بنظر حقیر با آزادی یک هفته ای اکبر گنجی، جایگاه اجتماعی دو تن از کاندیداها تغییر یافته:
1 – هاشمی رفسنجانی: جایگاه اجتماعی بالاتری پیدا کرد زیرا که همگان انتظار داشتند که اکبر گنجی به محض خروج از زندان به افشاگریهایش راجع به او ادامه داده و او را زیر توپخانه قدرتمند خود بگیرد که چنین نشد.
2 – مصطفی معین: جایگاه اجتماعی پایین تری پیدا کرد. زیرا که علیرغم بحث مستدل همسنگر عزیر خود، گنجی، مبنی بر تحریم انتخابات، باز هم به حضور خود ادامه داده و نشان داد که چگونه مسند نشینان مشارکت که طعم شیرین قدرت را تجربه کرده اند حاضرند به دریوزگی قدرت بنشینند.
و اما اکبر گنجی این بار کار را یکسره کرد. اینبار به قول فلاحیان با رمان و داستان مطالب را نگفت و مستقیم رفت سر اصل مطلب. اکبر زد به هدف. ولی دوستان او اوج خودخواهی را به عرصه ظهور رساندند و با طرح جبهه متحد نشان دادند که آنان هنوز گمان میکنند که ما در زمان رضاشاه هستیم و از بازی های انتخاباتی سر در نمی آوریم. اگر به گفته عیسی سحرخیز، تاسیس این جبهه هیچ ارتباطی به انتخابات ندارد، چرا آنرا سال گذشته تاسیس نکردند؟ چرا دو ماه دیگر اعلام و تاسیس نکردند؟ دوستان من، دیگر بس است. دیگر بس است.
advertisement@gooya.com |
|
در پایان فقط یک خواهش از گنجی دارم: دیگر هیچ نگو. هر چه می بایست گفته میشد، عنوان کردی، هر کس میخواست بشنود، شنید. به گمانم بیش از این گفتن برای مردمی که نمیخواهند بشنوند، زیاده گفتن است. تو تنهایی. تو و خانواده ات. بهتر است کمی هم به فکر آنان باشی. دیدی که حتی دوستانت چنان حب قدرت چشمانشان را کور کرده که وقعی به گفتارت ننمودند، چه رسد به بقیه. برو زندان و بقیه محکومیت را با سرفه های خشک ات سر کن، ولی بدان که سیاست پدر و مادر ندارد، وقتی هم اندیشان تو اینچنین رفتار میکنند، باید به مرتضوی مرحبا گفت.
کاوه از استکلهم