Click for Amazing Phone Card








سه شنبه 27 اردیبهشت 1384

رقابت فرماندهان با سياستمداران؛ بررسى آخرين آرايش نامزدها در جبهه محافظه كاران، محمد قوچانى، شرق

از ميان ۱۵ نامزد مشهورتر انتخابات رياست جمهورى اسلامى ايران در ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ دست كم ۴ تن از آنان داراى سوابق روشن نظامى هستند. محمدباقر قاليباف رئيس سابق پليس ايران در همين فصل بهار از مقام عالى رتبه نظامى خود انصراف داد و همچون محسن رضايى فرمانده سابق سپاه پاسداران به صف سياستمداران داوطلب ورود به كاخ رياست جمهورى پيوست. محمود احمدى نژاد شهردار كنونى تهران نيز «در سال ۱۳۶۵ به تيپ ويژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى پيوسته و با طى دوره اى در قرارگاه رمضان در عمليات برون مرزى كركوك شركت نمود و بعد از آن نيز به عنوان مسئول مهندسى رزمى لشگر ۶ ويژه سپاه» فعاليت كرد. به جز اين سه سردار، على لاريجانى نيز طى دهه ۶۰ «مدتى به عنوان معاون وزير سپاه و جانشين ستاد كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى» محسوب مى شد. وجوه نظامى على لاريجانى در اين ميان از همه كمتر است چه او حتى در دوره حضور در وزارت سپاه در ستاد مركزى اين نهاد فعاليت مى كرد درحالى كه ديگر نامزدهاى نظامى انتخابات ۲۷ خرداد در زمره مردان عملياتى سپاه به شمار مى روند. از سوى ديگر سه نفر اول (قاليباف، رضايى و احمدى نژاد) از نظر پايگاه اجتماعى و ديدگاه فرهنگى تفاوت هاى جدى و روشنى با لاريجانى دارند. على لاريجانى يك راست سنتى اسم و رسم دار است كه پيوند مستقيم نسبى (از طريق پدر) و سببى (از طريق همسر) با نهاد روحانيت دارد و دوره هاى تحصيلى او (در حوزه فلسفه و رياضى) پيش از ورود وى به سپاه شكل گرفته است. اما نامزدهاى نظامى انتخابات ۲۷ خرداد نه تنها تلاش مى كنند خود را «عبور كرده از راست» (به ويژه راست سنتى) نشان دهند بلكه به دلايل اجتماعى و فرهنگى به طبقه متوسط سنتى (پايگاه محافظه كاران) تعلق ندارند و در مرز اين طبقه با طبقه فرودست مذهبى به دنيا آمده اند. محمدباقر قاليباف از زندگى خود شرح چندانى نمى دهد اما محسن رضايى محيط تولد و رشد خود را چنين توصيف مى كند: «در شهريور ۱۳۳۳ در حالى كه خانواده ها در حال ييلاق و قشلاق بودند در استان خوزستان به دنيا آمدم... برخى از عشاير كه در شركت نفت مشغول شده بودند نگهدارى گاو و گوسفندهاى خود را به يك چوپان مى سپردند پدر من يكى از اين چوپان ها بود و من در آن زمان ۴ يا ۵ سالم بود كه همراه پدرم چوپانى مى كردم.» (www.rezaee.ir) محسن رضايى تا ۱۴ سالگى نتوانست درس بخواند اما در گذر زمان به مبارزى سياسى و سپس يكى از فرماندهان نظامى تبديل شد و سرانجام توانست با تحصيل در «اقتصاد» به دكتر محسن رضايى تبديل شود. آموزه هاى دينى در وى نيز نه ميراثى طبقاتى و خانوادگى بلكه محصول تلاشى فردى بود: «ما يك كتاب داشتيم سال سوم دبستان كه نماز خواندن را آموزش مى داد و اذكار را در آن نوشته بود من كتاب را جلوى خودم مى گذاشتم و از رويش نماز مى خواندم. آنقدر اين كار را تكرار كردم تا نماز خواندن صحيح را ياد گرفتم.» (همان) ديگر نامزد نظامى؛ محمود احمدى نژاد نيز برخاسته از طبقات اجتماعى حاشيه شهرى است: «سال ۱۳۳۵ در شهرستان گرمسار به دنيا آمد پدر ايشان آهنگر بوده و هفت فرزند داشت... از يك سالگى به همراه خانواده خود از آن شهرستان كوچ كرده و در تهران اقامت گزيدند.» (www.mardomyar.ir) محمدباقر قاليباف هم درباره طبقه اجتماعى خود مى نويسد: «از طبقه اى برخاستم كه معيشت بزرگترين دغدغه ذهنى آن است. تلاش براى بقا را از همان كودكى در كنار تحصيل آموختم. اين دوران نسبتاً سخت نقشى موثر و كليدى در برخورد با چالش ها در طول زندگى من ايفا نموده است.( www.ghalibaf.ir )در مقابل على لاريجانى سياستمدار مازندرانى (يكى از مناطق مرفه ايران) و فرزند آيت الله ميرزا هاشم آملى (از مراجع تقليد شيعه) و داماد آيت الله مرتضى مطهرى (از متفكران شيعه) است كه در سال ۱۳۵۸ توانست ليسانس دانشگاه صنعتى شريف (آريامهر سابق) را به دست آورد. تفاوت ميان لاريجانى و سه نامزد نظامى ديگر تفاوت ميان دولايه از جريان راست ايران است كه اكنون حاضر نيستند به هيچ وجه به نفع هم از عرصه انتخابات كنار بروند. در آخرين اظهارنظر محسن آژينى قائم مقام ستاد على لاريجانى گفته است كه او به نفع كسى كنار نمى رود و اين حرفى است كه پيش از اين محمدباقر قاليباف هم گفته بود. احمدى نژاد و رضايى هم با ثبت نام خود نشان دادند كه به اين راحتى اهل انصراف نيستند. نكته جالب توجه آنكه رقابت هاى درون جناحى ميان اين افراد بدانجا رسيده كه حتى سايت اينترنتى دريچه (نزديك به جناح راست) در اين باره نوشته است: «از يكسو احمدى نژاد توانسته است با ايجاد يك تصوير مردمى و حزب اللهى هواداران مستحكمى را در ميان نيروهاى اصولگرا براى خود به دست آورد و از سوى ديگر قاليباف از ظرفيت هاى راى سازى خوبى برخوردار است و توانست با يك جهش راى خود را به عنوان فردى مطرح به جامعه بشناساند ولى مشكل هر دو آنها اين است كه به دليل سبد مشترك آنها حضور هر دو نفر آنها باعث افول هر دو خواهد شد لذا حضور دو نيروى متعارض عملاً لاريجانى را... تقويت مى نمايد.» (www.daricheh.org) نقطه تصادم ميان قاليباف و احمدى نژاد اما زمانى به اوج رسيد كه سايت شريف نيوز (نزديك به شهردار تهران) در خبرى اعلام كرد كه محمدباقر قاليباف گفته است: «من فكر مى كنم كشور احتياج به نظم و اقتدار دارد بايد راجع به همه امور حساب كشى كرد. هر كس بايد بفهمد جايگاهش چيست و مردم ديگر از نيروهاى سياسى كاملاً خسته شده اند شما نمى بينيد در تاكسى و ساندويچ فروشى مردم مى گويند خدا پدر رضاخان را بيامرزد؟ كشور نيازمند يك رضاخان است و من رضاخان حزب اللهى هستم.» فرمانده سابق پليس البته درباره اين خبر گفت: «اين هم از آن دسته كارهاى غيراخلاقى است كه در اين فضاهاى انتخاباتى پيش مى آيد... من چنين حرفى را نگفته ام و مسئولان آن جلسه (جامع الرضا ) هم آن را تكذيب كرده اند.» با وجود اين پديده افزايش حضور نظاميان سابق در رقابت هاى رياست جمهورى عملاً به همان چيزى منتهى مى شود كه پيش از اين در تاريخ ايران و جهان به عنوان «بناپارتيسم» از آن ياد شده است. بناپارتيسم وضعيتى در علوم سياسى مدرن است كه در شرايط بحرانى سياسى شكل مى گيرد. اولين مصداق اين وضعيت ناپلئون بناپارت در فرانسه بود. ناپلئون در ۱۵ اوت ۱۷۶۹ در شهرى حاشيه اى در جزيره كرس متولد شد و در سال ۱۷۷۹ راهى آكادمى نظامى برين نزديك پاريس شد. در عصر انقلاب فرانسه او جوانى بيش نبود اما هنگامى كه حكومت انقلابى از عصر ترور عبور كرد ستاره بخت ناپلئون هم طلوع كرد. سردار جوان سپاه جمهورى انقلابى فرانسه كنسول اول اين كشور شد و پس از مدتى مقام امپراتورى را از آن خود كرد. ناپلئون زمانى به قدرت رسيد كه مردم فرانسه از يكسو سختگيرى هاى ضددينى و نابسامانى هاى سياسى اولين جمهورى فرانسه را از سر گذرانده بودند. حكومت روبسپير كه به جمهورى فضيلت مشهور شده بود عملاً فضيلتى جز اعدام انقلابى با گيوتين نمى شناخت و حجم رشد سرطانى سياست عرصه را بر ديگر جنبه هاى زندگى مردم تنگ كرده بود. از سوى ديگر مردم فرانسه ميلى به احياى حكومت سلطنتى و اشرافيت بوربونى (خانواده سلطنت) نداشتند. آنان از چپ خسته و از راست بيزار بودند. در همين زمان ناپلئون ظهور كرد مردى كه از طبقه اشراف نبود و به لايه هاى فرودست تر جامعه تعلق داشت. پاريسى نبود و در حاشيه فرانسه متولد شده بود. راست نبود و با چپ زندگى كرده بود. اما چپ هم نبود. ناپلئون از يكسو فرزند آرمان هاى جديد بود و از سوى ديگر سنت هاى گذشته را احيا كرد. در مراسم تاجگذارى امپراتور، پاپ حضور يافت و كاتوليسم (مذهب مردم فرانسه) دوباره رسميت پيدا كرد. ناپلئون آميزه اى از ارتجاع و انقلاب را به مردم عرضه كرد و فرانسه را طى بيش از يك دهه در جنگ فروبرد تا در نهايت سران اروپا بر سر سقوط او اجماع كردند و عمر امپراتور پايان يافت. پيش از ناپلئون بارقه اى از بناپارتيسم در ايران شكل گرفته بود؛ زمانى كه نادرشاه افشار مردى از حاشيه ايران شورش افغان ها را سركوب كرد و نجات بخش دولت صفوى شد اما پس از مدتى خود دولت افشاريه راتشكيل داد. صورت مدرن تر نادر در ۸۴ سال قبل در ايران رخ داد. وقتى انقلاب مشروطه ايران به بن بست رسيد نظم كهن رخت بربسته بود و نظم نوين شكل نگرفته بود. مردم از قاجاريه تنفر داشتند و به انقلابيون هم اعتمادى نداشتند. در چنين وضعيتى مردى از لايه هاى فرودست جامعه توسط دولت بريتانيا انتخاب شد تا ناپلئون بناپارت ايران شود. رضاخان نه اشرافى بود نه انقلابى. در آغاز گمان مى كرد براى تشكيل دولت نمى تواند از نهاد سلطنت بهره جويد و در نتيجه به دنبال جمهوريت بود. نظامى متناسب با هويت اجتماعى او (برخاستن از طبقه عوام) اما چندى فرمانده كل قوا شد و سپس رضاشاه «پهلوى».نامى كه براى خاندان گمشده او در تاريخ لقبى اشرافى شد. رضاخان هم در نبرد نهايى قدرت هاى بزرگ سقوط كرد تا بناپارتيسم ايرانى هم همچون مدرنيسم و سوسياليسم و... آن مصنوعى و وارداتى باشد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

ايران امروز نيز در معرض پديده بناپارتيسم قرار دارد. گرچه الگوى بناپارتيسم مانند همه مفاهيم علوم سياسى مدرن الزاماً در غرب و ايران به يك مفهوم نيست و بر همه تحولات ما مطابقت ندارد اما ايران كنونى در شرايطى قرار دارد كه اصلاح طلبان اعتماد مردم را از كف داده اند و محافظه كاران خاطره اى خوش در ذهن ملت به جاى نگذاشته اند عملاً دو انتخاب راستگرايانه پيش روى آنهاست: از يكسو بزرگان راست و سران راست سنتى گمان مى كنند در فقدان رقيبى كامل (چپ) و كارنامه ناقص آنها اين ستاره بخت راست است كه مى درخشد. پس از انصراف على اكبر ولايتى اكنون على لاريجانى است كه نامزد نهايى محافظه كاران سنتى (جامعه مدرسين، جامعه روحانيت، شوراى هماهنگى) خواهد بود و از سوى ديگر جوانان و نيروهايى قرار دارند كه معتقدند نه فقط سكه چپ كه اسكناس راست هم بى اعتبار شده و اكنون بايد كسانى ظهور كنند كه خود مى گويند «نه راست و نه چپ»اند.
محمدباقر قاليباف مى تواند به سوابق دوستى خود با سران چپ و پيوندهاى خويش با سران راست همزمان اشاره كند همچنان كه محسن رضايى بيش از او و محمود احمدى نژاد كمتر از او مى توانند چنين ادعايى كنند. سپاه، اين كوره ساخته شدن اصلى ترين نيروهاى انقلاب اسلامى، در شكل گيرى دوستى هاى فرزندان خود بيشترين نقش را داشت. تفاوت مواضع دو جناح راست؛ راست سنتى و راست انقلابى در ديدگاه هاى آنان هم مشهود است: در يك سو ايدئولوژى هاى فردگرايانه قرار دارند و در ديگرسو ايدئولوژى هاى جمع گرايانه. در يك سو تقويت اقتصاد خصوصى قرار دارد و در ديگر سو تقويت اقتصاد دولتى. در يك سو نخبه گرايى قرار دارد و در ديگرسو توده گرايى. آنان كه به روايت خود از كوچه ها برخاسته اند با آنان كه در خانه ها رشد كرده اند برابر نيستند و نمى توانند برادر هم باشند. ائتلاف راست سنتى و راست انقلابى ممكن نيست. در اين ميان حضور اكبر هاشمى رفسنجانى هم جز به آشفتگى نيروهاى راست منتهى نمى شود. راست انقلابى (كه در ائتلاف ۴ نفره، توكلى، رضايى قاليباف، احمدى نژاد از راست سنتى شوراى هماهنگى انشعاب كرده بود) تاكنون يك قربانى در راه نيامدن هاشمى داده است (احمد توكلى) بعيد است قربانى ديگرى از اين جناح در راه باشد. اما لاريجانى در بغرنج ترين موقعيت قرار دارد او كه با همه تلاشش براى پوشش دادن گرايش هاى راديكال راست در كنار گرايش هاى سنتى (مانند آبادگر ناميدن خويش) نتوانست «اجماع» راست را به دست آورد اكنون بخشى از پايگاه اجتماعى خود را به نامزدى واگذار مى كند كه جامعه مدرسين قم و جامعه روحانيت تهران به او اعتماد بيشترى دارند و آن هاشمى رفسنجانى است. هاشمى اكنون نه فقط نماد كارگزاران كه نماد بخشى از بزرگان سياسى و مذهبى كشور است كه از سوى جوانان راست مورد تهديد قرار گرفته اند. حمايت ضمنى آيت الله مهدوى كنى از هاشمى يا آنچه سايت دريچه نوشته است آينده را تغيير خواهد داد: «اكنون در صف بندى انتخابات به مرور همه درمى يابند كه حمايت دو تشكل جامعه روحانيت و جامعه مدرسين اثر كليدى خواهد داشت... در روزهاى آينده گرايش اين دو تشكل صحنه انتخابات را تغيير مى دهد.»بدين ترتيب رقابت جريان هاى راستگراى ايران از صورت رقابتى سياسى خارج شده و شكل يك رقابت اجتماعى را به خود گرفته است. رقابتى نه فقط ميان نسل ها كه ميان طبقات اجتماعى. رقابت ميان معتقدان به گروه سالارى (راست سنتى) و يكه سالارى (راست انقلابى) برنده احتمالاً راست سنتى خواهد بود اما اين پايان بازى نيست.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/22720

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'رقابت فرماندهان با سياستمداران؛ بررسى آخرين آرايش نامزدها در جبهه محافظه كاران، محمد قوچانى، شرق' لينک داده اند.
خبرنامه گويا از هيچ نامزد انتخاباتي حمايت نمي کند. همه نامزدان مي توانند در اين صفحه تبليغ کنند. براي درج آگهي با اي ميل advertisement @ gooya.com تماس بگيريد.

Copyright: gooya.com 2005