار بورس نسد ک ، ارزش خود را از دست داد . بسياری از سهام داران سرمايه های کلان خود را از دست دادند . توليد صنايع بزرگ سير نزولی را آغاز کرد و بيکاری بی سابقه ای گريبان کارگران و کارکنان کارخانه ها و شرکت ها را گرفت ... و تنها در مدت دو سال رياست جمهوری بوش ، دو ميليون نفر بيکار شدند ...

۲۰ روز پيش از ۱۱ سپتامبر ، نيويورك تايمز ، در مهمترين مقاله خود كه در صفحه اول چاپ شد ، ابراز نگراني كرد كه سرمايه داري جهاني ، در برابر ركودي با دامنه بسيار گسترده قرار گرفته است . در اين مقاله آمده بود : اقتصاد جهاني كه تا سال گذشته همچنان از رشدي توقف ناپذير برخوردار بود ، اكنون تنها به كندي حلزون به حركت خود ادامه ميدهد . ايالات متحده ، اروپا ، ژاپن و برخي از كشورهاي مهم در حال توسعه ، به ندرت چنين ركودي را تجربه كرده اند و اوضاع زار ِ زار است .

جهان سرمایه داری و اقتصاد آمریکا با بحران روبرو شده و به روغن سوزی افتاده بود ، و می بایست این کلاف سردرگم باز شود ، همچنین ایالات متحده طرح خاورمیانه بزرگ را در چشم انداز داشت و بر خلاف دوران کلینتون که پس از پایان جنگ سرد به جمع کردن پایگاه های نظامی پرداخته بود ، بوش ، چاق و چله شدن دستگاه جنگ و سرکوب را برنامه ریزی می کرد و راستی چه توجیهی بهتر از مائده آسمانی ۱۱ سپتامبر ؟

در جنگ اول خلیج فارس ، ژنرال «شوارتسكف» فرماندة عمليات نظامي آمريكا ، در صورتي كه كمتر از ۲۴ ساعت به حملة نظامي خود ادامه مي‌داد صدام سرنگون می شد ، ولي دولت آمريكا به او تکلیف کرد که دست از پا خطا نکند. اما حالا ورق برگشته بود ، همان صدامی که در جنگ اول خلیج فارس ، نمی بایست سرنگون شود ، حالا لولوئی شد که به انواع و اقسام اسلحه های میکروبی و شیمیائی و اتمی مجهز است و عنقریب اروپا و آمریکا را هدف قرار می دهد !
خلاصه...به عراق پیله کردند و جنگ در دستور روز قرار گرفت و فریاد های « وادموکراسی ِ» بوش و بلر ، گوش فلک را کر کرد .

قبل از اینکه به خود صدام بپردازیم ، اجازه می خواهم نگاهی به کشور عراق و تاریخ پُر فراز و نشیب آن بکنیم . پوزش می خواهم که نمی توانم بهتر ، یا کوتاه تر بنویسم ، نمی خواهم تنها از یک زاویه نگاه کنم ، از همین رو در آغاز خواهشی دارم که با کمال ادب طرح می کنم :
اگر شما تمایلی به اینگونه مباحث جدّی ندارید ، همین الآن آنرا ببندید ، چون قلم فقیر مرا ، تنها و تنها دقت و حوصله شما است که جبران می کند .

***************************
۱- عراق ، سرزمين لوح هاي فراموش شده حمورابي ، دهشت هاي فرونشسته بُخت النصر ، و باغ هاي سوخته بابل ــ از جنوب ، جايی که رودهای دجله و فرات به خليج فارس می ريزد ، تا شمال و کوه های «آنتی توروس» کشيده شده ، و اين همان منطقه ای است که زمانی يکی از نخستين تمدن های بشری در آن قرار داشت. [تمدن بين النهرين – Mesopotamia مزوپوتاميا]
عراق داراى پيشينه تاريخى بسيار كهن بوده و يكى از قديمى‏ترين تمدن هاى بشرى را در خود پرورانده است ، از اين رو ، در جاى جاى این کشور اشغال شده ، آثار تاريخى و باستانى دوره‏هاى گوناگون را از هزاران سال پيش از تولد مسيح تا پس از ظهور اسلام مى‏توان ديد. عراق ، سرزمين نينوا ، بابليون ، نمرود و اوروک، نخستين شهر جهان است.در اينجا بود که سومري ها ۵۰۰۰ سال پيش نوشتن را اختراع کردند ، اينجا بود که حماسه گیلگمش – مدلی برای ماجرای نوح و سيل – يک هزاره و نيم پيش از هومر به خط ميخی نوشته شد.
اينجا سرزمين «عهد عتيق» ، برج های بابل و «اور» است ، جايی که ابراهيم خلیل زاده شد ، بُت ها را شکست ، با نمرود در افتاد ، در آتش رفت و اسماعیل اش را قربانی کرد .
عراق نیز همانند کشور ما رنگ و وارنگ ِ بسیار دیده ، و با تاخت و تازهای گوناگون روبرو بوده است. [سومريان ، اكديان ، ايلاميان ، بابليان ، آشوري ها ، كلداني ها ، مادها ، پارس ها ،يوناني ها ، پارتيان ، ساسانيان ، امويان ، عباسيان ، ايلخانيان ، جلائريان ، آق قويونلو ، قراقويونلو ، ترک های عثماني ، انگليسي ها]... ، و حالا هم که می بینیم نيروهاي ائتلاف نه تنها مردم و فرهنگ عراق را تحقير كرده اند، ۷۰۰۰ سال تاريخ بين النهرين نیز ، در حضور سربازان امريكائی خرد و خمیر می شود .

دشمنان صدام نیز اعتراف می کنند که وی حفظ ميراث عراق را يک وظيفه ميهنی مي دانست و در زمان او رجّاله های بی فرهنگ ، غارت آثار باستانی را به خواب هم نمی دیدند . در همان آغاز این جنگ ضدبشری که ۷۴۰ موشک کروز توماهوک ، ۸۰۰۰ بمب هوشمند و تعداد بيشماری «بمب ِ الاغ» ! ريخته شد ، اولين عمليات جنگی ، حمله به يک موزه در تکريت زادگاه صدام بود. موزه موصل که مرکز قديمی ترين کليسای جهان است ، نيز مورد اصابت قرار گرفت. موزه موصل مرکز گرد آوری با اهميت ترين يافته های زمان دور و بر نينوا و نمرود است ، از قبيل گاو بالدار غول آسا با سرهای انسانی که بازديد کنندگان موزه بريتانيا را مي رماند و هزارها ظرف سفالی با خط ميخی که هنوز اسرار آن کشف نشده است.

در جنگ قبلی خليج فارس نیز ، بولدوزرهای آمريکايی خرابه های تل الحم را در جنوب «اور» ويران کردند ، و ارک بزرگ تيسفون که هنوز هم بزرگترين ارک آجری بدون ستون جهان است بوسيله امواج بمباران های فرشی آمريکا َترک برداشت. جنگ آزادیبخش بوش و بلر به بزرگ ترين‌ غارت ميراث‌ فرهنگي‌ بشر در چند قرن‌ اخير میدان داد .
كليه‌ آثار باستاني‌ موجود در بغداد به‌ غارت رفته‌ يا آسيب‌ اساسي‌ ديده‌اند. غارتگران‌ حتي‌ به‌ الواح‌ حمورابي‌ كه‌ نخستين‌ دست‌ نوشته‌هاي‌ بشري‌ را به‌ امروز رسانده ‌اند ، رحم‌ نكرده‌ و آنها را هم به‌ يغما برده‌اند. مي‌شود بر اين‌ فهرست ‌، كتاب‌هاي‌ دست نويس‌ موزه بغداد ، كتابخانه‌ دانشگاه‌ مستنصريه‌ بغداد و آرشيو راديو و تلويزيون‌ عراق را هم‌ افزود كه‌ به‌ غارت رفته‌ است‌. حتي‌ برخي‌ گزارش ها از آن‌ حكايت‌ دارد كه‌ «باغ‌هاي‌ مُعلق‌» ‌از جمله‌ عجايب‌ هفت‌گانه‌ جهان ‌، آسيب‌ اساسي‌ ديده‌ است‌. اما هنوز بوش و بلر ، روضه دموکراسی می خوانند.

۲- مسئله امثال رامزفلد و دیک چینی ، نه آزادی مردم عراق ، یا افغانستان و ایران... ، نه دموکراسی و دادخواهی و حقوق بشر ... ، بلکه سوار شدن بر منابع انرژي‌، مواد خام ‌، بازارها ، منابع عظيم كار ارزان ديگر كشورها ، و پياده كردن به اصطلاح «صلح آمریکائی» Pax Americana ، یا در واقع به زیر سلطه کشیدن همه جهان است.
به دلیل وابستگی اقتصاد آمریکا به مجتمع نظامي- صنعتی ، به خاطر تسلط سياسی صاحبان انحصارات اسلحه سازی و شركت‌های نفتی ، و نیز وابستگی اقتصاد كشور به بودجه تصاعدی نظامی ، دولت بوش چاره‌ای جز «تجاوز نظامي ‌، سياسی و امنيّتي» و در پيش گرفتن سياست جنگ افروزانه و كينه توزانه نسبت به ديگر كشورها ندارد‌.

دولت امريكا که در سال‌های اخير با خودخواهی كم نظيری تمام قرار دادهای دوجانبه و چندجانبه بين‌المللی برای كنترل گسترش سلاح‌های اتمي ‌، بيولوژيك و شيميايي ‌، برای حفظ محیط زيست ‌، و برای برپايی دادگاه جنايی بين‌المللی... را زير پا گذاشته و در داخل امريكا به بهانه ‌مبارزه با تروريسم‌ ابتدايي‌ترين حقوق مردم اين كشور را لگد مال كرده است ، چگونه می خواهد برای دیگران آزادی و دموكراسی به ارمغان آورد‌؟
«در سال ۲۰۰۱ دولت بوش با هدف برانداختن دولت عراق وارد كاخ سفيد شد‌. در واقع يكی از هدف‌های استراتژيك محافظه كارانِ‌ نو در تصميم آن‌ ها به روی كار آوردن دولت طرفدار امريكا در بغداد و برقراری پايگاه‌های نظامی متعدد در آن كشور ، جلوگيری از حركت كشورهای اُوپك به طرف فروش نفت‌شان به «یورو» به جای دلار بود‌ ، بخصوص که صدام حسين از سال ۲۰۰۰ اصرار داشت نفت عراق به یورو فروخته شود‌ .»
یکی از تحليل‌گران برجسته سياست خارجی امريكا به نام «ويليام كلارك» در مقاله مهمی که در آدرس زیر :

http://www.globalresearch.ca/articles/CLA410A.html
می توان دید ــ مي‌نويسد‌:

…It is now obvious the invasion of Iraq had less to do with any threat from Saddam’s long-gone WMD program and certainly less to do to do with fighting International terrorism than it has to do with gaining control over Iraq’s hydrocarbon reserves and in doing so maintaining the U.S. dollar as the monopoly currency for the critical international oil market…
«اكنون آشكار است كه حمله به عراق نه ارتباطی با وجود سلاح‌های كشتار جمعی صدام حسين داشت و نه برای مبارزه عليه تروريسم بين‌المللی بود‌؛ بلكه هدف اصلی آن برقراری كنترل بر منابع انرژی عراق و حفظ دلار به عنوان تنها پول رايج برای خريد و فروش نفت بوده است‌ ‌.»

۳- كلمه «عراق‏» در لغت «ساحل دريا به طور درازا» ، «بستر رودخانه از ابتداى جريان تا ريزش به دريا» ، و « پايين تا بالاى رودخانه‏» تعریف شده و به معنى صخره و ساحل هم آمده است. نگاهى به وضعيت طبيعى سرزمين عراق ، با توجه به وجود دو رود دجله و فرات ، علت اين نام‏گذارى را روشن مى‏نمايد. در کذشته ، عراق «بین النهرین» [میان رودان]نامیده می شد . در فارسی قدیم به عراق «سورستان» می گفتند . شماری از اعراب ، نیمه شمالی بین النهرین را «الجزیره» ، و نیمه جنوبی آنرا «عراق» می خواندند . در باره معنی کلمه عراق و ریشه آن میان زبان شناسان اختلاف است .
«حماسه گیلگمش» که ۲۵۰۰ سال قبل از تولد مسيح به دست يک حکیم اهل خاورميانه به رشته تحرير درآمده ، از زندگی حاکم شهر «اروک» که نام عراق از آن اقتباس شده است تجليل می کند.گروهی ، عراق را به معنی «زمین ساحلی» گرفته اند و بعضی از «عرق» [Uruk= erq?] به معنی ریشه . برخی گفته اند به این دلیل که درخت در آنجا بسیار است ! عراق خوانده شده ، عدّه ای نیز آن را مُعرب ِ «ایرانشهر» دانسته ، و دسته ای از کلمه فارسی «ایراء» به معنی کرانه گرفته اند . عراق را «سواد» نیز می خوانده اند . [در اینجا «عراق عَجم» که اصفهان ، گلپايگان ، همدان و اراك فعلى... را شامل می شده ، و نیز جبال و كوهستان ، در ایران کنونی مورد بحث نیست.]

۴- در گذشته های دور ، زبان مردم عراق عربی نبود ، با یورش اعراب و بطور خاص امویان به سُنن و فرهنگ مردم ، زبان عربی نیز به عراق تحمیل شد. [زمان ِ عبدالملک ابن مروان]
در قرون وسطی ، عراق کانون قدرتی بود که درست یا غلط امپراطوری اسلام نامیده می شود و بغداد [باغ ِداد؟] ، پايتخت فرهنگی و سياسی ناحيه ای که از مراکش تا شبه قاره هند ، وسعت داشت... يورش مغول ها در قرن سيزدهم ، به تدريج از نفوذ عراق کاست...

۵- ايرانيان از ديرباز ،‌ از جمله به خاطر نجف و کربلا و کاظمين و سامرا به عراق علاقه‌ داشتند . روز و روزگاری نیز از عراق رادیو میهن پرستان ، سرود «ای رفیقان ، قهرمانان ، جان را بدهید در راه وطن ... » و... پخش می شده ، آخوند دعائی اعلامیه های آیه الله خمینی را می خوانده... که همراه با دیگر آیات عظام ، حکیم و خوئی و سید محمد باقر صدر [صاحب کتاب اقتصاد ما و فلسفه ما]... ساکن نجف بود و درس ولایت فقیه و اخلاق اسلامی ! می داد ، حالا هم که شمار زیادی از فرزندان شریف میهن ما در آنجا هستند .
بسياری از مردم این کشور ، ايرانی بودند و رّد پای آن ها تا همین امروز در فرهنگ و هنر مردم عراق ديده می‌شود...
بيشتر مراجع نامی و بانفوذ شيعيان از قبيل شيخ مرتضی انصاری ، آخوند خراسانی ، سيد محمد كاظم يزدی و سيد ابوالحسن اصفهانی در اين کشور اقامت داشتند . ميرزای نائينی که تجربه‌ى نهضت مشروطه خواهی ايران را پشت سر داشت و در مبارزه با ظلم و استبداد پيشگام بود ــ با جنبش آزاديخواهی مردم عراق هم آوائی می کرد.

۶- سرزمين عراق تا اواخر سال ۱۶۴۰ بخشي از كشور ايران به شمار مي‌رفت و پس از شكست شاه اسماعيل صفوي از نيروهاي عثماني در چالدران ، امپراتوري عثماني آن را ضبط کرد . در اين دوره ، عراق كشوري يكپارچه نبود ، بلكه از سه منطقه مستقل شامل بصره ، بغداد و موصل تشكيل مي‌شد. در سال ۱۹۱۷، نيروهاي انگليسي پس از روبرو شدن با مقاومت هاي مردمي در جنوب ، [بخصوص از سوي شيعيان] وارد بغداد شدند و به دنبال شكست دولت عثماني در پايان جنگ جهاني اول ، بريتانيا رسماً آقا بالاسر عراق شد .
۷- در خلال جنگ اوّل جهانى به سفارش چرچيل وزير مستعمرات بريتانيا ، سرهنگ لورنس Lawrence of Arabia [لورنس عربستان] ، به كمك اميرفيصل و امير عبدالله فرزندان شريف حسين ، يك شورش ضدعثمانى را رهبرى كرد و باعث شكست عثمانى در جزيره العرب شد. در خلال جنگ ، لورنس وعده پادشاهى سوريه يا عراق را به فيصل داده بود ، غافل از آنكه دو دولت فرانسه و انگلستان در قراردادهاى نهان و سپس آشكار مقرر داشته بودند كه سوريه و لبنان سهم فرانسه ، و عراق و اردن و فلسطين از انگلیس باشد و هر كس هم كه به پادشاهى اين كشورها مى رسد بايد مثل بچه آدم ! از امثال چرچیل اطاعت کند.

در ۱۹۱۹ تمام خاك عراق به تصرف بريتانيا درآمد ، از آنجايى كه عراق صاحب منابع غنى نفت بود ، انگلستان مى خواست به هر صورت که شده عراق را قورت دهد ، ولى چون با مقاومت هاى مردمى روبه رو شد ، به سلطنت مشروطه و مجالس سنا و شورا تن داد ، البته آلت دست هایش همه جا را زاغ سیاه می زدند و از همین رو مجالس وابسته کارش را پیش می بردند و كليه قراردادهاى استعمارى با انگلستان را به تصويب مى رساندند. در سال ۱۹۳۲ دولت انگلستان تحت عنوان «قرارداد دوستى با عراق» ! ، بدون كسب اجازه از جامعه ملل ، [سازمان ملل متحد ِ پیشین] اين كشور را كاملاً قاپید.
طبق قرارداد مزبور ، حق تعيين مستشاران دولت عراق ، تربيت افراد ارتش عراق و نظارت بر روابط خارجى عراق برعهده انگلستان قرار گرفت. پیش تر هم که ماموران انگليسى از حق قضاوت كنسولى [كاپيتولاسيون] برخوردار بودند و دو پايگاه هوايى در منطقه حبّانيه و شعّيبه به انگلستان داده شده بود.

۸- عراق تا زمان استقلال از بريتانيا در سال ۱۹۳۲ نقشی جزئی در منطقه داشت. در دوران ۳۷ ساله نظام سلطنتى ، [از ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۸] ، پادشاهان عراق يعنى فيصل اول ، ملك غازى و فيصل دوم ، همه ، نوکر و عروسک کوکی بريتانيا بودند و پارلمان هم فرمايشى بود. عقب ماندگی در جامعه عراق ، جا خوش کرده بود ! تنها يكى از نخست وزيران يعنى نورى سعيد ، ۱۴ بار نخست وزير شد و از ابتداى سلطنت فيصل اول تا ۱۹۵۸ ، همه مجالس عراق را بازیچه خود ساخته بود.
در پی سقوط حکومت سلطنتی عراق در سال ۱۹۵۸ و كودتاي خونين‌ ۱۹۶۸، که حسن البكر و صدام حسین زمام امور کشور را به دست گرفتند ، اين کشور تحت فرمان حزب بعث به يکی از کانون های ملّی گرايی عرب بَدل شد ...

۹- حزب بعث كه عنوان رسمي آن «حزب سوسياليست‌ هاي بعثي عرب» است ، جنبش موثر در جوامع عربي خاورميانه ، خصوصا سوريه و عراق بود که از همان ابتداي تشكيل ، اعلام نمود حزبي ملی گرا و سكولار است . در رأس تصميم‌گيري‌ هاي اين حزب ، آزادي مردم عرب از استعمار و اتخاذ مشي اقتصادي سوسياليسم قرار داشت. با سقوط نظام سلطنتی ، رژيم جدید در پاسخ به خواسته های مردم محروم و ستمديده ، دست به اصلاحاتی زد که ساختار کهن جامعه عراق را به سرعت درهم ريخت. اصلاحات ارضي ، [بدون آنکه امثال کندی دستور داده باشند!] ، اصلاح قانون خانواده ، مساوات زن و مرد در ارث و اجرای قوانين مدنی به جای قوانين شرعی در دستور کار قرار گرفت. بدين ترتيب بر قدرت و نفوذ طبقات اجتماعی ديرين و لايه‌های سنتی جامعه مانند روحانيت ضربه مهلکی وارد آمد و امثال آیه الله حکیم [نویسنده کتاب مستمسك عروه الوثقى] را به واکنش واداشت تا به تکفیر ، و «واشریعتا» ، متوسّل شود ...
رواج ايدئولوژی‌های مدرن «سکولار» ، به ويژه انديشه‌های چپ ، خطر مستقيمی بود که مرتجعین را به لرزه انداخت. مرجعيت شيعه که اجتهاد و مسائل مستحدثه ، فقط لق‌لق زبانش بود و با پیچیدگی های دشمن و دنیای جدید آشنائی نداشت و باور نمی کرد [حالا هم باور نمی کند] که قواعد بازی در جهان تغئیر یافته ، و پیچیده تر از قواعد دوران هارون الرشید است ــ نتوانست گرد و غبار را از خود بزداید و پوسته شکنی کند ، از همین رو در واپس گرائی بُکسوات کرد و در مبارزه با رژيم چپ گرای عبدالکریم قاسم ، با مرتجع ترین نيرو‌های دست راستی ، هم پیاله شد.

۱۰- نگاهى به تاريخ گذشته عراق حضور احزاب سازمان يافته و قوى را در اين كشور تائيد مى كند... بعد از سقوط نظام سلطنتی ، حزب کمونيست رشد بی سابقه ای کرد و پُست های مهمی را در دولت و ارتش به دست گرفت. در اول ماه مه سال ۱۹۵۹ به مناسبت روز کارگر ، حزب کمونيست عظيم ترين تظاهرات سياسی تاريخ عراق را در خيابانهای بغداد به نمايش گذاشت...

از سال ‌١٩٦٨ رژيم بعثي تلاش كرد تا عراقي قدرتمند و متّحد ايجاد كند و ارزش‌ها و كنش‌های مخرب پیشین را [استثمار ، نابرابري اجتماعي ، وفاداري‌هاي فرقه‌اي و فقدان روح مدني] ، از چشم بیاندازد. تأكيد ويژه‌ي حزب بعث بر آموزش نظامي جوانان در راستاي شعار خلق انسان جديد در جامعه‌ي جديد و دفاع از جمهوري در برابر نيروهاي صهيونيستي ، امپرياليسم ، شوونيسم ضدعربي ، راستگراها و فرصت طلب‌ها بود. هدف عمده‌ي حزب بعث از سال ‌١٩٦٨ سوسياليستي كردن اقتصاد بود و تا اواخر دهه‌ي ‌١٩٨٠ موفق شد بخش‌هاي مهمي از اقتصاد ملّي از جمله بخش كشاورزي ، بازرگاني ، صنعت و نفت را دولتي كند.

۱۱ - صدام حسین فرزند یک چوپان فقیر بود ، اما تحصیل کرد و دوش به دوش نیروهای ملّی علیه دشمنان میهنش مبارزه نمود . سه سال حبس کشید ، در سال ۱۹۶۷ از زندان فرار كرد و یکبار هم پایش تیر خورد .
صدام با مقاومت ، و نیز تکیه بر گروهی متشکل و وفادار ، با کنار زدن رقبا و تصفیه های بعضاً بیرحمانه و خونین ، با هراس افکنی و جّوسازی ِامن العام [مخابرات و پلیس مخفی] ، با آشنائی به روحیه و روانشناسی مردم عراق ، و البته با موقع شناسی و هوشیاری ــ كشمكش درون حزب را به سمت برکناری حسن‌البكر هدایت کرد و خودش را بالا کشید.

صدام تبلیغ می کرد که حكومت بعثى ، تجلى كامل فرهنگ غالب در عراق است ، او این حضور غیردموکراتیک را از نظر داخلى با توضيح اينكه بر قالب هاى فكری ــ ارزشى تاريخ عراق تكيه دارد ــ توجيه می كرد و از نظر خارجى با بهره گيرى از رقابت ايدئولوژيك بین آمریکا و شوروی خود را تثبيت نمود. البته از حق نباید گذشت که در این دوره سياست هاي اقتصادي در كشور عراق كه تنوع قومي و مذهبي زيادي داشت ، در جهت كاهش اختلاف طبقاتي و بالا بردن سطح زندگي مردم بود. مدرسه ها و بيمارستان هاي زيادي در آن سال ها ساخته شد و پاي تكنولوژي هاي جديد به عراق رسيد.در سال ۱۹۷۲ نفت عراق ملي شد. عراق ِصدام يكي از پيشرفته ترين كشورهاي خاورميانه بود و این را دشمنان عراق نیز نمی توانند انکار کنند که در زمان او هر شهروند عراقی که به یکی از کشورهای عربی می رفت ، از سوی اعراب با احترام زیادی روبرو می شد و یکی از دلائلش محبوبیت و جذبه صدام بود . امثال جورج حبش و عرفات و فاروق قدومی ...نیز به وی احترام زیادی می گذاشتند.

۱۲- اگرچه به لحاظ تئوريك ، تصميم‌گيري در حزب بعث بر اساس اجماع بود ، اما در عمل همه‌ي تصميم‌هاي اصلي و مهم به وسيله شخص صدام اتخاذ مي‌شد و حرفش بُر و بَرگرد نداشت . بعد از دست اندازی به کویت ، و واکنش آمریکا و غرب و آن بمباران های به راستی دهشتناک که مردم عراق را ماتم زده کرد ، توسط یک خبرنگار خارجی از طارق عزیز سئوال شده بود [نقل به مضمون] :
«آقای طارق عزیز ، آخر مگر شما که یک دیپلمات زیده و هوشیار هستید ، جهان امروز و معادلات بین المللی را نمی شناختید ؟ گیریم کویت اصلاً در گذشته مال عراق بوده ، در زمان عبدالکریم قاسم اینطور که شما می فرمائید استانی از عراق بوده... ، بسیار خوب ، آیا شما فکر نکردید ورود ارتش عراق به آنجا از سوی غرب با واکنش بسیار جدی روبرو خواهد شد ؟ و ...»
طارق عزیز پس از یک مکث معنی دار و کمی طولانی کفت : «ما همان آغاز گفتیم . من همه چیز را گفتم ، اما شما می دانید نظر سیدالرئیس برای همه ما محترم است .»...
بعد از داستان کویت ، برنامه خوبی با عنوان «مَلف» [یعنی پرونده] ، از تلویزیون عراق پخش می شد و ضمن نشان دادن شقاوت آرتش آمریکا ، که پل ها و بیمارستان ها را نیز بمباران کرده بود ، وزرای دولت یکی یکی می آمدند و صحبت می کردند . در این برنامه گرچه مردم عراق را روحیه می دادند و می گفتند دوباره عراق روی پای خودش خواهد ایستاد و ویرانی ها ساخته خواهد شد ، ولی معلوم بود که برای تهاجم ارتش عراق به کویت ، طرف مشاوره نبوده اند ، از لابلای صحبت ها ، می شد فهمید که اکثر آنان ورود ارتش عراق را به کویت ، از رادیو شنیده بودند ! ... بگذریم...

الله اکبر ِ روی پرچم عراق خط خود صدام حسین است که کپی شده [پرچم پیشین] ، دست هائی که در میدان پیروزی شهر بغداد با شمشیر در يك نقطه يكديگر را قطع می كنند ، مجسمه سازان از دست های او نقش زده اند ، تمام روزنامه های عراق بدون استثناء [بدون استثناء] خودشان را مجبور می دیدند که عکس صدام را در هر شماره [در هر شماره] ، در صفحه اول چاپ کنند و خیابان ها نیز قدم به قدم پر از تصویر او بود...، و جز تعریف و تمجید از درایت سیدالرئیس حرف دیگری خریدار نداشت ، در شرايطی که در کناره دجله ، کاخ های پرزرق و برق بالا می رفت ، زاغه نشين ها وسيع تر می شدند ، اما ...، اما وقتی عراق را با دیگر کشورهای عربی مقایسه می کنیم در می یابیم که در زمان صدام حسین به گرایشات لائیک بها می داند و خرافات مذهبی کمتر دامن زده می شد . بنيادگرائى هيچگاه ريشه عميقی در عراق نداشته است.
بعد از ماجرای کویت و لشکرکشی غرب و ختم موقت کینه های آمریکا ، صدام طبق معمول ِسفرهای ِتبلیغاتی اش ، به یکی از شهرهای مذهبی رفته بود ، به شکرانه مثلاً سلامت سیدالرئیس و... ، روحانیون به استقبالش آمده و درخواست بنای مساجد جدید کردند ، صدام قبول نکرد و استدلالش این بود که در جامعه می بایست توازن به هم نخورد و عراق به مدرسه و کالج بیشتر از مسجد نیاز دارد .
گرچه جلوی زیارت کربلا و نجف ، یا کاظمین و سامرا ... را نمی گرفتند ، [و این فقط به خاطر سودآوری اینگونه اماکن مذهبی نبود ] ــ پشت آن هم نمی رفتند ، کلاً در جهت یا در خلاف مذهب تبلیغ نمی کردند. در ماه رمضان کسانی که روزه نمی گرفتند ، در فشار نبودند ، و حتی برای کسانی که مشروبات الکلی مصرف می کردند ، اینگونه مغازه ها که در همان خیابانی بود که مسجد وکلیسا هم وجود داشت ، بسته نمی شد. مسیحیان ، آشوری ها ، ترکمن ها ، ایزدی ها و... مراسم خود را برپا می کردند و [بر خلاف کردها که در فشار بودند] ، و ... مشکل چندانی نداشتند .
تاريخ عراق در يك قرن گذشته نشان ميدهد كه اقليتهای قومی ومذهبی در كنار هم با آسايش و پذيرفتن عقايد همديگر زندگی كرده اند. قريب هشتصد هزارمسيحی و... در عراق هيچگاه در گذشته مجبوربه رعايت دستورات اسلامي نبوده اند. . البته امثال احمد چلبی گفته اند بعثی ها برای پست های حساس دولتی شیعیان را پس می زدند . ممکن است این حرف واقعی باشد ، متاسفانه از همان زمان حسن البکر که به بهانه های بی پایه ای مثل نفوذی و جاسوس ...، شیعیانی را که رگ و ریشه اشان در گذشته های دور به ایران برمی گشت ، ظالمانه از کشور به طرف مرزهای کشور ما پرتاب کردند [معاودین] ، سیاست زشتی که صدام هم با شدت بیشتر اجرا کرد ــ عملاً بسیاری از شیعیان درجه ۲ ، بودند و چه بسا برای اجرای مراسم مذهبی دچار خودسانسوری می شدند .



۱۳- مطيع سازی زنان هرگز يکی از اهداف حزب بعث عراق نبود. شخص صدام حسین بر خلاف برخی رهبران عرب با همسرش در میان جمع ظاهر می شد که در کشوری با بافت قبیله ای و عشیره ای مثل عراق ، اهمیت داشت . در عراق ، زنان بدون واهمه بدون روسری یا چادر سر کارشان می رفتند و هیچکس مزاحم آنان یا کسانی که متمایل به داشتن حجاب بودند ــ نمی شد . درحال حاضر هيج زنی با خيال راحت و بدور از اذيت و آزار مرتجعین نمی تواند در خيابان های عراق رفت وآمد كند و این فقط به خاطر چشم های دریده و نگاه های هيز برخی از اشغالگران نیست که به زنان عراقی به عنوان دستمال کاغذی و بستنی نگاه می کنند.

۱۴- در هیئت دولت ، هم طارق عزیز ِمسیحی ، هم سعدون حمادی ، هم افرادی با تمایلات شیعه و سنی و لائیک و دارای گرایشات چپ حضور داشتند

از یکی از کانال های تلویزیونی مرتب موسیقی کلاسیک و فیلم های برتر سینمائی با زیر نویس عربی ، پخش می شد و جز پخش اذان و مواردی این چنین ، به عمد تبلیغات مذهبی را دامن نمی زدند و روی احساسات ملّی مانور می دادند . [البته در زمان عبدالکریم قاسم برای نخستين بار در تاريخ عراق ، نیایش ها و شعارهای شيعيان از راديو بغداد پخش شد.] ، در اواخر جنگ با ایران ، صدام نیز غلظت شعارهای مذهبی را بالا برد نامگذاری موشک هائی را که «العباس» و «الحسین» گذاشته بود ، به رخ می کشید ...و در نامه هایش از الله اکبر و آیات قرآن استفاده می کرد که دلائلش بماند... این اواخر به دستور صدام حسین ساخت «بزرگ ترین مسجد جهان در بغداد» ، مسجدی که به قول خودش از همه مساجد دنیا بزرگتر باشد و هیچ بنای مذهبی به پایش نرسد ــ در دستور کار قرار گرفت که با این جنگ جدید همزمان شد و ناتمام مانده است . بزرگ ترین ساعت دنیا را هم برای یکی از میدان های شهر سفارش داده بود !
جالب اینجاست که یکی از نامه هایش را که به تاریخ می ۲۰۰۳ نوشته و مردم عراق را به ایستادگی در برابر آمریکا و انگلیس فرا خوانده است ، با آیه ۶۹ سوره «طه» از قرآن شروع می کند:
والقي ما في يمينك تلقف ما صنعوا انما صنعوا كيد ساحر ولا يفلح الساحر حيث أتى...
که اشاره به عصای موسی ، و ساحران فرعون دارد .
«آنچه را در دست راست دارى بيفكن ، تمام آنچه را ساخته‏اند مى‏بلعد! آنچه ساخته‏اند تنها مكر ساحر است و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!»

در این نامه وی به عربستان و اردن و کویت می توپد و آنان را نوکران اجنبی می نامد و به سوریه هشدار می دهد که جانب مردم مبارز عراق را بگیرد ، صدام تکنولوژی پیشرفته ای را که در این جنگ ضد بشری شبانروز کشتار می کرد ، با جادو جنبل ساحران فرعون مقایسه می کند!...که خیلی خیال پردازی است ، قبلاً نیز با شبیه سازی ارتش آمریکا و سپاه «ابرَهه» و داستان «ابابیل» ، که در قرآن در آیه ۳ سوره فیل آمده ، نتیجه می گرفت که دشمنان عراق مثل سپاه ابرهه که قصد تخریب مکه را داشتند اما قبل از رسیدن به مکه ، تار و مار شدند ــ اسیر تیر بلا خواهند شد .
صدام حسین در پایان نامه اش ، به مردم کشورش ، به فلسطین ... ، و بخصوص به زنان مبارز عراقی درود می فرستد.
از فلسطین ، جوری حرف می زند که راحت به دست آمریکا و اسرائیل بهانه می دهد . عاشت فلسطين حرة عربية من البحر الى النهر… [خط صدام ، ضمیمه همین مقاله است]

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

۱۵- صدام فشارهای گوناگون را بابت «مجاهدین خلق» تحمّل کرد و از امتیازاتی که آخوندها پیشنهاد می کردند ، گذشت اما بر سر آنها معامله و نامردی نکرد و این حتی پیش از عملیات مروارید است که نزدیکان آخوندها ، مجاهدین را متهّم می کنند که گویا به یاری حکومت عراق شتافته اند .
او یکبار هم به صراحت به اصول و پرنسیب های آنان اشاره کرد و گفت که زمانی از مجاهدین خواسته ای داشتیم که رهبری مجاهدین به این دلیل که با اصول شان تضاد دارد ، قبول نکرد و من [صدام حسین] این را گواهی می دهم .
این اعتراف ، به صراحت ، استقلال مجاهدین و پایبندی به اصول شان را ، از زبان بالاترین مسئول عراقی نشان می داد و به یقین آمریکائی ها هم از وی شنیده اند.

۱۶- به لحاظ اقتصادی با اینکه دولت عراق سال ها بار جنگی بیهوده را به دوش مردمش انداخته بود و نسبت به ایران کشور کوچکی بود ، اما تا حدود زیادی اوضاع روبه راه بود و صف های طولانی در برابر فروشگاه ها دیده نمی شد . زمانی یک دینار عراقی برابر با ۳ دلار آمریکا بود و کارگران عرب که از سودان و اردن و سوریه و ... برای کار به آنجا می آمدند ، بار خود را می بستند و از این بابت راضی بودند . البته نواحی فقیر نشین بغداد بسیار بسیار غم انگیز بود و این شهر تنها در خیابان قلسطین یا فردوس و منصور... که پل های زیبا و هتل های مدرن و فروشگاه های لوکس داشت ، محدود نمی شد .

۱۷- عراق ِ«بوش» ساخته و «بلر» پرداخته ِکنونی كه محتوايش را از تركيه و مدل غربى ، ساختارش را از مدل لبنانى و عربى ، و نامش را از جمهوری آخوندی به عاريت مى گيرد ــ آبستن حوادث تازه است .
دیدیم که مرتجعین طالبان بازی اشان گُل کرد و همزمان با شروع محاكمه صدام در الخضيره ، که سربازان آمریکائی پوستری را که یکی از آنها به تمثال رئیس جمهور پیشین عراق می... ، دُور می گردانند تا مثلاً دّق ِ دلشان را از برخورد قاطع صدام در دادگاه ! ، سر مریدانش خالی کنند ــ مجسّمه ابوجعفر المنصور ، خليفه عباسي و بنيانگذار بغداد را با كارگذاشتن مواد منفجره ، به طور كامل منهدم كردند. مجسمه زیبائی که به وسيله خالد الرحال ، از پيشگامان جنبش مجسمه سازي هنري عراق اواخر دهه هفتاد ميلادي ساخته شد... از غارت موزه ها و آثار باستانی و آرشیو رادیو – تلویزیون نیز که باخبریم .
اگر کسی به عراق سفر کرده باشد [در کنار مقاومت ِدرست بخشی از مبارزین عراقی که عرصه را بر اشغالگران تنگ کرده اند] ــ حضور دم به دم روزافزون مرتجعین را هم که به قمه و تفنگ و باد و بَروت ! مسلح شده و ادای گشت به اصطلاح ثارالله جمهوری اسلامی را در می آورند ، در خیابان های عراق می بیند . این دسته که به راستی جانی ، حرامی و دزد سر گردنه هستند نه تنها دور و بَر زیارتگاه امام موسی کاظم [در کاظمین] ، و کربلا و نجف و... ــ در بغداد و بصره و تکریت... نیز ، خدائی می کنند . وسط خیابان شلاق می زنند و گاه فرمان می دهند که برای جلوگیری از معصیت ! زنان و مردان باید جداگانه حرکت کنند ، باید ، باید ...

۱۸- در اوج بمباران های آمریکا ، صدام که به قول مریدانش دل شیر داشت و خیلی مرد و « ...دار » بود ، ناگهان به میان مردم کوچه و بازار می رفت و گاه سرزده راهی خانه های فقراء شده ، با آنها هم سفره می شد . برخی می گفتند که همه این کارها نمایشی نیست و واقعاً دوستش داشتند.
ضرباتی هم که بر اثر ندانم کاری و خودخواهی زده ، کم نیست ، گرچه در برابر امپریالیست ها و زورگوئی های دول غربی کوتاه نمی آمد و عّزت نفس نشان می داد ، امّا عملاً [عین آخوندهای مرتجع و دین فروش] در دام خواسته های جهانخواران و امثال «دونالد رامزفلد» افتاد و به جنگی خانمانسوز برای مردم ، و سرمایه ساز برای دشمنان بشریت ، دامن زد و روزی که همراه ملک حسین پادشاه اردن اولین توپ جنگی را به سمت کشور ما ، آتش کرد ، به فراست نیافتاد که او نیز مانند آخوندهای فتنه گری که بر طبل جنگ می کوبیدند ، در تلّه افتاده و عَمله ِ شرکت های چند ملیّتی و دول امپریالیستی شده است و آنها هستند که در نهایت بهره این برادرکشی ها را می بَرند ، در تنور چنین جنگی که امپریالیست ها نان خود را می چسبانند ، حرث و نسل مردم مظلوم است که می سوزد. بر اثر آن جنگ خانمانسوز ، اشک و آه ، بر هر دو کشور سایه انداخت و گردباد ویرانی برخاست ... چه خانواده ها که پَرپَر نشد...
دوّمین باری که بی گُدار به آب زد ، «ُغدگیری» بر سر جنگ کویت بود . کویت البته در اصل استانی از عراق به شمار می رفت ، اما دیگر آن مَمه را لولو بُرده بود !
قبل از ورود ارتش عراق به کویت سفیر آمریکا « آوریل گلسپی April Glaspie با صدام ملاقات می کند و بنا بر همه شواهدی که اکنون در اختیار پژوهشگران است ، با اینکه در این ملاقات صدام ، اوج هشیاری را به کار می گیرد تا آمریکا را به دشمنی با عراق نکشاند ، اما سفیر آمریکا موفق می شود پی را کور کند و اینگونه به صدام القاء نماید که در صورت ورود او به کویت ، آمریکا دخالتی نخواهد کرد !! چون - در سال ۱۹۸۲ ريگان دولت عراق را از ليست رسمی کشورهای تروريستی خود حذف کرده بود ، و سال بعدش صدام حسين مهمان دار «دونالد رامسفلد» در بغداد بود و موافقت کرد که با شرکت های امريکائی راه بيايد، و همچنین در سال ۸۸-۱۹۸۷ انهدام سکوهای نفتی ايران در خليج فارس بوسيله کشتی های جنگی امريکا ، به تغيير توازن قوا در جنگ به نفع عراق کمک کرده بود ، و قطع نامه های سازمان ملل در محکوم کردن عراق به استقاده از بمب های شیمیائی را هم امریکا وتو کرد.... ، صدام حسین هوا برش داشت ، از خباثت دولت بوش پدر غافل شد و با طناب سفیر آمریکا در عراق و امثال رامزفلد ، به ته چاه رفت .

۱۹- بعد از آتش بس و پایان جنگ با ایران ، صدام نیز همانند برخی از دول غربی ، [لابد به تقلید از فرانسه و آلمان و انگلیس!] ، به رفسنجانی امید بسته بود و در تبلیغات رادیو فارسی اش از اینکه گویا «در حکومت ایران یک جناح عدالت طلب دموکرات ! هم در حال رشد است...» ، دم می زد که آقای مسعود رجوی در نامه ای به ایشان نوشت [نقل به مضمون] : «آقای صدام حسین ... برای ثبت در سینه تاریخ می گویم که افعی کبوتر نخواهد زائید ...» رهبر مجاهدین ، در حقیقت این ضرب المثل عربی را یادآوری می کرد که «الافاعی لا یولد الحمامه» . ای کاش این نامه که یک سند تاریخی است ، منتشر شود .

۲۰- در یک کلام گرچه عراق ِصدام حسین خالی از سایه های یک خفقان پنهان نیود و بسیاری از عراقی ها کنترل رادیو – تلویزیون ، مطبوعات و محدودیت استفاده از ساتالایت و اینترنت و... را سمبل روشن استبداد می دانستند ، گرچه برخی از کردهای عراق که از آخوندها نیز دل خوشی نداشتند ، دولت صدام را از خودشان نمی دانستند ، گرچه روشنفکران در منگنه های نامرئی بودند و هیچکس به دیکتاتوری چه پنهان و چه آشکار ، صحّه نمی گذارد ، اما همان حکومت با همه ایرادات جدّی که داشت ــ نه صدبار ، هزاربار به رژیم های نوکری چون «امیر فیصل» و «امیر عبدالله» ، به این شیخ و آن شیخ گوش به فرمان... ، و به ظلم و بیدادی که دموکراسی نوع بوش و بلر به ارمغان آورده ، ارزش داشت ، و حالا همه کسانی که برای این جنگ شوم امپریالیستی پامنبری کردند و روضه دموکراسی خواندند ، می فهمند یک من ماست چقدر کره دارد !

*************************************************************

زیرنویس :

- غزل زیبائی که بخشی از آن را در آغاز این مقاله آورده ام از مولوی است .
[صفحه ۵۵۵ ، دیوان شمس ، غزل شماره ۱۴۳۹]

من اين ايوان ُنه تو را نمي دانم نمي دانم

من اين نقاش جادو را نمي دانم نمي دانم...

---------------------------------

- آقای دکتر مرتضی محیط ، در آدرس زیر بحران ساختاری نظام سرمایه را به دقت توضیح داده اند :
http://www.golshan.com/pazhoohesh/mohit/m05/p001.html
کتاب ایستوان مزاروش ، «بحران ساختاری سرمایه» ، نیز ترجمه این انسان فرهیخته است .

-----------------------------------
- در جهانی که پيوسته پيچيده تر می شود ، تمرکز قدرت ، می تواند به راحتی سر از استبداد رأی در بیآورد . اگر ابزار کنترل قدرت در اختیار مردم نباشد ، هزار بار هم که از شورا ، یا زیان های دیکتاتوری صحبت شود ، فایده ندارد . مگر بیش از دوقرن از « اعلامیه استقلال آمریکا » نمی گذرد ؟ و مگر در ضرورت توازن و مهار قدرت [checks and balances] به روشنی توضیح نداده ؟ مگر بارها از لزوم کنترل قدرت صحبت نشده ؟ و دانشویان آمریکائی نخوانده اند که :

The system of checks and balances is an important part of the Constitution. With checks and balances, each of the three branches of government can limit the powers of the others. This way, no one branch becomes too powerful.

پس چرا در عمل پنتاگون است که حرف آخر را می زند و سر از قانون شکنی و استبداد امثال جورج دبلیو بوش در می آوریم ؟ اصلاً کمتر مستبدی است که در حرف ، از لزوم همفکری و شورا صحبت نکند . بارها و بارها از زبان آخوندهای حاکم بر میهنمان این کلام زیبا و دقیق علی ابن ابیطالب را شنیده ایم که «مَن اَستبد برايهِ هَلك ، َو مَن شاوَر الِرجال شارَكها في عُقولها» هر كه به آراى ديگران بها ندهد ، نابود می شود و هر كه با مردم به مشورت پرداخت خود را با خرد‌ ِ آنان شريك ساخت . چه بسا صدام حسین نیز روی شورا ، و « شاورهم في الامر» و «و امرهم شوري بينهم» تأکید می کرده است !

-----------------------------------

- ملاقات صدام با «آوریل گلسپی» سفیر وقت آمریکا در عراق، [در سال ۱۹۹۱ که صدام به کویت حمله کرد] ، حاوی نکات ظریفی است . گذشته از مسئله برقراری رابطه ديپلماتيك، صدام از بدهی ۴۰ ميليارددلاری عراق می گويد و از كشورهای عربی شكوه می كند كه قدر «فداكاري» عراق را نمی دانند. نه فقط سپاسگزار نيستند ، تازه توليد نفت خود را افزايش هم داده، باعث شده اند تا قيمت نفت كاهش يابد. اين كاهش قيمت برای عراق يك «قاجعه» است. صدام می گوید :«ما اميدوار بوديم كه امريكا در رابطه با عراق تصميمات درست اتخاذ خواهد كرد» ولی مشاهده می كنيم كه شما بدون دليل برای كاهش بيشتر قيمت نفت می كوشيد و اين« به معنای جنگ ديگری بر عليه عراق است». از امريكا گله می كند كه وقتی « از دوستان خود در منطقه صحبت می كنيد از عراق خبری نيست» ولی شما می دانيد كه «اين شما نيستيد كه از دوستان تان در طول جنگ با ايران حمايت كرده ايد» و ادامه می دهد، من به شما اطمينان می دهم كه « اگر ايرانی ها پيروز می شدند شما بدون استفاده از بمب اتمی نمی توانستيد آنها را متوقف كنيد» چون جامعه شما نمی تواند « پذيرای ده هزار جسد در يك جنگ باشد». آيا پاداش عراق « برای نقشی كه در تامين ثبات منطقه و حفظ آن از سيلی ناشناخته ايفاء كرده، اين است؟ منطقی نيست»، صدام ادامه می دهد كه « به مردم ما كه در ۸ سال گذشته رودها از خون آنها جاری شد بگوئيم حالا بايد تجاوز كويت و امارات متحده عربی … يا امريكا يا اسرائيل را بپذيريد». ما « امريكا را در ميان دشمنان مان جا نمی دهيم. ما شما را جائی كه دوستان مان هستند قرار می دهيم و می كوشيم دوست شما باشيم. ولی شما ما را دوست خود به حساب نمی آوريد»[سند] :
نيويورك تايمز 23 سپتامبر 1990 به نقل از :
Behind the Invasion of Iraq, Aspects of India’s
Economy, No. 33-34, Dec.2002, p. 10

اگرچه برای بقيه دنيا روشن و آشكار بود كه عراق قصد اشغال كويت را دارد ولی عكس العمل سفير امريكا که خودش را به موش مردگی زده بود ـ [آگاهانه] ، خیلی نرم و دوستانه بود. سفیر آمریکا می گوید :« ما در باره درگيری های ميان اعراب مثل اختلاف مرزی شما با كويت هيج نظری نداريم…. اميدواريم كه شما بتوانيد با كمك ما ، يا پرزيدنت حسنی مبارك و با استفاده از روش های مناسب اين اختلاف را رفع كنيد. در باره‌ همه اين مسائل خواهش می كنم توجه كنيد كه اين مسائل به نظر ما چگونه می آيد. ارزيابی من پس از ۲۵ سال خدمت در منطقه اين است كه اهداف شما بايد از سوی برادران عرب شما به شدت حمايت شود. حالا از نفت سخن بگويم. ولی شما، آقای رئيس جمهور، از يك جنگ پردرد و خوفناك گذشته ايد. ولی رك بگويم ما فقط می بينيم كه شما سربازان زيادی را در جنوب كشور مستقر كرده ايد. معمولا اين كار به ما مربوط نيست. ولی وقتی اين نكته در چارچوب آن چه كه شما در مراسم روز ملی تان فرموديد اتفاق می افتد و ما جزئيات را در دو نامه وزير امور خارجه شما می خوانيم و بعلاوه وقتی ما ديدگاه عراق را ارزيابی می كنيم كه آن چه كويت و امارات متحده كرده اند از ديد شما معادل تجاوز نظامی است آنگاه معقول است كه من به اين نكته حساس باشم. به همين دليل به من دستورداده شده است تا در يك فضای دوستانه نه تقابل آميز از شما بپرسم كه چه اهدافی داريد؟»[سند] :
Behind the Invasion of Iraq, Aspects of India’s
Economy, No. 33-34, Dec.2002, p. 10-11

فراتر از اين، می دانيم كه سازمان سيا در ۲۷ ژوئيه ۱۹۹۰ به كميته امنيت سنا گزارش داد كه عراق در ۲ اوت ۱۹۹۰ كويت را اشغال خواهد كرد. در ۳۱ ژوئيه؛ جان كلی معاون ورير امور خارجه در مسائل خاورميانه در كنگره امريكا اعلام كرد كه « امريكا هيچ تعهدی ندارد تا از كويت دفاع كند. ما هيچ برنامه ای نداريم تا در صورت حمله عراق به كويت از كويت حمايت كنيم».[سند]
Isaac Saney: “Why Iraq? The US Drive for Global Hegemony”, in www.globalresearch.ca

[تا اینجا یعنی اگر صدام به کویت حمله کند آمریکا چشم هایش را می بندد و دخالتی نخواهد کرد!!]
اما كمتر از يك هفته بعد، ديدگاه امريكا به صورت ديگری در آمد. بعيد است در فاصله ۲ يا سه روز سياست امريكا عوض شده باشد. واقعش این است که صدام در تله ای كه امريكائی ها برای او كار گذاشته بودند گرفتار آمد و جنگ اول خليج فارس در گرفت .درروز سى ام جولاى سيا استقرار نيروهاى عراقى درمرزهاى كويت را به وزارت دفاع وكاخ سفيد گزارش ميدهد، اما درواشنگتن هنوز سكوت حكمفرما است. سخنان ۳۱ ژوئيه جان كلی معاون ورير امور خارجه در مسائل خاورميانه در كنگره امريكا اعلام كرد كه « امريكا هيچ برنامه ای ندارد تا در صورت حمله عراق به كويت از كويت حمايت كند و سخنان مشابه سفير امريكا در بغداد چراغ سبز حمله به كويت را به عراق ميدهد. علاقمندان می توانند در آدرس های زیر متن این مذاکرات را هم ببینند:
http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSA.../ index.htm#docs
http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSA...BB107/ index.htm
http://www.gwu.edu/~nsarchiv/spe.../iraq/ index.htm

---------------------------------------------------

ــ هرالد تریبون در ۲۲ آوريل ۲۰۰۳ نوشت : «پس از شروع جنگ بر عليه عراق ، فاتحان واقعی اين جنگ ظهور کردند. شركت بكتل Bechtel برای «بازسازي» عراق يك قرارداد ۶۸۰ ميليون دلاری به دست آورد. اين جنگ به رهبری امريكا ابتدا بيمارستان ها ، پُل ها ،‌ نظام آب رسانی را بمباران می كند بعد شركت های امريكائی سود «بازسازي» جامعه ای كه به عمد منهدم شده است را به جيب می زنند. تنها برای نفت ، خون ريخته نشد بلكه ، ريختن خون برای كنترل نظام آب رسانی و ديگر خدمات اساسی اجتماعی هم بود. در زمانه ای كه با كاهش رشد اقتصادی و از نفس افتادن جهانی كردن روبرو هستيم ،‌ جنگ بهانه مناسبی برای گسترش حاكميت شركت های چند ملیتی شده و به نظر می رسد كه فلسفه اقتصادی و سياسی محافظه كاران جديد كه می كوشند بر جهان حكومت كنند این است که اگر سازمان تجارت جهانی كافی نباشد ، از جنگ استفاده می كنيم.»

بیهوده نبود که ملک الشعرای بهار از «جغد جنگ» سخن می گفت و هر انسان شریقی به جنگ افروز جماعت لعنت می فرستد. چه زیبا سروده است «اسماعیل وفا» ... نفرین به جنگ و آنکه برافروخت نار جنگ...
آقای بوش که ادعا می کند داراي مأموريت الهي است و می گوید «خدا ما را فراخوانده که جهان را به سوي صلح سوق دهيم.» ! ، بارها از دموکراسی و تغئیر ، دم زده است ، اما در عمل ، سياست دولت آمريکا در «تغيير رژيم» کشورهای مختلف ، دنباله همان سياستی است که دکتر مصدق را بر انداخت و شاه را آورد ، سوکارنو را انداخت و رژيم نظامی سوهارتو را برپا ساخت ، پاتریس لومومبا را ُکشت و آدمخواری چون مُوبوتو را به قدرت رساند ، سالوادر آلنده را ساقط کرد و پينوشه فاشيست را به مَسند قدرت نشاند و به همين ترتيب دهها دولت دموکرات و منتخب مردم را بر انداخت و حکومت های ضد مردمی و آدمکش را بقدرت رساند تا صدها هزار انسان را شکنجه و زندانی کرده و به قتل رسانند ، تا جنبش نجات بخش ملی بعد از جنگ دوم جهانی در سه قاره را نابود و منافع انحصارات امريکائی را حفظ کنند .
آيا کودتا در هائيتي ، کمک نظامي براي قتل عام در کلمبيا ، کوشش براي کودتا در ونزوئلا ، نابودي هزاران انسان در ۱۹۹۳ در سومالي ، کمک نظامي به صدام حسين ( که اينک دشمنش مي نامند ! ) و همزمان زد و بند با آخوندها در ماجراي ايران گيت ، در تنگنا قراردادن مبارزين و مجاهدين و حلوا حلوا کردن رفسنجاني و خاتمي ، همه به دليل عشق به آزادي و ُحرّيت انسان بوده است؟!



آيا جنگ اول خليج فارس ، بمباران شب و روز در عراق ، ۱۳ سال محاصره اقتصادي که بر اثر آن هزاران کودک معصوم از تشنگی و گرسنگي و بي داروئي مُردند و صدها هزار نفر از مردم کشته و زخمي شدند ، تلاش براي دموکراسي و انقلاب مخملي بوده است ؟
آيا واقعاً آن همه بمباران هاي سفره اي در عراق و نابودي موزه ها و مدرسه ها و دانشگاهها ، در راستاي اهداف سازمان ملل و اعلاميه جهاني حقوق بشر بود ؟ آيا در اوج جنايات چاقو به دستان الجزائر که چند سال پيش به روستاها مي ريختند و روز روشن سر مي بريدند ، در برابر سياهکاري هاي طالبان در افغانستان که روبروي فرهنگ و مدنيت مي ايستادند ، يا پس از سال پر ابتلاي ۶۰ که در زندان هاي ايران از کشته پشته مي ساختند ــ سياستمداران اصلي جهان غرب يعني صاحبان نورت روپ ، لاکهيد ، جنرال ديناميک ، بوئينگ ، اسو ، تکزاکو ، هالي برتون ( که ديک چيني ساليانه ۶۰۰ هزار دلار از آن حقوق مي گيرد ) همانها که امثال بوش و « پل ولفو ويتز» را کوک مي کنند ، کک شان گزيد و لب از لب تکان دادند ؟
مگر نه اينکه سياست خارجي آمريکا در راستاي منافع انحصارات فراملي ، بازار مالي اين کشور و در جهت تحميل احکام بانک جهاني ، صندوق بين المللي پول و سازمان تجارت جهاني بر تمام جهان است ؟ و مگراصلاً مسئله آنها رنج و شکنج مردم ستمديده است ؟
مگر تا چندی پیش ، دولت خاتمي به عنوان يک دولت معتدل و اصطلاح طلب مورد حمايت آمريکا نبود ؟ مگر بن لادن و طالبان را خودشان ، خود ِخوشان پر و بال نمي دادند ؟
اگر این حرف ها به نظر یاوه و جفنگ می آید ، اگر داستان غیر از این است و قرار است گربه برای رضای خدا موش بگیرد ، و دولت آمريکا به راستی خواهان بوجود آمدن مناسبات دمکراتيک در منطقه خاورميانه است ، پس برای چی جلوی راه آزادیخواهان سنگ می اندازد و قدپائی می دهد؟ چرا موش می دواند ؟ چرا برچسب می زند؟ چرا اپوزيسيون دمکرات اين کشورها را تقويت نمی کند؟ تا آنان به ياری هموطنان خویش روابط ديکتاتوری را برچينند و مناسبات دمکراتيک را برقرار کنند؟
پاسخ روشن است: سياست خارجي آمريکا ، در راستاي منافع انحصارات فراملي ، بازار مالي اين کشور و در جهت تحميل احکام بانک جهاني ، صندوق بين المللي پول و سازمان تجارت جهاني بر تمام جهان و ساخت و پاخت های آلوده با مرتجعین است ، همین و بس .
آیا دولتي که به بهانه "مبارزه با تروريسم" ، حقوق مدني و اوليه مردم آمريکا را هم لگدمال کرده ، دولتی که به اصلاحيه هاي اول تا چهارم قانون اساسي ، مبنى بر اين كه حق آزادى مطبوعات و ارائه افكار براى همه آزاد است...و دولت حق هیچگونه بازرسي نامتعارف را ندارد... ــ محل سگ هم نمی گذارد ، دولتی که به خود حق ميدهد مکالمات تلفني ، ارتباطات اينترنتي و رفت و آمدهاي مردم در معابر عمومي ، فروشگاه ها ، بانک ها ، ورزشگاه ها ، پارک ها و ساختمان هاي دولتي و غيره را کنترل کند ــ اصلاً برای مردم عراق ارزشی قائل است؟ و واقعاً برای اجرای عدالت است که صدام ، با به اصطلاح دادگاه روبرو می شود؟
تاريخ چهل سال گذشته نشان می دهد که نه تنها شماري از مؤسسات غربي ، بلکه پنج رئيس جمهوري آمريکا ، دست کم سه رئيس جمهوري فرانسه و چندين نخست وزير بريتانيا ــ شریک جرم حاکمان عراق بودند . واشينگتن ، این پشتيباني زشت را در زمان رياست جمهوري جان اف کندي آغاز کرد. در سال ۱۹۶۳، ايالات متحده که از نزديکي عبدالکريم قاسم با مسکو و تهديد ملي شدن نفت نگران بود، تصميم به مداخله گرفت. در ۸ فوريه ۱۹۶۳، آمريکا از کودتاي حزب بعث پشتيباني نمود ، چون از جمله می خواست قدرت جدید ، کمونیست ها را از دم تیغ بگذراند . جيمز آکينز که بلافاصله پس از کودتا به سفارت ايالات متحده در بغداد منصوب شده بود، ميگويد : « ما به بعثي ها پول، پول بسيار زياد و تجهيزات ميداديم. اين امر آشکارا اعلام نشد ولي بسياري از ما، آنرا مي دانستيم. »!
جیمی کارتر براي آغاز جنگ با ايران به صدام حسين چراغ سبز نشان داد ايالات متحده و فرانسه با تمام توان خود از محکوميت صدام حسين به خاطر به گاز بستن حلبجه جلوگيري کردند. نه تنها پرزيدنت ريگان قانون تحريم بازرگاني آمريکا و عراق را وتو کرد ، بلکه واشينگتن با ارسال تلکسي به سفارت خانه هاي مختلف آمريکا، تأييد کرد که کردهاي حلبجه را... ايراني ها به گاز بسته اند.

اگر صحبت از یک دادخواهی جدّی است چرا در ابتداء صاف و پوست کنده آقای دونالد رامزفلد ، ریز ملاقاتش را با رئیس جمهور پیشین عراق فاش نمی کند و نمی گوید که پشت پرده جنگ خانمانسوز ۸ ساله چه خبر بود و آمریکا و غرب چه حمایت مستقیم و غیرمستقیمی می کردند تا در تنور ِ آن جنگ سیاه ، نان خود را بپزند؟

مگر رسوائی «ایران گیت» ، ادامه آن جنگ خانمانسوز را در چشم انداز نداشت؟ مگر پس از ديدار رامسفلد از عراق و ملاقات با صدام ، در سال ۱۹۸۳ میلادی در مناطق عملياتي جنوب ازسلاح شيميايي عليه ايران استفاده نشد؟
و مگر در منطقه «طلايه» و «جوفير» هزاران تن از نيروهاي ايراني به شدت مجروح و يا كشته نشدند؟ به غیر از صدام حسین ، دونالد رامسفلد با طارق عزيز نیز ، همان روزى كه سازمان ملل گزارش استفاده از گازهاى شيميايى توسط عراق در جنگ با ايران را علنى ساخت [درماه مارس ۱۹۸۴] به مدت ۹۰ دقيقه ديدار کرد.
آیا تصاوير فضايى خط جبهه ايران را كه پنتاگون تهيه كرده بود ، آمریکا به واسطه ... در اختیار دولت عراق نداد که حملات به ايران با موفقيت انجام گيرد ؟ و آیا عکس های هوائی که در جنگ اول خلیج فارس از قرارگاه های مجاهدین گرفته بود ، به آخوندها نداد ؟

--------------------------------------
ــ ارزش ها و مردم خوب آمریکا را نباید با امثال «ولفو ويتس» و «ریچارد آرمیتاژ » و «روپرت مُرداخ‌» و «دونالد رامسفلد» و «لئو استراوس» یکی گرفت . ملت بزرگ آمریکا تنها در سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه ، و در سرمایه داران و صاحبان شرکت های چند ملیّتی خلاصه نمی شود ، آمریکا کشور پیشرفته و مرکز هنری ، سیاسی و اقتصادی جهان به شمار می رود . صحبت از بازی هائی است که دولت هائی مثل دولت بوش در می آورند ، «مکارتی» بازی البته ایجاد دافعه می کند .
سياست خارجي آمريکا ــ به ويژه پس از راه يافتن جورج دبليو بوش و کابينه جنگي او به کاخ سفيد ــ هر چه بيشتر از قوه مقننه به قوه مجريه و از قوه مجريه به پنتاگون و گروه ۱۴ نفره و پرقدرت «هيئت تعيين سياستهاي دفاعي» Defense Policy Board منتقل شده و مهره هاي تعيين کننده آن وابسته به انحصارات عظيم اسلحه سازي و نفتي ، و راست ترین عناصر افراطي و جنگ طلب هستند که از قدیم و ندیم با نیروهای ارتجاعی و پیش سرمایه داری روی هم ریخته و به راستی«ختم روزگار» اند . تنها چیزی که برای آنان ارزش دارد سود و سرمایه است . اگر در فلسطین ، ارتش اسرائیل خرابی به بار آوَرد و بر آهوآن زخمی بتازد ، اگر در ایران با قتل عام سال ۶۷ هزاران زندانی سیاسی را به دار کشند و «در فاصله ى نوشيدن سه فنجان چاى و شاشيدن چهار حكم اعدام امضا كنند.»، و اگر هر روز در عراق ، جوی خون جاری شود... ، و عمله استبداد ، احکام عصر شترچرانی را به اسم شریعت غالب کنند و همه آثار هنری را به بهانه این که بُت است و صنم ! درهم بکوبند ــ کک شان هم نمی گزد ...وای به وقتی که شیرهای نفت بسته شود ، طرح خاورمیانه بزرگ با مقاومت مردم ستمدیده روبرو شود و مردم نخواهند بیگانه برای شان قبا بدوزد ...

زمين چون زن ، فلک چون شو ، خورد فرزند چون گربه
من اين زن را و آن شو را نمي دانم نمي دانم...

---------------------------------------

ــ اسطوره‌ی گيلگمش [که به نوعی با سرزمین عراق همداستان است] ، نخستين داستان تراژيك حماسه‌ی انسان و غم بزرگ اوست . شاید در پایان این قصه پُر غصه آنچه می خواهم بگویم به رؤیاء شبیه باشد ، اما مگر نه اینکه هرچند هم واقع گرا باشیم ، رؤیاء ، آرزو ، نیایش [هر چه می خواهیم اسمش را بگذاریم] ــ دست از سرمان بر نمی دارد و گاه و بیگاه یقه امان را می گیرد و کلنجار می رود ؟
در درون هر انسانی « گيلگمش» ی هم بیدار است و ما با خودمان نجوا ، و رؤیاء سازی و ای کاش ، ای کاش می کنیم... « یا لیتنا كنا معكم ...»
هیچ هنرمند و شاعر و نویسنده ای نیست که همانند کودکان خوش قلب ، ای کاش ای کاش نکند . «آهوئي دارم خوشگله فرار كرده ز دستم دوريش برايم مشكله كاشكي اونو مي بستم .» ، شاید بیان آرزوها ، نوعی انطباق از پیش [پرآدابتاسیون] است . نمی دانم...
مولوی از « کاش » و کاشکی ، زیاد می گوید .
کاشکی هستی زبانی داشتی
تا ز هستی پرده ها برداشتی
حافظ :
آن کو تو را به سنگدلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
سعدی :
کاشکی خاك بودمي در راه
تا مگر سايه بر من افكندي
آن چه جان از من همی ستاند ، ای کاش دشنه ئی باشد یا خود گلوله ئی...[شاملو] ،
و هوشنگ ابتهاج [سایه] در مثتوی تکان دهنده اش در غم احسان طبری :
چون تويی ديگر كجا آيد به دست ، بشكند دستی كه اين گوهر شكست
كاشكی خود مُرده بودی پيش ازين ، تا نمی مُردی چنين ای نازنين!...
یاد خسرو گلسرخی به خیر که می گفت : «ای کاش هزار تيغ برهنه بر اندوه تو می نشست تا بتوانم بشارت روشنی فردا را بر فراز پلک هايت نگاه کنم...»
آری ، در درون هر انسانی « گيلگمش» ی هم بیدار است و ما با خودمان نجوا و رؤیاء سازی و ای کاش ، ای کاش می کنیم... ای کاش پنجه ي ما در شب گيسوي پر پيچ این روزگار غریب ، راهي مي جست . ای کاش بیدادگران اندوه دیگران را درک می کردند . ای کاش رنج بر ستم پیشگان نیز آشكار می‌شد و آنان می توانستند خوی انسانی شان را باز یابند . [می توانند؟] ،
ای کاش از مرگ ِ «انكيدو» های جامعه و جهان خویش و ستمدیدگانی كه روانی آرام و شكيبا دارند ــ تکان می خوردند . اي كاش قلب ها در چهره ها بودند ، ای کاش تیرها از کمان دانش پرتاب می شد و همه ما جهل و ستم را نشانه می گرفتیم ، ای کاش غم های عزیزی که قدمش مبارک باد ، از راه می رسید و بر سر بیدردی و بی تفاوتی فریاد می زد... و ای کاش روز می شد و چادر شب را می درید...
**********

همنشین بهار
Hamneshine_bahar@yahoo.com

Copyright: gooya.com 2016