پنجشنبه 18 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

داستان غم‌انگيز محيط زيست ايران، گفت‌وگوی سپهر سليمی با بيژن فرهنگ دره‌شوری، کارشناس و کوشنده محيط زيست و ميراث طبيعی، نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

مهندس بيژن فرهنگ دره شوری مردی نام آشنا برای دوستداران و کوشندگان محيط زيست در ايران است. مردی که از نخستين روزهای ايجاد سازمان محيط زيست در کنار اين سازمان بوده است و حافظه اش گنجينه ای از خاطرات ۴۰ ساله محيط زيست ايران است .

به بهانه « جايزه نوروز » و انتخاب ايشان به عنوان مرد سال محيط زيست سال ۱۳۸۹ گفت و گويی با ايشان داشتم. از او درباره تاسيس سازمان محيط زيست ، مشکلات محيط زيست ايران ، پروژه احيا ببر و شير ، ظرفيت صنعت اکوتوريسم در ايران ، بی توجهی عمومی به محيط زيست و آينده محيط زيست ايران با توجه به ادامه وضعيت موجود سوال کردم. پاسخ دره شوری به آخرين پرسشم ساده و بسيار هشدار دهنده بود ، آنجا که از شهر مسجد سليمان در روزگاری نه چندان دور گفت و سرنوشت غمبار امروزش را توصيف کرد و هشدار داد که اگر به وضعيت محيط زيست توجه نشود آينده ای نظير مسجد سليمان پيش روی ايران ماست.

گفت و گو با دره شوری ، مردی که شوريده ايران و طبيعت ايران است را بخوانيد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


* روزی که ما سازمان محيط زيست داشتيم هيچ کشوری در منطقه نداشت
* در سال ۵۶ برای هر گونه در خطر انقراض چندين زيستگاه مطمئن داشتيم
* در حال حاضر محيط زيست يک هزارم ارزش واقعی اش را در بين مديران ندارد

در سال ۱۳۵۰ که سازمان حفاظت از محيط زيست تاسيس شد از همان زمان مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی محيط زيست بوجود آمد. من هم از همان سال به عنوان کارشناس استخدام شدم ، در آن موقع هم کارشناسان خوب و هم مشاوران خيلی خوبی داخلی و خارجی داشتيم . در سازمان مرکزی تحقيقاتی با نام مرکز بررسی و توسعه داشتيم و سراسر ايران را می گشتيم و زيستگاه ها را انتخاب و ارزيابی می کرديم و بصورت پارک ملی و حفاظت شده اعلام می کرديم . در همان زمان محيط بان های خيلی خوبی استخدام شدند.

ما در طی ۶ سال ۹ ميليون هکتار پارک ملی و حفاظت شده تاسيس کرده بوديم . در آن زمان در منطقه خاورميانه تنها کشوری بوديم که سازمان حفاظت از محيط زيست داشت و غير از ما در منطقه فقط هند جلوتر از ما بود که آن هم به خاطر تسلط انگليسی ها بود . در آن زمان کشورهای عربی مطلقاً نمی دانستند محيط زيست چيست ، پاکستان هيچ فعاليتی نداشت و شوروی با ما قابل مقايسه نبود. در آن سالها آموزشگاه محيط زيست تاسيس کرده بوديم و محيط بان ها دوره های يک ماهه و شش ماهه می ديدند و بهترين اساتيد را برای آموزش داشتيم و به تدريج پرسنل آموزش می ديدند .

در سال ۵۶ هيچ گونه در خطر انقراضی نداشتيم ، برای يوزپلنگ چندين زيستگاه مطمئن و عالی داشتيم ، خوش ييلاق حفاظت شده بود ، ۱۴ هزار ميش و قوچ و آهو و پازن در خوش ييلاق وجود داشت. من در خوش ييلاق يکبار در يک روز ۷ يوز ديدم ، جان باکستون فيلمبردار معروف حيات وحش همراهم بود و هنوز فيلمش موجود است .

پارک ملی کوير يکی از بهترين زيستگاههای يوز بود ، توران را مخصوصاً برای يوز و گور با مساحت ۳۰۰ هزار هکتار حفاظت شده اعلام کرديم و موته را برای آهو ايجاد کرده بوديم. بهرام گور را برای گورخر ايرانی ايجاد کرده بوديم که البته آنجا هم يوز داشت و بطور کلی هيچگونه در خطر انقراضی نبود که دو سه زيستگاه مطمئن نداشته باشد.

الان اوضاع غم انگيز است ، آن موقع در خاورميانه رقيب نداشتيم و از همه جلوتر بوديم ولی الان اوضاع عوض شده .الان بايد متناسب با شرايط جهانی کارکنيم. ببنيد الان عربها چه می کنند ، ما آن موقع خودمان را با شرايط جهانی می سنجيديم ، کنفرانس رامسر را ما آن موقع برگزار کرديم. نخستين کنفرانس پارکهای ملی دريايی را برگزار کرديم ولی متاسفانه در حال حاضر يک پارک ملی آبی نداريم . شما ببنيد کشورهای افريقايی که اسمشون همراه گرستگی و قطحی است پارک ملی دريايی دارند ولی ما با اين همه خور ، حرا و ساحل از خرمشهر تا گواتر يک پارک ملی نداريم و البته در کنار اينها بيش از ۴۰ جزيره هم داريم.

فارو را آن موقع حفاظت شده اعلام کرديم الان متاسفانه شنيده ام بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی به منطقه آزاد کيش برای تفرجگاه واگذار شده است . من مطمئنم يکی از نمايندگانی که به اين طرح رای داده اند نرفته اند و ببيند آنجا دريايش و جزاير مرجانی اش چه بهشتی است.

متاسفانه در حال حاضر در بين مديران کشور ، محيط زيست ارزش واقعی خودش را ندارد و نه تنها ارزش واقعی اش را ندارد ، بلکه يک هزارم اهميت واقعی آن درک نمی شود. برای همين گلستان اينطوری است . پارک ملی بمو را ببينيد به چه روزی افتاده و بقيه مناطق به همين شکل. داستان امروز محيط زيست ، داستان غم انگيزی است.

* من می دانم در اين کشور چه ثروتی از نظر طبيعی داشتيم و از بين رفته
* تا پيش از اين نگران گونه های جانوری بوديم ولی در حال حاضر گونه ها را با زيستگاهش از بين می برند
* افزايش جمعيت و انحلال سازمان برنامه بودجه وضعيت را بدتر از قبل کرده

من قبل از سال ۵۰ در ايل قشقايی به دنيا آمدم . ۱۵ سال در کوههای زاگرس کوچ کردم و از سال ۵۰ به اين طرف همه مناطق کشور را گشته ام و ديده ام. ما در آن زمان در سازمان محيط زيست سالانه گاهی ۲۵۰ تا ۳۰۰ روز برای بررسی زيستگاهها ماموريت داشتيم . من چندين دهه اين سرزمين را گشته ام و من ميدانم اين سرزمين از نظر طبيعی چه ثروتی داشته. کارشناسان جوان امروز خبر ندارند و نمی دانند اين سرزمين چه بوده.

ببينيد چشمه ها چه بلايی سرشان آمده ، آبهايی زير زمينی چه شده. چاههايی که در عمق ۱۰ متر به آب می رسيد حالا در عمق ۲۵۰ تا ۳۰۰ متر به آب می رسد و متاسفانه در بسياری از مناطق منابع آب زير زمينی تمام شده. چشمه های بزرگ خشکيده اند. درياچه ها از هامون در بلوچستان تا ارژن در فارس و بختگان و مريوان و گاوخونی و اروميه در بدترين وضعيت به سر می برند و در آستانه نابودی کامل هستند.

سه تا تونل زديم و هنوز نتوانستيم آب کارون را به زاينده رود و گاوخونی برسانيم. گاوخونی روزی محل زندگی هزاران فلامينگو بود ، وقتی فلامينگوها از رودخانه بلند می شدند به نظر می رسيد اين رودخانه آتش گرفته ولی ببيند امروز چه وضعيتی دارد. وضعيت مراتع و رودخانه ها و ديگر مناطق هم به همين شکل است.

من امسال ، کردستان ، لرستان ، چهار محال بختياری ، کهگيلويه و بوير احمد ، فارس ، گيلان ، گلستان و کرمان را ديده ام .هيچ جايی نيست که جنگل لطمه نديده باشه و در حال نابودی نباشد، در کهگيلويه و لرستان درخت بلوط هنوز هست ولی من ميدانم زاداوری اين جنگل از بين رفته. وقتی ظرفيت دام چندين برابر مرتع باشه ديگر مرتعی باقی نمی ماند . تازه در کنار همه اين تخريب ها کارخانه سازی ، واگذاری ها ، جاده سازی های عجيب و غريب، شخم زدن های و درخت بری های شبانه را هم داريم. تا پيش از اين نگران گونه های جانوری بوديم ولی در حال حاضر ، گونه ها را با زيستگاهش از بين می برند.

جميعت دو برابر شده ، منابع آب کاهش پيدا کرده. وضعيت تصفيه فاضلاب مناسب نيست و اکثراً تصفيه نمی شوند و داستان زباله ها و نخاله ها هم از همه اينها بدتر است . در سالهای گذشته ، مهمترين ، مفيدترين و موثر ترين سازمان در کشور سازمان برنامه و بودجه بود . اين سازمان ۴۰-۵۰ سال آرشيو تحقيقات و برنامه ريزی داشت و مرکز تمرکز کارشناسان با تجربه و با خرد بود ولی الان اين سازمان منحل شده و طبيعی است که بايد انتظار داشته باشيم وضعيت بد محيط زيست بدتر از قبل شود.

* در محترمانه ترين حالت بايد گفت پروژه احيا شير و ببر به اين شکل ، تبليغات بيهوده است

مگر می شود يک نفر تصميم بگيرد و بگويد ميخواهيم ببر مازندران را احيا کنيم ؟! ما چنين تجربياتی در گذشته داشتيم ، ما گوزن زرد را نجات داديم ولی برای نجات گوزن زرد اول زيستگاه را آماده کرديم. اول بايد زيستگاه آماده بشود و امنيت ، محل تغذيه و محل زاد آوری برای حيوان تهيه بشود و بعد ادعای احيا گونه را داشته باشيم. شير و ببر سلطان جنگل هستند و شير و ببر در بهترين شرايط محيط طبيعی می توانند زندگی کنند نه با اين شرايط فعلی زيستگاهها در ايران . بايد عرض کنم اينها کارهای تبليغاتی است و در محترمانه ترين لحن بايد گفت اين حرف ها تبليغات بيهوده است.

* عليرغم همه مشکلات و ويرانی ها در صنعت اکوتوريسم می توانيم با تمام دنيا رقابت کنيم

عليرغم همه مشکلات بنده اعتقاد دارم هنوز اين سرزمين برای اکوتوريسم عالی است . اکوتوريسم احتياج به ساخت و ساز لوکس ندارد و شخصی که برای ديدن طبيعت به سفر می آيد امکانات مختصر وعادی را به هتل ۵ ستارهه ترجيح ميده . ايران از نظر تنوع زيستی و اقوام مختلف سرشار از تنوع است. من قشقايی هستم ، ايل من ، خوراک من لباس من و موسيقی من جالب است در کنار ما بختياری ها هستند با فرهنگ ، صنايع دستی ، لباس و موسيقی متفاوت ، شما برويد تا آذربايجان ... هر گوشه سرزمين جاذبه خودش را دارد ، از مردم کوير و جاذبه های کوير هر کدام جاذبه های خودش را دارد.

من ۶ سال در قشم کار کرده ام ، قشم در نگاه اول جزيره ای است که شايد هيچ جذابيتی نداشته باشد ولی می بينيد دريايی زيبا دارد ، لاک پشت هايش، ماهيگيری و صيد در دريا ، خوراک و فرهنگ مردم ، صنايع دستی و مهربونی همه جاذبه هستند .

در بسياری از صنايعی که طی ۴۰-۵۰ سال گذشته سرمايه گذاری کرده ايم در سطح جهانی موفق نبوده ايم و نمی توانيم با آنها رقابت کنيم ولی در اکوتوريسم هيچ کشوری به پای ما نمی رسد. ما يک پنجم اروپا و شايد کمتر از آن وسعت داريم ولی تنوع زيستی ما به اندازه کل قاره اروپا است. ولی مساله اينجاست که برای بحث محيط زيست و اکوتوريسم کار را بايد کسی انجام بدهد که اين سرزمين را بشناسد و عاشقش باشد و عاشقانه کار کند.

بايد به جای اين صنايع آلوده کننده که هزار درد ايجاد می کند و با نفت مفت می سوزانيم و چند برابر قيمت جهانی محصول توليد می کنيم روی توريسم و اکوتوريسم کار کنيم . تجربه به من می گويد درآمد منافع اکوتوريسم برای ذی حق ترين مردم کشور است و از زنان خانه دار و چادرنشين تا روستائيان را منتفع می سازد.

* هيچ کس حق ندارد مشکلات محيط زيست را تقصير مردم بيندازد ، مردم چيزی را می دانند که آموخته اند
* در کجای دنيا با منابع ، خاک و آب کشوری اين کار را می کنند که ما می کنيم؟

مردم چيزی را می دانند که آموخته اند . وقتی شما در شرايطی باشيد که از مدرسه تا دبيرستان و دانشگاه و راديو و تلويزيون هيچ چيزی در مورد محيط زيست گفته نمی شود از کجا بايد انتظار داشت مردم دانش محيط زيست را دريافت کنند.

اين دانش بايد از طريق صدا و سيما ، آموزشگاهها ، دانشگاهها ، باشگاه ، انجمن ها ، سخنرانی روزنامه های محلی گسترش داد بشه. سازمان ميحط زيست کدام يک از اين امکانات را دارد؟

هيچ کس حق ندارد مشکلات محيط زيست را تقصير مردم بيندازد . آن کسی که بوته می کنه و کلبه اش گرم می کنه و نانی می پزد به دليل فقر هست و به ناچار همه هست و نيستش را برای امروز فدا می کند. اين را نبايد تقصير مردم انداخت. مشکل اينجاست که ما ثروت بی کرانی داريم ، بايد از اين ثروت برای اشتغال و افزايش ثروت مردم استفاده کنيم ولی ما فقط نفت را ميفروشيم و ميخوريم و گرنه در کجا با منابع و خاک و آب کشوری اين کار را می کنند که ما می کنيم؟

* اخطار بحران محيط زيست را ۲۰ سال پيش دريافت کردم
* مسجد سليمان امروز را ببينم و عبرت بگيريم . اگر به وضعيت محيط زيست توجه نکنيم ايران پس از تمام شدن نفت به سرنوشت مسجد سليمان دچار می شود

بحران در پيش است ، من به عنوان کارشناس محيط زيست اين اخطار را ۲۰ سال پيش دريافت کردم ولی ظاهراً بايد اين اخطار خيلی قوی تر باشد تا به گوش همه برسد . من امسال بعد از سالها سفری به مسجد سليمان داشتم. اين سفر بسيار غم انگيز بود ، مسجد سليمان جايی بوده که اولين چاه نفت خاورميانه را داشته. در نزديکی شهر مسجد سليمان پوشش گياهی از بين رفته ، چند درخت کنار می بينی البته نه کنارهايی مثل کنارهای شوشتر، درخت هايی ضعيف با چند برگ . يک پرنده در مسير مسجد سليمان نمی بينی. روستاهای اطراف شهر متروکه شده است ، همه رفته اند. تقريباً آب زير زمينی تمام شده است. قبل از اينکه به شهر برسی به زباله می رسی .همه جا پر از نخاله و زباله است. در شهر فاضلاب از همه جا جاری ، معماری به هم ريخته . خانه های سابق شرکت نفت که با پرچين شمشاد پوشيده شده بود با ديوارها و بلوک سيمانی سيمانی پوشيده شده.

نفت مسجد سليمان تمام شد و شهر به اين فلاکت افتاد و اين شهر هيچ راه نجاتی ندارد. چشمه ها خشکيده ، جنگل ها از بين رفته و محيط زيست داغون شده است . اگر با همين وضعيت ادامه دهيم و نسبت به حفظ محيط زيست بی توجه باشيم ، اگر همچنان برای افزايش جمعيت تبليغ کنيم و برای جنگل و رودخانه و آب و خاک ايران برنامه و مديريت نداشته باشيم دير يا زود کشور ايران به سرنوشت مسجد سليمان دچار می شود بايد مسجد سليمان را بيبنيم و عبرت بگيرم .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016