از دوستی شنیدم که از او سوال شده بود، آیا بهتر نیست به معین رای بدهد تا رفسن جانی به قدرت نرسد؟غافل از اینکه این بخشی از قاعده بازی است و همچنین وبلاگی را از او دریافت کردم که تین ایجرهایی را نشان میداد که با چسباندن پلاکارتهای تبلیغاتی رفسن جانی به ماشین و یا سر و روی خود برای این شیطان تبلیغ می کردند و نویسنده وبلاگ را بی نهایت عصبی کرده بودند و نوشته بود من که دیگر خسته شده ام و تنها می توانم به این جوانان فحش آنچنانی(...) بدهم که داده بود .
یکبار دیگر آه از نهادم برآمد و مرا وادار کرد که در این رابطه باز قلم به دست گیرم. بزرگترین اشتباه تاریخی ما همیشه گزینه انتخاب بین بد و بدتر بوده است. از طرفی هم احزاب و سازمانهایی هستند که همیشه با تحلیل و تاکتیهای نادرست خود ضربه پذیری جنبش مقاومت مردم ایران را میسر ساخته و نهایتا به خودشان هم ضربه وارد کرده اند از جمله حزب توده و دلواپسی و نگرانی برای آینده موجب توهم شده و طرفداران این گونه خط فکری را موجب گشته که دو دستی بر سرخود بکوبند و ازچاله در آمده و به چاه بیفتند.
ترفندی که در دوم خرداد 76 توسط خاتمی و رژیمش برنامه ریزی شده بود، یکبار دیگر مردم را به گمراهه هدایت کرد. همان ترفندی که اگر تا قبل از دولت خاتمی انسانهای آزاده را به اتهام اعتقاد به مبارزه مسلحانه، صدهزاران در زندانها شکنجه کردند، سوزاندند، لت و پار کردند، و با تجاوز جنسی هویت آنها را مخدوش کردند و جسدهایشان را هم به ما بر نگرداندند وازکشته آنها پشته ساختند، بعد از انتخاب خاتمی، دانشجویان طرفدار اصلاحات در رژیم را هم به صلابه کشیدند.
ترفندی که رژیم با کمک خاتمی بکار برد و جز آن چاره ای برای حفظ نظامش نداشت، همانا ترفند تائيد صلاحیت کانديداتوری چهار نفر و حمایت تبلیغاتی ولابت فقیه از ناطق نوری و ترغیب دیگران برای انتخاب بین بد و بدتر؛ بین نفر ظاهرا حمایت شونده از طرف خامنه ای و آلترناتیو آن خاتمی، شدند . ماموریت خاتمی جهت حفظ نظام آغاز شد و برنامه طبق نقشه به پیش رفت. اول از صحنه خارج کردن رقبای آلترناتیو واقعی یعنی فروهرها که بیشترین شانس را برای انتخاب شدن داشتند، به طور فجیحی مثله کردند و بعد روشنفکران مبارز را هر یک به گونه ای لت و پار کردند و هر صدای آزادی خواهی طرفدار آرامش فعال را هم در حلقوم خفه کردند.
رژیم جمهوری اسلامی به رهبری خامنه ای و ریاست جمهوری رفسنجانی از طرف دادگاه میکونوس به جرم قتل محکوم گردیده بود و این دولت مردان قاتل از طرف انتر پل تحت تعقیب قانونی قرار دارند. و همچنين نماینده مجلس اتریش، پتر پیلس هم، خواستار رسیدگی به این پرونده شده ؛ ماموران قاتل رژیم که با نظر رفسن جانی، محسن رضایی و محمد احمدی نژاد شهردار فعلی تهران، که هر سه نفر کاندیداتوری آنها جهت ریاست جمهوری دوره نهم تایید شده و در این پرونده مشارکت داشتند، در جریان رسیدگی در کشور اتریش هم می باشد.
خاتمی بعد از قلع و قم کردن معترضین، برای گفتگوی تمدنها با کوله بار تمدن سنگسار، چشم در آوردن و دست بریدن به سوی سازمان ملل در نیویورک اعزام شد تا رژیم جنایتکاران را که تحت تعقیب انترپل هستند از ایزله شدن به در آورد. بدین وسیله رژیمی که از رهبر و رئیس جمهور تا وزیر امور خارجه و اطلاعاتش در دادگاه میکونوس محکوم شده بودند، توسط خاتمی نجات یافت. و اکنون دوباره بعد از به پایان رسیدن دو دوره ماموریت خاتمی، رژیم دست به همان ترفند کارساز زده و هشت سال دیگر را حداقل مد نظر دارد. با این تفاوت که اینبار مامور حفظ نظام میباید معمم نباشد و تیتر دکترا هم یدک بکشد تا مردم و اروپایی پسند باشد.
رژیم بهتر از هر کس به این امر واقف است که رفسن جانی چقدر منفور مردم است و محکوم در دادگاه میکونوس و شانسی برای انتخاب شدن ندارد. ولی باید بازی به گونه ای پیش برده شود که حتی خارجی نشین های خوش نشین را هم به گمراهی بکشاند و یکبار دیگر رژیم منحطش را ابقاء کند. این بار چندین جوان تین ایجر که از خانواده های خودی رژیم هستند را به خیابانها آورده در حمایت از رفسن جانی از آنها استفاده ابزاری کرده تا بازار انتخابات را داغ کنند و نشان دهند که ولایت فقیه حامی رفسن جانی است و در مقابل برای بازار گرمی اول معین را رد صلاحیت کرده و سپس پز دمکراسی خواهی به خود گرفته و سپس کاندیداتوری معین را مورد تایید قرار می دهد. اکنون شرایط مشخص، تحلیل مشخص دیگری می طلبد و اگر آخوند خاتمی با دادن شعار دمکراسی، برابری زن و مرد، جامعه مدنی و حکومت قانون، جوانان، دانشجویان و زنان را فریفت و آنها را به پای صندوقهای رای رژیم فراخواند، اینبار باید شعارهای رادیکالتری به زبان آورد، از جمله تا آزادی زندانیان سیاسی و حتی تا انحلال شورای نگهبان باید پیش رفت. برای حفظ نظام هر شعاری می توان داد زیرا پیشتوانه ضمانت اجرایی ندارد. مهم حفظ نظام و قدرت است و مهم هم نیست که چه کسی انتخاب شود.
زیرا حیاتی ترین مساله رفتن مردم به پای صندوقهای رای است که مشروعیت برای این رژیم خریده و از برای اتحادیه اروپا و آمریکا هم تنها داشتن پارتنری جهت حفظ منافع آنها در ایران و خاور میانه و بستن قراردادهای هر چه ننگین تر در راستای منافع ملی مردم ایران می باشد.
این بار رفتن به پای صندوقهای رای رژیم مساوی است با حیات مجدد این مرده های سیاسی ولو اینکه ورقه سفید به داخل صندوقهای رای انداخته شود. در اين مقطع زمانی، کمیت، رول حیاتی برای رژیم بازی می کند. رژیم با ترفندش یکبار دیگر مردم را تشویق به دادن رای به معین می کند که تحلیل گران عقب تر از توده مردم هم، دچار توهم شده اند.
بازی بدین گونه آغاز شد که تعدادی خود را کاندید کرده و سپس به نفع فرد در نظر گرفته شده کنار روند و پشت رفسن جانی قرار گیرند و مردم فریب خورده به دلیل دلواپسی های آینده، یکبار دیگر به دام ترفند رژیم افتاده و معین را انتخاب کنند و چند صباحی دیگر رژیم ملاها جهت بقای خود شیره نهایی ملت ایران را بکشد.
اگر این رژیم خواهان برقراری دمکراسی و آزادی زندانیان سیاسی و انحلال شورای نگهبان می بود با نظریه طرفداران رفراندوم که فکر می کنند می توانند در این نظام با انقلاب مخملی پیشرفت، موافقت می کرد. از آنجایی که، رژیم آخوندی می داند که از دست دادن قدرت، یعنی پشت میز محاکمه نشانده شدن مافیای فراماسونی قدرت در ایران است. جهت حفظ بقاء و تداوم قانون جنگل و قانون اساسی اش می بایست به هر ترفندی دست یازد.
رژیم و ما، به خوبی آگاه هستیم که در کشور ایران یک اقلیت لمپن ناچیز، خودی به حساب می آیند و اکثریت مردم نجیب ايران غیر خودی. هرگز فردی نمی تواند در این دستگاه بوده و یا انتخاب شود که جزء خودیها نباشد، یعنی التزام عملی به قانون اساسی و ولایت فقیه رژیم بايد از دکترینش باشد.
رژیمی که از کوچکترین وجاهت قانونی و مشروعیت ملی برخوردار نیست و فاقد حمایت مردمیست برای ماندن بر اریکه قدرت، دست به هر نمایشی می زند و حتی تقییه کرده و اصول و استراتژی ایدئولوژیکی خود که همانا اسلام سیاسی بوده و_ هرگز به آن اعتقاد هم نداشته_، به طور صوری زیر پا می گذارد و رنگ عوض می کند، و با تینيجرهای کول فالوده می خورد و مردم فریبی می کند.
زیرا، تنها مهمترین امر رفتن هموطن ایرانی به پای صندوقهای رای رژیم ملاهاست وگرنه، نه رفسن جانی نه محسن رضایی نه لاریجانی نه قالیباف و نه معین فرقی نمی کنند. از آنجائيکه رفسن جانی بعنوان رئیس جمهور نمی تواند جهت بازیهای سیاسی به خارج از کشور سفر کند ، پس رییس جمهوری لازم است، که کمتر بدنام باشد وگرنه در پس پرده، قدرت همچنان در دست رفسن جانی ، موتلفه، رهبر، قوه قضاییه و سپاه پاسداران و تمام ارگانهای حافظ نظام و مافیای قدرت می باشد؛ یعنی کمیته 300 در ایران.
advertisement@gooya.com |
|
امروز دیگر حتی، یاران خمینی خیانت کار و ایدئولوگهای رژیم، ازجمله اکبرگنجی هم به این امر واقف شده اند که برای دستیابی به آزادی و دمکراسی، باید بهای آن را پرداخت و به خوبی آگاه شده که رفتن به پای صندوق های رای رژیم ، یعنی خریدن مشروعیت برای این نظام و وجه قانونی بخشيدن به تداوم رژیم انسان ستیز خمینی به بیش از 26 سال. اگر رژیم می توانست آنقدر تولرانس داشته باشد که نفر غیر خودی را تایید صلاحییت برای کاندیداتوری کند، فروهرها را که می دانست بیشترین شانس را داشتند چنان رذیلانه از سر راه بر نمی داشت.
تنها راه دستیابی به یک رژیم مترقی و انسان مدار و مردم سالار از سرنگونی تام و تمام این رژیم قرون وسطائی می گذرد و تا این جنایتکاران را در پیشگاه مردم ایران به جرم جنايت عليه بشريت به دادگاه بین المللی نکشانیم از پای نخواهیم نشست.
بیایید بعد از 26 سال تداوم خیانت و جنایت رژیم آخوندها، با احترام به وجدان بشریت و حرمت مقام والای انسانی، به قربانییان این رژیم، به زندانیان سیاسی درحال اعتصاب غذا و آن همه ستاره برخاک شده، و ازجمله کودکان، تن فروشان جوان و معتاد بیندیشیم، این استخوان لای زخم را بکنیم و به زباله دان تاریخ سرازیر کنیم بلکه، حداقل نسل بعدی را از سيطره اختاپوس مافیای آخوندی برهانیم .
زری عرفانی
زوريخ ژوئن 2005
za.erfani@freesurf.ch
www.pwoiran.com