تهران- خبرگزاری کار ايران
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت گفت: جامعه مدنی در ايران، محصور و مقهور قدرت است و به هر ميزان که بتواند در اين عسرت انسجام بيابد، بيشتر میتواند خود را از زير بار هيولای فربه و لخت دولت بيرون بکشد.
advertisement@gooya.com |
|
به گزارش خبرنگار"ايلنا" سعيد حجاريان در پيامی به اردوی سراسری شاخه جوانان و دانشجويان مشارکت که توسط سعيد صفوی از اعضای شاخه جوانان جبهه مشارکت حوزه اصفهان خوانده شد، نسبت به گسترش ياس و نااميدی در جوانان هشدار داد.
در پيام سعيد حجاريان عنوان شده است: میگويند آدمی با اميد زنده است و یأس مطلق، يکی از عوامل مهم خودکشی است. جامعهای که اميد به آينده نداشته باشد دلمرده و غمگين است و گويی خاک مرگ بر آن پاشيدهاند. در حاليکه اميد، باعث طراوت و نشاط در جامعه میشود.
در ادامه اين پيام آمده است: در جامعه ما که از سابقه طولانی منجیگرايی برخوردار است، اين احتمال وجود دارد که آرزوهای ما خيلی افق بلندی به خود گيرند، چرا که منجی بزرگ قادر است که اميدهای بزرگ را برآورده کند و زمانيکه در چشم اندازی قابل حصول، از منجی خبری نشد، آرزوهای برباد رفته باقی میمانند و همين امر باعث پيدايش یأس نسبت به آينده میشود. لذا گره زدن آرزوی بزرگ به امری که در اختيار ما نيست باعث به وجود آمدن آه و تأثر و حسرت میشود. به همين دليل، اينکه بخواهيم همه مظالم و مشکلات دنيوی را به امری ماورايی گره بزنيم نوعی افيون زدگی است. در حاليکه هدف عقلايی، راهکار عقلايی میطلبد و اگر بين هدف و وسيله فاصلهای عميق باشد، طبعاً به حرمان و حسرت منتهی خواهد شد.
حجاريان در اين پيام با اشاره به اينکه، بیآيندگی بدترين آفتی است که ممکن است گريبان هر جامعهای را بگيرد، گفته است: جامعه، حتی اگر به رفاه رسيده باشد، ممکن است به اين نقطه برسد که آيندهای برای فرزندانش وجود نداشته باشد. يعنی روند اوضاع به گونهای باشد که درهای اشتغال، تحصيل، زندگی سالم، آب و هوای پاک و ازدواج، آرام آرام به روی جامعه بسته میشود. اما برعکس آن ممکن است جامعهای در حضيض فلاکت باشد اما اميد به آينده در ميان مردمش موج بزند.
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در پيام خود به جوانان مشارکت با اشاره به وضعيت جامعه امروز ايران گفت: در ميان جوانان ما علائمی از نوميدی مشاهده میشود که به مهاجرت و جلای وطن برای تحصيل و اشتغال و سرخوردگی از شرايط فعلی، نشانههای بارزی از اين امر است. البته به نظر من روزنههايی از اميد نيز ديده میشود. مثلاً تلاش برای انتخابات آتی رياست جمهوری؛ اما دقت داشته باشيد که راه رهايی، تنها از صحنه سياست عبور نمیکند، بلکه تلاش در جهت رفع آلام مردم نيز نوعی اميد را در دل مددکاران میتاباند. مثلاً امروز، تشکيل حلقههای علمی با هدف کمک آموزشی به دانش آموزان متعلق به خانوادههای کمتر برخودار جامعه که در اين سرسام کلاسهای خصوصی و نيمه خصوصی و هزينههای ميليونی عبور از سد کنکور جا میمانند، کم از برگزاری ميتينگهای سياسی برای مخالفت با فلان امر ضد دموکراسی ندارد.
در پايان اين پيام آمده است: ضمن اينکه فعاليتهايی از اين دست، پويايی و اميد را در دل کنشگران زنده میسازد، کار جمعی را آموزش میدهد و مردممداری که مقدمه مردمسالاری است را نهادينه خواهد کرد .به هر حال نبايد اين حقيقت را فراموش کنيم که جامعه مدنی در ايران نوپاست و اگر که صورتهای سنتی از نهادهای اجتماعی کمابيش در کشور دارای حيات باسابقهاند، اما به هيچ وجه کفايت و کارآمدی نهادهای شبکهای در يک جامعه مدنی منسجم و قدرتمند را ندارند. در واقع میخواهم به اين نکته اشاره کنم که اگر میخواهيم در عرصه سياست، گامهای استوارتری برداريم و از مواضع خودمان نيز عدول نکنيم، ناگزيريم که جامعه مدنی را تقويت کنيم و آن راکشتیبان سياستورزیمان قرار دهيم.