۱۵ ماه مه:
« اسرائيل»،يا نطام« صهيونيستی»؛
۶۰ ساله گی شکل گيری اش را
در« فلسطين» اشغالی؛ جشن می گيرد!
« روزِ ۱۵ ماه مه» سال ۱۹۴۸؛ روزشکل گيری يک نظام سياسی تازه، در سرزمين« فلسطين» است. سرزمينی که ازجمله« غنائم جنگی» ای بود که با از هم پاشيده شدن« امپراتوری عثمانی»؛ سهم انگليس شده بود. نه از سوی ساکنان بومی اين سرزمين. نه از سوی مردم«عرب» مسلمان يا مسيحی يا يهودی بومی آن. نه از سوی فلسطينی ها. که از سوی درون کوچان« يهودی»، يا با همان عنوانی که خود را می ناميدند:« صهيونيست ها». که از سال ۱۹۱۹ و صدور« اعلاميه بالفور» تا سال ۱۹۴۸؛ با فراز و نشيب از گوشه و کنار جهان به اين سرزمين که به دست استعمارگران انگليسی اداره می شد؛ سرازير شدند. ازسوی کسانی که سرکوب« يهوديان» در طول تاريخ و عمدتاً در اروپا و به ويژه:«کشتارجمعی يهوديان در آلمان نازی» درجريان«جنگ دوم جهانی» را، به عنوان:بهانه يا دليلی برای اين کار خويش؛ مطرح می کردند. کسانی که به استناد« تورات»، کتاب دينی شان؛ خود را« قوم برگزيده» می دانستند. که اينک به« ارص موعود»، که در اين« کتاب» به آنان وعده داده شده بود؛ باز می گشتند. درست ۶۰ سال پيش، يعنی در روز ۱۵ ماه مه سال ۱۹۴۸؛ اين نظام سياسی، با نام:« اسرائيل»؛ اعلام موجوديت کرد. نظامی که همه ی مظاهر ويا ظواهر يک نظام« دموکراتيک» را داراست. اما تا بن دندان، يک نظام« آپارتايد»، ستم گر و نقض کننده ی ابتدائی ترين حقوق انسانی است. نظامی که خود را:« دولت دينی» « قوم يهود»می خواند؛می تواند يک نظام« دموکراتيک» باشد؟ نظامی که شهروندِ« فلسطينی» آن، از حقوق برابر با همگنان« يهودی»اش برخوردار نيست؛ يک نظام« دموکراتيک« است؟ آيا اين نظام، در اين ۶۰ سال توانسته امنيتی را که يهوديان مهاجر به اميد بهره مندی از آن، راهی اين ديار شدند؛ تأمين نمايد؟ و آيا فلسطينی ها، با گذشت ۶۰ سال از زمان اعلام موجوديت نظام جديد؛ به آن عادت کرده اند؟ چه بی هوده، چشم اميد به معجزه ی رهبران عرب از«جمال عبدالناصر» و«عبدالکريم قاسم» گرفته تا« معمّرقذافی» و« صدام حسين» و جز آن؛ بستند؟ آيا کسی، چون روزهای نخست؛ در سودای بازپس گرفتن خانه های خود از چنگ اشغال گران« صهيونيست»؛ هست؟ و آيا بازهم، انديشه ی اميد به کشوری يا نيروئی بيرون از خود فلسطين برای اين کار؛ روائی و کاربری دارد؟ و آيا چيزی به نام« مسأله»ی فلسطين، برای افکار عمومی جهان و از جمله برای ما ايرانی ها؛ بازهم وجود دارد؟ آن چه بر سر مردم فلسطين آمد، روايت تلخ يک ملت ستم ديده وبی پناه است.
advertisement@gooya.com |
|
که زير سلطه و فشار و سرکوب نظام قرون وسطائی«عثمانی» وسپس، استعمارگران انگليسی وشيخ ها و قئودال های دست نشانده ی آنها؛ ضعيف و ضعيف تر و بيش ار پيش، بيگانه از حقوق انسانی خويش شد. که روزی که خانه و کاشانه اش را به حراج گذاشته بودند؛ توان دفاعِ بايد و شايد از خود و از هستی خود را نداشت. کسی اين را به او ياد نداده بود. اين، آن چيزی است که در انتظار هر قومی که سلطه و فشار و سرکوب رهبرانی بی خرد را تجربه می کند؛ نيز هست. اين، آن چيزی است که در شکل و هيئت ذيگری درعراق و افغانستان؛ تکرار شد. برای فلسطين که از دست رفت، شيون و زاری نکنيم. از تکرار آن در خانه ی خودمان؛ جلو گيری کنيم!