تنور آقا را با آقای موسوی داغ نکنيم، فرهاد رجبعلی
به ضرس قاطع می توان گفت که آقای موسوی به صورت کاملا غير اخلاقی وارد صحنه شد و با علم به اينکه حجتالاسلام خاتمی به آمادگی کامل برای انتخابات رسيده و ستاد انتخاباتیاش هم تشکيل شده بود، بلافاصله پس از سفرهای استانی ايشان به بوشهر، فارس و کهگيلويه رسما اعلام کانديداتوری کرد تا همه حاميان خاتمی و اصلاحطلبان در شوک فرو روند
زمستان هم رفت و البته رو سياهیاش باقی ماند. روسياهی به کسانی ماند که حجت الاسلام خاتمی و حامياناش را به قدرت طلبی و قدرت خواهی متهم میکردند و اکنون خاتمی با کناره گيری از انتخابات ثابتشان کرد که به اصول اخلاقی پايبندی واقعی دارد و همين صداقت و گذشتاش است که محبوبيت عمومیاش در داخل ايران و نزد جامعه هنوز باقی مانده و آحاد ملت هنوز هم پس از ۴ سال گذشت از دوره دولت اصلاحات دوستاش دارند.
خاتمی حتی نزد انديشمندان و متفکران بينالمللی و همچنين سياستمداران خارجی نيز تنها چهره موجه در ايران میباشد که خواستار بازگشت او به قدرت هستند. چندی پيش ديديم که گرهارد شرودر صدراعظم پيشين آلمان با يک دعوت خصوصی که راهی ايران شده بود، تنها حاضر به ديدار با آقای خاتمی شد و آرون گاندی نوه مهاتما گاندی از بزرگترين چهرههای مدافع حقوق بشر و صلح در جهان نيز هفته گذشته در ستايش محمد خاتمی آرزو کرد او مجدد رياست دولت ايران را در دست گيرد.
رفتار اخير محمد خاتمی به واقع ثابت همگان کرد که قدرت را به هر قيمت نمیخواهد و تنها دغدغه سرنوشت مردمش را دارد و به جنبش آزادیخواهی و اصلاحات به تمام معنی کلمه پايبند است؛ برعکس آن چيزی که ميرحسين موسوی عيان همگان کرد که با آمدن به صحنه انتخابات رياست جمهوری آتی و اعلام رسمی کانديداتوریاش اخلاق را زير پا گذاشت.
به ضرس قاطع می توان گفت که آقای موسوی به صورت کاملا غير اخلاقی وارد صحنه شد و با علم به اينکه حجتالاسلام خاتمی به آمادگی کامل برای انتخابات رسيده و ستاد انتخاباتیاش هم تشکيل شده بود، بلافاصله پس از سفرهای استانی ايشان به بوشهر، فارس و کهگيلويه رسما اعلام کانديداتوری کرد تا همه حاميان خاتمی و اصلاحطلبان در شوک فرو روند و اين فرض نيز قوت يابد که جناح راست پس از مشاهده اقبال عمومی به خاتمی در شهرستانها که تنها اميد احمدینژاد برای پيروزی میباشد، به خطر افتاده و توسط اطرافيان آيتالله خامنهای به موسوی پيغام برسد که در صورت ورود به عرصه و اعلام کانديداتوری و اصرار بر ماندن، از او حمايت خواهد شد؛ و دور از ذهن نيست اين فرضيه که آقای خاتمی پس از اعلام دو شرطش برای موسوی مبنی بر اينکه يا نظرسنجی شود و هر يک مقبوليت داشت، بماند و يا اگر موسوی به ماندن اصرار دارد، به نفع او کنار رود که خب ميرحسين موسوی با چيدمان به نظر درست همين فرض، با سفارش آقا(!) اصرار بر ماندن کرد که خاتمی از صحنه خارج شود که شد.
اما در اين کشمکشها اظهارات کيهانيان از کاريکاتورهای روزگار است که کنار رفتن آقای خاتمی را يک طرح و نقشه از پيش طراحی شده میدانند. در حالی که برای يک شهروند عادی نيز اين روزها روشن است که موسوی جاه طلبانه خود را به گود انتخابات انداخته و حتی خاتمی نيز بدون آنکه به وضوح و صراحت ابراز کند، از حرکت ميرحسين موسوی دلخور و دل شکسته است.
حجتالاسلام خاتمی از کروبی و يارانش انتظار نداشت و بیتوجه به تخريبهايشان در يک ماه گذشته فعاليت انتخاباتی خود را آغاز کرد، اما هرگز موسوی را در معادلات خود نياورده بود که اينچنين زير پايش را خالی کند.
علت شادمانی کروبی و اطرافيانش تحت عنوان حزب اعتماد ملی که به گمانم کلکسيون تاريخی فرصتطلبان از انقلاب تا کنون است و جمعشان جمع، به همين خاطر است که فشار روانی شکست احتمالی کروبی در انتخابات با کنار رفتن آقای خاتمی بسيار کاهش خواهد يافت؛ همانند شکست در مجلس هفتم و رياست جمهوری نهم که کروبی بی اعتنا به افتضاحات شکست در اين دورهها همچنان در عرصه سياست باقی ماند و خود را با وقاحت به عنوان يک مدعی مجدد مطرح کرد. در حالی که در رقابت با آقای خاتمی اگر شکست میخورد، تير خلاصی بر پيکر سياسی او و حزباش میبود که برای هميشه از صحنه سياست محو شوند.
در صفحه امروز شطرنج سياست ايران، با حذف آقای خاتمی جناح اصلاح طلبان مهره وزيرشان را از دست دادند و جای آن را مهره فيلی گرفت که خود را وزير میپندارد، آن هم بعد بيست سال سکوت که در تمام اين مدت و در حساسترين موقعيتهای سياسی برای اصلاحطلبان معلوم نبود کجا بود و چه میکرد؛ و اکنون پرچم جنبش اصلاح طلبی را با جاهطلبی تمام از دستان آقای خاتمی طلب کرد.
به واقع اصرار آقای موسوی به ماندن و حذف محمد خاتمی يک قمار نزديک به قطعيت به باخت برای ايشان خواهد بود که در صورت شکست، هم اندک حيثيت اندوختهاش از بيست سال سوکت و استفاده از حافظه ضعيف تاريخی عمومی را از بين میبرد و هم نسل جوان ايران او را مقصر اصلی شکست اصلاح طلبان در انتخابات خواهد شناخت که با حذف آقای خاتمی موجبات شکست جنبش اصلاح طلبی را فراهم کرد که به نظر میرسد با توجه به وضعيت پيش آمده، اين گمان بسيار محتمل باشد که احمدینژاد برای يک دوره ديگر رياست جمهوری را در دست گيرد. و همانطور که وزارت اطلاعات در گزارشی که ماه گذشته منتشر کرد، ضمن اعلام خطر برای اصولگرايان اعتراف نمود که خاتمی دو برابر احمدی نژاد رای دارد و موسوی حتی نيمی از آرای احمدینژاد را هم جمع نخواهد کرد.
همين مسئله است که آقای خاتمی را بر آن داشته تا پس از کنارهگيری نامهای به آقايان موسوی و کروبی نگاشته و آنان را به اجماع دعوت کند که يکی در نهايت کانديدای اصلاح طلبان معرفی شود که به اعتقاد بسياری از عقلای اصلاحطلب در صورت اجماع آنان نيز هيچ يک از دو کانديدای باقی مانده توان رقابت با موتور تقلب احمدینژاد را ندارند.
و به همين خاطر بر اين اعتقادم که با کنار رفتن آقای خاتمی که بخت مسلم پيروزی در انتخابات آتی بود، در صورت عدم بازگشت ايشان به عرصه انتخابات بايد بر سر گزينهای ديگر به غير از آقايان موسوی و کروبی فکر کرد.
به نظرم در مرحله اول بايد همچنان آقای خاتمی را مجاب به بازگشت کرد و همچنان از او حمايت و در عين حال ميرحسين موسوی را نيز متقاعد به کنارهگيری که بازی را خواهد باخت. اما اگر آقای موسوی همچنان بر کانديداتوریاش اصرار ورزد که در آن صورت ثابت خواهد شد فرضيه دستور از بالا هم درست می باشد، آنوقت می توان بر روی چهره های ديگر که پيشينه فوقالعاده مثبت دارند و به تعميق اصلاحات کمک شايانی کرده اند، فکر نمود؛ از جمله آقای عبدالله نوری که تنها علت عدم حمايت اصلاح طلبان از او تا کنون دغدغه رد صلاحيت ايشان بوده و هست که با توجه به محکوميت قضايیشان، شورای نگهبان در فيلتر خود نگاهش خواهد داشت.
قطعا پس از طرح گزينه عبدالله نوری اين سئوال نزد حاميانش مطرح خواهد شد که رد صلاحيت ايشان همچنان مطرح بوده و چيز جديدی نيست که آنوقت بايد پاسخ داد که اولويت اول اصلاح طلبان واقعی و آنانکه با واقعيت سياسی ايران حيات میکنند و نه در رويا و اوهام، آقای خاتمی است و وقتی ايشان کنار رفته است و عدم بازگشتاش قطعيت يابد، بايد روی گزينهای سرمايهگذاری کرد که چهرهای مثبت و به تمام معنی کلمه اصلاح طلب باشد و نه اينکه از غاری پس از بيست سال همانند اصحاب کهف بيرون آمده باشد که نه برنامهای ارائه کرده و نه شناختی از او وجود دارد و تازه از اسلام ناب محمدی سخن به ميان میآورد.
آنجاست که در صورت رد صلاحيت آقای نوری از طرف شورای نگهبان می توان آسوده خاطر بود و وجدانی راحت داشت که تمامی تلاش و کوشش برای پيروزی يک اصلاح طلب واقعی صورت پذيرفت و حکومت اجازه نداد که اين مهم به حتم بهتر از آن است که روی کسانی سرمايهگذاری شود که تنها جاه طلبی و قدرت خواهی پيشه شان است.
به واقع در قمار انتخاباتی بر روی چهره مثبت و دلسوزی همانند آقای عبدالله نوری سرمايهگذاری کردن و شکست خوردن و يا عدم تائيد صلاحيت ايشان در شورای نگهبان به مراتب بهتر از حمايت از چهرهای است که با عدم رعايت اخلاق وارد صحنه شد، موجبات حذف آقای خاتمی گرديد و بسياری از جوانان را اين روزها نوميد و آزرده خاطر کرده است. سابقه اقای نوری در وزارت کشور و دفاعياتش در دادگاه بهترين گواه در عدم مصالحه با نظام است.
نسل جوان در چند انتخابات گذشته به ظرافت نشان داده که نياز مبرم به چهرههای صادق و دلسوز همانند آقای خاتمی دارد و نه قدرت طلبانی که از همان ابتدای راه بر هيچ اصول اخلاقی پايبند نيستند و قطعا تمامی رفتارهای کانديداها را ضبط و درک میکنند و از هم تمييز می دهند و از آنان که تماميتخواهی را در نقاب اصلاحطلبی جايگزين صداقت میکنند حمايت نخواهند کرد و در انتخابات آتی نيز اين مهم را خواهيم ديد؛ زمانی به اثباتش نمانده است.
در ماههای گذشته که هنوز آقای خاتمی رسما اعلام کانديداتوری نکرده بود، بحث بر سر حجتالاسلام عبدالله نوری بالا گرفته بود و حتی ايشان در چند نشست خصوصی ابراز علاقه کرده بود که وارد شود. طرفدارانی هم در جمع روشنفکران و روزنامهنگاران برای خود داشت که مقالاتی در باب ضرورت حضور ايشان نگاشتند، اما با ورود آقای خاتمی به عرصه انتخابات، شخص آقای نوری ترجيح داد که همچنان کنار بنشيند و به نيکی میدانست که آقای خاتمی تنها چهره موجهای ست که هم از رای بالايی برخوردار است و هم توانايی عبور از فيلتر شورای نگهبان را دارد و به همين خاطر ترجيح داد اخلاقمدارانه و واقع بينانه وارد عرصه انتخابات نشود.
بیشک در هشتاد روز باقی مانده به انتخابات، حاميان آقای خاتمی همچنان مصرانه به حمايت و بازگشت ايشان کوشش خواهند نمود و آقای موسوی را مجاب به کنارهگيری به نفع آقای خاتمی؛ و اگر ايشان ذرهای از هوش و شعور سياسی برخوردار باشند [که با رفتار اخيرشان همگان را به ترديد انداختهاند] به نفع آقای خاتمی کنار خواهند رفت، وگرنه که اصلاح طلبان بايد بر روی گزينهای ديگر همانند آقای عبدالله نوری سرمايهگذاری کنند که اجماع اجباری بر آقايان موسوی و يا کروبی فرصت سوزی محض است و بس؛ و تنها تنور انتخاباتی آقا(!) را داغ خواهد نمود که شاد کردن دل رهبری و مشروعيت بخشيدن به انتخابات مورد نظر ايشان به هيچ عنوان مقبول نسل جوان امروز و حاميان اصلاحات در ايران نيست.